به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 شهریور 91 [ 16:59]
    تاریخ عضویت
    1390-9-15
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    984
    سطح
    16
    Points: 984, Level: 16
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    افسردگی شدید

    سلام
    خواهش میکنم جوابمو بدین
    نمیدونم از کجا بگم من شوهرمو دوست دارم احساس میکنم اونم منو دوست داره ولی نه به اندازه من ،من خیلی خیلی دوستش دارم عاشقشم، اینقدر بگم که شبا که خوابه عاشقه اینم که تو خواب بشینم تا یه مدت طولانی به صورتش نگاه کنم و تو دلم قربونش برم سرشو نوازش کنم وقتی هم بیداره حالا هر جا که باشیم تو هر موقعیتی تو ناراحتیم تو شادیم وقتی مریضم با دیدنش اروم میشم و بهم احساس امنیت میده حتی وقتی نیست سر کار با یاد و فکرش احساس خوشحالی میکنم و احساس خوشبختی پیشه خودم ،یا بعد که میره سره کار میرم لباسای دیروزشو بشورم براش با بوی عطرش که بهم میخوره با بوی لباسش ارومم میکنه یه حس دوست داشتن ک یه حس امنیت ،وقتی سر کاره در عین اینکه کارامو انجام میدم هی میام ساعتو مینم میگم 4 ساعت دیگه میاد ،3 ساعت دیگه میاد ، ا ساعت دیگه میاد هی خوشحال تر میشم با انرژی کارامو با عشق انجام میدمبا خوشحالی ،ولی اون مرده میدونم احساسش با یه زن زمین تا اسمون فرق داره اگه حوصله داشته باشه که ت اخر شب با هم شوخی میکنیم و میخندیم وقتی از بیرونو سر کار خسته باشه و حوصله نداشته باشه یه محیط اروم درست میکنم تا ارامش پیدا کنه استراحت کنه.
    این از این الان میرم از دوران خواستگاریم میگم
    توی این دوران من یه سری خواسته هایی خواستم ازش اون پذیرفت و اونم یه سری خواسته و شرایطی داشت من پذیرفتم و با هم تفاهم داشتیم و یه چند مورد هم برا هم توضیح دادیمو قانع شدیم هر دو با تفاهم کامل ازدواج کردیم از همین حرفا که همه میزنن در مورد صداقت راست گویی دروغ نگفتنو همه و همه .... کامل تفاهم داشتیم اون بهم گفت من قبلا دوست دختر داشتم
    و در حد یه دست دادن بوده و گونه همو موقع خداحافظی بوسدیدن و منم قبول کردم به خاطر اینکه کار بدی پیشه خودم نکرده اصولا همه تو این دوره زمونه با یه پسر صحبت میکنن و حرف میزنن دختر پسر خلاف که نیست کار زشتی که انجام ندادن که با هم میرفتن حتما یه کافی شاپی یه اسمسی و از این چیزا که کار بدی نیست پسر عمو پسر خاله و برادر خودمم دوستیهاشون در همین حد صحبت کردنو یه بیرون رفتن بود و به نظرم کار خلاف و بد زشتی نبود و قبول کردم و پیش خودم گفتم چه پسر صادقی و همه رو همه رو از خودم اونم از خودش شرایطمونو براهم گفتیم قبول کردیم دیگه اصلا اون اخراش دیگه دوستش داشتم برا همه صداقتش
    ازدواج کردیم بعد سه ماه از نامزدیمون یعنی عروسی نکردیم الان عقدیم سه ماه از نامزدیمون میگذشت که اونم سر کار بود من رفتم تو کامپیوترش اهنگ گوش بدم برای خودم یه عکس دیدم از خودش و دوست دخترش تو بغل هم خوابیده بودن لباس تنشون بود این عکس و که دیدم باورم نمیشد خشک شده بودم ترسیده بودم تو خونه تمام بدنم به لرزه افتاد بی اختیاراز سرم تا نوک انکشتام یه برق زد میسوخت و دستام میتونسم کنترل کنم که نلرزهاز ترسم کامپیوترو خاموش کردم دیگه روشنش نکردم حالا گریه بکن کی گریه نکنکه از گریه بیحال کف اتاق دوساعت ول شده بودم احساس خیانت تنفر بدبختی هر چیز بد داشتم سعی کردم تا اومدنش به روی خودم نیارم حالم بهتر کنم ولی نمیتونستم هی الکی خنیدم اهنگ گوش دادم که از این حالت در بیام این الان از سر کار میاد خونه تا سه ساعت دیگه من نباید این حال باشم خلاصه اومد خونه ولی نمیتونستم مثل قبل با اشتیاق برم استقبالش حالت یه زن خسته به خودم دادم که فکر کنه کمی خستم ولی جلوش گریه و کاری و چیزی نکردم ولی نمیتونستم تو صورتش نگاه کنم مگنه گریم در میمود سفت خودمو گرفتم مونده بودم این صحت نداره مگنه بهم میگفت چرا نگفته اخه چرا
    بعد این موضوع با خودم خیلی فکر کردم گریه کردم تنهایی بعد با خودم گفتم کرد این چی بود که من دیدم احتمالا اشتباه حالا اشتباه کرده تو کی هستی که نبخشی خدا با این بزرگیش میبخشه

