با عرض سلام.من یه دوستی دارم که عین خواهریم با هم.این دوست ما آدم منطقیه ولی بیشتر احساسیه .یه روز خوشحال اومد پیشم که با فلان کس دوست شدیمو...بین حرفاش فهمیدم طرف مشروب خوره و به قول معروف معاصی که نکرده باشد و مسکری که نخورده باشد.
خیلی ام تفاوت فرهنگی داشتن.اون سیکل بود این دانشجو.من بهش گفتم ازش دوری کن ولی وابسته شده بود و میگفت باشه کار خودشو میکرد.بعد یه هفته اینا پیشنهادهای رنگارنگ شروع میشه.این دوست ما تن نمیده یعنی اهلشم نیست .خلاصه رابطشون قطع شد.ببعد2سال هنوزم که هنوزه یچاره چند دفعه رفته بیرون به طور اتفاقی اونو دیده اون یا اخم کرده یا خودشو به اون راه زده.خیلی اذیتش میکنه حتی یه بار یه نفر رو میفرسته به انگیزه دوستی و کلی حرف زشت درباره دوست ما میزنه (خدا میدونه چی تو سرش بوده)کار خدا میشه و تو مشاجره بین دوست ما و طرف لو میره که این طرف یه قصد دیگه داشته.یه بار دیگه ام اینکار رو میکنه.این بنده خدا رو عاصی کرده.بیچاره میترسه زندگیشو به هم بریزه.خیلی از آیندش میترسه .بدهکارم شده.آیا از روی علاقه اینکار رو میکنه یا میخواد انتقام بگیره؟ هدفش چیه؟راه حلی داره؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)