سلام دوستان من ايندفعه اومدم تمام ماجراي رابطمونو تعريف كنم چون واقعا خودم موندم چيكار كنم ما
يكساله دوستيم اولين بار كه ديدمش اصلا ازش خوشم نيومد ولي چون اصرار داشت ادامه دادم اما
نه واسه ازدواج اون موقع خيلي خوب باهام رفتار ميكرد 3ماه اول واقعا رويايي بود

اما
از وقتي فهميد دوسش دارم رفتاراي بدش شروع شد من ازش خواستم درس بخونه به اصرار راضي شد يعني با كلي اشك ريختنو عذاب دادن من راضي شد،ولي الان 3ماهه بدجور عذابم ميده و كلي مشكل داريم،اول اينكه ميگه درس نميخونم ميرم تو كار ازاد توهم
اگه منو ميخواي همينجوري بخواه راستش من هميشه دوست داشتم همسرم تحصيلاتش از من كمتر نباشه ولي بخاطر اون كوتاه اومدم ولي مشكل اصلي من عصبي بودنشه هروقت يه بحث يا دعواي ساده پيش مياد سريع بهم ميزنه بهم فحش ميده ميگه تو چرا ول كن من نيستي ولي من چون دوسش دارم اصلا بهش توهين نكردم خودشم ميدونه. تا اينكه 20روز پيش واسه من يه خواستگار پيدا شد كه از همه لحاظ از ايشون سرتر بود من چون مامانم درجريانه خواستم يه فرصت به اين بديم مامانمم10 روز فرصت داد گفت اگه ميخواد بياد اونم زنگ زد به مامانم ولي مامانم زياد خوب باهاش حرف نزد چون گفته بودم كه خانواده من زياد موافق نيستن ديگه بهانه گيرياش شروع شد ميگفت من بيام كه به خانوادم توهين بشه و شما از ماسرترين و......خلاصه من چون به خانوادم توهين كرد باهاش تموم كردم چند روز پيش گفت بيا واسه اخرين بار ببينمت منم رفتم ولي باورتون نميشه چيكار كرد من يه مدت بود مزاحم داشتم ولي چون ازش ميترسيدم بهش نگفتم اون روز فهميد كلي بهم توهين كرد حتي ميخواست منو بزنه
اخه ما خونشون بوديم(البته خانوادش ميدونن ما دوستيمو خونه بودن)جلوي خانوادش كلي بهم توهين كرد واخرشم گفت از خونمون برو بيرون منم اومدم تو عمرم انقد كوچيك نشده بودم حالا از ديروز هي اصرار ميكنه اشتي كنيم عادتشه وقتي ميرم تازه يادش ميفته دوسم داره حالا من چيكار كنم؟؟؟؟دوسش دارم ولي ميترسم از رفتاراش،اگه تو زندگيمونم اينكارارو بكنه چي؟حتي خانوادشم ميدونن اخلاقش چه جوريه ولي ازش طرفداري ميكنن خواهش ميكنم بهم كمك كنيد هرنظري دارين بگين

علاقه مندی ها (Bookmarks)