به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 53
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 05 خرداد 91 [ 10:13]
    تاریخ عضویت
    1391-1-11
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    838
    سطح
    15
    Points: 838, Level: 15
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 23 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکل من با خواستگارم

    سلام من خیلی وقت نیست با این تالار آشنا شدم .مشکلی دارم که مدتی هست داره منو آزار میده .من 5 سال پیش از شوهرم جدا شدم و الان 35 ساله هستم و فرزندم هم با من زندگی می کند و شوهر سابقم هم باز ازدواج کرده و از همسر جدیدش هم به تازگی دختری دارد.مشکل من با شوهر سابقم نیست من توی محل کارم 2 سال پیش با آقایی آشنا شدم و خیلی زود متوجه شدم از من خوشش میاد .از همون ابتدا هم من به این آقا هیچ کششی نداشتم .مخصوصا از نظر ظاهری اصلا به دل من ننشست .شرایط کاری و تحصیلی و مالی این آقا طوری بود که به محض اینکه برای ازدواج اعلام آمادگی کرد اطرافیان بهم یاد آوری کردن که مثل بقیه خواستگارام سریع رد نکنم .خودم هم با توجه به موقعیت اجتماعی و شغلیش و مخصوصا توان مالیش توی شک بودم تنها مشکلم این بود که کششی به این شخص نداشتم مخصوصا از لحاظ قیافه ظاهری .با اینحال جواب رد ندادم و گفتم باید مدتی با شما معاشرت داشته باشم تا تصمیم بگیرم .مخصوصا که نگران بودم پسرم با این شخص سازگار نشود .مخصوصا که من در ازدواج اولم شکست خورده بودم و از مردان دید خوبی نداشتم .این آقا هم پذیرفت .توی مدت این 2 اسال تمام تلاشش را برای جلب رضایت من به کار برد ازنظر مالی خیلی ریخت و پاش کرد و مدام مرا با هدیه های گران قیمت غافلگیر میکرد .همه اقوام و دوستان من و خانواده دو طرف برخورد متقابل داشتند و ما را با هم دیده بودند .با پسرم هم هیچ مشکلی نداشت و ظاهرا بینشان مشکل خاصی نبود .در تمام این 2سال طوری فتار می کرد که انگار مساله حل شده هست و هیچ جایی نبود که علاقه بیش از حدش را به من انکار کند .بیش از حد افراطی عمل کرد .توی این 2 سال من تمام حرکات این آقا را ذره به ذره زیز ذره بین داشتم خیلی سعی کردم به ظاهرش بی تفاوت باشم ولی متاسفانه هیچوقت نشد .بارها بهش تذکر دادم که به ظاهرش برسد و اقلا بوی عرق ندهد ولی انگار نه انگار .مجموعا هر چی با خودم بحث کردم و سعی کردم نتوانستم این آقا را اینطوری که هست بپذیرم و از همه بدتر از اینکه اینقدر مدام آویزان من باشد همیشه ناراحت بودم طوری رفتار کرد که انگار در تمام عمرش هرگز زنی را ندیده بود در حالیکه شرایط مالیش طوری هست که چندیدن کارمند خانم دارد.در تمام این مدت ظاهرم را خوب حفظ کردم اما در نهایت پس از 2 سال با یکی دو برخورد جنسی متوجه شدم که این رابطه اصلا برام لذت بخش نیست که حتی عذاب آور هست .دیگه شکی نداشتم و هفته قبل در نهایت صداقت همه چیز را بهش گفتم .در کمال احترام گفتم که از رابطه با ایشان لذتی نمی برم و ظاهرش را دوست ندارم و اگر ازدواج کنیم مسلما آینده خوبی نخواهیم داشت و خواستم که محترمانه مثل این 2 سال از هم جدا شویم .مشکل از همین جا شروع شد با اینکه تمام هدفم این بود که با این مرد بازی نکنم ولی با شنیدن رفهای من به گریه افتاد .آنچنان گریه می کرد که حالش به هم خورد .کف خیابان افتاد و طوری شد که مردم کمک کردند بردیمش بیمارستان .فشارش 5 بود وقتی رسیدیم بیمارستان .بعد از آن ناله ها و نفرین ها شروع شد .هر روز از صبح اس ام اس ها و ناله و نفرین ها که تو منو خورد کردی و لهم کردی و داغونم کردی و من نمی بخشمت .و مدام پیام که من در حد تو نبودم و ووووو .از دیشب هم بدون خبر به هیچ کس غیب شده و گوشی هاش رو خاموش کرده و همه رو انداخته به دلشوره و نگرانی و در نهایت بعد از 2 روز معلوم شد که رفته مشهد .از آدمی با این سن و سال و اینهمه تجربه زندگی همچین رفتاری عجیب بود .زنگ هم که بهش زدم حالش رو بپرسم صداش بالا نمی اومد .اینقدر غصه خورده و گریه کرده که صداش در نمی اومد .سرزنش بقیه به جای خودش ولی دلم براش می سوزه .الان نمی دونم تکلیف من چی هست.دچار عذاب وجدان شدم .یک هفته هست که نخوابیدم .اصلا نمی دونم من باید دلسوزی کنم یا بی تفاوت باشم .لطف می کنید راهنماییم می کنید.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 91 [ 22:24]
    تاریخ عضویت
    1387-7-22
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    5,482
    سطح
    47
    Points: 5,482, Level: 47
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    932

