به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 خرداد 91 [ 11:50]
    تاریخ عضویت
    1390-12-12
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    856
    سطح
    15
    Points: 856, Level: 15
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    هیچکس رو دوست ندارم.

    ســلام....
    این تاپیک دومه منه..قبلا هم در مورد یه موضوع دیگه تاپیک زده بودم و دوستان لطف کردن و راهنمایی کردن نمیدونم نتیجه داشت یا نه....

    اما مطلبی که چدین ساله فکرم رو مشغول کرده اینه که هیچکس رو دوست ندارم...فکر میکنم 7-8 سالی باشه به این موضوع فکر میکنم و نمیخوام قبولش کنم....اما مدتیه بیشتر از قبل داره بهم فشار میاره....
    با هزار و یه راه و فکر کردن هردفعه خودم رو قانع میکنم که نه اینطور نیست اما بیشتر که فکر میکنم میبینم همینه...
    بخوام خلاصه بگم اینه که هیچکس رو دوست ندارم...کسی برام اون جور خاص با اهمیت نیست....با اینکه خانواده گرم و خوبی دارم....دوست کم دارم اما خوبشو دارم...با اینکه خیلی چیزای دیگه دارم...نمیدونم ولی میدونم 100در 100 مشکل از منه.

    اینم آدرس تاپیک قبل برای دوستانی که شاید بخوان منو بیشتر از زبان خودم بشناسن..
    http://www.hamdardi.net/thread-21354.html

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    213
    Array

    RE: هیچکس رو دوست ندارم.

    خودت رو دوست داری؟

    دیگران چی؟فکر میکنی دوستت دارن؟

  3. 3 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (دوشنبه 01 خرداد 91)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 خرداد 91 [ 11:50]
    تاریخ عضویت
    1390-12-12
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    856
    سطح
    15
    Points: 856, Level: 15
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: هیچکس رو دوست ندارم.

    ســلام..ممنون که وقت گذاشتی و جواب دادی...ببخشید چند روزی نبودم دیر جواب میدم...

    خودت رو دوست داری؟
    نه.....کلا هیچیم برای خودم مهم نیست....اینطوری بگم برات...هرچیزی که به علاقه مربوط باشه حالا به اشیا یا آدم برام اهمیت نداره.....مثلا لباس خاصی رو دوست ندارم....یا کار خاصی رو دوست ندار که انجام بدم....شخص خاصی رو دوست ندارم...

    دیگران چی؟فکر میکنی دوستت دارن؟
    دیگران هم فکر میکنم در حد نرمال..دوست داشتن مادر به فرزند و خواهر به برادر و دوست به دوست و این چیزا.............

  5. کاربر روبرو از پست مفید gharibe.90 تشکرکرده است .

    gharibe.90 (یکشنبه 31 اردیبهشت 91)

  6. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    353
    Array

    RE: هیچکس رو دوست ندارم.

    سلام. پست اول اون یکی تاپیکتو خوندم. به نظرم خوشی بی خیالت کرده! خونوادت به فکرت بودن نذاشتن زندگیت با ازمون خطا تلف شه. الانم جوونی. خیلی جوونی. بسکه هیچ مانعی تو زندگیت نداشتی حوصله ات سر رفته!! برعکس تو من بسکه مانع تو زندگیم داشتم نفسم بند اومده. از خونوادت و از شانست ممنون باش. برو دنبال یاد گرفتن چیزای جدید. مثلا زبان جدید یا یه کار هنری جدید. یه جوری که برات تازگی داشته باشه و جالب باشه. موفق باشی.

  7. کاربر روبرو از پست مفید meinoush تشکرکرده است .

    meinoush (یکشنبه 31 اردیبهشت 91)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    213
    Array

    RE: هیچکس رو دوست ندارم.

    [color=#0000CD]من دیگه رفتم اون یکی تاپیکت رو خوندم.چه دختر گل و خوبیم من:)
    چندتا نقل قول ازت میذارم خوب بهشون دقت کن.

    الان از همون موقع هاست که گفتم پشیمون میشم. از گفتن حرفام.برای کسی فرقی نداره کی اینجا چی مینویسه..
    هرکسی درگیر کارای خودشه.

