با سلام
میخام داستان خودم اینطور آغاز کنم.
من با این دختر دانشجو تو دانشگاه آشنا شدم.
نزدیک به سه ماه است که ما با هم در ارتباطیم.با توجه به شرایط موجود در دانشگاه
من مجبورم که فقط با اس ام اس با ایشون در ارتباط باشم.
ایشون با من دو سال اختلاف سنی داره و از لحاظ روحی ،اخلاقی ،رفتاری و بسیاری از خصوصیات مثبت دیگه یا شبیه همیم یا ایشون از من بیشتر دارند مثلا از لحاظ درسی زرنگتر از من است.رشته دانشگاهی ما با هم متفاوته.
من ایشون رو با تمام معیار های خوب در نظر گرفتم و ایشون از این لحاظ هیچ مشکلی با من ندارند.
ایشون یه خواهر بزرگتر از خودش داره که داره درس می خونه و 6سال از خودش بزرگتره و هنوز ازدواج نکرده .
به همین خاطر ایشون نمی تونند به خودشون اجازه بدهند که زودتر از ایشون ازدواج کنند و با توجه به حرفایی که خونواده ایشون بهش زدند که نباید به این زودیها ازدواج کنی چون ممکنه در آینده ممکنه موقعیت بهتری داشته باشی و نگرانی هایی که خودش داره اینا هستند:
گفته من
نگران خودم ،خودت ،درسم ،درست ،سنم ،سنت، شغلم،شغلت،از همه مهمتر خونوادم،خونوادت، نگرانی خونوادم که میگند نباید الان ازدواج کنی تو خیلی فرصت داری.
ایشون از همون اول با همین مسائل، ذهنی درگیر بود و به قول خودش می خاسته به طور غیر مستقیم به من حالی کنه.
و گفته تا زمانی که این مسائل وجود داره من نمیتونم جواب مثبت بدم.
حالا من از مدیر همدردی و همچنین دوستان دیگه که تجربه ای در این خصوص دارند یا میتونند مطالبی رو ارائه بدهند که بتونه این مشکل منو حل کنه
خواهشمندم
که تا اونجا که میتونند راهنمایی های خود رو دریغ ندارند.
با تشکر
---------------------------------------------------------------------------------------------
![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)