به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 خرداد 98 [ 14:08]
    تاریخ عضویت
    1389-1-27
    نوشته ها
    155
    امتیاز
    8,847
    سطح
    63
    Points: 8,847, Level: 63
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    420

    تشکرشده 448 در 136 پست

    Rep Power
    33
    Array

    عدم تفاهم در بحث و گفتگو

    اینکه "نباید این بحث را راه بیندازید" را فکر کنم خودتان هم می دانستید.حالا باید برویم سراغ این موضوع که چرا نمی توانید در آن لحظه خودتان را کنترل کنید ؟


    از اینجا شروع می کنیم.لطفا بنویسید در لحظه ای که اطرافیان شما بحث سیاسی مخالف عقیده شما می کنند ، اولین صحنه ای که در ذهن شما نقش می بندد چست ؟

    1 - حس می کنید به شما توهین شده؟
    2 - حس می کنید به منافعتان دارد لطمه وارد می شود و گروهی از خود راضی منافع آینده ی شما را تحت تاثیر قرار می دهند؟

    یا شاید :

    3 - حس می کنید که شما به عنوان یکی از نزدیکان ، وظیفه دارید اطرافیانتان را از اشتباه خارج کنید ؟

    شاید دوست دارید درونا مطرح شوید و :

    4 - دوست دارید با نزدیکانتان یک بحث سیاسی موفق داشته باشید و منطق محکم خود را به آن ها ثابت کنید؟

    شاید هم در سطح عام به قضیه نگاه می کنید و :

    5 - گمان می کنید که نزدیکانتان ، حق آن هایی که از جان خود گذشتند را پایمال می کنند ؟
    6 - این بحث ها به جامعه خدشه وارد می کند ؟
    با سلام دوباره
    از اونجایی که در بحث عدم درک متقابل قفل زده شد بنده مجبور شدم بیام اینجا. البته من تقریبا اون بحث رو تموم شده میدیدم چون گفتم شاید دوستان دیگه نظری ندن. اما وقتی دیدم جناب arix نظر داده بودن بهتر دیدم تا بی جوابشون نذارم و از نظراتشون استفاده کنم.

    جناب arix بعضی اوقات هم من بحث راه نمی ندازم بلکه بحثی که دیگرون راه انداختنو خرابترش می کنم یعنی اونا دارن همو تایید می کنن و من یهو می گم نه.

    حسی که به بنده کلا توی بیشتر بحثا بخصوص بحثای 30a30 ایجاد می شه
    1- احساس می کنم باید چیزی که به نظر خودم درست هست رو بیان کنم تا اونا به این جنبه از موضوع هم فکر کنند و تنها اون جنبه اش رو در نظر نگیرن که مطابق هست با مورد 3 شما
    2- باید سهم خودم رو در نشون دادن حق پایمال شده گروهی داشته باشم که مطابق می شه با مورد 2 و 5 شما
    اگر جایی احساس کنم حرفشون درسته همونجا تاییدشون می کنم هر چند یه "اما" می ذارم تهش (که شاید اون تایید رو بی تاثیر می کنه )

    البته مورد 1 که گفتم تو همه بحثا رایج هست مثلا یک بار که بحث حجاب و بی حجابی بود نظرم این بود که نباید انقد راحت در مورد آدمایی که حجاب مورد نظر ما رو ندارن قضاوت های بیجا کنیم و ...... و این بحث هم بالا کشید و اصلا ناخاسته از طرف من نه از طرف بقیه به بحثای سیاسی کشیده شد
    من گمان می کنم که دید اونا به من شده یک دید منفی. مثلا احساس می کنن که من می خوام فقط اطلاعاتم رو به رخشون بکشم در حالی که به خدا این نیست و بیشتر حتی تشویقشون می کنم که کتاب بخونن به سایتا سری بزنن(حتی سایتای رسمی). کتابای همه رو بخونن نه صرفا فرد مورد تاییدشون رو تا حرفای همه رو بشنون (البته خودم رو هم باید به این موضوع تشویق کنم)
    و نتیجه این می شه که الان با خواهر جان دو روزه صحبت نمی کنیم

    -------------------

    فرشته مهربون قبول دارم اینجا سایت مشاوره ازدواج و خانواده است و این سایت و البته هر سایتی با بحثای 30a30 به افتضاح کشیده می شه
    اما به شما و همکاران خوبتون تو این سایت یه پیشنهادی دارم. اینکه قبل از مرحله قفل کردن یه مرحله تذکر قرار بدید. اگر مفید واقع نشد قفلش کنید. چون حالا هی باید برم ببینم اون چی نوشته بود و اینجا چی می نویسن
    [size=medium]هله پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد
    هله پیوسته دل عشق ز تو شادان باد
    [/size]

  2. 2 کاربر از پست مفید جاودان تشکرکرده اند .

    جاودان (دوشنبه 12 اردیبهشت 90)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 خرداد 98 [ 14:08]
    تاریخ عضویت
    1389-1-27
    نوشته ها
    155
    امتیاز
    8,847
    سطح
    63
    Points: 8,847, Level: 63
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    420

    تشکرشده 448 در 136 پست

    Rep Power
    33
    Array

    RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو

    چقدر مظلوم واقع شدم. اولش که ادمو قفل می کنید حالام که محل نمی ذارید
    تازه هر جاهم می خواهیم نظرات ارزشمند بدیم میگه پول نداری بریزی حساب سایت غلط می کنی می خوای نظر بدی
    [size=medium]هله پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد
    هله پیوسته دل عشق ز تو شادان باد
    [/size]

  4. 2 کاربر از پست مفید جاودان تشکرکرده اند .

