به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 مرداد 91 [ 00:07]
    تاریخ عضویت
    1390-6-07
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,368
    سطح
    20
    Points: 1,368, Level: 20
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    برقراری ارتباط

    بعد از چند وقت که اومدم همین که سایت باز شد،احساس خوبی بهم دست داد.
    بچه ها ،من کم آوردم. نمیدونم چی کار کنم! قبلا گفتم با کسی دوست بودم و 5 ماهی قطع کردم ارتباط رو. من کارم طوریکه در مواقع اضطراری با همراهم تماس میگیرن، اما بابت این موضوع گگوشیم خاموش بود. اما 3 روز پیش که روشن کردم(چون بهر حال دیگه نیاز دارم به گوشیم). دوباره تماس گرفت. و راستش خیلی عصبی شدم. خیلی. خیلی. نمیتونم بهش بی تفاوت باشم.

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: برقراری ارتباط

    سلام،

    اگر قصد ازدواج دارید، فقط یکبار به ایشون بگویید که از طریق خانواده اش اقدام کند.
    و بگویید نمی خواهید رابطه ای خارج از چهارچوب ازدواج با او داشته باشید.
    و دیگر جواب او رو ندهید.

    اگر برایتون ممکن است خطتون رو عوض کنید.

    در ضمن صحبت های فرشته مهربان رو یادآوری می کنم:

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
    نقل قول نوشته اصلی توسط negarande
    کات کردم.
    کار بسیار خوبی کردید

    و هر چند وقت درمیون تماس میگیره خونه،که جواب نمیدم.
    بسیار به جا و عاقلانه عمل کرده ای و به همین روند ادامه بده

    ولی الان کم آوردم. به نظرتون کارم درسته؟

    قطع ارتباط و پاسخ ندادن به وی کاری کاملاً عاقلانه و نشونه دور اندیشی و سلامت اخلاق و استحکام و عقلانیت شماست ، حتی ذره ای هم شک نکن که کارت اشتباه هست


    یا به خاطر علاقه سعی کنم کمکش کنم تا مشکلش حل شه؟
    شما هیچ مسئولیتی در رابطه با وی ندارید و اولویت اول مسئولیت شما در برابر خودت است ، که قطع ارتباط و پاسخ ندادن به وی نشونه احساس میئولیتت در رابطه با خودت و آینده ات هست که بهت بابت این عملکرد و اینگونه احساس مسئولیت و مقاومتت ، تبریک می گویم

    آخه احساس میکنم ناراحته،

    شما احساس می کنید ، واقعیت معلوم نیست . حتی اگر ناراحتی وی واقعیت داشت شما هیچ مسئولیتی ندارید .


    اما نمیتونم درک کنم چی درسته و چی غلط
    کار درست همون کاریه که انجام داده ای ( قطع ارتباط و پاسخ ندادن به تماسهایش ) که در رابطه با تماسش با منزل نتیجه داده .

    وقتی نزد مشاوری می خواهید بروید حتماً در مورد مشاور تحقیق کرده و مطمئن شوید . کم نداریم مشاورینی که متکی بر منابع آکادمیک که اغلب از فرهنگ غیر بومی گرفته شده توصیه ها و راهنمائیهایی دارند که نه تنها با فرهنگ بومی منافات دارد ، بلکه به خاطر صرفاً مدرک دانشگاهی و نه خلاقیت و درک اصول مشاوره ای توصیه های آسیب زا هم دارند . پس مطمئن باش همون راهی که خودت در پیش گرفته ای درست هست .



    .