    وقتی اینجا سر میزنم بیشتر دلم میگره...احساس میکنم برای کسی مهم نیست..البته احساس که چه عرض کنم مطمئنم....از هفته پیش تا الان کسی نه حرفی نه کامنتی ..هیچی....

    .خیلی گرفته بودم....داشتم میگفتم اصلا ولش کن دیگه نمیام اینجا...من راهنمایی نمیخواستم کمی دلگرمی و همدردی میخواستم....فقط میخوام یکی حرفامو بشنوه
    کاملا مشخصه بشدت به اینکه دیگران بهت توجه کنن اهمیت میدی..بانک احساسیت فقط توسط دیگران پر میشه و وقتی اون توجهی که دوست داری دریافت نمیکنی عقب میکشی.تو خودت کز میکنی و محبتت به چیزایی دیگه کمرنگ میشه.نمیدونم اسمش مقابله به مثل هست یا سعی برای بی اهمیت شدن محبت.

    بانک احساسیت نباید به هیچ کس وابسته باشه

    تو پست اولم هم ازت پرسیدم خودت رو دوست داری؟
    برام مهم نیست لباس و غذا دوست داری یا نه..خودت رو..خودت رو دوست بدار.

    .من ایران رو دوست دارم..نمیگم دوست ندارم برم. .اما وقتی پدر ام ببینه چیزایی که تو ذهنش بوده با چیزی که من هستم خیلی فرق داره نمیدونم چی بشه...
    هیچی نمیشه..از چی میترسی پسرجان..تو ادم اهنی نیستی که بهت برنامه بدن و تو هم مطابق اون رفتار کنی..تو هم ادمی علایقی داری..اما وقتی مرتب تو سر علایقت بزنی همین میشه که بی تفاوت میشی.

    دوست عزیزم باید برگردی به گذشته..به وقتی که برای خودت برنامهای ریز و درشت داشتی..ممکنه مربوط به گذشته نزدیک باشه یا زمان خیلی دور..مهم نیست فکر کن تا یادت بیاد..

    کلی علایق تو وجودت هست که مجال بروز پیدا نکردن...پیداشون کن..کشفشون کن...اونایی که میشه رو انجام بده...یه چیزی میگم نخندیا..من وقتی بچه بودم خیلی دلم میخواست یه وسیله ای رو داشته باشم اما خوب نصیبم نشد..حالا که بزرگ شد وقتی پشت ویترین مغازه دیدمش به خودم گفتم باید بخرمش..نمیدونی چه کیفی کردم..اره یه وسیله ساده اما پر از ذوق.

    بهت پیشنهاد میدم با کودک درونت ارتباط بگیری.کاری که از چندماه پیش تا شروع کردم و مفید بوده...اینطوری دلخوشیات و دلتنگیات رو کشف میکنی.بعد میتونی برای انجامشون برنامه ریزی کنی..اونایی هم که نمیشه انجام داد خودت رو و کودکت رو قانع کن..

    یادت باشه مهم اینه خودتو دوست داشته باشی...کودک درونت قهر کرده..بهش محبت نکردی..به علایقش توجه نکردی..حالا اونم به هیچ کس و هیچ چیزعلاقه نشون نمیده.

    مطالعه کن[/[/quote]color]
    http://thewitch150.blogfa.com/cat-84.aspx
    http://thewitch150.blogfa.com/cat-85.aspx
    http://thewitch150.blogfa.com/cat-86.aspxhttp://thewitch150.blogfa.com/cat-87.aspx


    موفق باشید

  9. 3 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (دوشنبه 01 خرداد 91)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 خرداد 91 [ 11:50]
    تاریخ عضویت
    1390-12-12
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    856
    سطح
    15
    Points: 856, Level: 15
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: هیچکس رو دوست ندارم.

