به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 مهر 90 [ 15:11]
    تاریخ عضویت
    1389-12-21
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    1,475
    سطح
    21
    Points: 1,475, Level: 21
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چه طور برخورد کنم؟

    سلام من یک مشکلی دارم که می خواستم بدونم باید چه رفتاری از خودم نشون بدم؟ راستش رو بخواین من در دوران عقد هستم و قراره که تابستون امسال ،بعد از سه سال عقد عروسی کنیم مشکل اینه که دلم از دست خانواده شوهرم از روزی که نامزدی کردیم خیلی شکسته تا به امروز، علتش هم رفتار های بچه گانه و بی ادبانه اون ها هست! مشکل بزرگ من وشوهرم این بود که ایشون دانشجو بودن در شهر ی که من و خانواده ام زندگی میکنیم وخانواده خودش در یک شهر دیگر ، و متاسفانه از روزی که من با این خانواده وصلت کردم مادر شوهرم همیشه میگفتن که پول ندارن و گرفتارن و همش روحیه من رو خورد میکردن ودر ضمن من از روزی که عقد کردم تا به حال پدرم خرج ومخارج مرا میدهد وحتی شوهرم دوسال در خانه ما زندگی می کند و پدر ومادر و خواهر وبرادرم هیچ گاه به این که شوهرم پیش ماست اعتراض نکردند وهمیشه به او احترام گذاشتند ( حتی پدرم خلی بدهکار هم بوده در این مدت)ولی من هر وقت به خانه آنها در یک شهر غریب می رفتم آنها همش بدون اینکه برای من چیزی بخرند یا پولی به من بدهند حتی به پسر خودشان هم پول به اندازه کافی نمیدادند ،منت سرمان میگذاشتند وشروع میکردند به اینکه ما پول نداریم ما بدبخت هستیم ومرا آزار میدادند و هیچ مراسم خاصی هم برای من نگرفته ویا طلا هم نخریدند تا که حدود دوماه پیش مادر شوهرم زنگ زد و کلی دعوا کرد که شما درباره موضوعی دروغ گفتید ومن وشوهرم دروغ نگفته بودیم و به جای تشکر طلبکار شد که پسرش رو به زور به خانه خودمان کشاندیم در صورتی که پدر شوهرم پول نداد وهمسرم باید تا زمان فارغ التحصیلی در شهر ما می ماند و بعد از آن هم پول نداد و دراین سه سال اصلا به روی خودشان نمی آردند که به فکر سرو سامان دادن من وشوهرم باشند تازه شروع کرده بودند به مسافرت رفتند وطلا خریدن برای خودش و دخترانش و چشم وهم چشمی وجالب اینجاست که من تابه حال در برابر کارهای احمقانه اش جوابش را ندادم تنها کاری که کردم این است که از تابستان پارسال تا به حال به خانه شان که در یک شهر دور است نرفتم ( به این خاطر که احساس می کردم سر بار آنها هستند اخر خیلی خسیس و پول دوست هستند وبا این که پدرم پول میداد آنها سر من منت می گذاشتند وکاری برایم نکرده بودند) ولی در این مدت تلفنی هم مرا آزار میداد و هرچه گفتیم از زمانی که عقد کردند تا به حال خانه ما نیامدند من وشوهرم هم گفته بودیم نمیاییم تا آنها بیایندولی پدر شوهرم به شوهرم گفت تو باید بیایی و من وشوهرم هم مجبور شدیم برای عروسی کوتاه بیاییم وخود شوهرم به خانه هاشان رفت و وقتی به آنها رفتارها وکارهای زشت را گفته بود جواب خلی احمقانه ای داده بودکه فلانی به من گفته به پسرت پول ندهید تقصیر من نیست اون گفته وهمه تقصیر ها را به گردن یکی دیگر انداخته وهمش گفته یا شوخی بوده (که واقعا شوخی نبود) یا تقصیر من نبوده و تهمت دروغگویی به من وشوهر بیگناهم داده ودوباره میگه تقصیر فلانی هست!! در صورتی که نظر شخصی من این هست که انسان عقل دارد ونمی توانم قبول کنم که مادر شوهرم کارهایش را به گردن دیگری می اندازد و البته من تمام ماجرا را برای پدر شوهرم تعریف کردم کارهایی که نمی دانست خانمش می گوید و مرا آزار میداده وحالا که مادر شوهرم فهمیده دستش رو شده و آبرویش پیش شوهر بدبختی که 22 ساعت در شبانه روز کار میکند ولی همیشه به من وخانواده ام از عمد می گفت ما پول نداریم به خاطر اینکه از چشم پدر شوهرم نیفتد الان خودش را مظلوم جلوه کرده و می خواهند به شهر ما بیایند و در باره عروسی صحبت کنند و به من گفت بروید ماه عسل ومرا گریه انداخت چون زمان عقد گفتند ما برایت عروسی مفصلی خواهیم گرفت حالا که شوهرم می گوید چرا می گویی بریم ماه عسل؟ می گوید شوخی کردم ولی دوستان، من خودم لیسانس دارم و انسان هستم وفرق بین شوخی یا جدی را می فهمم من در این سه سال به خاطر کم محلی هایشان خیلی اشک ریختم و سعی کردم با آنها و رابطه سردشان کنار بیایم و هیچ وقت به آنها بی احترامی نکردم ولی آنها حالا می گویند که می خواهند با من وشوهرم صمیمی شوند ولی من مردد هستم ونمیدانم اگر بعد از این همه مدت به شهر ما آمادند چه طوری رفتار کنم که هم به من احترام بگذارند وهم فکر نکنند که من نفهم هستم و هم مراسم عروسی به هم نخورد؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 دی 90 [ 15:08]
    تاریخ عضویت
    1389-12-04
    نوشته ها
    99
    امتیاز
    2,283
    سطح
    28
    Points: 2,283, Level: 28
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    146