  3. 3 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (دوشنبه 04 مهر 90)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 دی 91 [ 18:22]
    تاریخ عضویت
    1390-6-28
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,169
    سطح
    18
    Points: 1,169, Level: 18
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: برقراری ارتباط

    سلام دوستان
    چند وقتی بود میخاستم درد دلم رو با کسی در میون بزارم(البته با مادرم خیلی حرف زدم)
    پسری 20 ساله ام ترم سوم دانشگاه هستم. از ترم دوم وقتی که کلاسای دانشکده شروع شد تو یه اتفاق کوچیک با یکی از دخترهای هم کلاسیم (که بسیار با حیا و با حجاب هست )دو سه کلمه هم صحبت شدم اولش حس خاصی نداشتم ولی روزای بعد متوجه نگاه های اون شدم.هر جا میرفتم زیر نطرم داشت.تا اینکه منم یه حس عجیبی پیدا کردم نسبت بش.فهمیدم که واقعا بش علاقه مندم. و اصلا نمیتونم بش فکر نکنم.همین روند ادامه داشت و ما فقط تو کلاسا همو میدیدیم و فقط سلام علیک داشتیم باهم.یه روز من ازش یه جزوه خواستم ولی چون عجله داشتم خواستم شمارشو بگیرم که جزوه رو برگردونم ولی از اونجایی که این خانم بسیار با حیاست با بهونه ای تفره رفت و من متوجه برداشت بدش شدم(باور کنید اصلا قصد بدی نداشتم) از اونروز به بعد اصلا نگاهم نمیکنه چه برسه به جواب سلام دادن.واقعا عاشقشم.حس میکنم نیمه وجودمه.نمیدونم چکار کنم.چند بار میخاستم برم جلو و حرف دلمو بزنم.نتونستم.چون خیلی دختر با حیاییه ترسیدم بدش بیاد.مطمئنم عشقم پاکه.ولی نمیدونم چطور بش بگم.

    سلام دوستان
    چند وقتی بود میخاستم درد دلم رو با کسی در میون بزارم(البته با مادرم خیلی حرف زدم)
    پسری 20 ساله ام ترم سوم دانشگاه هستم. از ترم دوم وقتی که کلاسای دانشکده شروع شد تو یه اتفاق کوچیک با یکی از دخترهای هم کلاسیم (که بسیار با حیا و با حجاب هست )دو سه کلمه هم صحبت شدم اولش حس خاصی نداشتم ولی روزای بعد متوجه نگاه های اون شدم.هر جا میرفتم زیر نطرم داشت.تا اینکه منم یه حس عجیبی پیدا کردم نسبت بش.فهمیدم که واقعا بش علاقه مندم. و اصلا نمیتونم بش فکر نکنم.همین روند ادامه داشت و ما فقط تو کلاسا همو میدیدیم و فقط سلام علیک داشتیم باهم.یه روز من ازش یه جزوه خواستم ولی چون عجله داشتم خواستم شمارشو بگیرم که جزوه رو برگردونم ولی از اونجایی که این خانم بسیار با حیاست با بهونه ای تفره رفت و من متوجه برداشت بدش شدم(باور کنید اصلا قصد بدی نداشتم) از اونروز به بعد اصلا نگاهم نمیکنه چه برسه به جواب سلام دادن.واقعا عاشقشم.حس میکنم نیمه وجودمه.نمیدونم چکار کنم.چند بار میخاستم برم جلو و حرف دلمو بزنم.نتونستم.چون خیلی دختر با حیاییه ترسیدم بدش بیاد.مطمئنم عشقم پاکه.ولی نمیدونم چطور بش بگم.
    خواهش میکنم کمکم کنید....


    سلام دوستان
    چند وقتی بود میخاستم درد دلم رو با کسی در میون بزارم(البته با مادرم خیلی حرف زدم)
    پسری 20 ساله ام ترم سوم دانشگاه هستم. از ترم دوم وقتی که کلاسای دانشکده شروع شد تو یه اتفاق کوچیک با یکی از دخترهای هم کلاسیم (که بسیار با حیا و با حجاب هست )دو سه کلمه هم صحبت شدم اولش حس خاصی نداشتم ولی روزای بعد متوجه نگاه های اون شدم.هر جا میرفتم زیر نطرم داشت.تا اینکه منم یه حس عجیبی پیدا کردم نسبت بش.فهمیدم که واقعا بش علاقه مندم. و اصلا نمیتونم بش فکر نکنم.همین روند ادامه داشت و ما فقط تو کلاسا همو میدیدیم و فقط سلام علیک داشتیم باهم.یه روز من ازش یه جزوه خواستم ولی چون عجله داشتم خواستم شمارشو بگیرم که جزوه رو برگردونم ولی از اونجایی که این خانم بسیار با حیاست با بهونه ای تفره رفت و من متوجه برداشت بدش شدم(باور کنید اصلا قصد بدی نداشتم) از اونروز به بعد اصلا نگاهم نمیکنه چه برسه به جواب سلام دادن.واقعا عاشقشم.حس میکنم نیمه وجودمه.نمیدونم چکار کنم.چند بار میخاستم برم جلو و حرف دلمو بزنم.نتونستم.چون خیلی دختر با حیاییه ترسیدم بدش بیاد.مطمئنم عشقم پاکه.ولی نمیدونم چطور بش بگم.
    خواهش میکنم کمکم کنید...