    تشکرشده 968 در 217 پست

    Rep Power
    39
    Array

    RE: مشکل من با خواستگارم

    عزیزم خوش اومدی
    نمیخوام محاکمت کنم ولی قبول کن (مطمئنم که داری) طولانی کردن ارتباط درست نبوده
    حالا که شده و کاریش نمی شه کرد من بهتون حق میدم که بخاطر این مشکلات ردشون کنی بنظر من نگران نباش و دلسوزی هم نکن.
    شما انتخابتو کردی و راه درستی هم انتخاب کردی البته بعد از این مدت
    اون اقا درسته که ضربه روحی خورده ولی کم کم عادت میکنه و با این موضوع کنار میاد
    شما به زندگی خودت برس و توجهی به گریه و نفرین و.. نده چرا که مهمتری و حق زندگی رو داری که لایقشی
    اون اقا به نظر من هنوز اینقد پختگی نداره که با این شرایط مثل بچه ها رفتار میکنه البته یه فرقی با بچه داره و اون اینکه بچه زود اروم میشه و میره دنبال دل مشغولی دیکه ولی این زمان فکر کنم برای این طرف طولانیتره
    شما فقط لطف کن و این اشتباهو توی موارد دیگه تکرار نکن که اگه بشه دیگه نمیشه گفت مشکل از طرفتونه
    البته از صراحت بنده دلخور نشید فقط نظرمو گفتم

  3. 2 کاربر از پست مفید هاله نو تشکرکرده اند .

    هاله نو (جمعه 11 فروردین 91)

  4. #3
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,025 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    373
    Array

    RE: مشکل من با خواستگارم

    سلام

    لطفا بین خطوط فاصله بذارید تا خواندنش راحتر بشه

    شما ازدواج کردید با این آقا؟

    دوست عزیز 2 سال خیلی زمان زیادی بوده.شما اگر از ایشون و ظاهرشون خوشتون نمیومد در یکی دو برخورد اول باید این موضوع رو برای خودتون و ایشون حل میکردید.

    نه اینکه بعد از دوسال تازه به این نتیجه برسید که ایشون گزینه مناسبی نبودن.
    چون ظاهر چیزی نبوده که شما ازش بی خبر باشی و. یکدفعه باهاش مواجه بشی

    هر روز با همون ظاهر و همان بوی عرق میدیدیش...

    حالا که ایشون انقدر شیفته شماست بهتره شما هم صادقانه خواسته هاتون رو بگید.
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  5. 4 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (جمعه 18 فروردین 91)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 05 خرداد 91 [ 10:13]
    تاریخ عضویت
    1391-1-11
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    838
    سطح
    15
    Points: 838, Level: 15
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 23 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من با خواستگارم