    خلاصه بخشیدمش حالا خودشم از این موضوع ها چیزی نمیدونه ولی این عکس بعضی اوقات میمود توذهنم ناراحتم میکرد یعنی دیونم میکرد حس کنجکاویم گل کرد که بیشتر بدونم تا اخرش تنهایی همه چیزو فهمیدم که همسرم با دوست دخترش قبلا روابط جنسی داشته و همه همه .....
    الان حدود یک سالونیم از عقدمون میگذره و یک ماه دیگه عروسیمه من به خانوادم در مورد این چیزا که دیدم حرفی نزدم و شوهرمو خراب نکردم و یه روز از این روزا که نتونستم تحمل کنم داشتم روانی میشدم کشونمدمش کنار و برا شوهرم همه چیزا گفتم بعد یه سری قهر و دعوا ک اصلا به دو روز نکشید برام توضیح داد که مال زندگی قبلم بوده تا الان دیدی بعد ازدواجمون بهت خیانت بکنم یا نه وا واقعا هم همینطور بود راست میگفت بعد خواستگاریش تا به الان فقط با من بوده خیانت نکرده و این چیزی که من بعد ازدواجمون دیدم مال قبل متاهل بودنشه و ربطی به من نداره زندگی گذشتش چ.ن الان بیچاره این جوری نبوده اشتباهشو میدونه منم بخشیدمش چ.ن عاشقشم به این موضوغ اجازه ندادم احساسم بهمش تغییر کنه بعد این مدت و همیشه خود خودم بودم ..................... ولی میدونید از لحاظ روحی داغونم و و ذهنم احساس میکنم خسته و پیر و بدون شور حال ولی احساسم برا شوهرم همونه دوست داشتنه و عشق وقتی بهش فکرنمیکنم بعضی اوقات که میاد تو ذهنم این جوری میشم داغونممممممممممممممممم افسرده از درون که تو تنهاییم گریه میکنم میترسم کور شم کمکم کنید خواهشاااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا میدونم الان شوهرم بعد خواستگاری تا الان با منه و دوستم داره زیاد،[/size][/color][/b] نمیذاره کسی نگاه چپ بهم بکنه ولی من اگه میدونستم این چیزا که با دوست دخترش روابط جنسی داشته هیچ موقع باهاش ازدواج نمیکردم با اینکه الان دوستش دارم ولی اگه میدونستم باهاش ازدواج نمیکردم الانم ضربه روحی که خوردم اینجوری شدم تو این مدت کمک کنییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی د خواهشا باید جیکار کنمو چه رفتاری نشون بدم ،به قول شوهرم میگه ادم ضعیفی هستم

  2. 3 کاربر از پست مفید setare*** تشکرکرده اند .

    setare*** (چهارشنبه 24 اسفند 90)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 آذر 91 [ 15:32]
    تاریخ عضویت
    1390-10-19
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    1,278
    سطح
    19
    Points: 1,278, Level: 19
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 93 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تو رو قرآن نظر کارشناسیتونو همه بهم بدین خواهش میکنم افسردگی شدید گفتم خواهش میکنمم

