سلام به همه دوستان،
خواهش میکنم اجازه بدید من این تاپیک رو داشته باشم. تاپیک قبلی رو گفتید بیش از حد مجاز شده به همین خاطر من تاپیک جدید باز کردم. به من گفتید رابطه رو قطع کنم و کردم. بهش گفتم بذار مدتی با هم نباشیم. اون هم گفت نه، گفت واسه یک مدت نه، واسه همیشه رابطه رو قطع میکنیم. رابطه از دیشب قطع شد.
من تمام جزییات گذشته رو براش گفتم، تمام کارهایی که با خودش بودم و انجام دادم رو گفتم. حتی بهش گفتم که به پسر عموم هم علاقه داشتم. با همه ی این مسائل کنار اومد. خودش رو خورد و دم نزد. ولی دیگه با این موضوع که به پسر عموم علاقه داشتم نتونست کنار بیاد. همه اش بهم میگه تو اونو دوست داری پس با همون هم ازدواج کن. میگه تو به من فقط وابسته شدی و منو دوست نداری. میگه تو دودلی که کی رو دوست داری و با کی میخوای ازدواج کنی. تو بد وضعیتی قرار گرفتم. خواهش میکنم کمکم کنید. به من میگه خودشو میکشه تا من بتونم واسه آینده م تصمیم بگیرم و به کسی که میخوام برسم. میگه اگه من تو زندگیت باشم تو دیگه نمیتونی به عشقت برسی. من از بعضی از رفتارهای پسر عموم خوشم میاد، بعضی اوقات ناخود آگاه به ازدواج با اون هم فکر کردم . نمیدونم واقعا نمیدونم آینده من چی میشه. خواهش میکنم به من کمک کنید.
میگه کاش منم با کسی آشنا میشدم که دوستم داشت و بعد منم بهش عادت میکردم، حداقلش اینه که اون دوستم داشت. میگه من اشتباه کردم با کسی دوست شدم که عاشقش بودم. میگه تو دلت پیش من نیست، دلت با کس دیگه ای هست.
دیروز همدیگه رو دیدیم ولی دیگه اصلاااا مثل قبل نبودیم با هم . اون نمیتونه دیگه با این مسئله کنار بیاد.
فرشته مهربان عزیز رابطه من با اون قطع شد. برام خیلی سخته. اول راه جدیدم هستم. شما گفتید تو ادامه راه به من کمک میکنید. پس خواهش میکنم کمکم کنید.
من باید از این به بعد چیکار کنم ؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)