به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 تیر 91 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1390-9-20
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    930
    سطح
    16
    Points: 930, Level: 16
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    این ازدواج عاقلانه است؟ (پسر پرخاشگری می کند)

    سلام دوستان من ايندفعه اومدم تمام ماجراي رابطمونو تعريف كنم چون واقعا خودم موندم چيكار كنم ما يكساله دوستيم اولين بار كه ديدمش اصلا ازش خوشم نيومد ولي چون اصرار داشت ادامه دادم اما نه واسه ازدواج اون موقع خيلي خوب باهام رفتار ميكرد 3ماه اول واقعا رويايي بوداما از وقتي فهميد دوسش دارم رفتاراي بدش شروع شد من ازش خواستم درس بخونه به اصرار راضي شد يعني با كلي اشك ريختنو عذاب دادن من راضي شد،ولي الان 3ماهه بدجور عذابم ميده و كلي مشكل داريم،اول اينكه ميگه درس نميخونم ميرم تو كار ازاد توهم اگه منو ميخواي همينجوري بخواه راستش من هميشه دوست داشتم همسرم تحصيلاتش از من كمتر نباشه ولي بخاطر اون كوتاه اومدم ولي مشكل اصلي من عصبي بودنشه هروقت يه بحث يا دعواي ساده پيش مياد سريع بهم ميزنه بهم فحش ميده ميگه تو چرا ول كن من نيستي ولي من چون دوسش دارم اصلا بهش توهين نكردم خودشم ميدونه. تا اينكه 20روز پيش واسه من يه خواستگار پيدا شد كه از همه لحاظ از ايشون سرتر بود من چون مامانم درجريانه خواستم يه فرصت به اين بديم مامانمم10 روز فرصت داد گفت اگه ميخواد بياد اونم زنگ زد به مامانم ولي مامانم زياد خوب باهاش حرف نزد چون گفته بودم كه خانواده من زياد موافق نيستن ديگه بهانه گيرياش شروع شد ميگفت من بيام كه به خانوادم توهين بشه و شما از ماسرترين و......خلاصه من چون به خانوادم توهين كرد باهاش تموم كردم چند روز پيش گفت بيا واسه اخرين بار ببينمت منم رفتم ولي باورتون نميشه چيكار كرد من يه مدت بود مزاحم داشتم ولي چون ازش ميترسيدم بهش نگفتم اون روز فهميد كلي بهم توهين كرد حتي ميخواست منو بزنه اخه ما خونشون بوديم(البته خانوادش ميدونن ما دوستيمو خونه بودن)جلوي خانوادش كلي بهم توهين كرد واخرشم گفت از خونمون برو بيرون منم اومدم تو عمرم انقد كوچيك نشده بودم حالا از ديروز هي اصرار ميكنه اشتي كنيم عادتشه وقتي ميرم تازه يادش ميفته دوسم داره حالا من چيكار كنم؟؟؟؟دوسش دارم ولي ميترسم از رفتاراش،اگه تو زندگيمونم اينكارارو بكنه چي؟حتي خانوادشم ميدونن اخلاقش چه جوريه ولي ازش طرفداري ميكنن خواهش ميكنم بهم كمك كنيد هرنظري دارين بگين

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 شهریور 96 [ 07:29]
    تاریخ عضویت
    1390-9-26
    نوشته ها
    86
    امتیاز
    4,735
    سطح
    43
    Points: 4,735, Level: 43
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    149

    تشکرشده 135 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شما بودين چيكار ميكردين؟؟؟؟؟؟

    عزيزم شما آدمها را نمي تواني تغيير دهي اگر علاقه اي به تحصيل كردن ندارد به زور نمي توان او را تحصيل كرده كرد. اين هم كه عصبي و بد دهن هستند جزو اخلاق ذاتي ايشان است. و نمي تواني او را تغيير دهي اگر خواستگارتان فرد قابل قبول از طرف خانواده است سريعا به دوستيتان خاتمه بده و وارد فاز نامزدي شو. چون فردي را سريعا جايگزين مي كني احساس كمبود يا خلاء ناشي از قطع ارتباط هم نمي شوي سعي كن در امر مهم ازدواج از عقلت دستور بپذيري نه احساست

  3. کاربر روبرو از پست مفید سارا 2010 تشکرکرده است .