    جاودان (یکشنبه 11 اردیبهشت 90)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    123
    Array

    RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو

    دوست عزیزم
    خیلی دلم میخواد کمکت کنم چون میفهمم چی میگی
    دغدغه اتو دوست دارم
    اون صحبت هایی که کردم و جدی بگیر (وقت گذاشتم )

    اما اگه مسئله خواهرته یه خورده واضح تر شرایطت رو برامون توضیح بده
    شما بعد از گذر از تب وتاب مسائل (30 یا 30 ) هنوزم دارین با هیجان با هم بحث میکنید
    بابا بی خیال بالاییا هم یادشون رفت
    یه خورده بیشتر از خواهرت بگو
    چه انتظاراتی از تو داره ؟ چقدر مطابق میلش رفتار میکنی ؟ به چی حساسه ؟علایقش چیه ؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید meysamm تشکرکرده است .

    meysamm (دوشنبه 12 اردیبهشت 90)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 خرداد 98 [ 14:08]
    تاریخ عضویت
    1389-1-27
    نوشته ها
    155
    امتیاز
    8,847
    سطح
    63
    Points: 8,847, Level: 63
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    420

    تشکرشده 448 در 136 پست

    Rep Power
    33
    Array

    RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو

    سلام خارپشت جان
    من نکته هاتو تو گوشیم نوشتم عزیز پس ناراحت نباش وقتت هدر نرفته. فقط نیازمند فرصتم تا کم کم اجراییش کنم.
    همیشه ماجراها انقد اتفاقات و زلزله ها انقد پس لرزه های وحشتناک دارن که ماجرا و زلزله اصلی فراموش می شه ولی اتفاقات بعدیشون به یاد می مونه. ت ی ر 78 رو کی از یادش می ره؟ درحالی که کمن کساییکه یادشونه چرا اینجوری شد. و چه بسا با گذشت دو سال هنوزم اتفاقات ادامه داره و هر روز یه گریزی به اون می زنن و یه حرف جدید. مثلا چندروز پیش از یه خانم آخوند محترم شنیدم که می دونی فلانی اصلا شیعه نبوده سنی بوده شیعه شده(خدایا این تاپیکو از هر چی قفله به تو می سپارم ).

    ببین من فعلا می خوام تا مدتی سکوت رو پیشه بگیرم. یکی برا این کمک می خوام که چجوری جلوی این زبون رو بگیرم.یکی دیگه هم اینکه با خواهرم چی کار کنم.

    خواهرم یه آدم مذهبیه. از اونایی که اهل دعا و قرآن و نماز بعد از نماز و استخاره و ایناست. یه مدتی هم برای هدایت من فال حافظ می گرفت مثلا شب یلدایی برام فال گرفته بود فرستاده بود. البته خودش نمیدونست پیامکش بهم رسیده و میگفت یه فال گرفتم که خیلی با شرایطت جور بود ولی نرسید(البته شایدم می دونست که رسیده ولی میخواست عکس العمل منو ببینه) حافظ هم پیش من شعرای عشق و عاشقی میاره و پیش خواهرم از من شعرایی مثل اینکه تو آدم بدی هستی و نیاز به اصلاح داری میاره.
    من برادر بزرگم از خودم بدتره داغونه شدید. از شانس بد منم تو شهر اون درس خوندم و خواهر و مادرم فکر می کنن که کلا منم از اون شهریا تاثیر گرفتم. تاجایی که من فهمیدم خواهرم ازم انتظار داره که نظری متفاوت در مورد مسائل مذهبی و .... ندم. چنان با نگاه غضب الوده بهم نگاه می کنه که یا فکر می کنه من یه آدم ساده لوحم یا یه مرتد. البته تا حدودی هم تقصیر خودمه چون من توی خونه اوضاع انجام واجباتم یکم (زیاد) افتضاحه. جالبه تو خوابگاه خیلی خوب بود اصلا به این صورت نبودم. هر چند وقت یه بار به قران هم سری می زدم .ولی توی خونه نه اینکه هی مادرم پی میگیره منم فقط دنبال فرصتی ام که اونا خونه نباشن تا انجامش بدم
    فک کنم حسابی همه چیرو به هم پیچوندم. به هر حال ممنون.

    نقل قول نوشته اصلی توسط lifeisbeautiful
    سلام خارپشت جان
    من نکته هاتو تو گوشیم نوشتم عزیز پس ناراحت نباش وقتت هدر نرفته. فقط نیازمند فرصتم تا کم کم اجراییش کنم.
    همیشه ماجراها انقد اتفاقات و زلزله ها انقد پس لرزه های وحشتناک دارن که ماجرا و زلزله اصلی فراموش می شه ولی اتفاقات بعدیشون به یاد می مونه. ت ی ر 78 رو کی از یادش می ره؟ درحالی که کمن کساییکه یادشونه چرا اینجوری شد. و چه بسا با گذشت دو سال هنوزم اتفاقات ادامه داره و هر روز یه گریزی به اون می زنن و یه حرف جدید. مثلا چندروز پیش از یه خانم آخوند محترم شنیدم که می دونی فلانی اصلا شیعه نبوده سنی بوده شیعه شده(خدایا این تاپیکو از هر چی قفله به تو می سپارم ).

    ببین من فعلا می خوام تا مدتی سکوت رو پیشه بگیرم. یکی برا این کمک می خوام که چجوری جلوی این زبون رو بگیرم.یکی دیگه هم اینکه با خواهرم چی کار کنم.