    ســلام....
    سلام. پست اول اون یکی تاپیکتو خوندم
    .ممنون از وقتی که گذاشتی...
    خونوادت به فکرت بودن نذاشتن زندگیت با ازمون خطا تلف شه
    اره منم قبول دارم..
    به نظرم خوشی بی خیالت کرده!
    ..ولی خدایی خوشی نزده زیره دلم....نمیدونم شاید اون پستی که نوشتم درست مطلب رو نرسونده باشم....یا اغراق کرده باشم...اما اینو میدونم که خوشی زیر دلم نزده..
    .بسکه هیچ مانعی تو زندگیت نداشتی حوصله ات سر رفته!!
    نه نه اصلا اینطور نبوده و نیست....نمیشه همه آدمهارو باهم مقایسه کرد بالاخره هرکسی یه جوری آزموده میشه..
    .برعکس تو من بسکه مانع تو زندگیم داشتم نفسم بند اومده.
    انشاا.. همیشه شاد و موفق باشی...
    ===========================================
    من دیگه رفتم اون یکی تاپیکت رو خوندم.چه دختر گل و خوبیم منSmile
    چندتا نقل قول ازت میذارم خوب بهشون دقت کن.
    از تو هم ممنون بابت وقتی که گذاشتی....
    کاملا مشخصه بشدت به اینکه دیگران بهت توجه کنن اهمیت میدی..بانک احساسیت فقط توسط دیگران پر میشه و وقتی اون توجهی که دوست داری دریافت نمیکنی عقب میکشی.تو خودت کز میکنی و محبتت به چیزایی دیگه کمرنگ میشه.نمیدونم اسمش مقابله به مثل هست یا سعی برای بی اهمیت شدن محبت.

    بانک احساسیت نباید به هیچ کس وابسته باشه

    تو پست اولم هم ازت پرسیدم خودت رو دوست داری؟
    برام مهم نیست لباس و غذا دوست داری یا نه..خودت رو..خودت رو دوست بدار.
    منم جواب دادم نه...و منظورم این بود غیر از اینکه خودم رو دوست ندارم.....نوع زندگیمم ..پوشش....خوراک وووو هم برام چندان اهمیتی نداره....
    هیچی نمیشه..از چی میترسی پسرجان..تو ادم اهنی نیستی که بهت برنامه بدن و تو هم مطابق اون رفتار کنی..تو هم ادمی علایقی داری..اما وقتی مرتب تو سر علایقت بزنی همین میشه که بی تفاوت میشی.

    دوست عزیزم باید برگردی به گذشته..به وقتی که برای خودت برنامهای ریز و درشت داشتی..ممکنه مربوط به گذشته نزدیک باشه یا زمان خیلی دور..مهم نیست فکر کن تا یادت بیاد..

    [color=#FF1493]کلی علایق تو وجودت هست که مجال بروز پیدا نکردن...پیداشون کن..کشفشون کن...اونایی که میشه رو انجام بده...


    یه چیزی میگم نخندیا..من وقتی بچه بودم خیلی دلم میخواست یه وسیله ای رو داشته باشم اما خوب نصیبم نشد..حالا که بزرگ شد وقتی پشت ویترین مغازه دیدمش به خودم گفتم باید بخرمش..نمیدونی چه کیفی کردم..اره یه وسیله ساده اما پر از ذوق.
    حالا منم یه چیزی میگم..بعید میدونم نتونی نخندی...بخندی هم اشکالی نداره..حداقلش اینه که یه نفر چند ثانیه ایی شاد شده....تقریبا همین تجربه ی شما رو منم دارم.....با این فرق که به قولی لج کردم و هنوز اون چیزی که میخوام رو نخریدم...این حرفم رو تاحالا به کسی نگفتم.....نمیدونمم الان تعریف کنم یا نه.....
    میگم حالا.....چون احساس راحتی میکنم در حال حاضر....
    دبیرستان یا راهنمایی که بودم...فکر میکنم حدود 8-9 سال پیش...یه چیپس هایی اومده بود ایران شکل قوطی بود که عکس روش یه مرد سیبیلو بود...راستش مارک و ایناش یادم نیست...اون موقعه 900تومن بود..چیپس های معمولی هم 200 تومن ....خیلی دوست داشتم که از اونا بخورم...اما بخاطر همین بی اهمیتی به خودم نخوردم...چندین بار دیگه هم دیدم از اونا اما میگم انگاری لج کرده باشم...بازم نخوردم......

    =====
    هت پیشنهاد میدم با کودک درونت ارتباط بگیری.کاری که از چندماه پیش تا شروع کردم و مفید بوده...اینطوری دلخوشیات و دلتنگیات رو کشف میکنی.بعد میتونی برای انجامشون برنامه ریزی کنی..اونایی هم که نمیشه انجام داد خودت رو و کودکت رو قانع کن..

