به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 اردیبهشت 91 [ 01:21]
    تاریخ عضویت
    1391-2-04
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    623
    سطح
    12
    Points: 623, Level: 12
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دوستی با پسر غیر ایرانی

    سلام
    شاید این موضوع کمی بی معنی باشه، ولی راستش تو اینترنت دنبال یک جایی می گشتم که بتونم خودمونی دو کلمه با همزبانم درد و دل بکنم.
    من ساناز هستم و مدتهاست که امدم آلمان. خیلی تلاش زیادی کردم که بتوانم در ایران ازدواج بکنم و یا با کسی اشنا بشم ولی به علت محدودیت زیادی که خانواده ام در روابط اجتماعی داشتند و موقعیت من که زود از ایران خارج شدم، متاسفانه فرصتی برایم پیش نیامد. تا اینکه در المان به دنبال یک مورد مناسب بودم. از طرفی ادمی بسیار متعهد به خانواده و اصول خانوادگی هستم اگرچه زیاد مذهبی نیستم (یعنی پایبند به قوانین اسلام نیستم با اینکه به اسلام اعتقاد دارم و دوستش دارم). 3 سال پیش با یک پسر ایرانی اشنا شدم، پسر دانشجویی بود که مشکلات زیاد مالی و اقامتی داشت من هم دانشجو بودم. دوران خوبی را با هم داشتیم مخصوصا اینکه اون بعد از اشنایی با من و عقایدم شرایط من را پذیرفته بود و اینکه من بهش گفته بودم که تا مطمئن نشم که رابطه ما یک رابطه محکم و طولانی مدتی هست، علاقه ای به رابطه جنسی ندارم. با هم 1 سال دوست بودیم و بسیار مهربان و خوب بود ولی دچار مشکلات زیادی در المان شد، اول کارش را از دست داد بعد خانه اش، بهش گفتم که بیاد پیش من زندگی کنه و با اینکه بعضی وقتها در یک اتاق بودیم، از من تقاضای جنسی نداشت و من هم کاملا بهش اعتماد کردم و باعث شد که روز به روز بیشتر عاشقش بشم. دیگه کاملا بعنوان یک فرد مناسب برای رابطه طولانی مدت انتخابش کرده بودم و برام مهم نبود که زندگیش چطور هست و مشکلات عدیده ای که داره. تا اینکه بعد از سال اول هم کارش را از دست داد، هم درسش را رها کرد و هم اینکه دیگه اقامتی نداشت. ( من خودم دانشجو بودم و کار می کردم بعضی وقتها هم کمک مالی بهش می کردم که بعنوان امانت از من قبول می کرد) من براش هر کاری از دستم بر می اومد می کردم چون من خیلی تنها بودم و اون تنها کس من در المان بود و از طرفی خیلی هوای من را داشت و هر روز سعی می کرد بهم کمک کنه، بگذاریممممم. برای اقامت مجبور شد به یک شهر دیگه بره و 1 سال طول کشید تا توانست اقامتش را بگیره، تو این 1 سال من هر کاری از دستم بر می امد کردم، من یک کار خوبی در المان پیدا کردم و وضعیت مالیم خدا را شکر خوب شده بود، برای همین مخارج زندگیش را من تامین می کردم. بعضی وقتها برای چند روز می امد پیشم و کلی بهمون خوش می گذشت تا اینکه دیدم کم کم روحیه اش عوض شده و امیدی نداره، چون امکان تمدید اقامتش خیلی کم شده بود و حتی 2 3 ایالت اون را رد کرده بودند. یک بار که پیش من اومد حس کردم که با من مثل سابق نیست می گفتم به خاطر فشار زندگی هست. من با هاش رابطه جنسی برقرار کردم چون دلیلی نمی دیدم که دیگه بخواهم عقب بندازم ولی روز به روز ازش بیشتر نا امید می شدم بارها می خواستم ازش جدا بشم ولی نمی توانستم، توی حرفهاش می گفت که من براش مثل یک دوست شدم و به من دیگه حس دوست دختری نداره و هر دفعه ادعا می کرد که دوست مقامش از دوست دختر بیشتر هست. 6 ماه با این حرفها گذشت، 2 سال بود تنها بدون اون با کلی امید به سر کردم تنها ارتباطمون تلفن بود روزی 2 3 ساعت و تنها امید من این بود که روزی میاد پیشم و با تمام زندگی سختی که داره ما با هم ازدواج می کنیم، براش کلی وکیل گرفتم و هر کاری