    خواهرم یه آدم مذهبیه. از اونایی که اهل دعا و قرآن و نماز بعد از نماز و استخاره و ایناست. یه مدتی هم برای هدایت من فال حافظ می گرفت مثلا شب یلدایی برام فال گرفته بود فرستاده بود. البته خودش نمیدونست پیامکش بهم رسیده و میگفت یه فال گرفتم که خیلی با شرایطت جور بود ولی نرسید(البته شایدم می دونست که رسیده ولی میخواست عکس العمل منو ببینه) حافظ هم پیش من شعرای عشق و عاشقی میاره و پیش خواهرم از من شعرایی مثل اینکه تو آدم بدی هستی و نیاز به اصلاح داری میاره. الانم هم که سر جانمازش اشک می ریزه که نمیدونم برای هدایت منه یا نه
    من برادر بزرگم از خودم بدتره داغونه شدید. از شانس بد منم تو شهر اون درس خوندم و خواهر و مادرم فکر می کنن که کلا منم از اون شهریا تاثیر گرفتم. تاجایی که من فهمیدم خواهرم ازم انتظار داره که نظری متفاوت در مورد مسائل مذهبی و .... ندم. چنان با نگاه غضب الوده بهم نگاه می کنه که یا فکر می کنه من یه آدم ساده لوحم یا یه مرتد. البته تا حدودی هم تقصیر خودمه چون من توی خونه اوضاع انجام واجباتم یکم (زیاد) افتضاحه. جالبه تو خوابگاه خیلی خوب بود اصلا به این صورت نبودم. هر چند وقت یه بار به قران هم سری می زدم .ولی توی خونه نه اینکه هی مادرم پی میگیره منم فقط دنبال فرصتی ام که اونا خونه نباشن تا انجامش بدم. راستی من بچه آخریم اگه اینم کمکی می کنه.
    فک کنم حسابی همه چیرو به هم پیچوندم. به هر حال ممنون.
    [size=medium]هله پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد
    هله پیوسته دل عشق ز تو شادان باد
    [/size]

  8. 2 کاربر از پست مفید جاودان تشکرکرده اند .

    جاودان (دوشنبه 12 اردیبهشت 90)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 خرداد 98 [ 14:08]
    تاریخ عضویت
    1389-1-27
    نوشته ها
    155
    امتیاز
    8,847
    سطح
    63
    Points: 8,847, Level: 63
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    420

    تشکرشده 448 در 136 پست

    Rep Power
    33
    Array

    RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو

    همه مطالبی که بالا گفتم به اضافه دو خط پایین
    تو این چند روز خواهرم سر جانمازش اشک می ریزه که نمیدونم برای هدایت منه یا نه 303
    من بچه آخر خونواده ام و خواهرم بچه سوم و بینمون یه 3 4 تایی هم هستن
    علاقه اون هم بر مسائل مذهبی و جدیدا بیداری کشورها در خاورمیانه است.
    حساسیتش به اعتقاداتشه و وقتی من میگم خوبه که کمی انعطاف تو کارمون باشه می گه لازم نیست انعطاف داشته باشه و فکر می کنه به هر چیزی به طور صحیح معتقده.
    منم تا حالا لازم ندیدم به میل کسی رفتار کنم. تو مسائل دیگه خیلی مشکل نداریم. هر چند بعضی وقتا احساس می کنم حرفای شبه نصیحتش اعصابم رو خرد می کنه و می بینم به مسائلی که اصلا برام مهم نیست اهمیت زیادی می ده. مثلا خیلی بین دختر و پسر فرق قائله در حالیکه من اینطور نیستم و .......
    و برخلاف اینکه اینجا انقد حرف می زنم گاهی تو خونه اصلا حوصله حرف زدن باهاشو ندارم و کاش همیشه حوصله حرف زدن باهاش نداشتم تا این اتفاقات بیفته
    [size=medium]هله پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد
    هله پیوسته دل عشق ز تو شادان باد
    [/size]

  10. 2 کاربر از پست مفید جاودان تشکرکرده اند .

    جاودان (دوشنبه 12 اردیبهشت 90)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    123
    Array

    RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو

    یه مدتی هم برای هدایت من فال حافظ می گرفت
    حافظ هم پیش من شعرای عشق و عاشقی میاره و پیش خواهرم از من شعرایی مثل اینکه تو آدم بدی هستی
    الانم هم که سر جانمازش اشک می ریزه که نمیدونم برای هدایت منه یا نه
    برادر بزرگم از خودم بدتره داغونه شدید. از شانس بد منم تو شهر اون درس خوندم و خواهر و مادرم فکر می کنن که کلا منم از اون شهریا تاثیر گرفتم
    نگاه غضب الوده بهم نگاه می کنه که یا فکر می کنه من یه آدم ساده لوحم یا یه مرتد. البته تا حدودی هم تقصیر خودمه چون من توی خونه اوضاع انجام واجباتم یکم (زیاد) افتضاحه
    من بچه آخریم اگه اینم کمکی می کنه
    تو این چند روز خواهرم سر جانمازش اشک می ریزه که نمیدونم برای هدایت منه یا نه 303
    علاقه اون هم بر مسائل مذهبی و جدیدا بیداری کشورها در خاورمیانه است.
    حرفای شبه نصیحتش اعصابم رو خرد می کنه و می بینم به مسائلی که اصلا برام مهم نیست اهمیت زیادی می ده





    شما باید به داشتن یه همچین خواهر دلسوز مسئولیت پذیری افتخار کنید
    کاش خواهر من بود