    سلام ستاره جان
    عزیزم از کجا فهمیدی که قبلا رابطه جنسی داشتن شاید داری اشتباه میکینی
    میشه از خصوصیات شخصی خودت و شوهرت بیشتر بگی
    چند سالشه تو چند سالته
    تو چه خانواده ای بزرگ شدید

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    150
    Array

    RE: تو رو قرآن نظر کارشناسیتونو همه بهم بدین خواهش میکنم افسردگی شدید گفتم خواهش میکنمم

    یه بنده خدایی بهم گفت زندگی هیچ چیز عجیبی نیست ،زندگی همون چیزیه که بهش فکر می کنیم
    الان اول زندگیته یادت باشه این وابستگی که به همسرت داری اصلا خوب نیست و هم به ضرر تو و هم به ضرر همسرت و هم به ضرر عشقتونه
    اگه واقعا همسرتو دوست داری وابسته اش نباش چون وابستگی آفت زندگیته
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  5. 5 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    eghlima (چهارشنبه 24 اسفند 90)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    126
    Array

    RE: تو رو قرآن نظر کارشناسیتونو همه بهم بدین خواهش میکنم افسردگی شدید گفتم خواهش میکنمم

    ستاره نوشته:

    نمیدونم از کجا بگم من شوهرمو دوست دارم احساس میکنم اونم منو دوست داره ولی نه به اندازه من ،من خیلی خیلی دوستش دارم عاشقشم، اینقدر بگم که شبا که خوابه عاشقه اینم که تو خواب بشینم تا یه مدت طولانی به صورتش نگاه کنم و تو دلم قربونش برم سرشو نوازش کنم وقتی هم بیداره حالا هر جا که باشیم تو هر موقعیتی تو ناراحتیم تو شادیم وقتی مریضم با دیدنش اروم میشم و بهم احساس امنیت میده حتی وقتی نیست سر کار با یاد و فکرش احساس خوشحالی میکنم و احساس خوشبختی پیشه خودم ،یا بعد که میره سره کار میرم لباسای دیروزشو بشورم براش با بوی عطرش که بهم میخوره با بوی لباسش ارومم میکنه یه حس دوست داشتن ک یه حس امنیت ،وقتی سر کاره در عین اینکه کارامو انجام میدم هی میام ساعتو مینم میگم 4 ساعت دیگه میاد ،3 ساعت دیگه میاد ، ا ساعت دیگه میاد هی خوشحال تر میشم با انرژی کارامو با عشق انجام میدمبا خوشحالی ،ولی اون مرده میدونم احساسش با یه زن زمین تا اسمون فرق داره اگه حوصله داشته باشه که ت اخر شب با هم شوخی میکنیم و میخندیم وقتی از بیرونو سر کار خسته باشه و حوصله نداشته باشه یه محیط اروم درست میکنم تا ارامش پیدا کنه استراحت کنه.


    اين چيزهايي كه نوشتي مربوط به احساست بعد از فهميدن اون موضوع رابطه جنسي با دوست دخترشه يا قبل از آن؟


  7. 4 کاربر از پست مفید ليلا موفق تشکرکرده اند .

    ليلا موفق (چهارشنبه 24 اسفند 90)

  8. #5
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    426
    Array

    RE: تو رو قرآن نظر کارشناسیتونو همه بهم بدین خواهش میکنم افسردگی شدید گفتم خواهش میکنمم

    سلام

    نباید کنجکاوی می کردی حالا که کردی باید بهایش را بدهی .

    اما منظور از بها دادن گیر کردن در مرداب و فرو رفتن در باتلاق نیست .

    همسرت را دوست داری و ازش توجه می گیری خوب این موضوع رو در مورد گذشته اش بپذیر . گذشته ی او را که نمی توانی که تغییر بدهی . می توانی ؟!

    راهش پذیرش است .