    تشکرشده 151 در 61 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه طور برخورد کنم؟


    عزيزم ناراحت نباش

    اينا كه ميگم نظر شخصيه :

    اين موضوع براي ازدواج هاي امروزي ( عروس و دوماد خودشون همديگه رو انتخاب ميكنن ) كاملاً طبيعيه

    چرا كه اونا پيش خودشون فكر ميكنن :

    ما كه حالا تصميم نداشتيم واسه پسرمون زن بگيريم در واقع آمادگيشو نداشتيم خودشون خواستن و ما هم نميتونيم خيلي بهشون كمك كنيم . وظيفه ما يه مراسم عقد و عروسي كه دريغ نميكنيم .

    ببين عزيزم يه خورده حق دارن چون اونا خيلي همت كنن بتونن پول جيبي و ملزومات زندگي فرزند دانشجوشون رو تامين كنن تازه اگه چندتا دانشجو باشن كه واويلا .

    خيلي غصه نخور حالا كه ميخوان بيان شهرتون حتماً با روي باز برخورد كن و خيلي واسه مراسم عروسي بهشون سخت نگير .

    يه جوري خودتو و خانوادت از اومدن اونا خودتونو خوشحال نشون بدين و اصلاً بحث گله و شكايت اين سه سالي گذشت رو به طور جدي پيگيري نكن .

    به نظر من جواب ميده . در ضمن تو كه اين 3 سال رو تحمل كردي اين چند ماه هم بذار با خوبي و خوشي بگذره تا يه عروسي خوب واست بگيرن و ناراحتي پيش نياد .

    اين تاپيك رو هم بخون

    http://www.hamdardi.net/thread-5014.html

  3. کاربر روبرو از پست مفید نيكا.امين تشکرکرده است .

    نيكا.امين (چهارشنبه 07 اردیبهشت 90)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: چه طور برخورد کنم؟