    هاله و مریم گرامی ممنون که نظرتونو گفتین
    من با این آقا ازدواج نکردم فقط یه صیغه محرمیت خوندیم که روابطمون بی اشکال نباشه که اونم نظر خانواده ما نبود خودش و خانوادش همچین چیزی خواستن ولی این دو سال روابط ما با هم رسمی بود و به بیرون هم کشیده نشده بود هفت هشت ماهی بود که در ملا عام رفت و آمد می کردیم چون این آقا توی این شهر خیلی سرشناس بود و نگران بود و ما خیلی مایل نبودیم موضوع علنی باشه ولی خودش ظوری تند روی کرد که همه رو خبر کرد چون مدام خونه من بود و یا محل کار من بود و مدام تماس می گرفت و خودش به همه علنی می گفت که بعد از سالها عاشق شده .اینم یکی از مواردی بود که توی تصمیم من اثر گذاشت .دلیلی نمی دیدم این آقا اینقدر کودکانه رفتار کنه.در مورد تماس جسمی من توی این مدت هیچوقت نذاشتم بهم دست بزنه و این تماس ها این یه ماه اخیر اتفاق افتاد اونم چون خودم می خواستم ولی بعد از این مساله بود که شکم هم تبدیل به یقین شد .افتضاح بود .شاید گفتن این مسایل صحیح نباشه ولی عنوان می کنم شاید آقایانی که می خونند براشون مفید باشه .بدنشون پر از مو بود و بوی عرق از همه جای بدنش می اومد و اینقدر هول بود که رفتارش مثل بچه هایی بود که به یه خوراکی خوشمزه رسیده باشند اینقدر ناشیانه رفتار کرد که حالم بد شد و همون جا بود که دیدم واقعا تحمل این مساله برای یک عمر کار من نیست .مشکل من اینجا بود که خیلی با هم رسمی بودیم ولی با همین الت رسمی هم من چند بار به ظاهرش اعتراض کردم و هر بار جواب می داد که من بلد نیستم و هیچوقت زنی توی زندگیم نبوده که بخواد اینا رو بهم یاد بده ولی منم که سربسته می گفتم بی تاثیر بود .مثلا امسال ما برای جشن سال نو یک هتل بزرگ دعوت شده بودیم و اولین بار بود من خودم خواستم با ما علنی بیاد .وقتی از در اومد تو من واقعا خجالت کشیدم .شلوارش از بغل پاره بود و کت تنش نکرده بود و کفشی پاش بود که دو ساله همون پاش هست و اونهم گلی و خاکی همون کفش کارش بود .اینم بگم که شغلش ساخت و سازهای مجموعه های کلان هست و مدام باید بره سر پروژه هاش سرکشی کنه و با همون کفش خاکی اومده بود .مردی با اینهمه پول و شهرت و اعتبار اینطوری رفتار کرد وقتی هم که با لحن شوخی بهش گفتم چرا اینطوری اومده خندید و گفت ظاهر آدمها ملاک ارزیابی نیست و همه اینهایی که اینقدر شیک و رسمی اومدند یک هزارم این آقا هم توانایی ندارند!
    فردای همان روز من برای خودم خرید داشتم و با هم رفتیم بیرون .باور کنید اولین باری بود بعد از 2 سال همچین چیزی از این آقا می دیدم .یکی از کارمنداش چند بار پشت سر هم تماس گرفت و ظاهرا داشت توی کار گیج بازی در می آورد و این مدام براش توضیح می داد که چکار کنه و ظاهرا اونم نمی گرفت یکدفعه توی فروشگاه شروع کرد به پرخاش و داد کشیدن سر اون مهندس بیچاره و چند تا حرف زشت زد و قطع کرد .چند نفری توی فروشگاه بودند که همه با تعجب نگاه می کردن .اون مهندس بیچاره دوباره تماس گرفت یکدفعه تا باز شماره شو روی گوشیش دید گوشیشو آنچنان به زمین کوبید که گوشیش چند تا تکه شد .بخدا تا چند لحظه فقط مبهوت نگاه می کردم .همه نگاه می کردن و آنقدر عصبانی بود که کسی جرات نمی کرد گوشیش رو برداره و بهش بده .خیلی از اینکارش خجالت کشیدم آخه از یه مرد چهل و دو سه ساله همچین حرکتی عجیب بود و توی ماشین تا خونه یک کلمه هم حرف نزدم تا آروم بشه .فردای اون روز وقتی براش آروم و منتطقی توضیح می دادم که من از اینکار شما شرمنده شدم مدام می گفت مگه اونا کی بودن .هر کی می خوان باشن برام مهم نیست آدم یه بار عصبی میشه و این ممکنه برای تو هم پیش بیاد! این در حالیه که من ذاتا آدم آرومی هستم و اصلا این رفتار برام عادی نیست .
    این مسایل روی هم توی این دو سه ماه اخیر اتفاق افتاد سابق روابط ما خیلی زسمی بود و توی این مدت هم من همش سعی می کردم به خودم بقبولانم که این آدم انسان خوبیه و چون منم سنم داره بالا می ره دیگه نباید زیاد سخت گیری کنم ولی در نهایت نتونستم.
    دست خودم نیست دلم براش می سوزه و نمی دونم تکلیفم چیه باید کادوهاش رو ببرم پس بدم یه نه ؟ و اینکه همش فکر می کنم دلش رو شکستم چون مدام می گفت تو منو له کردی ویران کردی .این رفتار رو با هر مردی بکنی خود کشی می کنه.بهش در مورد کادو هاش گفتم گفت اونا رو پس بدی دلم رو چکار می کنی ؟ شخصیت خورد شدمو چکار می کنی .خیلی این چند روز ناراحتم .دلم نمی خواست اینطوری بشه.نمی دونم اشتباهم کجا بود .