    دوست خوبم
    1_ شما رفتگار کودکانه ای رو در مقابل خواهر ومادرتون انجام میدین شاید چون کوچکترین فرزند هستین
    مثلا با اینکه به انجام امور دینی واجبتون اعتقاد دارید توی خونه جور دیگه ای وانمود میکنید
    لجبازی میکنید سعی میکنید دائما در مسائل مختلف در مقابل خواهرتون جبهه گیری کنید
    و برای توجیه خودتون خواهرتون رو اینجوری توصیف میکنید
    "خواهرم یه آدم مذهبیه. از اونایی که اهل دعا و قرآن و نماز بعد از نماز و استخاره و ایناست."
    طوری که شنونده احساس میکنه با یه موجود خشک متعصب وبی منطق طرفه که جز حرف خودش حاضر نیست چیزی رو بشنوه درحالیکه با نگاه دوباره به نوشته هاتون خیلی جاها به صفات خوب خواهرتون اعتراف کردین

    2_در قبال رفتار ناپخته و تاحدی پرخاشگرانه شما خواهرتون دو راهکار رو برای به قول خودتون هدایت شما پیش میگیره
    اول رفتار دوستانه (مثلا فال حافظ و اشک ریختن در دعا)و کنار اون رفتار سختگیرانه در مقابل کوتاهی ها وسهل انگاری های شما

    حالا سوال اینجاست ایا نگرانی خواهرتون صرفا در مورد مسائل بعد از انتخاباته؟
    ایا موقعیت برادرتون این نگرانی رو در مورد شما تشدید میکنه ؟
    ایا شما به اعتقاداتتون پایبندین یا فقط (مثل من) حرف میزنید ؟
    ایا سعی کردین اعتمادشون رو جلب کنین ؟ یا دلتون میخواد دائما کسی نگرانتون باشه ؟
    ایا حضور مادرانه خواهرتون رو مانع ارامش خودتون میدونید ؟ ایا کوتاهی خودتون رو در مسائل عقیدتی به واقع باور دارین ؟
    سعی نکردین تنبلی رو کنار بذارین وحرف وعمل رو یک کاسه کنید تا دیگران شما و حرفای خوبتون رو باور کنن ؟
    ایا تصمیمتون برای ایجاد رابطه بهتر با خواهرتون جدیه ؟یا فقط بهانه ایه برای سکوت و شاید ازار دوباره خواهرتون

    به سوالات بالا جواب بدین تا ادامه بدیم


  12. 2 کاربر از پست مفید meysamm تشکرکرده اند .

    meysamm (سه شنبه 13 اردیبهشت 90)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 90 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1389-11-05
    نوشته ها
    349
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,381

    تشکرشده 1,389 در 345 پست

    Rep Power
    49
    Array

    تکنیک های توقف فکر

    سلام lifeisbeautiful عزیز


    امیدوارم ایام به کام باشد


    اول تشکر می کنم که تاپیک را ادامه دادید



    خب از اول شروع می کنیم ، فرموده بودید :

    احساس می کنم باید چیزی که به نظر خودم درست هست رو بیان کنم تا اونا به این جنبه از موضوع هم فکر کنند و تنها اون جنبه اش رو در نظر نگیرن
    خب حالا اگر فکر نکنند چه می شود؟
    پاسخ : آب از آب تکون نمی خورد

    در حقیقت به این می پردازیم که چرا دوست دارید که آن ها به یک جنبه دیگری از موضوع هم فکر کنند؟خب حالا اگر نکنند چه می شود؟
    به قول معروف اصلا آن ها دوست دارند که به هر جنبه ای که دوست دارند فکر کنند ، به من و شما چه.

    شما که مسئول یافتن جنبه های فکری دیگران نیستید.اگر این کار حاصلی داشت و باعث رشد و تحرک فکر اطرافیانتان می شد قضیه فرق می کرد.ولی حالا که این کار هیچ تاثری ندارد شما برای چه این تلنگر را می زنید.چرا کاری بی نتیجه می کنید؟

    باید سهم خودم رو در نشون دادن حق پایمال شده گروهی داشته باشم
    باز هم پاسخ همان است.شما مسئول حقوق پایمال شده ی گروه ها نیستید.شما در سازمان خیریه کار نمی کنید.آن گروهی که حقشان پایمال شده خودشان زبان دارند و از حق خود دفاع می کنند


    به هر حال باز هم به این نتیجه می رسیم که بحث را آغاز نکنید و یا در بحث شرکت نکنید :

    این کار به دو شیوه انجام می شود :

    شیوه اول:

    1 - اول اینکه بنشینید و حسابی فکر کنید.ببینید در عوض این بحث هایی که شرکت کرده اید ، چه به دست آورده اید و یا اطرافیانتان چه به دست آورده اند.سعی کنید تمام موارد مثبت را روی یک کاغذ سفید یادداشت کنید سپس قلبا به این نتیجه می رسید که شرکت در بحث ها کار بیهوده ای است و خود به خود دیگر این کار را انجام نمی دهید

    2 - دوم اینکه بنشینید و بیندیشید که چقدر در دفاع از حق گروه ها موفق بوده اید.تمام فکر خود را بکنید و نتیجه را یادداشت کنید.مسلما نتیجه ناموفق است.پس باز هم قلبا یک قدم به سمت عدم شرکت در بحث ها نزدیک می شوید

    3 - سوم به این موضوع فکر کنید که اگر آن گروهی که شما دارید از آن دفاع می کنید "وکیل وصی" نخواهند کی را باید ببینند.جدا بنشینید به این موضوع فکر کنید که اگر مردم ما خود را نماینده و حامی یک گروه نمی دیدند و به جای وکیل وصی برای بقیه تعیین تکلیف نمی کردند چقدر جامعه بهتر می شد

