به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 دی 00 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1386-11-26
    محل سکونت
    تهران بزرگ
    نوشته ها
    1,452
    امتیاز
    50,483
    سطح
    100
    Points: 50,483, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First Class50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    1
    تشکرها
    2,842

    تشکرشده 3,286 در 817 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    Lightbulb كــــــــودك ديـــــروز يــــــا كــــــــودك امــــــــــروز؟

    سلام



    پيش گفتار :
    در سکوت و در فضائی آکنده از زخمهای تازه و یا دردهای به گل نشسته ي گذشته ، در گوشه ي زندان نشسته بود و نگاه خیره اش در امتداد کوچه باغ خاطرات گذشته و یا شاید معصومیت از دست رفته.!



    شاید به زمانی فکر می کرد که دُزدانه با دستهای ظریف و کوچکش یک شاخه گل رز، از باغچه ي کوچک حیات چید تا عشق کودکانه ي خود را به معلمش در آغاز ورود به مدرسه ابراز کند . و به زمانی که در انتهای روز، آن هنگام که به بستر می رفت ، بوسه ي گرم و آبدار مادرش را بر گونه اش حس می کرد که شب بخیر می گفت و واژه ای را که حال دیگر در نهانخانه ي ذهنش گنگ و غریب است ، بیش از ده ها بار تکرار می کرد : " دوستت دارم " . ویا شاید به وقتی که در کودکی قطره اشکهای کوچکش، به خاطر مرگ گنجشکی در حیات خانه شان مثل چشمه ای جوشان از صورت لطیفش سرازیر بود و هیچ چیز مرهمی برای دل نازکش نبود، جز گریستن . و به لحظه هایی که با خنده های مستانه اش فضای خانه را در شادی غیر منتظره غرق می ساخت، چون برای خوشحالی خود در پی دلیلی نبود .امّا آه ! که نه دیگر از آن صورت زیبا خبری است، که اکنون خطوط خنجر کین بر آن نقش بسته، و نه از صدای آهنگین کودکانه، که حال بیشتر به اربده ای بیرحمانه شبیه است و نه از آن دستهای ظریف و کوچک که اینک برای چندمین بار به ننگی دامن گیر آلوده شده!

  2. کاربر روبرو از پست مفید lord.hamed تشکرکرده است .

    lord.hamed (پنجشنبه 19 اردیبهشت 87)

  3. #2
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 دی 00 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1386-11-26
    محل سکونت
    تهران بزرگ
    نوشته ها
    1,452
    امتیاز
    50,483
    سطح
    100
    Points: 50,483, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First Class50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    1
    تشکرها
    2,842

    تشکرشده 3,286 در 817 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: كــــــــودك ديـــــروز يــــــا كــــــــودك امــــــــــرو

    خطاب به كودك ديروز :

    چه دستهاي نرم و كوچولويي با يه وجب قدو يه چشم ريز و معصوم توي اين دنيا ي پر از حادثه و اشوب و گاه اروم قدم گذاشت. وقتي چشمهاي كوچولو و پر از تعجبش رو اين طرف و اون طرف مي كنه و با دستها و پاهاي ريزه ميزه اي كه داره توي جاش بال بال ميزنه و ميگه كه من هم دوست دارم بلند بشم ، من هم دوست دارم حرف بزنم ، من هم دوست دارم مثل شما باشم، واي كه چقدر مهربون و پر هيجان هست . اين قدر وول وول ميخوره ، اينقدر بي تابي مي كنه تا يكي بيادو بغلش كنه، فكر مي كنه چه خبره ، همه جاي دورو برش رو بهش نشون ميدي با كلي تعجب و سكوت نگاه مي كنه، هنوز سفر اكتشافي كوچولوش تموم نشده اما فضاي اتاق كه تموم شده ولي هنوز يه دنيا مونده يه عالمه زمان و روزها و سالها يي مونده كه بايد بگذرونه. الان چقدر همه چيز در نظرش مهربوني و ساده هست ولي دو روزه ديگه كه قدش به همه چيز ميرسه و با دستش بايد پيدا كنه و حتي بدست بياره اين همه هيجان رو نداره و خسته ميشه و حوصله نداره.الان اينقدر دوستش دارند و مي بوسنش كه نگو ، ولي دو روز ديگه دربه در دنبال محبت ميگرده.

    افريده كوچولو ي ديروز ! كه حالا برزگ شدي ، خوب ، راضي هستي ؟ چه خبر بود اين همه عجله؟

    ديگه دنيا تو نگاهش پاك و معصوم نيست ، ارامش جاي خودشو به دغدغه هاي زندگي داده كه اينقدر سرو صدا مي كنه كه هر جاي اونو ساكت كني باز هم يه جاي زندگي نياز به روغن كاري داره.