از دستم بر اومد کردم تا اینکه اقامتش درست شد 4 ماه پیش. بعد اومد پیشم، ولی اخلاقش فرق کرده بود دیگه اون پسر بامرام نبود، مهربان بود ولی حرفهاش بو دار بود، تو مهمونی ها همش امار دختر های دیگه را می گرفت .... کلی باهش حرف زدم، می دونست چقدر دوستش دارم و چقدر بهش وابسته شدم و حتی مورد های دیگه را بخاطر اون رد کرده بودم. چند بار سعی کردم ازش جدا بشم ولی نمی توانستم و دوباره بهش زنگ می زدم. 2 3 بار با ایرانی های دیگه دوست شدم ولی نتوانستم ادامه بدم چون اون پسره همش تو ذهنم بود، حتی با افراد جدید که دوست می شدم، خودشون می فهمیدن که دلم یک جای دیگه هست. تا اینکه یک روز باهاش جدی چت کردم، کلی التماس کردم که راستش را بگه، و اینقدر با احساست من بازی نکنه، گفت که خیلی وقت هست که به من کشش جنسی نداره ولی چون تنها بوده و من تنها کس اون بودم و به کمک های من نیاز داشته، به من چیزی نگفته از طرفی من هم به حمایت های روحی اون نیاز داشتم و اون می ترسیده که به من ضربه بخوره. از طرفی به من گفت که تصمیمی برای اینده اش نداره و نمی خواهد ازدواج بکنه و اینکه می خواهد اشتباه های گذشته اش را جبران بکنه و .... چت که تمام شد، این بار کاملا باهاش قطع رابطه کردم. فهمیدم که حداقل ١ سال اخر همش به من دورغ گفته و از تنهایی استفاده کرده. قسم خوردم اولین موردی که پیش اومد، سریع دوست بشم. (من دیگه دختر هم نبودم که مانعی باشه، البته این مسائله کاملا حل شده ای در المان هست، و بگذریم که این چیزی نبود که من می خواستم و من خیلی خیلی به مسائل خانوادگی پایبند هستم و برای خودم هم مهم بود. و این یک ضربه بزرگ روحی برای من بود، من که اینقدر به اصول خانواده پایبند بودم، و اینقدر وفادار که حتی با همه مشکلاتش ساختم به هیچ پسری حتی نگاه نکردم و کلی سال را در غربت تنها گذراندم کلا فقط خداوند بهم رحم کرد که توانستم باهاش قطع رابطه کنم.) چند روز بعد تو یک مهمانی با همکار هام با یک پسر المانی دوست شدم، پسر خوبی بود و برعکس بقیه المانی ها خیلی خونگرم و خندان بود. بهم گفت که باز هم همدیگر را ببینیم، چند بار باهاش رفتم بیرون، اصلا چیزی از رابطه قبلی نگفتم و اصلا تو عمرم به رابطه با یک غیر ایرانی فکر نکرده بودم. از من درخواست کرد که دوست دختر دوست پسر بشیم و من هم بدون هیج فکری قبول کردم (چون اصلا از نظر روحی در موقعیت خوبی نبودم)، و الان 2 3 هفته هست که با هم دوستیم، چند روز پیش در باره رابطه قبلیم بهش یک کمی گفتم و گفتم که من تو موقعیتی نیستم که برای ایندم تصمیمی بگیریم. (از طرفی دوست دختر پسر یعنی اینکه فقط یک مدت با هم باشیم و هیچ تعهدی در چنین رابطه ای نیست، مگر اینکه خود پسر دقیقا بگه، که من چنین چیزی ازش نشنیدم!!!) از طرفی بهش هم گفتم که من با فرهنگ غربی موافق نیستم و فقط به رابطه طولانی مدت که به ازدواج ختم بشه فکر می کنم. پسر خوب و راستگویی هست، و خیلی سعی می کنه که دل من را بدست بیاره، ولی اصلا نمی دونم باهاش ادامه بدم یا نه، همش حس گناه دارم، حس می کنم این اونی نیست که خدا برام انتخاب کرده، ولی از طرفی می گم خداوند این فرد را جلوی پایم قرار داده، کلا نمی دانم چطور تصمیم بگیرم، با اینکه به قوانین اسلام پایبند نیستم، ولی دچار عذاب وجدان هستم، پسر منطقی هست و حتی درباره عقایدم، راحت گوش میده و بعضی هاش را هم قبول داره.... خیلی با من راه میاد ولی نمی دونم ایا باید باهاش ادامه بدم، یا قبل از اینکه دوباره وابسته بشم، قطع رابطه کنم. می ترسمممممممم که مثل اون قبلی بشه و از طرفی می ترسسسسسم که از دستش بدم، فعلا اون تنها کسی هست که من تو این غربت دارم :-((((