    مثال ساده :
    الف : خواهر شما با دوستش دعوایش می شود.بعد از مدتی آشتی می کنند
    ب : خواهر شما با دوستش دعوایش می شود.شما می آیید و به دفاع از خواهرتان (وکیل وصی) از وی دفاع می کنید.پس حالا حالا ها این دعوا ادامه خواهد داشت

    4 - چهارم اولویت بندی کنید و یک ترازوی مجازی در نظر بگیرید.ناراحت کردن خانواده تان را که شما را واقعا دوست دارند را بگذارید در یک کفه ترازو و همه این سه مورد بالا رو با نتایجشان بگذارید در کفه ی دیگر ترازو.ببینید که کدامیک ارزشمند تره.خیلی موقع ها آدم برای اینکه مادرش ناراحت نشود خیلی از کار ها را خلاف میلش انجام می دهد.چون مادرش خیلی از کارها را خلاف میلش انجام داده تا او به اینجا برسد


    روش دوم :

    از تکنیک های توقف فکر استفاده کنید :





    وقتی با برانگیزان مواجه می شوید و فکر به شرکت در بحث در ذهنتان شروع می شود ، دو انتخاب در پیش رو دارید:

    می توانید انتخاب کنید که از تکنیک های توقف فکر استفاده کنید و فکر "شرکت در بحث" را در ذهنتان متوقف نمایید.
    می توانید انتخاب کنید که "فکر شرکت در بحث" در ذهنتان ادامه پیدا کند و تبدیل به وسوسه و به دنبال آن "شرکت در بحث" شود.


    برای توقف فکر کافی نیست که فقط جلو تمامی فکر های منجر به "شرکت کردن در بحث" را بگیرید.بلکه باید جلو تمامی مواردی که تداعی کننده ی "محرک برای شرکت در یک بحث" است را بگیرید.برای مثال نام "عمو" هم می توان تحریک کننده باشد.برای مثال هر موقع که نام "عمو" را می شنوید یاد آن بحثی که با وی کردید و بی احترامی که اتفاق افتاد می افتید.پس خود به خود بر آن می شوید که گذشته را جبران کنید و دوباره سر بحث را باز کنید.پس شما باید جلو فکر کردن به "عمو" را بگیرید.("عمو" یک مثال بود که شما می توانید جایش را با هر عامل محرک دیگری تغییر دهید)


    سوال :

    آیا واقعا می توان هر فکری را در ذهن متوقف کرد؟

    بله می توان هر فکری را متوقف کرد، اگر باورتان نمی شود به کلمات زیر دقت کنید:

    زرافه

    دریا

    گل آفتاب گردان

    با دیدن یا شنیدن هر یک از اسامی بالا، تصویری از چیزی که نام برده ایم در کسری از ثانیه در ذهن شما تشکیل شد. شما در همان لحظه ای که مثلا تصویر یک زرافه در ذهنتان تشکیل شده بود به چیز دیگری غیر از زرافه فکر نمی کردید. پس فکرتان متوقف شد ولی مدت زمان توقف فکرتان خیلی خیلی کم بود؛ در حد مثلا یک دهم ثانیه ولی به هر حال فکرتان متوقف شد!

    وقتی به کلمه دریا رسیدید تصویری از دریا در ذهنتان نقش بست و تصویر زرافه ناپدید شد و خواندن نام گل آفتابگردان باعث شد تصویر دریا ناپدید شود و تصویر گل آفتابگردان در ذهنتان شکل بگیرد. با شنیدن هر سه کلمه به اندازه سه دهم ثانیه فکرتان متوقف شد.

    پس به همین راحتی می توان یک فکر را متوقف کرد

    سوال :

    خب به این صورت فقط می توان فکر را چند دهم ثانیه متوقف کرد و این کافی نیست



    نکته طلایی در تکنیک های توقف فکر اینست که: به محض اینکه شما فکرتان را متوقف کردید باید به موضوعی دیگر فکر کنید. و به اینصورت مسیر فکر را نیز عوض کنید. به همین خاطر شما باید موضوعات قشنگ و دست به نقدی را که دوست دارید همواره به آنها فکر کنید ، به همراه خود داشته باشد. تا در چنین مواردی با فکر کردن به یکی از این موضوع ها مسیر فکرتان را تغییر دهد. به عنوان مثال می تواند تصویر یک گل ، یک کودک نوزاد و یا هرچه که شما را به رویا می برد و از دیدن آن لذت می برید را روی موبایل بریزید و در چنین مواقعی آن را ببینید و از آن لذت ببرید.

    پس اگر شما به محض توقف فکر ، فکر جدیدی را شروع نکنید تکنیک توقف فکر را بصورت کامل بکار نگرفته اید و به این خاطر در کنترل فکرتان موفق نخواهید بود.


    چهار دسته بندی برای مسیر فکری شما بعد از توقف فکر وجود دارد :

    تصویر سازی ذهنی (Imagination)
    ایجاد درد
    آرام سازی (Relaxation)
    تلفن زدن


    که "ایجاد درد" برای معتادین است و به درد شما نمی خورد


    ولی از بقیه اش می توانید استفاده نمایید

    دقت کنید که این روش حتی برای معتادان به موارد مخدر هم بهترین روش شناخته شده.پس برای اینکه شما وارد بحث نشوید خیلی راحت جواب می دهد



    موفق باشید




    پاورقی : از اینکه میان بحث شما با "خارپشت" عزیز وقفه ایجاد کردم عذر خواهی می کنم.من خواستم پاسخ سوال اول شما را بدهم.حال درباره الباقی مسایل با "خارپشت" عزیز می توانید تبادل گفتگو نمایید

