به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 آذر 91 [ 22:48]
    تاریخ عضویت
    1390-3-16
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    1,731
    سطح
    24
    Points: 1,731, Level: 24
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    من همش ضايع ميشم :(

    سلام
    همش ضايع ميشم مثلا امروز يكي از دوستام پدر بزرگش مرده بود من فقط جمله آخرو شنيدم كه ميگفت ديروز تولدش بوده و گفتم تبريك ميگم يه پسري از آشناهاشون باهام تند برخورد كرد
    اصلا من صحبت قبلي رو نشنيده بودممممم
    يا پريروز يكي از دوستام گفت اول اسم عشقتون رو بگين من اسم گربمو گفتم ولي يه پسري از دوستاشون گفت من اگه بخوام بگم بايد همه حروف الفبا رو بگم من گفتم اينكه دل نيست كاروانسراست پسره گفت تو حواست به كار خودت باشه بهتره.
    يا چه ميدونم ديروز با دوستم رفته بودم ناهار بيرون دوستم داشت در مورد اين ميگفت كه ترم تابستوني برنميداره چون بايد بچه خالشو نگه داره.امروز گفتم امتحانات تموم شده؟گفت آره گفتم پس داري ني نيو نگه ميداري گفت من كه بت گفته بودم از مرداد.
    يا مثلا تو يوني با دوستم راه ميرفتيم من گفتم عروسيت كيه گفت من كه چهار پنج بار بهت گفتم فلان روزه.
    دست خودم نيست وقتي يكي بام حرف ميزنه نصفشو ميفهمم نصفشو نميشنوم.ذهنم خيلي شلوغه تا رو يكي متمركز ميشم بايد كلي سعي كنم تمركز كنم تا اسما و تاريخا يادم بمونه.مثلا دانشكده ما دراز و دو طبقه هست كه تو راه پله داره من هر وقت ميرفتم نميدونستم از كدوم طرف برم بالا به شماره كلاسم نزديك تره.ميدونين حواسم نيست.

    نميتونم تصميم نهايي رو بگيرم مثلا ميرم شال بخرم به فروشنده ميگم به انتخاب خودش بده چون فكر ميكنم اونجوري خوشكل تر در مياد.

    واسه خودم ارزش قائل نيستم مثلا ميرم آرايشگاه خجالت ميكشم وقتي يكي نوبتش بعده منه و منتظره بشينم رو صندلي.خيلي راحت نوبتمو به ديگران ميدم.

    به خودم اعتماد ندارم مثلا ترم اول تا لاي كتابو باز ميكردم ميگفتم من كه نميتونم همشو تموم كنم بعد نميرفتم سر امتحان.مثلا از دوستم قبل امتحانا پرسيدم درس خونده گفت آره همه رو يه دور تموم كرده ولي من حتي لاي كتابم باز نكرده بودم و شب امتحان خوندم و نتايج كه اومد معدلم خيلي از اون بالاتر شده بود.

    هر جا كه ميرم بهم ميگن خيلي خوشكلم دوستامم ميگن ولي وقتي تو بيرون خونه هستم همش احساس ميكنم زشتم و نقص دارم واسه همين همش تفاي رو آسفالتو ميشمارم يا جيبامو ميكشم نميتونم دستامو ول كنم همش دستام آويزونه مانتومه.يه كيف خيلي بزرگ دارم كه ميندازم رو دوشم واقعا سنگينه بيشتر به درد پسرايي ميخوره كه ميرن كوه يا جنگ متلك هم زياد بم ميگن راجع بش.مثلا از خارج اومدي ميري جنگ چه ساك خوشكلي.ولي احساس امنيت ميكنم.تو كلاسم همش ميذارم رو پام و بغلش ميكنم و انتها و گوشه كلاس ميشينم.
    سال هاست كه همش سر كلاس معده ام درد ميگيره دكتر رفتم ميگه اسپاسم عضلانيه واسه اضطرابه.ولي هنوز كه هنوزه خوب نشدم عادت كردم ولي درداش خيلي وحشتناكه.