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1390-1-14
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    12,728
    سطح
    73
    Points: 12,728, Level: 73
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    640

    تشکرشده 935 در 291 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array

    RE: مشکل من با خواستگارم

    سلام خانم لادن ..
    جالب بود مطالبی که نوشته بودین ...
    خب همینطور که شما از زندگی اولتون تجربه داشتین و این رابطه جدیدتون میبینین که تا وقتی که با کسی زیر یک سقف زندگی نکردین و یا ارتباط زیادی نداشته باشین امکان شناخت دقیق وجود نداره ...
    میبینین که ایشون در شرایط سخت کنترل خودشون رو از دست میدن، چه تضمینی وجود داره که در مواجهه مشکلات با شما هم این رفتار رو نداشته باشه، یا شاید شما هم اگه بعد گذشت مدتی براش عادی شدین آنقدر هایی که به شما اهمیت میده دیگه توجه نداشته باشه ...
    خب شما یه فرزند هم دارین شاید از لحاظ مالی برای شما و فرزندتون کم نذاره ولی هر دو شما نیاز به یک حمایت دلسوزانه داشته باشین که اون هم تعهدی قوی نیاز داره.

    به هر حال تصمیم گیرنده شما هستین و سعی کنین با درایت تصمیم بگیرین که تجربه تلخ اول رو نداشته باشین.


  8. 2 کاربر از پست مفید saeeded تشکرکرده اند .

    saeeded (جمعه 11 فروردین 91)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    77
    Array

    RE: مشکل من با خواستگارم

    یعنی شما قبل از اینکه با این آقا صیغه محرمیت بخونید متوجه این رفتارهای اونشده بودید .؟؟؟؟

    اولش گفتم خوب شاید بلد نیست و نمی دونه چطور باید رفتار کنه ولی وقتی ادامه مطلبت رو خوندم و طرز فکرش رو گفتی ...
    که گفته :مگه اونا کی اند و کی بودند و هر کی می خوان باشند...
    فهمیدم که این اقا فکر می کنم آداب و معاشرت نمی دونند و اینکه نمی دونند چطور باید توی اجتماع زندگی کنند....
    به هر حال ادم اگه پول داشته باشه و از اجتماعی بودن بویی نبرده باشه زندگی باهاش سخته..
    البته این نظر منه بهتره که منتظر بقیه نظرات دوستان هم باشی

  10. 2 کاربر از پست مفید چشمک تشکرکرده اند .

    چشمک (سه شنبه 15 فروردین 91)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 91 [ 03:11]
    تاریخ عضویت
    1390-12-26
    نوشته ها
    123
    امتیاز
    1,027
    سطح
    17
    Points: 1,027, Level: 17
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    163

    تشکرشده 159 در 82 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من با خواستگارم

    عزیزم.
    چرا اطرافیانت بهت تذکر دادن که این آقا خوبه و سریع ردش نکنی
    یه چیز دیگه:
    نظر خانواده این آقا چیه؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید آلبالو تشکرکرده است .