    و از راه پذیرش و آنچه منجر به شناخت و آگاهی شد درک کن که نسبت به این همسر باید چگونه برخورد کنی تا فراری و متواری نشود . این مرد نیاز جنسی داشته و نیاز جنسی خودش را تصمیم گرفته که سرکوب نکند و با دوست دخترش تخلیه کند و این خانم هم چنین قراردادی از سمت ایشان را پذیرفته . حالا هوشیاری تو در مورد آنچه فهمیدی چیست ؟

    اینکه این مرد نیاز جنسی اش را سرکوب نمی کند . با او بازی جنسی و قهر راه بیندازی احتمال پریدنش زیاد است در نتیجه وارد این نوع بازی ها به هیچ وجه نشو .

    و اما خیلی خوبه که الان آگاه هستی و می دونی که با چه جور شخصیتی روبه رو هستی . به نیمه ی پر لیوان این دانسته که توجه کنی بد هم نیست . پس با نوع تفکراتت و زوم کردن روی نیمه ی خالی لیوان خودت را آشفته و پریشان نکن .

    ضمن اینکه این مرد بعد از ازدواج با تو مشکلی نداشته و .............پس همه چیز برایش خوب و راضی کننده است . خرابش نکن .

  9. 8 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (چهارشنبه 24 اسفند 90)

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    156
    Array

    RE: تو رو قرآن نظر کارشناسیتونو همه بهم بدین خواهش میکنم افسردگی شدید گفتم خواهش میکنمم

    سلام ستاره عزیز

    حالت قابل درکه عزیزم اما دیدن این عکس چند نشونه برای تو هست!

    1- این همه وابستگی در تو متونه بسیار ویرانگر باشه!

    2- چرا شوهرت بعد این همه وقت این عکس رو نگه داشته؟ آیا سهوا بوده؟ و یادش رفته یا ...؟


    خوب بریم سراغ مورد 1 :

    ستاره جان

    وابستگی زیاد باعث میشه که آدم نتونه استقلال فردی و روحی داشته باشه و دائم خودش رو

    محتاج دیگران ببینه و دائم بخواد عشق رو از همسر ، پدر ، مادر ، دوستان و .... دریافت کنه

    ولی خودش به خودش عشقی نمیده! تو ذهنش خودش رو کم می بینه و با حضور یک فرد یا

    افرادی هستن که آرامش داره و خوشبخته! در ذهن از اونها بت میسازه و امان از روزی که اون

    بت بشکنه چون انسان جایز الخطاست!

    دیگه زندگیش تیره و تار میشه و دنیا براش به آخر میرسه! و احساس الان تو رو پیدا می کنه!

    اما عزیز دلم تو آفریده شدی برای یک زندگی خوب ، مستقل و آزادانه و وابستگی تنها همسرت

    رو از تو دلزده می کنه و کلافش می کنه بعد یک مدت و تو رو همیشه محتاج!

    سعی کن دلبسته باشی اما وابسته نه! برای رفع این اشکالت از مطالب این سایت استفاده

    کن تا استقلال شخصیت پیدا کنی که پس فردا اگه اتفاقات خیلی بدی هم افتاد تو نشکنی و با

    صلابت به زندگی ادامه بدی!


    مورد 2 :

    همه ما می دونیم که انسان جایز الخطاست و ممکنه اشتباه کنه و همسر شما هم که فرشته

    نیست که آدمه با اشتباهات خودش!آدمها اگه توبه کنن خدا می بخشتشون و گذشته در صورت

    برگشت کامل رو آینده اثر نمیگذاره و وقتی کامل عوض شده باشه تو هم بهش یک فرصت دیگه

    بده اما احساساتت رو تعدیل کن و از وابستگیت کم کن!

    اما یک مسئله امهم رو در نظر بگیر که چرا این عکس رو هنوز نگه داشته اگه توبه کرده و

    پشیمونه؟ اگر فقط اون عکس بوده و سهوا یادش رفته پاک کنه که هیچ اما اگر دلیل دیگه ای

    داره بررسی کن تا خودت به آرامش برسی...همین!

    اما اگر از همه لحاظ تونست مجابت کنه و تونستی بهش اعتماد کنی زندگیت رو شروع کن.

    چون گذشته آدمها مال خودشونه به شرطی که روی آینده اثر نگذاره!