  14. 2 کاربر از پست مفید arix تشکرکرده اند .

    arix (دوشنبه 12 اردیبهشت 90)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 خرداد 98 [ 14:08]
    تاریخ عضویت
    1389-1-27
    نوشته ها
    155
    امتیاز
    8,847
    سطح
    63
    Points: 8,847, Level: 63
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    420

    تشکرشده 448 در 136 پست

    Rep Power
    33
    Array

    RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو

    سلام به دوستان بزرگوار خارپشت و arix
    و با تشکر از صرف وقت برای کمک به اینجانب
    این پست پاسخ سوالای جناب خارپشت و پست بعدی هم جناب arix
    شما باید به داشتن یه همچین خواهر دلسوز مسئولیت پذیری افتخار کنید
    کاش خواهر من بود302
    ببینید برای من هم قابل افتخاره که خواهرم برام ارزش قائل بوده و این راه ها رو پیش برده. ولی هر کاری روشی داره. چیزی که من نیاز دارم دلسوزی نیست. شاید همین حس دلسوزیه که باعث می شه آدما در شنیدن حرفهای همدیگه حساسیت نشون بدن مثلا اینکه تو احساس می کنی طرفت گناهکاره و به جای اینکه به حرفاش فکر کنی که درسته یا غلط فقط براش دعا می کنی.

    شما رفتگار کودکانه ای رو در مقابل خواهر ومادرتون انجام میدین شاید چون کوچکترین فرزند هستین
    مثلا با اینکه به انجام امور دینی واجبتون اعتقاد دارید توی خونه جور دیگه ای وانمود میکنید
    لجبازی میکنید سعی میکنید دائما در مسائل مختلف در مقابل خواهرتون جبهه گیری کنید
    بله متاسفانه چون نظرات آخرین بچه خونواده کمتر مورد قبوله من هم گاهی به لجبازی رو آوردم. در مورد مسائل اعتقادی هم زیاد لجبازی می کردم
    ****** اما در حال حاضر من اونارو انجام میدم البته دور از چشم اعضا (از وقتی که از خونه به خوابگاه رفتم راحت انجامشون دادم و انگار منتظر بودم تا این اتفاق بیفته تا از عذاب وجدان راحت بشم). مثلا وقتی اونا خوابن یا تو یک اتاقی که کسی حضور نداره. حتی دعاهام رو هم زیر پتو می کنم. چون من روش اونارو در مورد تذکر به واجبات اونم در حضور دیگرون اصلا نمی پسندم و نمی خوام این حس براشون ایجاد بشه که روششون نتیجه داده.
    و برای توجیه خودتون خواهرتون رو اینجوری توصیف میکنید
    "خواهرم یه آدم مذهبیه. از اونایی که اهل دعا و قرآن و نماز بعد از نماز و استخاره و ایناست."
    طوری که شنونده احساس میکنه با یه موجود خشک متعصب وبی منطق طرفه که جز حرف خودش حاضر نیست چیزی رو بشنوه درحالیکه با نگاه دوباره به نوشته هاتون خیلی جاها به صفات خوب خواهرتون اعتراف کردین
    منظورم اصلا این نبود. فکر کردم این بخش از صفاتش برای راهنماییتون کافیه و گرنه همه فامیل می دونن که خواهرم فوق العاده مهربون و صبوره و من مذهبی بودن رو بد نمی دونم و البته اعتدال رو حتی توی عبادات هم واجب می دونم. و ایشون بی منطق نیست. بلکه تو این مسائل خاص سرسخته مثلا اگه بحثمون مثلا در مورد مسائل پزشکی باشه اینطور نیست.

    من براش احترام زیادی قائلم سنش 12 سال از من بیشتره و در مورد خیلی مشکلات شخصی من به گردنم حق داره. شده بهش پرخاش کنم اما بعدش فکر بی احترامی بهش دیوونه ام کرده.

    ایا نگرانی خواهرتون صرفا در مورد مسائل بعد از انتخاباته؟
    نه گفتم که مسائل مذهبی و سیاسی. البته قبل از انتخابات بیشتر مذهبی و الان سیاسی پررنگ تر شده.
    ایا موقعیت برادرتون این نگرانی رو در مورد شما تشدید میکنه ؟
    صد در صد همونطور که هیچ دو انسانی کاملا با هم همعقیده نیستن من هم با برادرم همینطورم ولی دوست ندارم حرفهایی که توی خلوت در مورد برادرم بی انصافانه زده میشه در مورد من هم زده بشه.
    ایا شما به اعتقاداتتون پایبندین یا فقط (مثل من163) حرف میزنید ؟
    چجور اعتقاداتی رو می گید؟ در کل کم نبوده جاهایی که کوتاهی کردم اما این وسواس فکری همیشه باهام هست که مبادا منهم در حق کسی کاری رو و فکری رو بکنم که نمی خوام در حقم بشه. و دنبال جبران بودم
    ایا سعی کردین اعتمادشون رو جلب کنین ؟ یا دلتون میخواد دائما کسی نگرانتون باشه ؟
    در مورد اعتماد بله بالاخره خیلی جاها تو مسائل مذهبی نظرات موافق با اونا داشتم. فکر کنم حرفم توی پست قبل خودش جواب این سوال بعدی رو داده --> حرفای شبه نصیحتش اعصابم رو خرد می کنه و می بینم به مسائلی که اصلا برام مهم نیست اهمیت زیادی می ده. پس نمی خوام کسی نگرانم باشه.
    ایا حضور مادرانه خواهرتون رو مانع ارامش خودتون میدونید ؟ ایا کوتاهی خودتون رو در مسائل عقیدتی به واقع باور دارین ؟
    اگر بخواد به وضوح باشه بله مانع آرامشه. ببینید قبول دارم کوتاهی کردم البته این بیشتر مربوط به قبل از دانشگاه می شه اما بعد اون تقریبا بیشتر مواقع تو خط بودم.