    راستش خيلي ادامه دارد...ميخوام همشو بگم

  2. کاربر روبرو از پست مفید lovestory تشکرکرده است .

    lovestory (شنبه 11 تیر 90)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 تیر 90 [ 20:21]
    تاریخ عضویت
    1390-4-10
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,271
    سطح
    19
    Points: 1,271, Level: 19
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: من همش ضايع ميشم :(

    اعتماد به نفست خیلی کمه به نظرم...اعتماد به نفس منم کمه ولی نه تا این حد!
    اما راستش نمیدونم باید چیکار کنی!
    تنها نظری که دارم اینه که یک بار cd راز رو ببینی.خیلی به دردت میخوره!

  4. 2 کاربر از پست مفید baran.ashk تشکرکرده اند .

    baran.ashk (شنبه 11 تیر 90)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 مرداد 90 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1389-11-30
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    2,424
    سطح
    29
    Points: 2,424, Level: 29
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    198

    تشکرشده 198 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من همش ضايع ميشم :(

    [size=large]سلام

    شاید این مشکل خیلی از ماها باشه، فقط بعضی ها بهش بیشتر توجه می کنن و بعضی ها کم تر. یک بار از رادیو شنیدم که می گفت وضعیت فیزیکی دو نفر رو که یکی ادعا می کرد خیلی خونسرده و یکی خیلی عصبی بود توی موقعی که می خواستن سخنرانی کنن سنجیدن و علائم فیزیکی هر دو مثل عرق کردن، افزایش ضربان قلب، لرزش صدا و ... مشابه هم بوده فقط یکیشون به این علائم توجه می کرده و می ترسیده و اون یکی با بی توجهی به این علائم با شجاعت به سخنرانیش ادامه می داده.

    درضمن اونهایی که تاریخ ها و اسامی یادشون می مونه، اینجوری نیست که همینجوری یادشون بمونه، اونها انقدر به این تاریخ ها دقت می کنن و برای به یاد نگه داشتنشون وقت و انرژی صرف می کنن که باورت نمی شه، وقتی هم ازاشون بپرسی می گن نه ما اصلا وقت براش نمی ذاریم، می دونی چرا؟ چون "وقت" برای آدم های مختلف تعاریف مختلف داره.

    مثلا یه روز مامانم به من گفت لوبیا ها رو زیاد نپزی ها توی روغن یه تفت اش بدی کافیه. من لوبیا ها رو 2 دقیقه پختم در حالیکه بعدا فهمیدم منظور مامانم 20 دقیقه بوده

    می بینی........ تو این مثال "وقت کم" به نظر من 2 دقیقه بوده در حالیکه به نظر مامانم 20 دقیقه بوده...
    [/size]

  6. کاربر روبرو از پست مفید negar_a تشکرکرده است .

    negar_a (شنبه 11 تیر 90)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 05 اسفند 90 [ 19:03]
    تاریخ عضویت
    1390-3-01
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    3,819
    سطح
    39
    Points: 3,819, Level: 39
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    783

    تشکرشده 794 در 331 پست

    Rep Power
    58
    Array

    RE: من همش ضايع ميشم :(

    سلام لاو استوری عزیز

    وقتی تو فکر می کنی که ضایع شدی آره خب ضایع شدی
    وقتی روی سوتی های خودت تمرکز می کنی بیشتر سوتی می دی
    تا حالا شده رو یه چیزی اصرار کنی و آخرشم خراب کنی و یه چیزی رو زیاد بهش اهمیت ندی و به بهترین وجه انجام بدی؟

