به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 30
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 خرداد 90 [ 10:01]
    تاریخ عضویت
    1390-2-05
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,557
    سطح
    22
    Points: 1,557, Level: 22
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد

    سلام
    حدود يك سال پيش نمي دونم چه جوري مهر دوست برادرم اوفتاد تو دلم . با يه نگاه نبود اون آدم خوبيه از همه مهمتر برادرم هم خيلي ازش تعريف مي كنه . نمي دونم چه جوري كم كم بهش علاقه پيدا كردم . ولي تو هيچ يك از ارتباطام نتونستم نشون بدم.

    من 23 سالمه از لحاظ كاري و درسي شايد موفق تر از اون به نظر بيام . تو اين يكسال هزار بار پيش خودم دورشو خط كشيدم چون مي دونستم هيچ وقت نمي تونم ابراز كنم و از عواقبش مي ترسيدم . با خودم مي گفتم اين يه امتحان از جانب خداست نتيجه اش هر چي باشه مهم نيست مهم اينه كه من پيش خدا سربلند بيرون بيام.

    اينقدر با خودم كلنجار رفتم تا اون نامزد كرد . اون رفت خواسگاريه دختري كه 10 سال از خودش كوچيكتره و هيچ شناختي روش نداشته تنها با اصرار خونوادش .
    وقتي اينا رو از برادرم شنيدم يه تصميمه اشتباه گرفتم . با خودم گفتم اون گاهي سعي مي كرده به من نزديك بشه ولي من اينقد مغرور بودم كه باش بد رفتاري مي كردم .

    عذاب وجدان گرفتم . بهش اس ام اس دادم كه تورو خدا راستشو بگو رو من نظري داشتي . بهم زنگ زد گفت مي خواسته بياد جلو ولي ترسيده . گفت داداشت خيلي از بدي داييت مي گفته . داداشم و داييم سر ماجرا مغازه ( همان مغازه اي كه حالا اونو داداشم داشتند) با هم اختلاف داشتن . اون گفت مي دونسته داييم ازش بدش مي آد. البته گفت عاشق من نبوده و گفت كه قبلا دختر عمه شو مي خواسته كه به دلايلي قبول نكردند. ديگه براش فرقي نمي كرده فقط مي خواسته دختر پاكي باشه.
    حالا يه لحظه آرامش ندارم نمي تونم بهش فكر نكنم . از طرفي عذاب وجدان دارم كه چرا بهش گفتم . احساس مي كنم اعتبار داداشمو با توجه به اينكه شريكن رو زير سوال بردم .
    كمكم كنيد من يه شكست خورده ام .

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    143
    Array

    RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد

    سلام کوردلیا66 عزیز

    خانمی میشه مشکلت رو دقیق تر برامون روشن کنی؟

    1- الان مشکلت اینه که می خوای همسر اون آقا باشی؟
    یا
    2- پشیمونی از اینکه چرا باهاش حرف زدی و کاش بدون مطرح کردن حرفی، فراموشش می کردی؟


    * اگه مورد اوله که عزیزم کاملا فراموشش کن. مطمئن باش اگه مردی قصد ازدواج با دختری رو داشته باشه، حتما مطرح می کنه. پس اگه نکرده شما رو مناسب ازدواج ندونسته (البته این دلیل بر مشکل داشتن شما نیست و حتما شما شایسته یک همسر عالی هستید)، هر حرف دیگری که پشت تلفن زده، صرفا خواسته غرور شما جریحه دار نشه.
    تازه بر فرض اینکه شما پیشنهاد ازدواج به اون آقا می دادید، با توجه به شخصیت مردها که دوست دارند طالب و خواهان باشند و برای بدست اوردن همسرشون زحمت بکشند، زندگی موفقی نداشتید و سرشار بود از نیش و کنایه.

    * در رابطه به مورد دوم هم بنظرم کلا فراموش کن که بهش زنگ زدی و اعتماد به نقست رو از دست نده.
    اگه خواستی یه زنگی هم بهش بزن و بگو که قصدت از اون سوال یه کنجکاوی بچگانه بوده و از صمیم قلب براش آرزوی ازدواجی نیکو کن. اما مواظب باش ارتباطت باهاش تحت هیچ شرایط بیشتر از این چند جمله نشه که نه وابستگی پیدا کنی و نه عواقبی داشته باشه.