    آلبالو (پنجشنبه 17 فروردین 91)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 05 خرداد 91 [ 10:13]
    تاریخ عضویت
    1391-1-11
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    838
    سطح
    15
    Points: 838, Level: 15
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 23 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من با خواستگارم

    چشمک گرامی ما صیغه محرمیت را از همان روز ابتدای پس از خواستگاری خواندیم .دلیلش هم من نبودم این آقا خیلی مومن بود و مدام تکرار می کرد که دوست ندارد کار حرامی انجام داده باشد و حتی نمی خواهد حرف زدن و بودن ما در کنار هم اشکالی داشته باشد .ولی ارتباط جنسی نداشتیم حتی در سطح ابتدایی هم من هیچوقت اجازه ندادم به من نزدیک شود همیشه از تنها شدن با این شخص فراری می شدم و یکی از گله هایی هم که همیشه از من داشت همین بود که می گفت تو با این رفتارت به من توهین می کنی انگار به من اعتماد نداری .مثلا یکبار رفتم در خانه شان که با هم برویم جایی چندین بار تکرار کرد که بیا بالا من نماز نخواندم بعد برویم و الان زوده و با هم چایی بخوریم من گفتم من توی ماشین می شینم تا شما کارت تموم شه بیایی .همین روز آخر همینو به عنوان نمونه به من یاد آوری کرد و گفت که این کارهام خیلی شخصیتش رو خرد کرده.ارتباط جنسی را فقط یک بار بصورت کامل داشتیم آنهم زمانی بود که خودم خواستم ببینم این آقا در این زمینه چطوری هست که دیدم واقعا قابل قبول نیست .همین جا بود که دیگه مطمین شدم که نمی تونم باش ادامه بدم اون روزی هم که حالش به هم خورد گفت که بزرگترین شکست برای یه مرد زمانی هست که بهش بگی از تو لذت نمی برم و تو منو با این حرف له کردی .مدام هم از اون روز اس ام اس میده که تو اعتماد به نفسو توی من کشتی .در صورتی که همون روز من با کلی پرده پوشی فقط اشاره کردم که تمایلی به ادامه این ارتباط ندارم و برام لذت بخش نیست .حتی چند بار تکرار کردم که شما دنبال پیدا کردن عیب از خودت نباش چون شما خیلی کاملی .من خودم هستم که مشکل دارم ولی بازهم قانع نشد.
    من سابق هم چندین بار رفتارهایی دیده بودم که آزارم می داد و بارها دوستانه و با لحن آرامی بهش گفتم اما انگار با دیوار حرف می زدم .مثلا روزی صد بار به گوشی من زنگ می زد و مدام می خواست صحبت کنه اونهم حرفهای تکراری روزانه .بارها بهش دوستانه و با خنده و شوخی گفتم که من وقتی با دوستام هستم و یا سر کار دوست ندارم مدام تماس بگیری ولی انگار نه انگار کافی بود من جوابش رو ندم صد بار زنگ می زد خونه .دیگه من جلوی پسرم خجالت می کشیدم ولی هر بار باش در میون می ذاشتم می گفت که خیلی تنهاست و توی زندگیش خیلی سختی کشیده و کسی درکش نمی کنه و دست خودش نیست .حتی ناراحت می شد که من میگم.ولی کلا با نه شنیدن از هر نوع و مدلش مشکل داشت .همیشه فکر می کرد همه کارگراش و کارمندای دفتراش هستن .منم هیچوقت دلم نمی اومد ناراحتش کنم .می دونستم زیاد سختی کشیده هست.ولی این رفتارهای آخری رو توی این مدت ندیده بودم.
    باران گرامی این آقا انسان سرشناسی هست .ضمنا خانواده خیلی اصیل و مومن و معتقدی داره .تقریبا همه جا می شناسنش ضمنا چند سالی شهردار و معاون فرماندار بوده .الان هم پست دولتی داره.برای همین کاملا شناخته شده هست و از لحاظ مالی هم دستش خیلی باز هست .از لحاظ موقعیتی ایده ال بود .برای همین بود که این مدت همیشه توی شک بودم.خانواده منهم خوب نگران من هستن و دوست ندارن تنهایی رو برای خودم انتخاب کنم .ولی اونهام توی این مدت پذیرفتن که ما با هم زیاد جفت و جور نیستیم .اما خانواده اون خیلی خوشحال بودن حرفهاشون اینو نشون می داد .مادرش بارها با من تماس می گرفت که چرا دارم کش می دم .اگه دست اونا بود همون شب اول عقد رسمی می کردن ولی کلا از اینکه بعد سالها کسی رو خودش انتخاب کرده بود و دوست داشت ذوق زده بودن .حتی یه بار سر مساله حجاب با هم به مشکل خوردیم و به من گفت بهتره جلوی برادر های من حجاب بگیری درست مثل خواهرهام و زن برادرهام و من با سماجت گفتم که اینکار رو نمی کنم و فرهنگ ما متفاوت هست و همون بار قضیه رو به هم زدم و جواب نه دادم .اما بعد از چند روز سریع مادرش زنگ زد و گفت این فقط زن بگیره شما سر برهنه برو توی خیابون! و خودش هم حرفش رو پس گرفت و گفت می ذارم به انتخاب خودت.خانوادش منو دوست دارن .کلا هیچ مشکل خاصی نداشتیم .مساله فقط همیشه خودم بودم .حتی یه خونه ویلایی بزرگ هم برای بعد از عروسیمون خرید بدون اینکه نظر منو بپرسه!