    آدمی که توبه می کنه خدا بهش یک زندگی تو می بخشه...توکلت به خدا باشه و آروم باش

    دوست عزیز! سعی کن به خودت مسلط باشی تا منطقی و عاقلانه عمل کنی!

    اگر لازم میدونی از یک مشاور خوب کمک بگیر واسه احیای روحیت!

    موفق باشی








  11. 6 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (پنجشنبه 25 اسفند 90)

  12. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    150
    Array

    RE: تو رو قرآن نظر کارشناسیتونو همه بهم بدین خواهش میکنم افسردگی شدید گفتم خواهش میکنمم

    اینا رو آقای همدردی برای من نوشته مطالبش به من خیلی کمک کرد شاید بتونه به تو هم کمکی کنه


    برای یه مرد تحمل زنی که بهش وابسته باشه خیلی سخته و دیگه نمیتونه باهاش ارتباط برقرار کنه
    وابستگی مثل ارتباط ما با هوا میمونه. یعنی بدون همدیگه معنی نداریم، وجود نداریم.
    زن و شوهر توی ارتباطشون نباید به این نقطه برسن. باید اول به عنوان دوتا موجود مستقل وجود داشته باشن و بتونن بدون هم زندگی کنن. نیازهاشون هم باید بر همین پایه شکل بگیره.
    مثلا اگه معمولا دوس داری همسرت کنارت باشه و اوقاتتون رو با هم دیگه بگذرونین، این یعنی دوس داشتن و خیلی خوبه. ولی اگه حس میکنی وقتایی که همسرت پیشت نیست مثل مرغ سر کنده میمونی و نمیتونی اوقاتت رو بگذرونی، این یعنی وابستگی.
    اگه دوس داری همسرت بانک عاطفیتو با جملات محبت آمیز پرکنه و بهت حس خوبی میده، این یعنی دوسش داری. ولی اگه مدتی همسرت کم کاری کنه و تو حس کنی به شدت دچار کمبود شدی و داری به مشکل بر می خوری، این یعنی وابستگی.
    وابستگی در وهله ی اول برای مرد استرس و نگرانی به بار میاره و بعدش به فکر فرو میره که همسرم منو به خاطر وابستگی هاش می خواد و کم کم شروع میکنه به دور شدن و اگه این مسئله ادامه پیدا کنه به مرگ عاطفی میرسه.
    مثلا همسرت ممکنه این طوری پیش خودش فکر کنه که اقلیما فقط به خاطر نیاز پر شدن بانک عاطفیش داره با من زندگی میکنه و من فقط یه ابزارم برای این قضیه و نگران و پریشان میشه و در نهایت دور میشه از اقلیما و تا زمانی که مطمئن نشه اقلیما اون رو به خاطر خودش و به خاطر خصوصیات خوبی که داره می خواد، بر نمی گرده.
    قبول دارم که تشخیص مرز دوس داشتن و وابستگی یه ذره سخته ولی اگه یه ذره فکر کنی برای همه ی موارد می تونی مثال های این چنینی پیدا کنی
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  13. 6 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    eghlima (پنجشنبه 25 اسفند 90)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 اسفند 90 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1390-12-24
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    714
    سطح
    14
    Points: 714, Level: 14
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: تو رو قرآن نظر کارشناسیتونو همه بهم بدین خواهش میکنم افسردگی شدید گفتم خواهش میکنمم

    سلام به نظر من بهتره يه مدت با مطالعه و ايجاد سرگرمي ذهنتو فكرتو عوض كني و سعي كني با مثبت انديشي زندگيتو تغيير بدي. حيف روزهاي زندگي آدم كه با اين حرفا و موضوعات بگذره.

  15. کاربر روبرو از پست مفید نازنين ب تشکرکرده است .