    راستی من 30 سالم هست :-)

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    89
    Array

    RE: دوستی با پسر غیر ایرانی

    وااااای مهراندیش
    باور کن فکر کردم 16 سالگی از ایران رفتیو الان فوقش 25 سالته آخرش که نوشتی 30 سالته واقعا لبخند نشست رو لبام

    من خیلی کوچکتر از اونم که راهنماییت کنم و اصلا هم نمیتونم موقعیتتو درک کنم
    اما امیدوارم موفق و شاد باشی

    در ضمن همدردی در رابطه با روابط دختر و پسر مخالفه و اگه رابطت به خواستگاری برسه میتونی اینجا مطرحش کنی

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آذر 91 [ 02:06]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,122
    امتیاز
    4,639
    سطح
    43
    Points: 4,639, Level: 43
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4,800

    تشکرشده 4,874 در 1,141 پست

    Rep Power
    128
    Array

    RE: دوستی با پسر غیر ایرانی

    صادقانه میگم تاپیکتون کامل نخووندم خیلی طولانی بود.

    شما چرا این سوالو میپرسید شمایی که از کس دیگه ضربه خوردین دیگه چرا؟
    رابطه جنسی برقرار کرد و رفت....
    ایرانی و غیر ایرانی هم نداره دوستی عاقبت خوشی نداره

  4. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,025 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    373
    Array

    RE: دوستی با پسر غیر ایرانی

    سلام دوست عزیز

    خوش اومدی به همدردی

    بین نوشته هات لطفا فاصلاه بذار..چون مطلب طولانی هم هست...

    وقتی متنتو خوندم انگار داشتم فیلم میدیدم...همه چیز چقدر سریع و اشتباه اتفاق افتاد و تموم شد.

    من شما رو کاملا درک میکنم..چرا که خودم هم ده سال در غربت زندگی کردم...میدونم دنبال همدمی

    اما دقت کن از چاله نیوفتی تو چاه

    نباید به خاطر بدست اوردن همدم تن به هر رابطه ای بدی...به خصوص اینکه میدونیم چقدر اروپایی ها بی قید و بندن و آمار بیماریهای مقاربتی و خطرناک مثل ایذز و ...در کشورشون واقعا بالاست.

    نکته دیگه اینکه با یه پسر همخونه شدی...واقعا فکر نمیکنی بیش از حد شجاعی؟!

    کارهایی رو که نباید براش میکردی کردی...منم جاش بودم از همین محبت حالم بد میشد.

