به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 آبان 92 [ 20:45]
    تاریخ عضویت
    1389-5-11
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    3,474
    سطح
    36
    Points: 3,474, Level: 36
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    346

    تشکرشده 346 در 157 پست

    Rep Power
    0
    Array

    از زندگی نامید شدم

    سلام

    یه سالی میشه عقد کردیم احساس میکنم دیگه روال زندگیم عادی شده دیگه اون شور وهیجانی که دو نفر به هم دارن نداریم نه من نه اون ...شاید از طولانی شدن مدت عقده ..
    احساس میکنم دیگه اعتماد به نفس ندارم وقتی باهاش حرفم میشه اجازه صحبت بهم نمیده یه کلام حرف میزنه حتی خود من هم دیگه مهارت کلامی رو از دست دادم ...احساس میکنم عاشقم نیست دوستم داره ولی .....
    کارش آزاده از صبح تا ساعت 11 شب فقط سرش مشغوله ...با خودم میگم کاش همسرم کارمند بود با یه درآمد متوسط ولی اینو میدونست که چه زمانهایی میتونم باهاش باشیم حرف بزنیم .... استرس کاریش بیشتر زندگیشو گرفته همه کاراش با عجلست ...اگرم میخواد با هم با شیم یا یه جایی بریم همش با عجله واسترسه....
    تا حالا باهم دعوا هم داشتیم متاسفانه .....
    از خصوصیات خودم بگم
    خیلی حساسم 2- اگه بدونم یکی دوسم داره تا پای جون براش مایه میذام 3- با کوچکترین نامهربانی و بی احترامی ازش دلگیر میشم و همیشه تو ذهنم خواهد بود4- نمیدونم همه میگن زود رنجم واعتماد به نفسم پائینه ..5-از آینده میترسم

    چیکار کنم یه خورده روحیم بهتر بشه....اگه کتابی هم معرفی کنین ممنون میشم..



  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,025 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    373
    Array

    RE: از زندگی نامید شدم

    سلام ثمین جان

    من فکر میکنم مشکلاتی که شما با همسرت داری شده مزیده بر علت.

    من تقریبا یه نگاه کلی به تاپیکهایی که ایجاد کردی انداختم.

    مشکلاتی که با همسر و خانواده همسرت داری رو دسته بندی کن و همینطور اولویت بندی.

    مشخص کن که کدوم موضومع بیشتر از همه تورو ازار میده...

    شما با علم اینکه همسرت خواسته چادر ی باشی قبول کردی..درسته.؟

    البته ایشون تمایل دارن که همسر آیندشون چادری هم باشن

    این موضوعی بود که اخیرا خیلی درگیرت کرده

    انی عزیز توصیه کرده بود که کاملا بی پرده در رابطه با این مورد باهاش صحبت کنی و رودربایستی نکنی.

    حالا که شما پذیرفتی فکر میکنم کمی نامردی باشه که بزنی زیر قولت.اگر چادرت برات سخته میتونی چادر ملی و یا عربی سر کنی که کنترلش خیلی خیلی اسون تره.

    مطمئتن باش این سختگیریها رو اگر بدون لج و لجبازی و مقاومت جلو همسرت بگذرونی خودت پس فردا سربلند هستی و همسرت هم کم کم شما رو به حال خودت میذاره و سخت گیریش کم میشه

    اما اگر مقاومت کنی (مثل الان که داری میکنی) فقط باعث میشه دید همسرت رو به خودت خراب کنی....و حتی برخی مواقع شک همسرت رو هم برانگیخته میکنی

    مشکل دیگه درسته..دوران طولانی عقده...نمیدونم چرا طولانی شده اما هیچکس این دوران رو طولانی توصیه نمیکنه.

    ببین ثمین جان

    منم جای همسرت بودم خوب رفتارم تغییر میکرد به خاطر اینکه شما سر قول و قرارت نبودی...ممکنه همسرت با خودش بگه ثمین در اینده هم میخواد زیر قولاش بزنه..!؟

    ماها عادت داریم حسرت زندگی دیگران رو بخوریم....کاش این واژه "ایکاش" از فرهنگ لغت ما حذف میشد !