    سارا 2010 (دوشنبه 05 دی 90)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    89
    Array

    RE: شما بودين چيكار ميكردين؟؟؟؟؟؟

    من بودم 100 درصد میگفتم اون خواستگارم بیاد میدیدمش باش حرف میزدم
    فعلا هم هیچ جوابی به دوستم نمیدادم (قطع رابطه)

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 شهریور 94 [ 14:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-12
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,076
    امتیاز
    13,834
    سطح
    76
    Points: 13,834, Level: 76
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,166

    تشکرشده 6,121 در 1,114 پست

    Rep Power
    123
    Array

    RE: شما بودين چيكار ميكردين؟؟؟؟؟؟

    -baran-
    یک چیزی که عینا از یکی از اعضای همین تالار(سابینا) یاد گرفتم به شما می گم
    هیچ وقت به دیگران نگو اگر جای من بودید چیکار می کردید؟شما شرایط خودت رو داری و فرهنگ خودت رو و اون شرایط و اون طرز فکر برای هیچ کس دیگه ای به صورت صد در صد قابل درک نیست .....و نمیشه بگی شما جای من بودید چیکار می کردید
    ...
    شما می تونی شرایط رو بگی و از همفکری بقیه استفاده کنی نه اینکه بدونی کس دیگه در موقعیت تو چیکار می کردو همون کار رو انجام بدی
    این در مورد عنوانته .....

    نقل قول نوشته اصلی توسط -baran-
    سلام دوستان من ايندفعه اومدم تمام ماجراي رابطمونو تعريف كنم چون واقعا خودم موندم چيكار كنم ما يكساله دوستيم اولين بار كه ديدمش اصلا ازش خوشم نيومد ولي چون اصرار داشت ادامه دادم اما نه واسه ازدواج اون موقع خيلي خوب باهام رفتار ميكرد 3ماه اول واقعا رويايي بوداما از وقتي فهميد دوسش دارم رفتاراي بدش شروع شد من ازش خواستم درس بخونه به اصرار راضي شد يعني با كلي اشك ريختنو عذاب دادن من راضي شد،ولي الان 3ماهه بدجور عذابم ميده و كلي مشكل داريم،اول اينكه ميگه درس نميخونم ميرم تو كار ازاد توهم اگه منو ميخواي همينجوري بخواه راستش من هميشه دوست داشتم همسرم تحصيلاتش از من كمتر نباشه ولي بخاطر اون كوتاه اومدم ولي مشكل اصلي من عصبي بودنشه هروقت يه بحث يا دعواي ساده پيش مياد سريع بهم ميزنه بهم فحش ميده ميگه تو چرا ول كن من نيستي ولي من چون دوسش دارم اصلا بهش توهين نكردم خودشم ميدونه. تا اينكه 20روز پيش واسه من يه خواستگار پيدا شد كه از همه لحاظ از ايشون سرتر بود من چون مامانم درجريانه خواستم يه فرصت به اين بديم مامانمم10 روز فرصت داد گفت اگه ميخواد بياد اونم زنگ زد به مامانم ولي مامانم زياد خوب باهاش حرف نزد چون گفته بودم كه خانواده من زياد موافق نيستن ديگه بهانه گيرياش شروع شد ميگفت من بيام كه به خانوادم توهين بشه و شما از ماسرترين و......خلاصه من چون به خانوادم توهين كرد باهاش تموم كردم چند روز پيش گفت بيا واسه اخرين بار ببينمت منم رفتم ولي باورتون نميشه چيكار كرد من يه مدت بود مزاحم داشتم ولي چون ازش ميترسيدم بهش نگفتم اون روز فهميد كلي بهم توهين كرد حتي ميخواست منو بزنه اخه ما خونشون بوديم(البته خانوادش ميدونن ما دوستيمو خونه بودن)جلوي خانوادش كلي بهم توهين كرد واخرشم گفت از خونمون برو بيرون منم اومدم تو عمرم انقد كوچيك نشده بودم حالا از ديروز هي اصرار ميكنه اشتي كنيم عادتشه وقتي ميرم تازه يادش ميفته دوسم داره حالا من چيكار كنم؟؟؟؟دوسش دارم ولي ميترسم از رفتاراش،اگه تو زندگيمونم اينكارارو بكنه چي؟حتي خانوادشم ميدونن اخلاقش چه جوريه ولي ازش طرفداري ميكنن خواهش ميكنم بهم كمك كنيد هرنظري دارين بگين
    در مورد مشکلت باران جان
    شما الان اگر به ازدواج با این آقا فکر می کنی باید آگاهانه تصمیم بگیری نه از رو احساس یا عادت ..ببین برای یک عمر این رفتاراش رو می تونی تحمل کنی یا نه
    اصلا اون چند درصد ازمعیار های فرد مورد نظر تو رو داره؟خانوادش با شما جورن؟فرهنگتون و اعتقادتون ؟و همه جانبه بررسی کن.
    نوع رابطه شما چون از اول با دید دوستی شروع شده و نه ازدواج و چون تو همین مدت کوتاه یعنی یک سال !شما انقدر باهم صمیمی شدید که خانواده هردوتون در جریان هستن و حتی خونشون هم رفتی ...بدون اینکه ارتباطتون رسمی باشه و هدف مند باشه....
    این نشون می دونه جفتون هیجان زده وارد این رابطه شدید یا جفتون برای سرگرمی و دوستی ساده وارد این رابطه شدید ...و نمیشه این آشنایی که داشتید رو با دید مثبت بهش نگاه کرد و گفت در مرحله شناخت از هم بودید ..چون تو دوستی های ساده و به عنوان سرگرمی هم دخترو هم پسر انتظاراتشون از هم متفاوته و رفتارهاشون هم همین طور
    منظورم اینکه ممکنه خیلی از رفتارهایی که شما تو این دوستی از اون دیدید قابل استناد نباشن که حتما با همسرش هم همین برخورد رو می کنه...
    و دلیل دیگه اش هم اینکه به دلیل این وابستگی که طی این یک سال به وجود اومده شما ممکنه نتونی احساسات رو نادیده بگیری و منطقی تصمیم بگیری و ممکنه تصمیمت برای ازدواج با اون فقط از رو حس وابستگیت باشه
    این مواردی هم که گفتی در مورد اخلاقیات دوستت نکات منفی زیادی توش دیده میشه و نمیشه گفت بعدا درست میشه چون جزی از شخصیت شده ...منظورم بد دهنی و عصبانی شدنشه