    یادت باشه مهم اینه خودتو دوست داشته باشی...کودک درونت قهر کرده..بهش محبت نکردی..به علایقش توجه نکردی..حالا اونم به هیچ کس و هیچ چیزعلاقه نشون نمیده.
    ممنون بابت معرفی اون مطالب جالب و مفید...نمیدونم وبلاگ خودتونه یا نه....هم وبلاگ رو دیدم هم سایت بهار حقیقی رو...مطالب جلسه 56 رو کامل و با دقت خوندم به علاوه جلسه 26......اما راسیتش رو بخوای من اصلا این چیزا رو قبول ندارم اول میخواستم نخونم اما دیدم نخونده نمیشه قضاوت کرد قبلا مطالبی در این ضمینه خوندم و دیدم نا آشنا نیستم اما احساس میکنم این چیزا برای دنساسس واقعی نیست....یه جورایی برام خنده داره....همه اونا درسته ها اما این چیزا رو مشاورها و روانشناس ها میگن که فقط هم به درد خودشون میخوره......این چیزا توی کتاباس....دنیایی واقعی خیلی فرق داره با این حرفا.....
    ==============
    به نظر من باید محبت کنی تا بهت محبت کنن.....این نظر منه موقع زدن تاپیک فکر میکردم بحث به این سو بره....... حالا اگه بگیم همین حرف درسته...یعنی من به این حرف اطمینان دارم پس باید بهش عمل کنم....حالا چرا نمیکنم سواله...یه چیزی هم بی تعارف بگم تا حالا این کار هم نکردم...چرا الکی بگم...نه کردم نه بلدم که انجام بدم...هرکسی هم در مقایلم این رو انجام بده کلا یه جمله میاد تو ذهنم...... چه لوس....همین.

    =====
    یه چیز دیگه هم میخواستم تعریف کنم منتظر بودم کسی بپرسه اما خوب کسی نپرسید.......تجربه دوست جنس مخالف هم داشتم....فکر میکنم پارسال بود یا قبل تر...برای چند ماهی با دختری دوست بودم ..بخاطر محبت دیدن هم دوست نشدم...چون بعد از این همه سال دوست نشده بودم و تجربه اش رو نداشتم میخواستم ببینم واقعا چه لذت داره که خیلی ها دنبالش ان....آخه معمولا دیگه از سن 18-19 سالگی طرف فکر و ذکرش این چیزا میشه....من توی 22 سالگی تجربه اش کردم....برای اولین بارم بود همه هم میگفتم وابستگی میاره و این چیزا اما اصلا من علاقه ایی نداشتم به این دوستی فقط بخاطر تجربه کردنش بود....که از شروعش بگیر تا باقی قضایا همش از طرف اون شروع شد دقیقه برعکس همه که پسرها طالب تر هستن...
    حالا کاری ندارم .....این چیزا روگفتم که این حرفم رو بگم....چند ماهی باهم بودیم....خیلی هم بهم محبت کرد و کلا دختر مهربونی بود...اما بازم من ذره ایی محبت نکردم بهش...علت بهم زدنمونم این بود که اون بنده خدا دید این همه محبت میکنه اما محبتی نمیبینه..مثلا دوست داشت دستشو بگیرم..من علاقه ایی نداشتم...یا دوست داشت حرفایی بهش بزنم..نمیزدم...یا چیزای دیگه........گفت حتما با دختر دیگه ایی دوست هستی..کس دیگه ایی رو دوست داری....سر همین هم تموم کرد.....من گفتم براش که نه من کسی رو دوست ندارم.......واقعا هم همین طور بود....
    =====
    واااای چقدر پر حرفی کردم...فکر کنم از اون موقعه ها بود که نمیشه جلوی منو گرفت و روز حرف زدنم بود...بازم ببخشید اگه پر حرفی شد...

  11. کاربر روبرو از پست مفید gharibe.90 تشکرکرده است .

    gharibe.90 (یکشنبه 31 اردیبهشت 91)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    213
    Array

    RE: هیچکس رو دوست ندارم.

    .نمیدونم وبلاگ خودتونه یا نه
    نه بابا..ازاین هنرا ندارم..اما تشابه اسمی اتفاقی نه عمدی

    این چیزا توی کتاباس....دنیایی واقعی خیلی فرق داره با این حرفا.....
    خوب تو بگو دنیای واقعی چطوریه؟؟؟

    به نظر من باید محبت کنی تا بهت محبت کنن.
    به نظر منم حرفت کاملا درسته..اونجا هم همینو میگه.به خودت محبت کن تا بهت محبت کنن..