    اگر همسرمون کارمند باشه:

    ای بابا ! عید نداریم که ! شدیم عین ماشین کوکی ! صبح برو عصر بیا.مگه چقدم حقوق میدن؟
    ایکاش شوهرم شغلش ازاد بود و کارش دست خودش بود.یه مهمونی میخوایم بریم باید از یه هفته قبل بگیم مرخصی میخوایم !

    اگر همسرمون شغلش ازاد باشه:

    با این اوضاع کساد بازار معلوم نیست فردا نون داشته باشیم بخوریم یا نه !کاش شوهرم کارمند بود حداقل خیالم راحت بود سرماه یه آب باریکه داریم !

    ثمین جان

    ما قدر موقیعتهامونو نمیدونیم.همش ناشکری میکنیم.

    مطمئن باش همسرت به پشتوانه و دلگرمی شما داره تلاش میکنه.بالاخره عروسی در پیش داره و خرج و مخارج و ...و شاید نیازه که زیاد کار کنه.

    شما باید درکش کنی.و مهمتر از همه شاد باشی که همسرت اهل کار و درآمده.

    .خیلی حساسی؟!

    این حساسیت رو کم کن.این حساسیت خانمان سوزه ها ! زندگی مشترک از این چیزا سرش نمیشه./همسرت یه زن محکم میخواد نه یه ثمین زود رنج و نازدردونه



    با کوچکترین نامهربانی و بی احترامی ازش دلگیر میشم و همیشه تو ذهنم خواهد بود

    این خیلی اخلاق بدیه و مشکل ساز میشه برات.فکر کردی شما دیگه در زندگی با همسرت بحثت نمیشه!؟چرا..میشه...حتی برخی مواقع یکماه هررزو بحث خواهید داشت.شما نه تنها با این روحیه با این همسرت موفق نمیشی بلکه حتی با هیچکس دیگه هم موفق نمیشی.

    ترس برادر مرگه....از چیش میترسی؟

    چرا انقدر توکلت به خدا کمه؟

    به طرف میگن بابا شما 3 ماه دیگه میمیری....روحیه اش رو نمیبازه..نمیترسه.....

    نا امیدی بزرگترین گناهه...



    مشکلاتت رو اولویت بندی کن

    موفق باشی



  3. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (یکشنبه 18 تیر 91)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 فروردین 93 [ 13:46]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    298
    امتیاز
    2,164
    سطح
    28
    Points: 2,164, Level: 28
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,619

    تشکرشده 1,636 در 313 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از زندگی نامید شدم

    ما عادت کردیم حسرت زندگی بقیه رو بخوریم.

    من این متن ها رو بهت پیشنهاد میکنم بخونی:

    http://www.nowaroos.com/Thread-%D8%A8%D9%80%D8%A8%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%80%D8%AF%D 8%B4--1292

    هر جاش رو که خوشت اومد برای همسرت بگو... اس ام اس کن... یا حتی با یه یادداشت یه جایی که انتظارشو نداری بذارش...

    خلاصه کاری کن که با شوق تمام بیاد خونه و شما هم با با یه دلتنگی بیاندازه هر روز انتظارش رو بکشی.

    معجزه میکنه... من امتحان کردم ... تجربه اش ضرری نداره دوست خوبم.
    وقتی قرارمان پروانه شدن است ، بگذار روزگار هرچقدر میخواهد پیله کند .

