سلام دوستاي عزيزم
راستش مشكل من يكي دوتا نيست خيلي زياده....
راستش من هميشه درسم خوب بوده و شاگرد اول يا دوم بود.نميدونم درسو دوست داشتم يا نه ولي يكي از دلايلي كه درس ميخوندم واسه اين بود كه وظيفه مو به درستي انجام بدم و كسي بهم غر نزنه !!! علاقه هم داشتم ولي دليل مهم ترش همين بود كه جايي براي انتقاد ديگران نذارم
نميتونم بگم درس خون بودم و همش كتاب دستم بود ولي شب امتحاني بودم و اينطور نبود كه هر دفعه استاد درس بده برم خونه بخونم!!! اكثرا تو فرجه ها ميخوندم و خوب نميدونم شب امتحان درمورد من اينطوري بود كه تا صبح بيدار ميموندم و كلا حافظه كوتاه مدتم در مورد درس خوب كار ميكردم گرچه اينم بگم خوب درس ميخوندم و مفهومي درك ميكردم از بقيه بچه ها دركم بالاتر بود وگرنه نميتونستم نمره هاي خوب بگيرم چون بچه هاي ديگه هم معلومه كه ميخوندن ولي من هميشه از اونا بهتر بودم و بالاترين نمره كلاس براي من بود ولي فقط واسه امتحان و بعدش چون دفتر و كتاب رو ميذاشتم كنار و ديگه نميخوندم مطالب خيلي توي حافظه بلند مدتم نميموند ولي به هرحال نمره هام بالا بود و اكثرا اول بودم.....
تا جايي كه بدون كنكور و با مصاحبه كارشناسي ارشد قبول شدم البته چندتا دانشگاه قبولم كردن و طبيعتا من دانشگاهي كه اسم و رسم دار بود رو انتخاب كردم چون هميشه برام مهم بود از يه دانشگاه اسم و رسم دار مدرك بگيرماين دانشگاه برخلاف اسمش كه خيلي معروفه، خيلي باعث رنج و ناراحتي من شده نه به اين دليل كه شايد آمادگي ارشد رو نداشتم چون واسه كنكور نخونده بودم بلكه به خاطر مسائلي كه حتي دوستاي ديگه ام كه واسه كنكور خونده بودن و آماده بودن اين مشكلات رو داشتن، يعني تو اين يك سال ارشدم اصلا افسرده شدم ولي با اين حال هنوز معدلم بالاي 18 هستش و فقط پايان نامم مونده
واسه پايان نامه هم كه اينقدر اين دانشگاه از نظر امكانات اذيتمون كرد كه الان ترم 3 هستم ولي هنوز پايان ناممو شروع نكردم به صورت عملي و مشكل خريد مواد و تحريم و ... دارم ... هركي هم ميبينتم ميگه خيلي دير داري شروع ميكني نميتوني تموم كني، خودمم چون موضوعش رو به زور بهم دادن خيلي بهش علاقه ندارم يعني اون چيزي كه هميشه بهش علاقه داشتم نيست و موضوعش خيلي هم بد نيست ولي بهم ذوق و شوق نميده
از طرفي ديگه حاضر نيستم دكترا ايران بمونم و ميخوام اپلاي كنم و بايد واسه زبان خيلي بخونم،صبر كنم تا مدركم آزاد شه چون نميخوام پول بدم و بخرمش!! خلاصه همين درگيري هارو دارم از طرفي خانواده چون درسم خوبه اصرار ميكنم دكترا هم ايران بمونم و بدون كنكور برم ولي من در خودم نميبينم چون نه از دانشگاه هاي ايران دل خوشي دارم و نه اينكه خودم آمادگي دارم بايد بشينم يه سال درس بخونم و خودمو قوي كنم ولي اگه اين كارو بكنم شانس بدون كنكور رو از دست ميدم واسه خودم مهم نسيت ولي خانوادهم و به اصطلاح نامزدم خيلي اصرار دارن دكترا بدون كنكور ايران بمونم !!!! اينجوريم تحت فشارم
مشكلم اينه كه هنوز پايان ناممو شروع نكردم، نميدونم به موقع تموم ميشه يا نه؟ نميدونم مقاله ميده يا نه ( چون براي اپلاي كردن بايد حتما مقاله بدم). خيلي تحت فشارم چون كمبود امكانات هست، همه دارن اذيتم ميكنن و كارمو راه نميندازن، خودمم اصلا انگيزه ندارم، كلاس زبانم ميرم ولي زبان نميخونم واسه پايان نامم نميخونم خلاصه انگيزه ندارم و تحت فشارم دارم كم ميارم ......... از اونطرفم به اصطلاح نامزدم مشكلاتش كم نيست و مشكلات اون هم هست كه ميخوام باهاش همدردي كنم بيشتر بهم فشار مياد يعني ديگه اميدم به صفر رسيده .... هر روزم وضع بدتر از ديروز ، وضع مالي روز به روز داره بدتر ميشه و....
فقط دلم ميخواد از دانشگاه انصراف بدم و ازدواج كنم و مثل يه دختر ديپلمه زندگي كنم ... نه خبري از استرس، نه خبري از نامزدي كه همش اصرار كنه دكتراتم بايد بگيري در حالي كه توي ارشدم مشكل دارم ، نه مشكلات زبان و اپلاي و خارج و .....
دوستان لطفا كمكم كنين كه توي اين شرايط بايد چيكار كنم، چطور انگيزه بدم به خودم ، به هيچي اميد ندارم.........
علاقه مندی ها (Bookmarks)