    یه چیزی هم بی تعارف بگم تا حالا این کار هم نکردم...چرا الکی بگم...نه کردم نه بلدم که انجام بدم...هرکسی هم در مقایلم این رو انجام بده کلا یه جمله میاد تو ذهنم...... چه لوس....همین.
    معلومه که میگی..زدی تو سر بچه درونت..بچه است دیگه..حالا هر چی میبینه میگه چه لوس...

    .یعنی من به این حرف اطمینان دارم پس باید بهش عمل کنم....حالا چرا نمیکنم سواله
    چون اطمینان نداری..چون خودتو خفه کردی

    یه بچه رو تصور کن..یه بچه واقعی..فرض کن هی میاد طرفت که بهت محبت کنه..تو بزن تو سرش بهش بگو برو کنار..دفعه بعد بهش اهمیت نده..انگار نه انگار که داره محبت میکنه و ازت محبت میخواد...باز بزن تو سرش..برو کنار..بچه سریش..لوس بی معنی...اینکارو ادامه بده...هی بزن تو سرش و پسش بزن..فکر میکنی چیکار میکنه؟

    اول تلاش میکنه تقلا میکنه تا بهش توجه کنی..از راههای مختلف امتحان میکنه..اما وقتی میبینه فایده نداره..گریه میکنه..اسباب بازیاشو پرت میکنه..کم کم این میشه ملکه ذهنش محبت کردن یعنی لوس بودن ..پس محبتشو مخفی میکنه..دیگه طرفت نمیاد..دیگه به هیچ کس محبت نمیکنه..ته دلش محبت میخواد عین اب و غذا چون تو فطرتشه.حتیبیشتر اما ذهنش پیغام میده محبت نکن..لوس میشی..همین ادم بزرگ که بشه هر نوع محبتی رو لوس میدونه.

    کودک درون تو هم اوضاعش اینطوره..تو سرش زدی..

    چه اشکال داره ادم واسه خودش لوس بشه..ناز خودشو بخره

    بگرد ببین اولین بار کی همچین حس منفی بهت دست داد؟کی و کجا؟

    حالا که داری میخونی باقی درسا رو هم بخون.خصوصا نیمه تاریک

    موفق باشید

  13. کاربر روبرو از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده است .

    بهار.زندگی (دوشنبه 01 خرداد 91)

  14. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    353
    Array

    RE: هیچکس رو دوست ندارم.