    سلام دوست عزیزم
    به تالار همدردی خوش اومدی
    خوب به نظر میاد خانواده همسرت مسئولیت پذیر نیستند و سعی کردند شونه خالی کنند، راستی وضعیت مالیشون چطوریه؟شما و شوهرتون چند سالتونه؟ شوهرتون شاغل شده الان؟
    فکر می کنم دوره نامزدیتون طولانی بوده و همسرتون به علت دانشجو بودن وابستگی مالی داشته و همین باعث شده این اختلافات دامنه بیشتری پیدا کنه
    خوشبختانه از یه طرف دیگه من دیدم که شوهرتون از این وضعیت آگاهه و بیشتر مواقع در کنار شما جای میگیره که مهم هم همینه، چون اگر زن و شوهر باهم خوب باشید وقتی عروسی کردید دیگه نه نیازی به کمک اونها دارید و نه خانواده اونها
    میدونم که شما هم هزار امید و آرزو داشتید و دوست داشتید خریدهای مرسوم براتون انجام بشه ولی اگر همسرتون آدم مسئولی هست و از شما حمایت می کنه زندگیتونو با قناعت شروع کنید و انشالله فردای روز خودتونم که در کنار همسرتون کار کنید هر چیزی که لازم باشه همسرتون براتون می خره و لذتش هم دو چندان هست
    فرض کنید برعکسش بود و همه خریدهاتونو خانواده همسرتون در حد آنچنانی می کرد ولی شوهرتون بی مسئولیت بود ، اونموقع وضعیتتون خیلی بدتر بود!!!!
    من فکر می کنم فاصله تونو با اونها حفظ کنید و در حد رعایت اخترام و ... باهاشون رفت و آمد کنید مثلا اعیاد و ... و کار خوبی هم کردید که تاحالا بهشون بی احترامی نکردید و نشون دادید که شخصیتتون والاتر از این حرفهاس
    از طرفی خودتونو درگیر نکنید و با سکوت و بی توجهی به حرفهای تحریک کننده اجازه ندید که این اختلافاتی که نهایتا تاثیری در سرنوشت شما ندارن و خانمان برانداز نیستند سایه بندازه رو روابط شما و همسرتون
    از این به بعد تمرکزتونو بذارید رو رابطه با شوهرتون و بیشتر درکش کنید چون ایشون بیشتر از شما از رفتار خانواده ش در رنج هست و صمیمیتتونو بیشتر کنید، مطمئن باشید در آینده شوهرتون قدر این درک و محبت شما رو خواهد دونست

  5. کاربر روبرو از پست مفید نیلا تشکرکرده است .

    نیلا (چهارشنبه 07 اردیبهشت 90)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 مهر 90 [ 15:11]
    تاریخ عضویت
    1389-12-21
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    1,475
    سطح
    21
    Points: 1,475, Level: 21
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه طور برخورد کنم؟

    سلام
    ممنون از این که راهنمایی کردید
    فقط می خواستم به نیکا.امین عزیز بگویم که من به خاطر این که رسم و سنت ها رو برای من اجرا نکردند دلشکسته نشدم قضیه من "آش نخورده ودهن سوخته هست" که حالا توضیح میدم
    شوهر من دانشجوی دوره فوق لیسانس بود و می تونست درس نخونه وکار کنه وخانواده خودش مخصوصا پدرش اصرار داشت که پسرش درس بخونه و در دوره فوق لیسانس با برادر من دوست شده بود و بعد ما با هم صحبت کردیم و از هم خوشمون اومد ومن همزمان خواستگارهای فوق لیسانس و غیر از اون خواستگارهای پولدار زیاد داشتم واصلا اهل دوستی با پسرها نبودم ولی از شخصیت خودش خوشم اومد وقبول کردم که این دوران رو تحمل کنم و به خاطر پول اون رو رد نکنم
    ولی انتظار نداشتم که خانواده شوهرم که وضع مالی بدی نداشتند حداقل پسر تحصیل کردشون رو تا زمانی که دانشجو هست از نظر مالی ومعنوی تامین کنند زندگی من خیلی مفصله اونها به اندازه ای به پسرشون پول میدادند که کرایه اتوبوس واحد وتاکسی وخرید کتاب رو نداشت ومن در تمام این مدت پول هفتگیم رو جمع میکردم وبه او کمک میکردم وپدر من هم معمولیه و پولدار نیست واتفاقا به خاطر ماجراهایی پدرم خیلی بدهکار بود وبه خدا قسم یک بار هم هیچ کدام از اعضای خانواده من گله وشکایت نکردند ومن حتی برای مادر شوهرم وخواهر شوهر وپدر شوهرم از پول پدرم کادو می خریدم ولی اونها اصلا رو خودشون نمی آوردند وهمش بی احترامی کرده ومیگفتند پول نداریم و من خیلی آبرودار هستم همیشه با پس انداز پول پدریم ابروداری ها کردم حتی برای پدربزرگش که مریض بود کمپوت خریدم وهمه فامیل شوهرم فکر میکردند که پدر شوهرم پول میدهد و تشکری نمیکرده ومنت سرم میگذاشتند که برای پسرشان زن گرفته وجلوی فامیل خودشان پز میدادند
    وهمین طور جمله پول نداریم وشما پولدار هستید رو تکرار میکردند اگر پول میدادند ومنت میگذاشتند من حق ناراحت شدن نداشتم ولی وقتی حتی به پسر خودشان هم پول ندادند به نظر من حق منت بر سر من گذاشتن را ندارند واین نهایت بی شرمی است
    البته جای بسی شکر که شوهرم باسواد وفهمیده هست وقدر فداکاری مرا میداند ولی سال نو که آمده به من زنگ نزدند (میدانم وظیفه من هست ولی چون دعوا راه انداخته بود قبل از عید ومن گریه کرده بودم گفتم شاید زنگ بزنند ولی به روی خودشان نمی آورند،من خودم به پدر شوهرم زنگ زدم وتبریک گفتم و می خواستم با مادر شوهرم هم حرف بزنم که شوهرم گفت اوضاع بی ریخته ولش کن)

