بد اخلاقی شوهرم

[عشق من]

سلام من یک سال پیش با پسری که عشقم بود عقد کردم و دوهفته است که عروسی کردیم. شوهرم بداخلاقه. مثلا با بداخلاقی می گه اینا بده به من یا این کارا بکن یا این کارا نکن.تنها وقتی دست از بداخلاقی برمی داره که ببینه من نارحت شدم وچیزی نمی گم یا گریه می کنم (چون من خیلی زود گریم می گیره) به نظر شما چی کار باید بکنم. راستی اینا هم بگم که اون یکم فکرش قدیمی می گه هر چی که من می گم باید باشه درصورتی که به نظر من ما باید با هم مشورت کنیم و اون می تونه تصمیم گیرنده نهایی باشه نه اینکه هر چی اون گفت. ضمنا اون خیلی هم کم حرفه مثلا درباره روزمره ، دوستاش و نظرش و ... صحبت نمی کنه و کلا خیلی کم حرفه و من دوست دارم با هم صحبت کنیم و نظرات اونا در مورد موضوعات مختلف بدونم و برام از کارش تعریف کنه یا در مورد زندگیمون با هم صحبت کنیم ولی اون اصلا علاقه به صحبت نداره اینم یکی از مشکلات منه. ولی خیلی هم دوسش دارما شایدم یه مقدار وابسته ام بهش.خیل خوشحال می شم اگه راهنماییم کنید.

[sci]

سلام خواهرم ( چقدر نام كاربري شما تلفظ و نوشتنش اول يك پست، سخته.... )
همه اين اتفاقا تو اين دو هفته افتاده عروس خانوم!؟‌
بيشتر بگو ببينيم چي سر اين عروس اومده؟؟ چند سالتونه؟ شوهرت چند سالشه؟ اصلا چه خبر؟ ماه عسل كجا بوديد؟
مشكلاتي كه مطرح كرديد مشكلات عجيب و غريبي نيست و همه به اميد خدا و ياري شما حل خواهد شد...
شما بايد جرات مندانه تر برخورد كنيد
پيشنهاد مستقيم من اينه كه بدون هيچ مشكلي به مشاور مراجعه كنيد... ديديد خانمهايي كه باردارند زير نظر پزشك متخصص هستند... زندگي شما هم تازه به دنيا اومده، زير نظر يك متخصص باشيد حتما!
- چرا انتخابش كرديد؟ چي داشت كه خوشتون اومد؟
- چر افكر مي كنيد بهش وابسته ايد؟
- الان فقط مساله شما همين هايي است كه گفتيد؟؟

[عشق من]

سلام اول اینکه خیلی خوشحالم کردین جواب دادین من تازه اومدم و شما اولین نفری هستین که جواب منا دادین متشکرم. راستی اسم شما هم سخته ها. من متولد 64 هستم اونم تقریبا همسن منه ماه عسلم جایی نرفتیم چون اون زیاد اهل مسافرت نیست و گفت بعدا می ریم فعلا مرخصی ندارم منم زیاد اصرار نکردم و توی این یه سال عقد اینا رو فهمیدم نه یه باره خلاصه اینکه بی صبرانه متنظر راهنمایی شما دوستان هستم

[بالهای صداقت]

سلام
به تالار همدردی خوش اومدی
توی این محیط مجازی جا برای دردو دل کردن هست
می تونی بگی و خودت رو سبک کنی ... دوستان هم می آیند و همدردی می کنند
منتها با درد و دل کردن و صرف حرف بی عمل دردی درمان نمیشه
اینجوری که نوشتی به نظر میاد لحن کلام شوهرت به گونه ای هست که تو را می رنجاند تا جایی که به گریه میفتی
در ضمن با دنیای مردها هم آشنایی نداری ، با خصوصیاتشون و روحیات و اخلاقشون

(همین گریه کردن شما ، اگر بر همین منوال که گفتی -زود گریه ات می گیره- نمی دونی چقدر برای یک مرد سخت هست)

مطالعه ات رو توی مهارت های کلامی و ارتباطی بین همسران بیشتر کن
سعی کن زودرنجی و حساس بودنت رو بذاری کنار

شما الان تقریبا 26 سال داری و متاهل بنابراین بزرگ شدی
و خودت مسئولیت یک زن رو در زندگی پذیرفته ای بنابراین می بایست کم کم از اون دنیای قبلی که بودی ، از اون دختر خونه بابا بودن فاصله بگیری و نقش جدیدت رو بپذیری
و یه توصیه دوستانه
مهربونی مردها فقط توی این نیست که قربون صدقه زنهاشون برن و شارژ عاطفی بدن و عصبانیت و بداخلاقیشون هم با دستور دادن و امر و نهی کردن ثابت نمیشه

مرد از زنش یه تکیگاه عاطفی می خواد یه شادی سرزنده می خواد ، هرچقدر شما عاطفی تر و شادتر و پر انرژی تر عمل کنی اون نیز بیشتر واکنش های مثبت نشون میده