    واسه من شده

    یه بار کنفرانس در مورد علم فنگ شویی داشتم که موضوع انتخابی خودم بود
    خیلی روش تمرکز کرده بودم و خط به خطش رو تقریبا حفظ بودم با اینکه فارسی نبود
    رفتم سر کلاس وسطای کنفرانس گند زدم دستهام لرزید و دیگه شروع کردم همه چیز رو اشتباه گفتن و رفتم نشستم اون لحظه داشتم به نگاه های بقیه فکرمی کردم و تمرکزم رفته بود به نگاه هایی که به سمتم هست یه عالمه چشم داشت من رو نگاه میکرد و همین باعث شد تمرکزم از روی کنفرانس بره رو نگاه بقیه و گند بزنم
    تا قبلش کاملا روی خودم متمرکز بودم و روی نوشته ها و کنفرانسم

    خلاصه بگم هر وقت روی دیدگاه بقیه نسبت به خودم تمرکز کردم (که همش فقط و فقط تفکر و ذهنیت خودم و برداشتم از افکار طرف بود و طرف یا منظورش چیز دیگه بوده یا به چیز دیگه ای فکر می کرده) اعتماد به نفسم رو در حد صفر اووردم پائین
    خیلی شده با اعتماد به نفس کامل شروع کردم به حرف زدن و با حرف یکی خودم رو باختمبا وجود اینکه حرف من درست بوده.

    زیاد روی این چیزا تمرکز نکن و خودت رو ببین
    ما تو کله ی بقیه نیستیم ببینیم اونا چه فکری می کنن
    اگه احساس می کنیم ضایع شدیم این احساس ماست در حالیکه موضوع چیز دیگه ای هست
    کسایی که اعتماد به نفس دارند حتی اگر هم ضایع شده باشند براشون مهم نیست و خودشون رو نمی بازن

    بیا با هم تمرین اعتماد به نفس کنیم.


  8. کاربر روبرو از پست مفید matin_female_1988 تشکرکرده است .

    matin_female_1988 (یکشنبه 12 تیر 90)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 آذر 91 [ 22:48]
    تاریخ عضویت
    1390-3-16
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    1,731
    سطح
    24
    Points: 1,731, Level: 24
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من همش ضايع ميشم :(

    سلام امروز يكي جامو اشتباهي گرفته بود اومدم بگم وقتي نگام كردن هل شدم يادم رفت چي ميخواستم بگم بعد كه ديدم منتظرن گفتم:س..س..سر.......جاي شماست
    خندشون گرفته بود
    بعدم كه اومدم بيرون ديدم يكي از دوستام كه با دوستش رو چمن نشسته داره صدام ميكنه با اين دوستم اتفاقي هم مدرسه اي بوديم و روحيات منو ميشناخت واسه همين وقتي ميخواستم باهاش دست بدم گفت مواظب باش آروم...ديدم دستشو گچ بندي كرده ولي به خدا اگه نميگفت نميفهميدمبعد يه كم وايستادم جلوشون نميدونستم مزاحمشون ميشم يا نه بعد گفتم بشينم...منم نشستم اما چمناي زيرم تازه آبياري شده و خيس خيس بودبعد احساس كردم شايد ضايع شدم كه اونجا نشستم به بهانه انتشارات پاشدم كه برم ولي دو قدم كه رفته بودم برگشتم پرسيدم راستي دستت چي شده گفت شكسته
    راستي چرا چرا من اينجوريم؟

    از وقتي تو دانشگاه يا فيس بوك بچه هاي دوران دبستان راهنمايي و دبيرستانم رو پيدا كردم كلا انگار دوباره مثله سابق شدم خيلي بهتر شده بودم هميشه به خاطر همين كارام دوستام مسخره ام ميكردن.و انگار آدم حسابم نميكردن.بعدش كه مدرسه مو عوض كردم آدم ساكت و تنهايي شدم و غريب افتادم راحت بودددد اما حالا كه آشناهاي قديم پيداشون شده دارم اذيت ميشم باز.
    الان فكر ميكنم چه قدر اينارو چرت نوشتممممم

