سلام من دختر 27 ساله ایی هستم که 3سال هست تو گورستان آرزوهام به سر می برم . امیدوارم کمکم کنید تا بتونم از این وضعیت نجات پیدا کنم .مشکلات من از 18 سالگی شروع شد.من تو این سالها جز مرگ آرزوهام چیزی ندیدم .از کسی که بهش علاقه داشتم دور شدم .دیوانه رشته علوم سیاسی بودم ولی شرایط جور نشد. مجبور شدم حسابداری بخونم تمام شبای امتحان حسرت میخوردم بخاطر رشتم ولی تمام تلاشم رو میکردم تو دانشکاه به من میگفتند کتاب!! من تحمل میکردم برا اینکه به کسی که دوسش دارم برسم .سال سوم دانشگاه من فهمیدم 70درصد بینایی یک چشمم رو از دست داده امبا کلی زحمت رفتم برا تغییر رشته موافقت گرفتم مدیر گروهم نپرسیده برگه تاییدیه منو پاره کرد و همه زحمتام هدر رفت .آخه من به کی میگفتم من نقص عضو دارم . سال آخر دانشگاه هم خانواده هامون با ازدواج ما مخالفت کردن به شدت ما هم بیخیال شدیم. آخرش من ماندم و افسردگی و.....
از یک سال قبل دارم میرم کلاس زبان البته به اجبار مامانم شرایط روحیمم خیلی بهتر شده .حالا مشکلم اینه که نمی تونم به برنامه هام عمل کنم .وقتی میخوام کاری رو شروع کنم همه گذشته تلخ یادم میاد و دویاره و .....![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)