  14. 2 کاربر از پست مفید ladan60 تشکرکرده اند .

    ladan60 (پنجشنبه 17 فروردین 91)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 بهمن 91 [ 21:16]
    تاریخ عضویت
    1390-8-08
    نوشته ها
    225
    امتیاز
    1,705
    سطح
    24
    Points: 1,705, Level: 24
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    599

    تشکرشده 601 در 179 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من با خواستگارم

    من مشاور نیستم و معلوم نیست نظرم تا چه حد درست باشه.

    این مرد در "توان" خودش، بهترین بوده و خواسته برای شما.
    جاهایی ایرادهایی اساسی داره. مثل ظاهرش و بوی بدنش و ...

    اما قضیه اینه: وقتی کسی کاری رو "بلد نیست" انجام بده، با تذکر هم نمیتونه یاد بگیره. "باید بهش یاد داد"

    این طور که شما فرمودید، این مرد حاضره برای شما هر کاری بکنه.
    شما بهش یاد دادید که چه کنه؟ چرا براش لباس مهمانی تهیه نکردید و بگید اون ها رو بپوشه؟
    چرا مستقیم بهش نگفتید قبل از دیدارهای با شما، یه دوش حتما بگیره.


    این طور که شما گفتید این مرد حاضره "اگر بهش یاد بدهید" همون طوری باشه که شما میخواین.

    یه مرد کامل و زندگی ساخته شده میخواهید؟ یا حاضرید نقاط منفی رو کم کم مثبت کنید؟



    چه بسا اگر تمامی حرفهایی که برای ما زدید، اگر برای خودش بزنید، اونی بشه که شما میخواین. چرا امتحان نمیکنید؟ با امتحان کردنش چیزی رو از دست نمیدید!

    البته این نظر منه.

    و اما در مورد رابطه جنسی فرمودید خیلی ناشی بود.

    خوب بابا شاید طرف اولین بارش بوده! شما اولین بارتون سوپر استار بودین تو این زمینه؟
    معلومه نسبت به شمایی که کلی در این زمینه تجربه داری، خام هست. اما کم کم درست میشه.

    به هرجهت اینها هزینه هایی هست که باید بدی.
    هیچ چیزی صرفا سود نیست ;)

  16. 8 کاربر از پست مفید roze-zard تشکرکرده اند .

    roze-zard (پنجشنبه 17 فروردین 91)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 شهریور 91 [ 03:11]
    تاریخ عضویت
    1390-12-26
    نوشته ها
    123
    امتیاز
    1,027
    سطح
    17
    Points: 1,027, Level: 17
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    163

    تشکرشده 159 در 82 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکل من با خواستگارم

    عزیزم
    من هم دقیقا همین حرفی رو که roze-zard گفت میخواستم بگم.
    مرد شما بسیار نقاط مثبت داره. حالا این نکته منفی نباید انقدر به چشمتون بیاد گلم
    این نکته منفی هم چیزی نیست که حل نشدنی باشه که. خیلی راحت با تذکر و آموزش حل میشه عزیزم

  18. 3 کاربر از پست مفید آلبالو تشکرکرده اند .

    آلبالو (شنبه 19 فروردین 91)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.