سلام من قبلا موضوع انکار خیانتو مطرح کرده بودم در رابطه با اون مشکلی که واسم پیش اومد باید بگم که من به این آقا مهلت دادم تا آخر امسال بیاد خواستگاری و بابت خیانت گذشتم هرچند که ایشون باور نداشت که خیانت کرده ولی با این شرط که حق طلاقو به من بده ایشون هم قبول کرد با این شرط که منم یه دستخط بدم اگه خیانت کردم حق با ایشونه منم قبول کردم
اما حالا چی شده؟از اونجایی که 20 روز تا آخر سال نمونده من چندبار در مورد موقعیت کاریشو اینا پرسیدم چون از طرف خودش چیزی نمیگه همیشه من باید ازش بپرسم ایشونم با اکراه جواب میده خلاصه آخرین باری که ازش خواستم توضیح بده گفتش که من نمیتونم از پشت تلفن بگمو آمادگی ندارمو باید ببینمت منم رفتم که با هم حرف بزنیم ولی دوباره گفت صبر کن 3 4 روز دیگه همه چیو میگم من خیلی ناراحت شدم که این هر بار منو میپیچونه و از خودش نمیفهمه من همچین حقی دارم که در جریان باشم و حتی ازش خواستم سند خونه ای که داره و بهم نشون بده ولی خیلی ناراحت شد گفت به من اعتماد نداریو این حرفا ولی یه روز صبح زنگ زدو شماره شناسناممو گرفت هرچی ام گفتم واسه چی میخوای جواب نداد گفت بدا میگم بعدش گفت که به اسمت حساب باز کردم ولی حق برداشت با خودمه گفتم چطور من همچین حقی ندارم چیزی ازت بپرسم یا چیزی بخوام ولی تو همچین حقی داری که از اسم من استفاده کنیو به منم نگی واسه چی؟؟
مامان این آقا بوتیک زنونه داره منم با اون مشکلی که قبلا پیش اومده بود دوست نداشتم اونجا باشه تقریبا 3 هفته اس ازش میخوام که نره جدا از اون مشکل میخواستم ببینم حالا که من دلسرد شدم واسه دلگرمی من کاری میکنه یا نه؟واسم قدم بر میداره ؟ تا اینکه دیشب دید که خیلی دعوامون بالا گرفت گفت نمیرم ذیگه منم گفتم الان دیگه فایده ای نداره(بهونشم عید بودو اینکه سرشون شلوغه اما من فکر میکردم رابطمون یکم بیشتر ارزش داره)
من هرچی میگم با اخلاقت مشکل دارم اون میگه 20 روز دیگه واستا درست میشه دقیقا مثل همون جریان خیانت که خودشو میزد به نفهمیو میگفت این خیانت نیست!!
خلاصه بهش گفتم من نمیتونم پنهان کاریو تحمل کنم اگر ریگی توی کفشت نیس چرا راحت حرف نمیزنی اینقد دور زدن نداره ؟!! انگار من باهاش باید فقط در مورد آب و هوا حرف بزنم!!!!!!!!
من از دیروز پریروز که این چیزارو دیدمو این حرفارو زدیم باهاش قطع رابطه کردم گفتم برو دنبال زندگیت ما بدرد هم نمیخوریم به خونوادتم بگو تموم کردیم
آخه احساس میکنم خونوادشم خیلی خاطر جمعا انگار که هرچقدرم دست دست کنن من همیشه هستم اصلا به خوانواده ای شبیه نیستن که 20 روز دیگه میخوان پسرشونو دوماد کنن سرشون به کار خودشونه!
اونارو که بهش گفتم گفت تو جواب منو نده ولی من به خونوادم میگم زنگ بزنن!!دوست دارم اون موقع بگی نه !!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟
میخوام شما نظر بدید این آقا نرماله؟؟ درسته من باهاش ازدواج کنم؟؟؟
همونطورم که گفتم مامانو برادرم هم در جریان این خواستگاری هستن
علاقه مندی ها (Bookmarks)