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 بهمن 91 [ 00:56]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    919
    سطح
    16
    Points: 919, Level: 16
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    562

    تشکرشده 568 در 180 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از زندگی نامید شدم

    سلام.
    اول هم اینجور بودن واجازه صحبت بهتون نمیدادن؟
    اصلا توابتدای نامزدی وعقدتون لحظات رمانتیک نداشتین؟

    من یه عقیده دارم واون اینه که:اداره روابط عاطفی و هیجانی توچند ماه اول زندگی با اقایونه ودر ادامه رابطه این خانمها هستن که باید رابطه رو مدیریت کنن.
    میگی عاشقت نیست ولی دوستم داره همین کافیه.
    تو ازدواجای این مدلی اول دوست داشتن میاد جلو بعد کم کم به یه عشق کامل ودرست میرسه.
    الان دیگه دست خودته که یه رابطه عاشقانه بسازی.
    مردت کار میکنه اونم خیلی واسه چی؟ واسه تو وزندگیت واین عالیه.
    با این همه کار ومشغله واسترس میخوادکه باهات باشه وباهم جایی برید اینم عالیه.
    همه دعوا میکنن اگه 2ماه بود نامزد بودین بله میشد واسش غصه خورد اما شما یک ساله عقدید .نمیگم دعوا خوبه اما یه چیز عجیب نیست .
    این شمایی که باید هیجان رووارد رابطه کنی ایشون که میگی همش سرش گرم کاره واصلا وقت فکر کردن به این چیزارو نداره .
    از زندگی خودم بگم :
    همسر منم خیلی کار میکنه بخدا از صبح ساعت 8 میره بیرون ساعت 4 میاد نیم ساعت ناهار میخوره ومیره ساعت 8.9 میاد یه دوش میگیره میپرسه خانم برنامت چیه کجا بریم؟از صبح ذوق اینو داشتم که امشب قراره مارو ببری کجا؟
    یامیریم بیرون یا خونه مامان یا بچه رو میخوابونم تا باهم باشیم.تازه باز ساعت 11 میره سرکشی کارگراوساعت 1میاد
    ببین همه همینن باید خودمونو با زندگی تطبیق بدیم .
    بیچاره مردا هر روز کارای تکراری اگه بیان خونه وبازم بحثای تکراری و سکوت ویه لقمه شام دیگه چه توقعی میشه داشت؟
    یکم رو خودت وروحیت کار کن از راهنمایی دوستان استفاده کن.حیف نیست بجای لذت بردن از زندگی بشینیم غصه چیزایی رو بخوریم که ارزشش رو نداره.
    راستی شاید چادر واسه تو مهم نباشه ولی شاید واسه اون مهم باشه واگرنه ملاک اولش نمیبود این خواسته کوچیک همسرت رو عملی کن تا اون به تویه امتیاز بزرگتر بده....

  6. کاربر روبرو از پست مفید هیام تشکرکرده است .

    هیام (یکشنبه 18 تیر 91)

  7. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 آبان 92 [ 20:45]
    تاریخ عضویت
    1389-5-11
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    3,474
    سطح
    36
    Points: 3,474, Level: 36
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    346

    تشکرشده 346 در 157 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از زندگی نامید شدم

    دوستای عزیزم
    ممنونم از همتون که به بقیه پستهام هم سر زدین
    دوستای عزیزم آره حق با شماست ایشون اهل کاره ولی نه فقط واسه من.... تا الان که نه سالی میشه ایشون کار میکنن میره تو جیب باباش الان ایشون پس اندازی ندارن اگه ایشون بخواد یه چیزی واسم بخره چون خرجیشون مشترکه باید باباشو در جریان بذاره....همه چی به نام باباشه همسرم از خودش چیزی نداره...

    من ایشون رو خیلی خوش اخلاق میدونستم در حالی که زود از کوره در میره....باباش وبرادرش اخلاقش خیلی تنده خیلی ...خودش تا اون حد نیست ولی بلاخره پدرش یه جورایی تاثیر میذاره....

    من با اینکه الان 30 سالمه ولی دوست دارم عین بقیه نامزدها که دم دم همسرشون پیگیرشون هستن و چه جوری بگم نازشون میکشن اونجوری بود ولی ایشون نیستن وقتی هم بهش میگم میگم ما الان بچه نیستیم این جور حرفا مال بچه هاست...



 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.