    سعی نکردین تنبلی رو کنار بذارین وحرف وعمل رو یک کاسه کنید تا دیگران شما و حرفای خوبتون رو باور کنن ؟
    فک کنم این سوالتون تکراری شده جوابش همون خط 6 ستاره است
    ایا تصمیمتون برای ایجاد رابطه بهتر با خواهرتون جدیه ؟یا فقط بهانه ایه برای سکوت و شاید ازار دوباره خواهرتون
    تقریبا یه تصمیم جدیده اما نه یک بهانه بلکه به این خاطر جدیده که به خونه برگشتم و می بینم که دارم باهاش زندگی می کنم


    خب حالا اگر فکر نکنند چه می شود؟
    پاسخ : آب از آب تکون نمی خورد

    در حقیقت به این می پردازیم که چرا دوست دارید که آن ها به یک جنبه دیگری از موضوع هم فکر کنند؟خب حالا اگر نکنند چه می شود؟
    به قول معروف اصلا آن ها دوست دارند که به هر جنبه ای که دوست دارند فکر کنند ، به من و شما چه311.
    شما مسئول حقوق پایمال شده ی گروه ها نیستید.شما در سازمان خیریه کار نمی کنید.آن گروهی که حقشان پایمال شده خودشان زبان دارند و از حق خود دفاع می کنند


    به هر حال باز هم به این نتیجه می رسیم که بحث را آغاز نکنید و یا در بحث شرکت نکنید :
    جناب اریکس همه مسائل رو نمی شه اینطور شخصی تلقی کرد. اگه بخوام توضیح بیشتر بدم مسئله سیاسی می شه. فقط اینو می گم که خیلی اوقات این مسائل به آینده هممون مربوط میشه. مثلا اگه جایی احساس کردیم داره ظلم می شه اگر ترس جون و آبرو در میان نباشه (البته خیلی هام جونشون رو گذاشتن) باید به یک طریقی بیان بشه تا آگاهی مردم بیشتر بشه و احتمال تکرار ظلم کمتر.


    با تشکر از روشهاتون
    آره حقیقتا هم به همین نتیجه رسیدم که تا روش بحث همینه نتیجه هم بهتر نمیشه و بدتر هم می شه.

    مثال ساده :
    الف : خواهر شما با دوستش دعوایش می شود.بعد از مدتی آشتی می کنند
    ب : خواهر شما با دوستش دعوایش می شود.شما می آیید و به دفاع از خواهرتان (وکیل وصی) از وی دفاع می کنید.پس حالا حالا ها این دعوا ادامه خواهد داشت
    اتفاقا من هر وقت دو تا خواهرم با همدیگه دعوا می کنند پیش هر دو میرم و با مهربونی و شوخی اشتباهاتشون رو میگم و اثر خوبی هم دیدم
    همه چی به موضوع دعوا، طرفهای دعوا و محیط بستگی داره

    جالبه روش توقف فکر رو قبلا به شکلی به کار برده بودم ولی نمی دونستم اسمش اینه. مثلا یه بار تا احساس کردم توی جمعی که نمی تونستم ازش در برم بحث داره می ره به جاهای حساس، شروع کردم به فکر کردن در مورد مثلا موضوع یکی از پروژه های دانشگام.
    ولی اگه طرف با هم صحبت می کنه که نمی شه این کارو کرد مثلا مجبوری تو چشمش نگاه کنی و جای دیگه فکر کنی و همین یعنی داری تاییدش می کنی بعد غیر مستقیم میگن بعضیا توی حرف زدن و حرف گوش کردنم خسیسن.
    البته در کل روش جالبیه.
    [size=medium]هله پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد
    هله پیوسته دل عشق ز تو شادان باد
    [/size]

  16. 2 کاربر از پست مفید جاودان تشکرکرده اند .

    جاودان (سه شنبه 13 اردیبهشت 90)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    123
    Array

    RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو

    چیزی که من نیاز دارم دلسوزی نیست
    دلسوزی با ترحم فرق میکنه اگه گفتم خواهرتون دلسوزه برای اینه که خودش رو در قبال اینده شما مسئول میدونه شاید چون اختلاف سنی زیادی با مادرتون دارین و اون میخواد این خلا رو با مایه گذاشتن از خودش پر کنه شاید چون نمیخواد شما هم رفتاری شبیه به برادرتون رو درپیش بگیرین
    و خب شاید به قول خودتون روشش درست نیست اما خودتون و من به اتفاق به اینکه نیت خواهرتون خیرخواهانه است رسیدیم این از این


    همین حس دلسوزیه که باعث می شه آدما در شنیدن حرفهای همدیگه حساسیت نشون بدن مثلا اینکه تو احساس می کنی طرفت گناهکاره و به جای اینکه به حرفاش فکر کنی که درسته یا غلط فقط براش دعا می کنی.

