سلام
موضوعی که ازتون راهنمایی میخوام اینه که من تو محل کارم یه خانومی میاد که فکر میکنم یه بیماری داره...خودش میگه قبلا بعنوان ام اس بستری بوده و بعد فهمیدن اشتباه کردن.رفتارای خاصی داره.یادگیریش خیلی خیلی پایینه...تمرکز نداره...لرزش بدن داره جوری که مجبورم موقع رفت و امد از پله ها کمکش کنم...یه مطلبو بعد هزار بار که واسش توضیح بدیم انگار هیچی تا حالا براش نگفتی...خیلی خیلی زیاد حرف میزنه یعنی جوری که تقریبا تموم ساعت در حال حرف زدن باهاته و اصلا فرقی نمیکنه جوابشو میدی یا نه.چون اگه جواب بدی هم باز اون سوالو مرتب تکرار میکنه اگه جواب ندی هم باز تکرار میکنه...
همه کسایی که میبیننش بهمون میگن چی میکشین از دستش...خدا به دادتون برسه..گاهی هم مسخرش میکنن و بهش میخندن
اینطور که میگه تو خونه همه بهش میگن تو هیچی یاد نمیگیری و اما ما بهش میگیم نه اگه تمرین کنی حتما یاد میگیری
اما با همه این حرفا شوق زیادی واسه یاد گرفتن داره...صبح زود قبل ازهمه پا میشه میاد اونجا با اینکه راهش خیلی دوره...مرتب زنگ میزنه
الان احساس میکنم کل انرژیم رو ازم میگیره...دلم نمیاد رهاش کنم یعنی چندبار خواستم یه کم بینمون فاصله بدم ولی سریع غصه دار میشه...گریه میکنه...خواهش میکنه که بهش یاد بدم...باهاش حرف بزنم
منم دلم میسوزه...وقتی دیگران بهش یاد نمیدن و بهش میخندن دلم نمیاد ولش کنم و وقتی ازم خواهش میکنه باز براش توضیح میدم هر چند اگه توضیح ندم هم ول نمیکنه.خیلی خیلی ذوق داره که میخواد یاد بگیره ولی انقد هر مبحث رو براش توضیح دادم که همه فول شدن و خودم دیگه از اون مبحث حالم بد میشه اما فایده نداره...
شرایط هم جوری هست که این خانوم فعلا اینجا هستش اما حالا نمیدونم چیکار کنم؟
طوری شدم که به صداش حساسیت پیدا کردم سردردهای شدید میگیرم همه میگن خدا به دادت برسه...
من تا حالا با این ادما برخورد نداشتم نمیدونم باید چیکار کنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)