  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 مرداد 91 [ 00:07]
    تاریخ عضویت
    1390-6-07
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,368
    سطح
    20
    Points: 1,368, Level: 20
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: برقراری ارتباط

    بچه ها دوباره اومدم. میدونم از نظر عقلی قانع شدم برای جدایی. اما متاسفانه به خاطر روحیه ای که پیدا کردم خیلی شکنند ه و بدخلق شدم. عملا حوصله دوستامم ندارم. من دوباره رفتم جایی برای مشاوره. اینم برگشت بهم گفت برا این ناارومم که دلیل رفتار اونو نمیدونم. برای همین گفت (با توجه به حرفام) که دیگه جذبش نمیشم و میتونم باهاش صحبت کنم. دیوونه شدم. دیروز بهم اس ام اس داد. منم وسوسه شدم باهاش اتمام حجت کنم به خیال خودم. اما باز هم امروز درگیر احساسم شدم. من احتیاج دارم در این مورد با کسی حرف بزنم. ولی ظاهرا موارد مناسبی رو برای مشورت انتخاب نکردم. من هنوز ذهنم درگیره. راهنماییم کنیدو البته اگه کسی مشاور خوبی تو شهرای مازندران میشناسه( از محدوده امل تا ساری) ممنون میشم بهم معرفی کنه.

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 01 بهمن 90 [ 20:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-31
    نوشته ها
    261
    امتیاز
    1,614
    سطح
    23
    Points: 1,614, Level: 23
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    694

    تشکرشده 707 در 218 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: برقراری ارتباط

    شكنندگي بعد از جدايي طبيعيه عزيزم
    ما در انسان واكنشي داريم به نام :" سوگ"
    سوگ فقط براي كساني كه فوت ميكنند نيست براي هر كسي كه به هر علت از دست ميديم هم روي مي ده.. الان روح شما داره براي از دست دادن كسي كه فكر ميكرده براش مهمه يه جورايي سوگواري ميكنه..
    دوست من اشكهايي هست كه بايد اجازه بدي جاري بشه.. بذار اون اشكا جاري شن..
    لحظه هايي هست كه خشمگين ميشي.. راهي براي خالي كردنش پيدا كن( من كاغذهاي باطله رو پاره ميكنم يا با سرعت نسبتا زياد قدم ميزنم.. تو زمين ورزش ضربه هاي محكمي به توپ مي زنم( البته مواظب سر و كله دوستانم هستم))
    راهي براي پر كردن زمان پيدا كن( ورزش عبادت.. ديدار دوست)
    يه آدم قابل اعتماد پيدا كن و باهاش از احساسات حرف بزن.. مثلا يه مشاور ( چرا كه نه؟)
    نوشتن سبكت ميكنه؟ بنويس و پاره كن.. گاهي صد بار اما خوبه..واسه من جواب ميده..
    ديگه به گذشته برنگرد. اگه اون ارتباط به هر علت مورد قبول تو نبوده خودتو با تكرار خاطراتت زخمي نكن.. موفق باشي

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 مرداد 91 [ 00:07]
    تاریخ عضویت
    1390-6-07
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,368
    سطح
    20
    Points: 1,368, Level: 20
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: برقراری ارتباط