    يه زماني وقتي گرسنه مي شدي با يه جيغ كوچولو ماماني مهربون بهت شير ميداد، حالا تو بايد بگردي تا شكمت رو سير كني . يه روزي وقتي از جلوي مغازه رد ميشدي و دلت يه چيز مي خواست بابايي دوست داشتني كف دستت پول ميگذاشت و به ارزوي كوچولوي خودت مي رسيدي، اما حالا بايد خودتو به اب و اتيش بزني تا يه چيزي ته جيبت بذاري تا باعث ابروت بشه. خلاصه يه روزي دنيا واست بهشت بود و فكر كردي تا اخر بهشت هست. ولي ندونستي اين بهشت ممكنه جاي اروم و پاك خودشو از دست بده.

    ولي خودت خواستي ، يادته اون روز چقدر دوست داشتي حرف بزني ، دوست داشتي همه چيزو بگيري ، ارزوي ديروز تو ، زندگي امروز تو ست.

    اگه دوست داري اون بهشت ادامه پيدا كنه باز هم اون هيجان خواستن رو با تمام وجودت فرياد بزن.

    مگه حالا نمي خواهي يكي دوستت داشته باشه ؟ خوب بهش بگو ، حالا كه حرف ميزني. يادته اون روز كه حتي نمي تونستي حرف بزني ولي همه مي فهميدن كه بايد بغلت كنند و ببوسنت .

    بهش بگو ! با يه لبخند حتي با اشك. اما مثل يه كودك شاهانه باش كه همه براي در اغوش گرفتنش بي تاب هستند و نوبت مي گيرند.

    مگه نمي خواهي پول داشته باشي؟ خوب ببين اون زمان چطور دل باباتو نرم مي كردي ، از چه راهي مي رفتي تا به پول ميرسيدي. اين قدر تلاشتو مي كردي و به راه حلت ايمان داشتي كه شب خيلي اروم مي خوابيدي وفردا به ارزوي كوچولوت مي رسيدي.

    حالا كه بهتر فكر مي كني ، حالا كه با تجربه تر شدي ، اين همه ادمهاي مهربون اندازه بابات توي دنيا وجود داره ، دوباره برگرد به كوچولوييت ، راه حلت رو به ياد بيار، مطمئنم پولدار ميشي.

    مگه نمي خواهي پاك وسالم باشي ؟ به اون روزهاي دور كوچولوييت نگاه كن چقدر سبك بودي ، از همه چيز خالي بودي فقط يه روح پاك و معصوم داشتي كه هنوز بار گردو غبار زندگي روي اون سنگيني نكرده بود. يه تكوني به روحت بده ! تموم خاكها ريخت ، ديدي چه اسونه!

    حالا اماده اي براي زندگي.

    فقط يادت باشه ، يه زماني نه مي تونستي حرف بزني ، نه مي تونستي راه بري و حتي دستات قدرت بلند كردن چيزي نداشت ولي سرشار از قدرت بودي وهمه چيز بدست مي اوردي ، حالا كه هزاران برابر قدرتمندتري ، پس حرف بزن ، راه برو ، و با دستت تمام دنيا رو تصاحب كن.

    بهشت دوباره بر مي گرده.............

  4. کاربر روبرو از پست مفید lord.hamed تشکرکرده است .

    lord.hamed (پنجشنبه 19 اردیبهشت 87)

  5. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 دی 00 [ 13:32]
    تاریخ عضویت
    1386-11-26
    محل سکونت
    تهران بزرگ
    نوشته ها
    1,452
    امتیاز
    50,483
    سطح
    100
    Points: 50,483, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First Class50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    1
    تشکرها
    2,842

    تشکرشده 3,286 در 817 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: كــــــــودك ديـــــروز يــــــا كــــــــودك امــــــــــرو



    غیر ممکن .... غیر ممکن......... مممکن شد ارش امد

    منم ارش ،کمانداری کمانگیرم

    شهاب تیز رو تیرم

    ستیغ سربلند کوه ماوایم

    اری ...اری ...جان خود در تیر کرد ارش

    کار صدها صد هزار شمشیر کرد ارش.

    من و کودکان هم بند دیروز{درد نا اشنای امروز}:

    ارش تیر انداز کجاست؟؟



    میان داستان دیروز و داستان امروز تفاوت در لغات است.حقیقت اصل بودو اصل فرع و فرع جزی از حقیقت که باید گفته می شد در داستان کودکانه در صدای قصه گوی دیروز،و در خاک ارمیده ی امروز

    چنین یادم امد از کودکی ام{امروز هم کودکم .کودکی دیروز را میگویم }

    من و کودکان هم بند:

    قصه گو قصه بگو قصه غم بسته بگو

    ما همه منتظریم از دلت با خبریم


    شرح كودكي خالي از لطف نيست . پس بگو !

  6. کاربر روبرو از پست مفید lord.hamed تشکرکرده است .

    lord.hamed (پنجشنبه 19 اردیبهشت 87)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: شنبه 14 آذر 94, 14:57
  3. خواستگارم پس از یک سال و نیم هنوز امروز و فردا میکند
    توسط ahooo1 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 شهریور 93, 10:54
  4. یک ماه پس از جدایی،هنوز مثل روز اول جدایی
    توسط bahar_N در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 06 مرداد 91, 10:17
  5. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 88, 08:22

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.