    در مورد خواستگاری که پیدا شده
    به نظرم باید اول تکلیف خودت رو با این آقا مشخص کنی بعد به ی فرد جدید فکر کنی
    یعنی اول از این دل بکنی ...
    این حرفی که سارا 2010 من خیلی اشتباه می دونم(معذرت می خوام سارا خانم)
    اینکه به دلیل احساس خلا نکردن سریعا وارد ی رابطه جدی دیگه به منظور ازدواج بشی خیلی اشتباهههههه

    چون باعث میشه به خاطر ترس از تنهایی و به خاطر اینکه فقط سریعا کسی رو جایگزین فرد سابق کنی
    خیلی شتاب زده و از رو احساس تصمیم بگیری و خیلی اشتباهه
    و تو باید با فرصت کافی و آرامش و منطقی در مورد خواستگار جدیدت تصمیم بگیری
    این جور تصمیمات شتاب زده عوارض جبران ناپذیری داره ی نمونش اینکه بعد از ازدواج دوباره احساس تمایل به فرد قبلی می کنید ...به همون دوستون!

  6. 5 کاربر از پست مفید نازنین آریایی تشکرکرده اند .

    نازنین آریایی (سه شنبه 06 دی 90)

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 27 اردیبهشت 04 [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,634
    امتیاز
    43,486
    سطح
    100
    Points: 43,486, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,209 در 1,575 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    368
    Array

    RE: شما بودين چيكار ميكردين؟؟؟؟؟؟

    باران جان به نظر من چند نکته در مورد شما مطرح هست. که باید به اون ها توجه داشته باشی .
    1- نگرفتن تصمیم مهم در این شرایط
    2- دادن فرصت به خودت و خلوت کردن و فکر کردن راجع به گذشته ومخصوصا آینده ات
    3- خارج شدن از فاز احساسی و وارد شدن به فاز منطقی (در ازدواج منطق بهتر می تونه بهت کمک کنه تا احساس)
    4- پیدا کردن شناخت نسبت به خواسته هات
    5- لیستی تهیه کن از معیار هات برای انتخاب همسر آینده ات؟این آقا چند درصد این معیار ها را داره؟
    6- لیستی از خصوصیات منفی این آقا-آیا برات قابل تحملند؟

    در آخر آقایی که هنوز هیچ تعهدی نسبت به ایشون نداری و هنوز وارد زندگی اش نشدی اینچنین حرمتت را جلوی خانواده اش می شکند چطور انتظار داری.....

    اینجا همه دوستان اماده هستند تا بهت دلگرمی بدهند و راهنمایی ات کنند تا از این رابطه بیرون بیایی و تو اولین و آخرین کس نیستی که این مشکل را داری .

    توانایی هایت را دست کم نگیر.

    برای خودت ارزش قائل شو.
    عرت نفست را فراموش نکن.