    من فقط پست اولتو خوندم. ببخشید اشتباه کردم و برداشت درستی نداشتم.
    ولی از یه چیزی مطمن هستم. اینکه اشکال از تو نیست. حتما دلیل یا دلایلی وجود داشته و قاعدتا هنوز هم داره که به این احساس بی تفاوتی رسیدی. همیشه همینطور بودی یا از یه وقتی به بعد؟
    راستش من خودم محبت ندیدم. واسه همینم خوب می دونم چیه. می دونم چیه چون همون چیزیه که بهش احتیاج داشتم. چیزی که مهمه توجه است. یعنی به شخصی که می خوای بهش محبت کنی توجه بکنی. واقعا بفهمی که چی می گه و چی می خواد. محبت این نیست که دست یکی رو بگیری یا اینکه بوسش کنی و این چیزا. باید بفهمیش. باید انقدر خوب بفهمیش که نیازاشو درک کنی. در حدی که خیلی وقتا حتی قبل از اینکه بگه چی لازم داره بهش بدی. و البته باید از این کارا و توجه هایی که می کنی خودتم خوشحال و خوشحال تر بشی. شاید اون چیزی که شما می گی از اون دختر دیدی واقعا محبت نبوده. محبت واقعی چیزی نیست که نتونی ببینیش.
    بله جواب محبت محبته. جواب خوبی خوبی. البته بیشتر وقتا و نه همیشه! بعضی وقتا هم ادما ممکنه رفتارا و پاسخای ناامید کننده داشته باشن.
    نمی دونم چرا بی تفاوتی. شاید واقعا اونقدرا هم خونوادت خوب نیستن! شاید مشکلاتی هست که تو بهش توجه نمی کنی. اما اگه مشکلی نیست و فقط زندگی واست یکنواخت شده بهتره شروع کنی به کارهایی که همیشه دوست داشتی بکنی و نکردی. دلت می خواسته پرده ی اتاقت رنگی باشه؟ نمی خواستی فرش داشته باشه اتاقت؟ دلت می خواسته نصفه شب بری شنا؟ می خواستی روی یه قسمتی از دیوار اتاقت نقاشی کنی؟
    می خواستی زبانای دیگه بخونی؟ خوبه. بخون و برو امتحاناشو بده. یه چالش برای خودت درست کن که هیجانزده بشی.
    تو می خواستی یه کمی هیجان داشته باشی و رفتی با یه دخترخانم دوست شدی. ولی این تو بودی که باید سعی می کردی اونو دوست داشته باشی! اونکه دنبال هیجان نبوده. پس طبیعیه که در طول اشناییت باهاش اصلا حس بهترشدن نداشتی. اخه خودت تلاش نکردی.
    نمی دونم وضعت طبیعیه یا نه. یعنی نمی دونم اخلاقت این بوده همیشه یا اینکه یه جور افسردگی خفیفه. شاید چون همه چی برات تعیین شده و حاضر اماده بوده این حس یکنواختی زندگی رو داری. یه کم بشین فکر کن. ممکنه یادت بیاد چه کارای کوچیکی بوده که دلت می خواستی بکنی و نشده وقت نشده یا تنبلی کردی یا هرچی. خیلیاشو می تونی الان انجام بدی. کارای هنری مثل نقاشی و موسیقی هم خوبه. یه جوری برای احساساتت یه جایی پیدا کن که بتونی نشونشون بدی. نمی دونم مثلا کلاسایی مثل تئاتر و اینا که نقش های مختلف بازی کنی.
    موفق باشی.

  15. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    meinoush (دوشنبه 01 خرداد 91)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 خرداد 91 [ 11:50]
    تاریخ عضویت
    1390-12-12
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    856
    سطح
    15
    Points: 856, Level: 15
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: هیچکس رو دوست ندارم.

    ســلام..ممنون از جفتتون که وقت میزارید...واقعا ازتون متشکرم..
    ==================
    نه بابا..ازاین هنرا ندارم..اما تشابه اسمی اتفاقی نه عمدی
    اوکی.....
    خوب تو بگو دنیای واقعی چطوریه؟؟؟
    دنیایی واقعی کودک درون نمیشناسه...کودک درون یعنی احساس....دنیایی حقیقی..یعنی منطق.....توی دنیایی آدمها..غم اش درد داره..شادیش هم درد داره..اون حرفا برای توی کتابهاس...برای شکم های پُر هست...برای فکرهای باز و بی دغدغه اس...

    به نظر منم حرفت کاملا درسته..اونجا هم همینو میگه.به خودت محبت کن تا بهت محبت کنن..
    نه با اجازتون من مخالف ام...به خودت محبت کن تا محبت ببینی خیلی فرق داره با به دیگران محبت کن تا محبت ببینی....نمیخوام بحث الکی کنم..این نظرمه..
    چون اطمینان نداری..چون خودتو خفه کردی

    یه بچه رو تصور کن..یه بچه واقعی..فرض کن هی میاد طرفت که بهت محبت کنه..تو بزن تو سرش بهش بگو برو کنار..دفعه بعد بهش اهمیت نده..انگار نه انگار که داره محبت میکنه و ازت محبت میخواد...باز بزن تو سرش..برو کنار..بچه سریش..لوس بی معنی...اینکارو ادامه بده...هی بزن تو سرش و پسش بزن..فکر میکنی چیکار میکنه؟

    اول تلاش میکنه تقلا میکنه تا بهش توجه کنی..از راههای مختلف امتحان میکنه..اما وقتی میبینه فایده نداره..گریه میکنه..اسباب بازیاشو پرت میکنه..کم کم این میشه ملکه ذهنش محبت کردن یعنی لوس بودن ..پس محبتشو مخفی میکنه..دیگه طرفت نمیاد..دیگه به هیچ کس محبت نمیکنه..ته دلش محبت میخواد عین اب و غذا چون تو فطرتشه.حتیبیشتر اما ذهنش پیغام میده محبت نکن..لوس میشی..همین ادم بزرگ که بشه هر نوع محبتی رو لوس میدونه.