وقتی از لحن کلامش ناراحت می شی ، همون لحظه به روی خودت نیار .. به حرفش در اون لحظه گوش کن و بهش احترام بگذار ... بعد وقتی با همسرت در لحظات شاد و با نشاط هستی خیلی ظریف ، دلخوری ات رو از لحن و نحوه کلامش بگو و مستقیما خودش رو نبر زیر سئوال یعنی نگو
تو همیشه به من دستور میدی و من بدم میاد
بلکه بهتر هست مثلا این نکات رو در نظر داشته باشی
عزیزم من خیلی دوست دارم ... هرکاری هم که انجام می دهم با عشق و علاقه و به خاطر زندگیمون هست ... گاهی اوقات که شما امرانه چیزی رو ازم می خواهی ناخودآگاه یه حسی توی وجدم میشینه که انگار خیلی ازت دورم ، انگار داری به من دستور می دی .. و این حس منو ناراحت می کنه
همین و بعدش دیگه ادامه نده ...
شاید همسرت بخواد حرفی بزنه و یا دلیل بیاره و یا بگه تو الکی این حس رو داری .. شما بهت برنخوره ، اخم نکن ، ناراحت نشو ، بغض نکن .. بلکه با لبخند بهش بگو اره عزیزم منم که گفتم تو رو خیلی دوست دارم ، مشکل این حس هست که در من ایجاد میشه ، تو هم که همه زندگی من هستی و منم واسه همین به تو گفتم که این مشکل رو برطرف کنی

زندگی رو سخت نگیر ... راه درازی در پیش داری
موفق باشی و سرزنده

[عشق من]

سلام بالهای صداقت عزیر ممنونم که به سوال من جواب دادین من منظورم این نبود که تنها به خاطر امر و نهی کردنشه که می گم بداخلاق بلکه اون با یه لحن تند دستور میده و کلا هم بداخلاق و کم حرفه البته مثلا ازش با مهربانی می پرسم که امروز چطور بود چیزی نمی گه و حواسش به تلویزیون یا به کار دیگه ای سرگرم میشه و چند بار که می پرسم شاید با یه ابرو جوابما بده درضمن اون از بعضی از دخترا می بینم که خوشش میاد و با اونا خیلی خوب و خوش اخلاق میشه و دیگه کم حرفی هم فراموش می شه( مثلا یکیش خواهرمه یکیش هم یکی از فامیلای خودشونه این موضوع اوایل برای من خیلی دردناک بود که با اونا بیشتر گرم می گیره مثلا اگه خوابه بلند می شه و باهاشون صحبت می کنه ولی الان عادت کردم و گاهی هم خودما قانع می کنم مثلا می گم روزهای اولی هم که با من آشنا شده بود همین طوری بود خوب الان ما دیگه مدت زیادی باهمیم و اون دختر مثلا خواهرم رو هقته ای یکی دو ساعت میبینه و شاید اگه من هم به جای خواهرم بودم الان بیشتر تحویل می گرفت) خواهش می کنم بگین علت چیه درست فکر می کنم یا نه اگه اشتباه از اونه من چی کار کنم

[deljoo_deltang]

عزیزم

اینکه از کارهای روزمرش صحبت نمی کنه چون کل روز داشته با اونا سرو کله میزده و جالا که اومده خونه دلش میخواد از اون دنیا بیاد بیرون و وارد دنیای ظریف شما بشه. سعی کن در این مواقع صحبتهات بیشتر جنبه خبری داشته باشن تا سوالی یا درخواستی . مثلا پرسیدن اینکه امروز چه خبر بود سر کارت یک سوال پرسشی است که یک مرد رو دوباره میبره سر کارش و اون اینو دوست نداره و براش جالب نیست. به جاش شما از روز خودت نعریف کن و یا در مورد علائق همسرت ( مدل ماشینها، ورزش و ...) مطالعه کن و در اون مورد ها صحبت کن. بعد میبینی اونم شروع میکنه به حرف زدن.

یا اینکه همسرت با دیگران گرم میگیره خوب چون اونا رو کمتر میبینه. پس سعی کن بعضی وقتها خیلی در دسترسش نباشی و اونو تشنه خودت بکنی. مثلا خودتو اراسته کن اما برو تو اشپزخونه و خودتو مشغول کن. کلا باید بتونی به نوعی تنوع، تازگی و ارامش رو در خونه همزمان مدیریت کنی تا همسرت جذب شما و خونه بشه. برای اینکارم بهتره بیشتر مطالعه کنی.

موفق باشی.

[mahi91]

عزیزم

اینکه از کارهای روزمرش صحبت نمی کنه چون کل روز داشته با اونا سرو کله میزده و جالا که اومده خونه دلش میخواد از اون دنیا بیاد بیرون و وارد دنیای ظریف شما بشه. سعی کن در این مواقع صحبتهات بیشتر جنبه خبری داشته باشن تا سوالی یا درخواستی . مثلا پرسیدن اینکه امروز چه خبر بود سر کارت یک سوال پرسشی است که یک مرد رو دوباره میبره سر کارش و اون اینو دوست نداره و براش جالب نیست. به جاش شما از روز خودت نعریف کن و یا در مورد علائق همسرت ( مدل ماشینها، ورزش و ...) مطالعه کن و در اون مورد ها صحبت کن. بعد میبینی اونم شروع میکنه به حرف زدن.

یا اینکه همسرت با دیگران گرم میگیره خوب چون اونا رو کمتر میبینه. پس سعی کن بعضی وقتها خیلی در دسترسش نباشی و اونو تشنه خودت بکنی. مثلا خودتو اراسته کن اما برو تو اشپزخونه و خودتو مشغول کن. کلا باید بتونی به نوعی تنوع، تازگی و ارامش رو در خونه همزمان مدیریت کنی تا همسرت جذب شما و خونه بشه. برای اینکارم بهتره بیشتر مطالعه کنی.

موفق باشی.

سلام:
واقعاخیلی خوب راهنمایی کردید.من هم مشکل این خانم وداشتم.