    قسم خورده بودی اولین موردی که برات پیش بیاد رو قبول کنی؟شما تحصیلکرده ای؟!شما آدم پخته ای هستی؟!شما واقعا فکر میکنی با این طرز تفکر میتونی در غربت زندگی کنی؟!

    دوست خوبم...در کشور خودمون کسانی که باهم دوست میشن اکثرا به ازدواج خنم نمیشه.حالا شما میخوای با یه خارجی..که معلوم نیست کیه..مذهبش چیه...ایا به عقاید شما احترام میذاره...ازدواج کنی؟

    گیریم ازدواج هم کردی...واقعا به اختلاف عیدتی و فرهنگی فکر کردی؟

    یه مثال برات میزنم

    عموی من نزذیک 25 ساله ساکن آلمانه.همسرش آلمانی بود.دلیل جدا شدنش میدونی چی بود؟
    اینکه هر بار مهمونی میرفتن همسرش با همه مردا میگفت ویخندید..میرقصید..مشروب میخورد...تازه به عموی منم میگفت تو هم همینجوری باش.



    عموم هم که اعتراض میکرد میگفت این فرهنگ ماست.
    و راست هم مگیفت.

    مقصر عموی من بود که برای رهایی از تنهایی و غربت تن به این ازدواج داد..که البته سالهاست که جدا شده...

    ضمنا من نمیفهمم علت گفتن شما از رابطه قبلیت چی بوده؟چه لزومی داشته بگی؟!

    خلاصه که حواست جمع باشه.به خاطر فرار از تنهایی نیفتی در راهی که به نا کجا آباد میره...

    دقت کن که آلمانی ها فاشیست هستند یعنی نزاد برتر رو انتخاب میکنن.این موضوع براشون عادیه و اکثریت قریب به اتفاقشون به این اصل پایبندن...

    خارجی ها و بیگانه ها رو له میکنن...

    موفق باشی





    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  5. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    maryam123 (دوشنبه 04 اردیبهشت 91)

  6. #5
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: دوستی با پسر غیر ایرانی

    mehrandish عزیز

    به تالار همدردی خوش آمدی


    خانمی شما دچار تعارض هستی و تا این تعارضات را حل نکنی مرتب آسیب خواهی دید در زندگی . تعارض در مورد مذهب ، تعارض در سبک زندگی و .......

    مثلاً اسلام را دوست داری ، ولی به اصولش پای بند نیستی . انسجام خانواده را دوست داری اما به روش غربی عمل می کنی . ازدواج را می طلبی اما راه دوستی را در پیش گرفته ای و ...... اینها تعارض است و شما را بسیار آشفته و آسیب پذیر می سازد .

    از هرگونه ارتباط دوست دختر دوست پسری و همخانه شدن و رابطه عاطفی جنسی پرهیز کن و روی خودت و شخصیتت و حل تعارضها و آموختن و به کار گرفتن مهارتها ، جدی و مصمم کار کن
    .


    لینکهای زیر را مطالعه کن :

    http://www.hamdardi.net/thread-19997-post-184524.html#pid184524

    http://www.hamdardi.net/thread-20001.html

    http://www.hamdardi.net/thread-2407-post-21484.html#pid21484


    .

  7. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (دوشنبه 04 اردیبهشت 91)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مخالفت غیر منطقی خانواده ی پسر
    توسط نورا خانوم در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: پنجشنبه 10 اردیبهشت 94, 20:48
  2. چطوری احساس خودم رو به یه پسر غیر مستقیم نشون بدم؟
    توسط Shadiii در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 اردیبهشت 94, 01:52
  3. ازدواج با پسر غیر ایرانی غیر مسلمان(دوستش دارم چه کنم؟)
    توسط 1391 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: پنجشنبه 21 دی 91, 21:02
  4. وابستگی شدید و غیر طبیعی مادر شوهرم به پسرش
    توسط mona1990 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 14 آبان 90, 16:53
  5. مخالفت غیر منطقی خانواده پسر
    توسط nemi در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 تیر 89, 10:24

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.