RE: کمکم کنید
سلام سارا جان
عزیزم خیلی آشفته و نگران و عصبی هستی. کمی آروم بگیر، نفس عمیق بکش ، افکارتو مرتب کن ونظم بده،روی رفتار و کردارت تمرکز کن و سپس قضاوت کن. عجولانه حرف نزن و قضاوت نکن وتصمیم نگیر چرا که بعدا زمانی که حالت کمی بهتر شد از طرز رفتار و بیانت و قضاوت نادرست وعجولانه ت پشیمون میشی و اونوقته که پشیمونی سودی نداره. تو فقط خودتو می بینی عزیزم ولی پدر و مادرت چیزای مهمترو می بینن. به قول شاعر:" تو مو می بینی و من پیچش مو". به والدینت اعتماد کن. اونا خیر وصلاحتو میخوان و به فکر آینده و خوشبختی تو هستن. چه کسانی بعد از خدا دلسوزتر و مهربانتر از پدر و مادر. مطمئنا اگه کمی عاقلانه تر فکر کنی و خوب توجه کنی می بینی که حتی عصبانیتها و سرزنشهای آنان نیز بیشتر مواقع به نفع ماست چرا که مارو از مسائلی آگاه کردن که ما خودمون ازش بی خبر بودیم. به هر حال هرچی باشه اونا دو تا پیرهن بیشتر از ما پاره کردن. مگه نه؟
دوست خوبم تو اگه به والدینت اعتماد کنی و مهر و محبت ودلسوزیشونو درک کنی مطمئن باش اونها هم متقابلا همینکارو می کنن . اصلا به خودکشی فکر نکن چرا که گرهی رو که با دست باز میشه لازم نیست با دندون باز کنی. با خودت مهربون تر باش و خودتو دوست داشته باش تا دیگران هم دوستت بدارند و بهت اهمیت بدن.
شادابی و خوشبختیت را آرزومندم.
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم...
علاقه مندی ها (Bookmarks)