    نازنين ب (پنجشنبه 25 اسفند 90)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 آذر 91 [ 15:32]
    تاریخ عضویت
    1390-10-19
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    1,278
    سطح
    19
    Points: 1,278, Level: 19
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    93

    تشکرشده 93 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تو رو قرآن نظر کارشناسیتونو همه بهم بدین خواهش میکنم افسردگی شدید گفتم خواهش میکنمم

    ستاره جان من یه جایی خوندم آدم باید قبل از ازدواج دوتا چشم دیگه قرض بگیره و خوب طرفشو بسنجه
    ولی بعد از ازدواج باید از دو تا چشمی که داره یکی شو ببنده و با اون یکی چشمه بازش فقط خوبی ها رو ببینه
    ولی به نظر من شما هنوز عقدین و فرصت داری که بشناسی
    یعنی هنوز ازدواج نکردی پس نباید چشماتو رو به همه چیز ببندی
    چشماتو خوبه خوب باز کن
    به نظر من فهمیدن این چیزها حق توئه..... تو باید بدونی میخای زندگیتو با چه کسی شروع کنی
    بعضی ها میگن گذشته طرف نباید برات مهم باشه ولی این و یادت نره که گذشته ی آدما آیندشونو میسازه
    از لحاظ اسلامی هم اگه بخای راجع به این موضوع بدونی ... دین ما گفته با آدم زنا کار ازدواج نکنید
    به نظر من اون این گناه به این بزرگی رو تونسته انجام بده و سعی نکرده خودش رو کنترل کنه پس تو اگه با این شرایط قبولش کنی نباید ازش انتظار داشته باشی که به اصول و قواعد شرعی و ((اخلاقی)) مقید باشه
    عزیزم....
    هیچ چیز اتفاقی نیست................
    شاید خدا الان این چیزهارو به تو نشون داده که بتونی بهتر تصمیم بگیری..
    به این به چشم یه مشکل نگاه نکن به عنوان یه فرصت جدید که خدا بهت داده نگاه کن
    سعی کن درست تصمیم بگیری
    تو لیاقت یه زندگی پاک رو داری برای خودت ارزش قایل باش
    من نمیگم که تمومش کن ولی به این هم فکر کن که ممکنه ازدواج کنید و بعد که دیگه خیلی از فرصت ها رو از دست دادی خودت و سرزنش میکنی که چرا من که همه چیز و میدونستم این کارو کردم
    یه مدتی احساسات رو کنار بزار و عاقلانه تصمیم بگیر
    نذار احساساتت به عقلت غلبه کنه....................
    عزیزم امیدوارم بتونی تصمیم درستی بگیری
    برات آرزوی موفقیت میکنم

  17. 5 کاربر از پست مفید baharann تشکرکرده اند .

    baharann (پنجشنبه 25 اسفند 90)

  18. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,019
    امتیاز
    7,536
    سطح
    57
    Points: 7,536, Level: 57
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    650

    تشکرشده 657 در 204 پست

    Rep Power
    118
    Array

    RE: تو رو قرآن نظر کارشناسیتونو همه بهم بدین خواهش میکنم افسردگی شدید گفتم خواهش میکنمم

    سلام
    شما زندگی خوبی با همسرت داری باهم خوشحالین و از زندگیتون احساس رضایت می‌کنین یک ماه دیگه هم دارین باهم ازدواج می‌کنین چرا می خوای این همه قشنگی رو خراب کنی تو گذشته دنبال چی می‌گردی ؟؟؟؟ واسه چی حال و آینده رو ول کردی چسبیدی به چیزی که گذشته؟؟؟ بعدشم به این فکر کن اگه همسرتون 100 تا دوست دختر هم قبلا داشته شما رو به همه‌ی اون دخترها ترجیح داده و شما رو انتخاب کرده اگه می خواست می تونست با هر دختر دیگه ای ازدواج کنه ولی انتخابش واسه ازدواج شما بودی پس انقدر مسئله رو برای خودت بزرگ نکن اون الان متعلق به شماست و هیچ کسم نمی تونه این پیوند رو خراب کنه مگر خودتان
    یه نصیحت خواهرانه اونم این که سعی کن احساساتت رو کنترل کنی تا این حد وابستگی به طرف مقابلت هم خودت رو اذیت می کنه هم اونو پس تعادل داشته باش نه خودت رو خسته کن نه اونو فراری
    موفق باشی

  19. 6 کاربر از پست مفید bloom تشکرکرده اند .

    bloom (پنجشنبه 25 اسفند 90)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.