    برای اینه که میگم اعتمادشون رو جلب کنین اول باید برادریتونو ثابت کنیین بعد حرفای انچنانی بزنیین !!!!
    بذار واضح تر بگم خودتون میگین ادم معتقدی هستین اما از ظاهر سازی بدتون میاد
    اما اونا باید اینو بفهمن که شما به واقع متدین و مقید هستین در رفتار وگفتار
    مگه شما چیکار کردین یا چی گفتین که به قول خودتون شما رو مرتد میدونن!!!!!
    مطمئنا هیچوقت انتظار ندارن نماز و روزه مستحبی به جا بیارین !!
    پس داستان چیه؟

    در مورد مسائل اعتقادی هم زیاد لجبازی می کردم

    چرا ؟؟؟ مگه بچه ای ؟؟؟
    اگه باور نداری و به یقین نرسیدی برو مطالعه کن بگرد پیدا میکنی قطعا پیدا میکنی
    اما اگه لجبازی برات شده یه سلاح برای مقابله با اون قسمت از باور های خونوادت که بهشون اعتقاد نداری
    باید بگم این خیلی بده به خصوص برای اینده ات
    یادته راجع به مباحثه صحبت کردیم لجبازی توی مباحثه جایی نداره و فقط باعث فرسایش فکری طرفینه
    حسابی باید روی این قسمت کار کنی دائم به خودت تذکر بده که لجبازی نکنم یه دندگی نکنم بچگانه عمل نکنم
    لجبازی باعث میشه در مقابل ما منفعل بشن و تنها راه چاره رو دعا برای ما بدونن
    البته رفتار نصیحت گونه است که لجبازی رو تقویت میکنه باهاش مبارزه کن
    (ببخشید اگه گفتم تو مابقی رو میگم شما )


    چون من روش اونارو در مورد تذکر به واجبات اونم در حضور دیگرون اصلا نمی پسندم و نمی خوام این حس براشون ایجاد بشه که روششون نتیجه داده.

    این موضوع رو بهشون بگین به جای دفاع از فلان گروه و دسته از هویت وشخصیت خودتون دفاع کنین
    محترمانه باهاشون صحبت کنین
    و بگین که اصلاح روابط بین ما در گرو اصلاح دو طرف اگه قراره من تغییر کنم شما هم باید در رفتارتون با من تجدید نظر کنین تا به نتیجه برسیم همه اینها رو با ارامش کامل و احترام بگین جوری که معلوم باشه قصدتون برای رسیدن به تفاهم جدیه نه لج و لجبازی

    منظورم اصلا این نبود. فکر کردم این بخش از صفاتش برای راهنماییتون کافیه و گرنه همه فامیل می دونن که خواهرم فوق العاده مهربون و صبوره و من مذهبی بودن رو بد نمی دونم و البته اعتدال رو حتی توی عبادات هم واجب می دونم. و ایشون بی منطق نیست. بلکه تو این مسائل خاص سرسخته مثلا اگه بحثمون مثلا در مورد مسائل پزشکی باشه اینطور نیست.
    من براش احترام زیادی قائلم سنش 12 سال از من بیشتره و در مورد خیلی مشکلات شخصی من به گردنم حق داره. شده بهش پرخاش کنم اما بعدش فکر بی احترامی بهش دیوونه ام کرده


    بله منم همینو گفتم سرسختی خواهرتون توی مباحثیه که به رفتار و اینده شما وابسته است

    نه گفتم که مسائل مذهبی و سیاسی. البته قبل از انتخابات بیشتر مذهبی و الان سیاسی پررنگ تر شده
    دقیقا دنبال همین جمله بودم "شما از قبل سعی میکردین با لجبازی در مقابل روش نادرست تربیتی خونوادتون بایستید بعد از انتخابات رفتار غلط متقابل بعضی اشخاص سیاسی بهانه تازه ای برای لجبازی به شما داد"
    (عبارت داخل گیومه ارزیابی خونوادتون از رفتار شماست نظر خودتون چیه ؟ ایا تا حد زیادی منطقی نیست )

    بعد غیر مستقیم میگن بعضیا توی حرف زدن و حرف گوش کردنم خسیسن.

    به نظر من حرفای arix عزیز رو جدی بگیرین و واقعا سعی کنین حداقل تا زمانی که با خونوادتون سر ثابت کردن خودتون مشکل دارین وارد بحث هایی که عملا هیچ نتیجه ای نداره نشین

    دلسوزیشون رو به جای نصیحت در مسیر مشاوره قراربدین و واقعا ازشون کمک بخواین
    چرا نمیخواین خونوادتون بدونن اصلاح روابطتون اینقدر برای شما مهم بوده که تاپیکی باز کردین با عنوان "عدم تفاهم در بحث و گفتگو" بذارین بدونن شما هم خودتون رو مسئول میدونن واین خیلی با ارزشه

    موفق باشین

  18. 2 کاربر از پست مفید meysamm تشکرکرده اند .

    meysamm (سه شنبه 13 اردیبهشت 90)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 خرداد 98 [ 14:08]
    تاریخ عضویت
    1389-1-27
    نوشته ها
    155
    امتیاز
    8,847
    سطح
    63
    Points: 8,847, Level: 63
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    420

    تشکرشده 448 در 136 پست

    Rep Power
    33
    Array

    RE: عدم تفاهم در بحث و گفتگو

    باید یه چند روزی رو فقط فکر کنم.
    به حرفهایی که زدید و به نسخه هایی که پیچوندید. مشق های آقای arix رو هم انجام میدم
    به امید پیشرفت
    باشد که همه رستگار شویم
    باز هم سپاس گذارم


    برادریتونو ثابت کنیین
    آقا شرمنده یه اشتباهی شده. پول که نداشته باشی پروفایلتو پر کنی همین میشه دیگه بهت میگن پسر
    [size=medium]هله پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد
    هله پیوسته دل عشق ز تو شادان باد
    [/size]

  20. 2 کاربر از پست مفید جاودان تشکرکرده اند .

    جاودان (سه شنبه 13 اردیبهشت 90)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.