    کودک درون تو هم اوضاعش اینطوره..تو سرش زدی..

    چه اشکال داره ادم واسه خودش لوس بشه..ناز خودشو بخره
    نمیدونم والا...

    بگرد ببین اولین بار کی همچین حس منفی بهت دست داد؟کی و کجا؟
    نمیخوام اغراق کنم....ولی از وقتی یادمه اینطوری..بودم...یا بهتر بگم از وقتی شخصیتم شکل گرفت....

    حالا که داری میخونی باقی درسا رو هم بخون.خصوصا نیمه تاریک
    چشم در اولین فرصت...حتما.
    ==================================

    من فقط پست اولتو خوندم. ببخشید اشتباه کردم و برداشت درستی نداشتم.
    ممنون وقت گذاشتی و کل تاپیک رو خوندی...راستش منم دیدم که هردوتای شما بی منت دارید همدردی میکنید یه سری از ارسالی های جفتتون هم خوندم..از مشکلاتتون....از کمک هاتون.....

    ولی از یه چیزی مطمن هستم. اینکه اشکال از تو نیست. حتما دلیل یا دلایلی وجود داشته و قاعدتا هنوز هم داره که به این احساس بی تفاوتی رسیدی. همیشه همینطور بودی یا از یه وقتی به بعد؟
    برای بهار هم نوشتم...از وقتی یادمه اینطوری بودم...یعنی از وقتی که شخصیتم شکل گرفت و کامل شد..همیشه بچه ی آروم و ساکتی بودم...اینی که من براتون گفتم یکی از شخصیت هام هست مثلا توی خونه یکی بیاد بگه این این شکلی هست میگن نه بابا این چه حرفیه....اصلا چیزی رو بروز نمیدم..الانم گفتم چون احساس راحتی میکنم اینجا دارم با خیالت راحت صحبت میکنم...چون دنیایی مجازی هست.....
    در مورد اشکال کار هم بازم میگم مشکل از خودمه....من کلا آدم منطقیی هستم...یعنی احساس ندارم...همه چیز رو با عقل میسنجم...شاید بگید خوبه...اما بعضی وقتا هم خیلی بده....

    چیزی که مهمه توجه است. یعنی به شخصی که می خوای بهش محبت کنی توجه بکنی. واقعا بفهمی که چی می گه و چی می خواد.
    آفرین..موافق ام...

    محبت این نیست که دست یکی رو بگیری یا اینکه بوسش کنی و این چیزا. باید بفهمیش. باید انقدر خوب بفهمیش که نیازاشو درک کنی. در حدی که خیلی وقتا حتی قبل از اینکه بگه چی لازم داره بهش بدی. و البته باید از این کارا و توجه هایی که می کنی خودتم خوشحال و خوشحال تر بشی. شاید اون چیزی که شما می گی از اون دختر دیدی واقعا محبت نبوده. محبت واقعی چیزی نیست که نتونی ببینیش.
    دقیقا متوجه ام چی میگی..و 100در 100 موافق...به اون دختر خانوم هم گفتم اگه محبتت ...محبت بود به دلم میشست..و جواب میدادم....البته اینو در ظاهر میگفتم اما ته دلم میگفتم شاید مشکل از منه.....اینم که اون قضیه رو تعریف کردم بخاطر این بود که بگم مثلا کسی بود که بخواد راستکی..یا الکی...محبت کنه بهم...و بازم نتیجه ایی نداشت برام....
    =================
    بخشید من باید برم.....ببخشید که نصفه جواب دادم...meinoushخانوم.....نمیخوام عجله ایی جواب بدم...بقیه اش رو در اولین فرصت جواب میدم..ممنون از جفتتون..

  17. 2 کاربر از پست مفید gharibe.90 تشکرکرده اند .

    gharibe.90 (دوشنبه 01 خرداد 91)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 خرداد 91 [ 11:50]
    تاریخ عضویت
    1390-12-12
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    856
    سطح
    15
    Points: 856, Level: 15
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: هیچکس رو دوست ندارم.