    من کل زندگیمو برای تغییر شرایط عوض کردم. حتی کارم رو عوض کردم. سعی کردم دوستای دیگه ای پیدا کنم. اما نتوسنتم. چون یه بار یکیشون که داشت ماجرایی رو تعریف میکرد ،خندید. از روی شادی. راستش اون موقع فهمیدم اصلا توانی برای خنده ندارم. این خیلی بده. برای همین رفتم مشاوره. اما هر دو بار بهم گفتن باهاش صحبت کنم. حتی خواهرم هم میگه تو که الان با کسی نیستی، ازدواجم نمیخوای بکنی ،پس با اون باش!!!!!!!!!!!!! نمیدونم . یعنی فکر میکنم طرز فکر قالب دوستام همینه.
    یه بار یکی از دوستام ازم خواست باهاش صحبت کنم که آروم شم، بعد هم شروع کرد بهش بد گفتنو.و تحملشو نداشتم. تقریبا از دوره اشک ریختنم گذشته. قبلا تا تنها میشدم اشک میریختم. اما الان از قبل ارومترم. فقط مشکلم اینه که عومل وسوسه انگیز زیادن. خیلی زیاد.

  8. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 اردیبهشت 04 [ 19:10]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    18,736
    سطح
    86
    Points: 18,736, Level: 86
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    117
    Array

    RE: برقراری ارتباط

    نقل قول نوشته اصلی توسط negarande
    من کل زندگیمو برای تغییر شرایط عوض کردم. حتی کارم رو عوض کردم. سعی کردم دوستای دیگه ای پیدا کنم. اما نتوسنتم. چون یه بار یکیشون که داشت ماجرایی رو تعریف میکرد ،خندید. از روی شادی. راستش اون موقع فهمیدم اصلا توانی برای خنده ندارم. این خیلی بده. برای همین رفتم مشاوره. اما هر دو بار بهم گفتن باهاش صحبت کنم. حتی خواهرم هم میگه تو که الان با کسی نیستی، ازدواجم نمیخوای بکنی ،پس با اون باش!!!!!!!!!!!!! نمیدونم . یعنی فکر میکنم طرز فکر قالب دوستام همینه.
    یه بار یکی از دوستام ازم خواست باهاش صحبت کنم که آروم شم، بعد هم شروع کرد بهش بد گفتنو.و تحملشو نداشتم. تقریبا از دوره اشک ریختنم گذشته. قبلا تا تنها میشدم اشک میریختم. اما الان از قبل ارومترم. فقط مشکلم اینه که عومل وسوسه انگیز زیادن. خیلی زیاد.
    دوست عزیز
    به نظر من لطفا دیگه در این مورد با خواهرتون و اون مشاور صحبت نکنید و مشورت نکنید.
    بجای اینکه با شما همدلی کنند تا زودتر فراموش کنید و به روال عادی زندگی برگردید
    شمارو تحریک به ادامه یک رابطه نا معلوم و بی هدف می کنند.
    تنها توصیه ای که به نظر من می تونه بهت کمک بکنه.
    1- سرت و با کار و درس و ورزش و......... خیلی خیلی مشغول کن.
    2- زمان دلتنگیات گریه کن- دعا کن -نماز بخون .... به طور کلی با پروردگارت و خالق اصلیت صحبت کن(بهترین شنونده و آرام کننده است.)
    3- احساساتت و یک جا بنویس.
    4- به همدردی سر بزن

  9. 2 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    sanjab (سه شنبه 05 مهر 90)

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 مرداد 91 [ 00:07]
    تاریخ عضویت
    1390-6-07
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,368
    سطح
    20
    Points: 1,368, Level: 20
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: برقراری ارتباط

    سلام مجدد. من یه سوال پیش اومده. معمولا چقدر طول میکشه تا کسی فراموش بشه؟؟؟؟ چرا من هنوز بعد از 8 9 ماه دارم به فکر میکنم و نمیتونم از ذهنم دورش کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    چه کاری میتونم برای این مورد انجام بدم؟


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.