    من از پارسال که کم محلی کردم کم کم فهمیدند که اشتباه میکنند اوایل هر چقدر اذیت میکردند باز احترام میگذاشتم وانها پر روتر میشدند حالا به نظر شما کسی که پسر خودش را در سخت ترین شرایط تنها گذاشته به طوریکه بعضی روزها شوهرم فقط 200 تومان در جیبش بود وبعد همش منت سرمان میگذاشتند وبهترین دوران زندگیمان را تلخ کردند چه طوری با آنها باید برخورد کرد؟
    من حتی با پول جایزه به خاطر رتبه دانشگاهی و پول موکن برقی ام برایش کامپیوتر خریدم تا بتواند پایان نامه اش را بنویسد وباز انها دعوا کردند که چرا رفتی کامپیوتر خریدی ؟ شما که انصاف دارید میشه دانشجوی فوق لیسانس باشی وکامپیوتر نداشته باشی ؟ چه جوری پایان نامه رو بنویس یا مقاله چاپ کنی؟ یا اگه میرفتیم خونشون داداش کوچیکش از بس مادرشوهرم گفته پول نداریم شوهرم که به اینترنت وصل میشد دعوا میکرد می گفت نرو اینترنت پول برامون میاد؟
    اتفاق ها زیاده فقط می خوام منصفانه راهنمایی کنید که چه جوری با این انسانهای پررو باید کنار اومد تا زندگیم درست بشه حالا دیدی آش نخورده ودهن سوخته؟؟؟؟
    کاش به قول شما خرجی پسرشون رو هم میدادن!

  7. کاربر روبرو از پست مفید اسمان نیلی تشکرکرده است .

    اسمان نیلی (پنجشنبه 08 اردیبهشت 90)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: چه طور برخورد کنم؟

    دوست من به حرفهای من توجه کردی؟
    علاوه می کنم که احتمالا خانواده ایشون با این وصلت چندان موافق نبوده و بخاطر همین دارن اینجوری کارشکنی و به اصلاح تلافی میکنند
    عزیزم فقط بهت بگم برو خواهشا تاپیک های قسمت درگیری و اختلاف زن و شوهر تالار رو بخون تا یه مقدار دیدت به قضیه باز بشه

  9. کاربر روبرو از پست مفید نیلا تشکرکرده است .

    نیلا (پنجشنبه 08 اردیبهشت 90)

  10. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اردیبهشت 92 [ 12:37]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,234
    امتیاز
    8,567
    سطح
    62
    Points: 8,567, Level: 62
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    277

    تشکرشده 281 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه طور برخورد کنم؟