  10. کاربر روبرو از پست مفید lovestory تشکرکرده است .

    lovestory (یکشنبه 12 تیر 90)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 05 اسفند 90 [ 19:03]
    تاریخ عضویت
    1390-3-01
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    3,819
    سطح
    39
    Points: 3,819, Level: 39
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    783

    تشکرشده 794 در 331 پست

    Rep Power
    58
    Array

    RE: من همش ضايع ميشم :(

    همه چیز دست خودته

    تو مشکلت رو می دونی
    مطمئن باش کلید تغییرت دست خودتهع
    کاش کمی بیشتر به چیزهایی که برات نوشتم فکر می کردی لاو استوری
    مشکل تو فقط اعتماد به نفسته
    متوجه هستی؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید matin_female_1988 تشکرکرده است .

    matin_female_1988 (یکشنبه 12 تیر 90)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 آذر 91 [ 22:48]
    تاریخ عضویت
    1390-3-16
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    1,731
    سطح
    24
    Points: 1,731, Level: 24
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من همش ضايع ميشم :(

    آره مشكل اعتماد به نفسمه ميدونم مشكل اينه كه نميدونم بايد چه كار كنممم.قبل شروع اين تايپك پست هاي اعتماد به نفس تالار خوندم اما هيچ كمكي بم نشد بيشتر جنبه شعار گونه داشتند.

  14. کاربر روبرو از پست مفید lovestory تشکرکرده است .

    lovestory (یکشنبه 12 تیر 90)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 05 اسفند 90 [ 19:03]
    تاریخ عضویت
    1390-3-01
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    3,819
    سطح
    39
    Points: 3,819, Level: 39
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    783

    تشکرشده 794 در 331 پست

    Rep Power
    58
    Array

    RE: من همش ضايع ميشم :(

    لاو استوری عزیز

    اون چند موردی که بهت گفتم همون راه کارهاست
    اعتماد به نفس تو افراد مختلف تعریف متفاوتی داره
    واسه یکی معنی خجالت نکشیدن داره
    واسه من محکم حرف زدن
    واسه تو توجه نکردن به نگاه بقیه
    خوبه که مقاله بخونی اما اگه تاثیر نداره تو خودت بگرد
    یا مسئله ی تو متفاوته یا به قولی تعریف تو
    یا نمی خوای تغییر کنی
    اگه واقعا می خوای راحت باشی بیخیال باش
    به نگاه دیگران اهمیت نده
    فکر می کنی فقط تو تو دنیا اشتباه می کنی؟
    هر کسی سوتی می ده یا خرابکاری می کنه
    مهم اینه که تو اون زمان وا نده
    تسلیم نشه
    اعتماد به نفسش نیاد پائین
    خیلی جدی و با اعتماد به نفس باشه حتی اگه دیگران بهش خندیدند نه عصبانی بشه نه سرش رو بندازه پائین
    اگه فکر می کنی ارتباط با کسی برات آزار دهندست یا مسخره ت می کنن یا خاطرات بدت رو برات یادآوری می کنه باید بهشون نشون بدی... با دعوا؟ با احساس حقارت؟ با چی؟
    فقط و فقط با نشون دادن تغییری که کردی می تونی ثابت کنی
    اول به خودت بعد به دیگران
    اگه مشغله فکری داری و حواست پرته خب مواقعی آدم حواسش نیست و یه چیز می گه
    خودم بارها سوتی دادم طرف یه چیزی گفته من یه چیز دیگه گرفتم و نشستم راجع بهش صحبت کردن طرفم گفته من چی می گم تو گازش رو گرفتی داری می ری معلومم نیست چی می گی
    منم گفتم ببخشید اصلا متوجه صحبتت نشدم فکر کردم فلان چیز رو گفتی... خودخوری نداره که دااره؟
    هیچ آدمی بی عیب نیست

