سلام...یکم مسخرس ولی باید به یکی در میون بذارمش..زندگی رو دوس دارم با همه زیبا یی هاش با همه اتفاقای غیر منتظره ش...اما....حس میکنم آدم ضعیفی هستم....حتما می پرسین چرا اینو تو این بخش عنوان میکنم؟؟؟؟الان میگم....
3 سال پیش عقد کردم...الان یک ساله به همراه همسرم زندگی جدیدی رو آغاز کردیم...از ازدواج راضیم...زندگی عاشقانه اونی نیس که تو فیلما می بینیم...کسل کننده و تکراری...باید حسش کنین...و البته هیچ کس بدون مشکل نیس ...همه ما ممکنه با همسرمون...با خانواده اش...حتی با خانواده خودمون به مشکل برخورد کنیم...اینجاس که من میشم کسی به جز من...26 سالمه ولی هنوز به خاطر یه حرف یه درگیری یا یه ناراحتی میزنم زیر گریه...خیلی مسخرس...غیر این امکان نداره...یعنی کم پیش اومده یکم صبور باشم....به خودم دلداری بدم...بگذرم..آنی باید تصفیه حساب کنم....حداقلش اینه تو خلوت گریه می کنم تا مدت زیادی حال ندار و افسرده میشم بعد گذشت میکنم ....خدایا چرا منو اینقدر حساس آفریدی؟؟؟؟...ولی من می خوام قوی باشم...می خوام صبور باشم و با فکر عمل کنم...اما تو حرف زدن استادم ولی موقع عمل که میشه , میشم همونی که نباید باشم...نمیشه که نمیشه..کسی هست که این خصلت رو داشته و تونسته ترکش کنه؟؟؟؟؟میشه تو تجربیاتتون منم سهیم کنین؟؟؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)