    دوست خوبمک منم شرایط شما رو داشتم با یک تفاوت .
    مادرشوهر شما حداقل توی این یکسالی که خانه اش نرفتی حداقل زنگ زد 2 تا متلک بهت بندازه ( این از نظر من یعتی تو رو زن پسرش می دونه و بهت فکر می کنه !!! ) و یا حالا که دستش رو شده باز حداقل میاد در مورد روشن کردن تکلیف تو و شوهرت به شهرتون ...
    ولی خانواده شوهر من توی 2 سال عقد که سراغ منو و خانوادمو نگرفتن ( و شوهر منم تمام بار مسئولیتش رو خانواده ما بود ) هیچ تازه وقتی فهمیدن عروسیه ( عروسی که به خدا قسم یک ریال هم خرج اونا نکردن - همش خودم و شوهرم بودیم ) به همه فامیلشون زنگ زدند حق ندارین برین و پیغام دادن اگه قبل عروسی دختره ( یعنی من !!!!) نیاد خونمون عروسی رو روی سرش خراب می کنیم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    حال و قیافه منو باید می دیدی! منم پامو تو یک کفش کردم حتی اگه به طلاق از شوهرم برسه یک همچین کاری نمی کنم و .... خلاصه کارد می زدی خونم در نمی یومد.

    ولی پدرم و مادرم و 2 تا از عموهای بزرگ شوهرم باهام منطقی حرف زدند. گفتند اگه کسی قدرت شعورش پایین و قادر به درک نیست و خودبزرگ بینه اگه جدی اش بگیرم یعنی اهمیت دادم بهش. اگه جبهه بگیرم عملا بهش می فهمونم تو مهمی برای من پس حرفاتم مهمه!!!! بهم گفتن به خاطر شوهرت نیم ساعت برو و بذار عروسی تمام شه اونوقت اگه نخواستی دیگه نرو و ... خلاصه قانع شدم صلاحم در اینه که برم و بذارم یک شب عروسی تمام بشه . منم خیلی خیلی خیلی عادی و معمولی رفتم . مثل غریبه شام خوردم تلویزیون دیدم و 4 تا کلمه زورکی هم حرف زدم و اومدم.
    اونا هم عروسی اومدن و یک قرون کادو ندادند و تمام شد . ولی شوهر من دیگه نمی تونه به من بگه تو باعث شدی از خانوادم ببرم. دیگه تو دلش نمی مونه پدر مادرم عروسیم نبودن و .... هزار ها تا دیگه و دیگه نمی تونه بگه . تازه شب عروسی همه هم توی گوش هم می گفتند عروس چقدر افتاده و متین که این همه بهش بدی کردن گذشت کرده و ....
    [size=x-large]من همه اینها رو تحمل کردم چون ایمان داشتم شوهرم ارزششو داره و می فهمه [/size]

    باز تو حداقل مادر شوهرت به روی خودش میاره و داره میاد شهرتو و.... خلاصه به نظر من اگه مطمئنی شوهرت لیاقت و ارزششو داره بگذر. خونسرد باش. نه صمیمی شو نه بد برخورد کن. معمولی. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده بذار عروسیت بگذره . بعد اون می تونی تصمیم بگیری رابطتتو باهاشون ادامه بدی یا نه . بعد عروسی اعصابت راحت تره منطقی تر می تونی تصممیم بگیری. اگر هم حرف و گله مندی می خواد زده بشه بذار خانوادت بگن. تو هیچی نگو
    پول نعروسی هم ندادن اشکال نداره با شوهرت خودتون دو تایی بدین و مراسم رو ساده تر بگیرین.
    3 سال عقد زیاده عزیزم . نذار طولانی تر بشه.

    ولی باز هم تکرار می کنم به نظر من اگه شوهرت این ارزش رو داره و خودش کاملا فهمیده خانوادش چطورین و خودش هم بیچاره چاره ای نداره ( چون گناه خانوادش که تقصیر اون نیست ) بگذر و بذار هر چه زودتر به خانه پر از صفا و صمیمیت خودت بری و این حرف ها تمام بشه و بریزی دور اعصاب خوردی ها رو

  11. 2 کاربر از پست مفید نازنین غ تشکرکرده اند .

