26 سالمه لیسانس گرافیک هستم از دانشگاه معتبرولی تو اشپزیم خوبه خونه داریم خوبه اخلاقم هم عاقلم ،ظاهرم خوبه باسلیقم مادر خوبی هستم عروس خوبی هستم و... ولی تو شوهر داری مثل خ ر تو گل گیر کردم تو رو خدا فکر نکنین خودخواهم تو این توصیف هایی که کردم زبانزد عامو خاصم ولی چه فایده که شوهرم اصلا اینچیزارو نمیبینه دایما منو له میکنه و سرکوبم میکنه وقتی حرف میزنم گوش نمیده اصلا نگام نمیکنه تو بچه داری کمکم نمیکنه اصلا و ابدا کارای شخصیشو من باید انجام بدم رو خرج کردن من کنترل داره اجازه نمیده کار کنم و اصلا ابراز علاقه نمیکنه میگه تو وتسه من کاری نمیکنی و....به تفریحات شخصیش میرسه و با منو بچه حوصله بیرون رفتن نداره تو خونه دایم پای نته یا فوتبال یا ماهواره تا حرف نزنم حرف نمیزنه خلاصه هیچ اخلاق خوبی نداره جز اینکه دادنمیزنه این تنها اخلاق خوبشه خستم کرده واقعا چند بار تصمیم گرفتم بزارم برم ولی به خاطر دخترم منصرف شدم
من بابرادر شوهرم و مادر شوهرم در یک ساختمان هستیم و این خود مشکلاتی دارد ولی من همیشه کوتاه اومدم و مثل دخترشون بهشون رسیدم ولی شوهرم هیچوقت اینو نمیبینه حتی اگه بخوا منو با جاریم هم مقایسه کنه به این نتیجه میرسه ولی این کارو هم نمیکنه و فکر میکنه که وظیفه منه اگه در مورد بچه کم بزارم منو ازار میده با حرفاش اصلا خستگی منو درک نمیکنه برای بچه وقت نمیزاره ولی با دیگران رابطش خوبه البته مادرم و مادر شوهرم میگن تو لوسش کردی
علاقه مندی ها (Bookmarks)