  16. کاربر روبرو از پست مفید matin_female_1988 تشکرکرده است .

    matin_female_1988 (یکشنبه 12 تیر 90)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 مرداد 90 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1389-11-30
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    2,424
    سطح
    29
    Points: 2,424, Level: 29
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    198

    تشکرشده 198 در 76 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من همش ضايع ميشم :(

    کی رفتی مدرسه جدید؟ چند وقته رفتی دانشگاه؟

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 آذر 91 [ 22:48]
    تاریخ عضویت
    1390-3-16
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    1,731
    سطح
    24
    Points: 1,731, Level: 24
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من همش ضايع ميشم :(

    مرسي تل مي جونم امروز كلي جوگير شده بودم زدم تو برجك 3 تا از همون پسرايي كه به خاطرشون دست و پامو بيشتر گم ميكردم.
    يكيشون پشت سرم نشسته بود هي ميزد به صندليم و حواسمو پرت ميكرد.يكيشون ادعاي روشن فكريش ميشد و به ليلي و مجنون گفت كثافت ليلي اصلا شوهر داشته منم گفتم فحش دادن راه درستي براي به نقد كشيدن نيست خيانت واقعي وقتي هست كه با كسي ازدواج كني كه دوسش نداري. يكيشون هم رفته بودم با دوستم كتاب فروشي دوستم ميخواست رمان عشقي بخره اومد دوستم گفت اين رمان خوبه؟پسره گفت اين رمان خيلي خيلي قشنگه گفتم مگه شما هم از اينا ميخوني؟بيچارههه...سرخ و سفيد شد ساكككت شد...قيافش رفت تو هم بعدم گفت:خب يه آشنائيتي داريم باهاشون
    در ضمن دوستم به اين فروشنده و اون دانشجوه علاقه داره و به من ميگه تو چرا هر كي مياد سمت من ميزني تو برجكش؟



    نقل قول نوشته اصلی توسط negar_a
    کی رفتی مدرسه جدید؟ چند وقته رفتی دانشگاه؟
    سلام نگار جون من دانشجوي رشته حقوقم(امروز رفته بودم يه بانكي(البته يه بانك ديگه ها تل مي جان)رفتم پيش رئيس ميخواستم حسابمو ببندم طرف گفت چه رشته اي هستم بعد گفت چرا حقوقو انتخاب كرديد گفتم چطور گفت روحيتون بهش نميخوره فقط با يه نگاه)
    ترم 3 ميرم دبستان كه بودم همين وضع بود رفتم راهنمايي هم همينجور بعد اول دبيرستان يه مدرسه ديگه تو اول هم همين آش بود و همين كاسه ولي كمتر تا دوم دبرستان كه رفتم رشته انساني تو يه مدرسه ديگه و تنهاييام از همونجا شروع شد تا اون موقع هميشه رتبه آور كلاس بودم ترم اول شدم رتبه 2 ترم دوم اوضام ريخت به همو...درسامو تجديد شدم از مدرسه اخراجم كردن و رگمو زدم.
    و سوم و پيشم رو هم تو يه مدرسه دولتي بودم باورت نميشه ترماي اول هميشه رتبه اول كلاس و ترماي دوم از آخر اول ميشدم.واسه همه عجيب بود.



    من نميدونم چرا اينجا هيچ وقت كارشناسا جواب نميدن

  19. کاربر روبرو از پست مفید lovestory تشکرکرده است .

    lovestory (یکشنبه 12 تیر 90)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آيا معيار عشق، مطيع بودن محضه؟
    توسط saturen در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 18:12
  2. مي‌خواهم كه خيلي سريع كمكم كنيد، لطفا"
    توسط marzieh66 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 دی 89, 17:35
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 25 آبان 88, 16:11
  4. مهندسي صنايع
    توسط ماندگار در انجمن ارتباط مراجعان - مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 آبان 87, 12:19

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.