    نازنین غ (جمعه 09 اردیبهشت 90)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 مهر 90 [ 15:11]
    تاریخ عضویت
    1389-12-21
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    1,475
    سطح
    21
    Points: 1,475, Level: 21
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه طور برخورد کنم؟

    سابینای عزیز من حرف های تو رو قبول دارم یعنی همیشه خدا روشکر میکنم که خودش خوبه چون واقعا به قول یکی از استاددامون میگفت خطرناک ترین ازدواج ، ازدواج با پسر فلان حاج آقا ویا ادم معروفی هست که بدون شناخت فقط به خاطر پدره، زن اون پسر بشین وهمیشه به ما نصیحت میکرد که هیچ گاه تن به این ازدواج ندید مگر اینکه پسر روهم بشناسید!!!
    در ضمن باهات موافقم که باید باهاشون رسمی باشم چون من سه سال برای صمیمیت تلاش کردم واونا دست رد به سینه من زدند دلیلی نداره بیشتر از این بخوام تلاش کنم چون تمام عروس های فامیلشون(زندایی های شوهرم) با خانواده شوهر من رسمی هستند وعید نوروز تا عید نوروز به خانه آنها می آیند ولی به خانه بقیه فامیل می روند!!!!
    چون مادرشوهرم رک وپوست کنده به من میگه که کلا عروس بده بین همه اختلاف میندازه وهمیشه دیدی که به عروس داشته باعث شده همه ازش فرار کنند!!! والان واقعا تنهاست برعکس پدر ومادر من که هرکسی با ما فامیل میشه شیفته وعلاقه مند میشه از جمله شوهرم ومادر شوهرم از همین حسودیش میشه
    به هر حال متشکرم

    نازنین غ عزیز
    واقعا حال وروزت رو درک میکنم و بهت تبریک میگم که اینقدر صبور بودی وامیدوارم خوشبخت باشی برای من هم دعا کن بتونم این روزها رو پشت سر بذارم وحالا می فهمم که من تنها نیستم که این مشکلات رو دارم هزاران نفر دیگه هم بودند وهستند وخواهند بود واین به من دلگرمی میده که ما میتونیم با رفتار درست در ایران فرهنگ ازدواجی که پسر ودختر خودشون همدیگه رو انتخاب کنند رو بسازیم البته خیلی ها با رفتار های غلط خانواده ها روترسانده و خانواده ها هم حق دارند .
    خدا عادل هست وهرکسی رو به حق خودش خواهد رساند و من همیشه مطمئن هستم و الان بیشترین استرسم بر روی مراسم عروسیم هست چون توی یک شهر دیگه هست و هیج جا رو بلد نیستم می ترسم خوب برگزار نشه و هیچ اعتمادی هم به مادر شوهرم وخواهر شوهرانم ندارم چون خیلی حسودی کردند واین حسود بودنشون رو در تمام موارد ثابت کردند .
    البته نازنین غ ما دو تامون خیلی تجربه کسب کردیم واین خوبه! چون انسان در مشکلات پخته میشه من خودم تو زندگیم بی احترامی رو ندیده بودم و اوایلش اصلا برام قابل هضم نبود که یک مادر به بچه خودش حسودی کنه مادرشوهر من بیشتر به خاطر حسودی وفضولی وسرک کشیدن به من تلفن میزد فکر میکرد من وشوهرم داریم پول پارو میکنیم واون نمیدونه!!!!
    از هماهنگی بین من وشوهر م دق میکنه یک بار علنی گفت اگه عصبانی هستی سر زنت داد بزن !!!!
    کارهاشون خیلی عجیبه یک روز سرد سرد سرد هستند یک روز پشیمون و میخوان گرم باشن!
    من هم به خاطر شوهرم صبر میکنم برام دعا کن
    ولی حالا تو رفتار اونها رو تونستی فراموش کنی؟؟؟؟؟
    من به برادر بزرگتر هم میگم: من در دوران بی پولی هرکس به من احترام گذاشت رو صد برابر جبران میکنم و هرکس به خاطر پول شخصیتم رو له کرد از یاد نخواهم برد!!
    الان هم که فهمیدن شوهرم خودش کاروکاسبی داره بوی پول که به دماغشون رسیده شوهرم رو بچه خودشون میدونن ومن این روزها رو از قبل پیش بینی کرده بودم با شناخت از مادر شوهرم ( فوق العاده پول دوست )
    ولی دنیا وادما خیلی عجیبا واقعا خدا خیلی صبوره که همه بنده هاش رو با اخلاق های متفاوت تحمل میکنه
    ممنونم که برام وقت گذاشته بودی

  13. کاربر روبرو از پست مفید اسمان نیلی تشکرکرده است .

    اسمان نیلی (جمعه 09 اردیبهشت 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.