  8. 3 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    بی نهایت (سه شنبه 06 دی 90)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 91 [ 18:10]
    تاریخ عضویت
    1390-8-18
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    1,232
    سطح
    19
    Points: 1,232, Level: 19
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 138 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شما بودين چيكار ميكردين؟؟؟؟؟؟

    هر چه زودتر این رابطه رو تمومش می کردم. چون کاملاً توی اطرافیانم میبینم نمونه بارز رابطه شما. می تونه درسش رو بخونه فقط به خاطر شما و کار آزاد حتی داشته باشه. فکر کنم این حداقل خواسته ایه و همینطور منطقی که شما فعلاً ازش دارید و اون به سادگی ازش میگذره. اینجور که مشخصه خانواده خوبی داری و خودتم دختر خانوم و بامنطقی هستی و اون پسر با اون طرز فکر و اون اخلاق ناشایست اصلاً لایق تو نیست عزیزم. وقتت ارزشمند تر از اینه که با این آقا هدرش بدی. خیلی جدی به خواستگارایی که واست میاد فکر کن و فکرت رو از دوستت کاملاً بیار بیرون.
    یکم هم مراقب خودت باش اینقدر با همه زود صمیمی نشو، به نظرم کار درستی نمی کردی که داخل خونشون می رفتی بدون اینکه رسمی باشه ارتباطتون.ببخش عزیزم دخالت کردم
    موفق باشی گلم

  10. 4 کاربر از پست مفید ch_1383615 تشکرکرده اند .

    ch_1383615 (دوشنبه 05 دی 90)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 تیر 91 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1390-9-20
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    930
    سطح
    16
    Points: 930, Level: 16
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: اين ازدواج عاقلانس؟؟؟

    ممنون دوستان
    من خودمم تصميم گرفتم جوابشو ندم اخه من اصلا تحمل بي احترامي ندارم من خيلي مغرور بودم ولي نميدونم چرا تو اين رابطه انقد غرورمو شكستم،اين اقا اشتباهاتشو خيلي كم قبول ميكنه و زياد منطقي نيس من با همچين ادمي نميتونم زندگي كنم من تازه 3ماهه فهميدم بددهنه وگرنه زودتر يه فكري به حال خودم ميكردم واسم دعا كنيد تا فراموشش كنم

  12. کاربر روبرو از پست مفید -baran- تشکرکرده است .

    -baran- (دوشنبه 05 دی 90)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 دی 90 [ 15:59]
    تاریخ عضویت
    1389-10-04
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    2,539
    سطح
    30
    Points: 2,539, Level: 30
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    152

    تشکرشده 150 در 54 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اين ازدواج عاقلانس؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط -baran-
    ممنون دوستان
    من خودمم تصميم گرفتم جوابشو ندم اخه من اصلا تحمل بي احترامي ندارم من خيلي مغرور بودم ولي نميدونم چرا تو اين رابطه انقد غرورمو شكستم،اين اقا اشتباهاتشو خيلي كم قبول ميكنه و زياد منطقي نيس من با همچين ادمي نميتونم زندگي كنم من تازه 3ماهه فهميدم بددهنه وگرنه زودتر يه فكري به حال خودم ميكردم واسم دعا كنيد تا فراموشش كنم
    _________________________

    سلام باران عزیز
    حتما بدون اینکه بیشتر وابستش بشی روابطتونو باایشون کات کن
    الان هیچی نشده این رفتارارو باهاتون داره بطور حتمی بعداز ازدواج بدتر هم میشه مرد یا زنی که خشونت داشته باشه یا بد دهن باشه به درد زندگی نمیخوره
    خیلی سخته بااین اینطور ادما زندگی کرد
    شما یه خانم محترم هستی عزت نفس داری شخصیت داری
    با یکی ازدواج گن که بهتون احترام بزاره ارزش قایل شه هم کفو باشه خانم صدات کنه نه اینکه فحشتون بده تا تحقیرتون بکنه
    باران عزیز کسی که حقیر باشه(کوچیک باشه)همه رو تحقیر میکنه
    با چشمان باز ازدواج کن ترحم نکن احساساتی عمل نکن عاقل باش روابطتو بطور سریع با ایشون کات کن به زندگی درست ورزشت ارامش اعصابت برس انشاالله خداوند بهترینهارو برات می فرسته

  14. 2 کاربر از پست مفید خودساخته تشکرکرده اند .

    خودساخته (سه شنبه 06 دی 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. قد دلخواه پسران و دختران چند هست؟
    توسط Nargesjoon در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 مهر 93, 20:08
  2. * نگاه کردن یک دختر به یک پسر به چه معناست؟!
    توسط hektor در انجمن تردید در ارتباط دختر و پسری
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 23 مهر 89, 03:37
  3. +اقا پسرها:نحوه ی ابراز عشق و احساسات چگونه هست؟
    توسط mohabat در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: دوشنبه 06 آبان 87, 19:52
  4. +دختر بزرگتر از پسر.غلط یا درست؟
    توسط نازبارون در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 مهر 87, 10:43

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.