سلام دوستان
بازم به مشکل بر خوردم!
دوره ی کارشناسی، توی خوابگاه بودم، چون باره اولم بود خوابگاهی می شدم و کم تجربه بودم، بسیاربسیار اذیت شدم، متأسفانه بچه های اونجا از حریم شخصی بویی نبرده بودند! منم که نمی دونستم اونا این شکلی هستند، و فک می کردم خودشون رعایت می کنند، از اول هیچی نگفتم، بعدش که متوجه شدم، نتونستم به طور کامل حد و مرزشون رو مشخص کنم!
این شد که از تجربه م در مقطع تحصیلی بعدی استفاده کردم و اصلاً اذیت نشدم، حریم شخصی م رو اونجور که می خواستم مشخص کردم و زندگی کاملاً مستقلی داشتم و راضی بودم (البته الآن می فهمم چقد خوشبخت بودم)!
الآن حدود 9 ماه هست که من به خونه برگشتم و هم خودم رو دیونه کردم هم بقیه رو!
از همون ابتدا من به خانوم حریم شخصی معروف بودم، ولی الآن می گن تو از حد حریم شخصی هم گذشتی!
من فک می کردم انسان منعطفی هستم و خودم رو با شرایط زود وفق می دم، اما الآن می بینم که این جور نیست و می خوام همون زندگی که در خوابگاه داشتم رو اینجا هم داشته باشم که این غیره ممکن است!
من هیچ وقت نمی تونم با اعضاء خانوادم مثه بچه های خوابگاه رفتار کنم و یه چیزه دیگه این که اصلاً جدی نمی گرین و فک می کنن من تغییر کردم و باید اصلاح بشم!
از این که کسی وسایلم رو جابه جا کنه متنفرم،
از این که کسی دست به وسایلم بزنه!!!
از این که کسی سرک بکشه به دفترام یا کمدم!
از این کسی به تلفن همراهم دست بزنه!
از این که کسی به لباسام دست بزنه!
حتی خوراکی هایی که خودم درس می کنم و می ذارم تو یخچال و یک ساعت بعد که می رم می بینم ظرفشم خورده شده!
دارم دیونه می شم! روزی صد بار می گم دست نزن!
علاقه مندی ها (Bookmarks)