پسریم 24ساله سال آخر مهندسی مکانیک
دوسال پیش خواهر خانوم پسر خالم دیدم و از ایشون خوشم اومد منتها چون موقعیتم واسه ازدواج مهیا نبود به هیچ کس چیزی نگفتم و به دل فرصت دورا دور در موردشون تحقیق کردم و به این نتیجه رسیدم علی رقم یه سری مشکلات دختر خوبیه
تا امسال که درسم تموم شد و ارشد دادم و سرکار رفتم البته هنوز سربازی نرفتم ولی حدود 5ماه تویه کارخونه مشغول کار شدم.
اول به پسرخالم گقتم تا با ایشون صحبت کنه متوجه شدم ایشونم خیلی از من خوشش اومده و نظرشون + خلاصه چند جلسه باهم صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که ما به درد هم میخوریم.
قضیه رو با پدر و مادرم مطرح کردن همانا و مخالفت شدید همانا
دلیل خواستم یه سری دلیل مسخره تحویلم دادن که بشنوید خندتون میگیره
1-مادرم گفت من ایشون تو عروسی پسرخالت دیدم احساس خوبی نسبت بهش نداشتم
2-خونشون پایین شهر(باباش اون خونه خود ساخته برا همین دوسش داره نه اینکه وصعشون بد باشه)
3- بابا مامانش فرهنگشون پایینه ( پدر ایشون فرهنگی و معلم بزرگ شده تهران و مادرشون فیزیو تراپ و بزرگ شده گرگان )و...
پدر من یکی در آوردن هرچی می خوام منطقی قضیه حل کنم نمی زارن مخصوصا مامانم
تنها دلیلی که به نظرم می رسه اینه من تک پسرم و یه جورایی خورده تو برجک آرزوهاشون این جور می کنن
خوانواده من بسیار مذهبین و سنتی
موندم چه کنم؟
حالا مرد میخوام این مشکل حل کنه
این گوی این میدان
توضیحات تکمیلیم بدم نتونستین نگین کامل نگفت
مادر من شدیدا لجباز تشریف دارن
به هیچ صراطیم مستقیم نمیشه از بچگیم یادم نمیاد من کاری می خواستم انجام بدم همراهی کنه و موافقت
خلاصه ولی من کار خودم کردم
خلاصه که هرچه سعی می کنم مدارا کنم نمیشه که نمیشه یعنی نمیزارن 2کلام حرف نمیتونم بزنم با هیچ کدومشون
گیردادن تو چرا باهاش صحبت کردی اصلا باید به ما میگفتی هرچی دلیل میارم بابا شاید اصلا به هم نمیخوردیم واسه چی قوشون کشی کنیم بریم خواستگاری بدش کلی حرف پشت بندگان خدا در بیارن (اینجا ایران است!!!)
بعد میگن چون با تو صحبت کرده پس به درد نمیخوره خوب نیست و....
تا حالاپیش خودم می گفتم چرا آدما دیونه میشن دنیا به این خوبی قشنگی الان می فهمم.........
توضیحات تکمیلیم بدم نتونستین نگین کامل نگفت
مادر من شدیدا لجباز تشریف دارن
به هیچ صراطیم مستقیم نمیشه از بچگیم یادم نمیاد من کاری می خواستم انجام بدم همراهی کنه و موافقت
خلاصه ولی من کار خودم کردم
خلاصه که هرچه سعی می کنم مدارا کنم نمیشه که نمیشه یعنی نمیزارن 2کلام حرف نمیتونم بزنم با هیچ کدومشون
گیردادن تو چرا باهاش صحبت کردی اصلا باید به ما میگفتی هرچی دلیل میارم بابا شاید اصلا به هم نمیخوردیم واسه چی قوشون کشی کنیم بریم خواستگاری بدش کلی حرف پشت بندگان خدا در بیارن (اینجا ایران است!!!)
بعد میگن چون با تو صحبت کرده پس به درد نمیخوره خوب نیست و....
تا حالاپیش خودم می گفتم چرا آدما دیونه میشن دنیا به این خوبی قشنگی الان می فهمم.........
علاقه مندی ها (Bookmarks)