    دوباره سلام...
    نمی دونم چرا بی تفاوتی
    راسستش الان که داشتم فکر میکردم یه چیز دیگه یادم اومد اینکه...کلا چیزهای مادی برام ارزش نداره..پوشاک...خوراک...مثلا الان چیکار کنم بهتر باشه....کلا زندگی....
    . شاید واقعا اونقدرا هم خونوادت خوب نیستن! شاید مشکلاتی هست که تو بهش توجه نمی کنی.
    نمیدونم.....ولی نه.....خوب ان....آخه به نظرم توی خانواده ایی که دعوا نباشه...احترام باشه...کسی با کسی قهر نباشه...کسی کاری به کسی نداشته باشه خانواده خوبیه دیگه....این وسط کمی به محبت هم نیاز هست...توی خانواده ما مثلا همدیگه رو با عزیزم و جانم صدا نمیکنیم.....غیر از مناسب ها برای هم هدیه نمیگیرم....
    اما اگه مشکلی نیست و فقط زندگی واست یکنواخت شده
    نمیدونم آخه...میری سرکار...یه جور برات زندگی یکنواخت میشه.....نمیری میمونی خونه استراحت کنی...یه جور یکنواخت میشه....میری تفریح یه جور دیگه....کلا زندگی تکراره....

    دلت می خواسته پرده ی اتاقت رنگی باشه؟ نمی خواستی فرش داشته باشه اتاقت؟ دلت می خواسته نصفه شب بری شنا؟ می خواستی روی یه قسمتی از دیوار اتاقت نقاشی کنی؟
    می خواستی زبانای دیگه بخونی؟ خوبه. بخون و برو امتحاناشو بده. یه چالش برای خودت درست کن که هیجانزده بشی.
    رنگ دیوارها.....رنگ پرده...چه میدونم تخت و میز و این چیزا توی همه موارد با من مشورت کردن و من فقط گفتم فرقی نداره....واقعا الانم برام فرقی نداره دیوار اتاق این رنگی که هست باشه یا نه تغییر کنه....گفتم هرجور خودتون دوست دارید....
    ===
    اما چند وقتیه دوست دارم چیدمان اتاق رو عوض کنم اما نمیشه...چون اتاقم کوچیکه....الان همه وسایل در بهترین حالت خودشونن...تغییرشون بدم باید کلی برای همه توضیح بدم که چرا..حالشو ندارم.....ولی دوست دارم تو اتاق یه صندلی داشته باشم....اما جاشو ندارم....برام هم اونقدر اهمیت نداره که براش تلاش کنم....میگم ولش کن خوبه....

    تو می خواستی یه کمی هیجان داشته باشی و رفتی با یه دخترخانم دوست شدی. ولی این تو بودی که باید سعی می کردی اونو دوست داشته باشی! اونکه دنبال هیجان نبوده. پس طبیعیه که در طول اشناییت باهاش اصلا حس بهترشدن نداشتی. اخه خودت تلاش نکردی.
    نه نه اون یه مثال بود فقط که بگم من اینطوری هم تجربه اش کردم..وگرنه اصلا دوست نشدم که بخوام کسی رو دوست داشته باشم....از اولش دوسش نداشتم و بهش هم نگفتم دارم...
    موفق باشی.
    سلامت باشی....شماهم همینطور....
    ================
    یه مطلب دیگه هم میخوام بگم....هم روم نمیشه.....هم نمیخوام بگم.....یعنی توی خلوت خودمم جرات نمیکنم بگم....راستش این بی علاقه ایی فقط مختص دوست و آشنا نیست...از اونا شروع کردم به گفتن که شما درباره خانواده بپرسید که نپرسیدید.....اوناهم متاسفانه دوست ندارم...من شرمنده ام که دارم اینطوری میگم....اونقدر ها هم بی اهمیت نیستن ها...اغراق نکنم...چرا خوشم میاد ازشون اما واقعا از ته ته ته دلم دوسشون ندارم....دلم تنگ نمیشه....بعد از 1ماه نبینمشون..مثل قبل تنها حرفی که میزنیم سلام و این چیزاس.....حالا باز خواهر و این چیزا اشکالی نداره...میگیم خواهره.....مامانم چی...با اونم همونم...



  19. 2 کاربر از پست مفید gharibe.90 تشکرکرده اند .

    gharibe.90 (دوشنبه 01 خرداد 91)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.