  3. 5 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (دوشنبه 05 اردیبهشت 90)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 خرداد 90 [ 10:01]
    تاریخ عضویت
    1390-2-05
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,557
    سطح
    22
    Points: 1,557, Level: 22
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد

    خيلي ممنون كه مي خواي كمكم كني. راستش نمي دونم چرا ته دلم يه اميدي هست.چون قرار بود عقد كنه ولي به دليله ايام فاطميه افتاد عقب دوست دارم زودتر اين روزا بگذره تا اون عقد كنه و من راحت شم. حدوده يه هفته اس روحيه ام خيلي بد شده همش بغض دارم . همش فكر مي كردم خيلي منطقي ام و هميشه سنگ صبور ديگران بودم . ولي حالا خودم درموندم . مي خوام كمكم كنيد از اين افكار و احساسات رها بشم.

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 مهر 90 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1390-1-30
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,576
    سطح
    22
    Points: 1,576, Level: 22
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 27 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد

    سلام خانمی
    به نظرتون اگه اون آقا عقد کنه واقعا شما راحت می شی؟؟؟؟؟؟؟؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید SIMAMOHAMMADI تشکرکرده است .

    SIMAMOHAMMADI (چهارشنبه 14 اردیبهشت 90)

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 شهریور 96 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1389-9-06
    نوشته ها
    1,077
    امتیاز
    14,205
    سطح
    77
    Points: 14,205, Level: 77
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,300

    تشکرشده 3,560 در 934 پست

    Rep Power
    122
    Array

    RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد

    کوردلیای عزیز
    ضمنا شما فرصت ازدواج بازم خواهی داشت، سعی کن از بین همونا یکی مناسبشو انتخاب کنی
    خوب این آقا دلش پیش دختر عمه ش بوده و قبلا ازش خواستگاری کرده
    چه بهتر که به همون پیوسته
    تو این تالار زن ها و مردها چه عذاب هایی از عود کردن این عشق های زنده به گور شده کشیدن خدا میدونه
    دیدی خانومه یا آقاهه یکیو دوست داشته قبلا بعد میاد یکیو مثلا با منطق انتخاب میکنه ، با کوچکترین مشکلی عشق قدیمی در دلش زنده میشه یا خانومه میاد سراغش یا فیلش هوای هندستون می کنه!
    از اس ام اسی که زدی هم خجالت نکش، نمی زدی بهتر بود ولی حالا که زدی حداقلش اینه که احساسات طرفم فهمیدی ایشونم صادقانه گفتن به شما هم گوشه چشمی داشتن ولی هدف اصلی دختر عمه بوده وگرنه میومد خواستگاری شما دیگه!
    خواستم بهت بگم زیاد سخت نگیر
    زیاد با خودت درگیر نشو
    زیاد به خودت سرکوفت نزن
    خودتو مشکل دار و بازنده محسوب نکن
    شاید حکمتی بوده در کار!!!!
    اصلا این آقا عقدش هم به هم بخوره باز هم بهش فکر نکن چون این عشق و این فرایند ازدواج و ... همه تاثیرشو در زندگی شما خواهند داشت
    سری رو که درد نمی کنند دستمال نبند ( توصیه من به همه دوستان دم بخت!)
    بی درد سر ترین آدمو واسه زندگی انتخاب کن که درکنار مشکلات عادی زندگی مشترک مشکل دیگه ای نیاد سراغت
    به احساسات کنونیت بها نده و به آینده فکر کن

  8. 12 کاربر از پست مفید نیلا تشکرکرده اند .

    نیلا (سه شنبه 06 اردیبهشت 90)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 آبان 91 [ 08:57]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    1,659
    سطح
    23
    Points: 1,659, Level: 23
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 77 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد

    باور کن
    تو این دنیا چیزی به نام شکست وجود نداره

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 خرداد 90 [ 10:01]
    تاریخ عضویت
    1390-2-05
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,557
    سطح
    22
    Points: 1,557, Level: 22
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد

    ببخشيد ديروز نتونستم ادامه بدم . سابيناي عزيز شايد من بد توضيح دادم اون الان با دختر عمه اش ازدواج نكرده بلكه با كسي ازدواج كرده كه اصلا نمي شناخته خانواده اش واسش پيدا كردن دختري كه فقط 16 سالشه يعني 10 سال باش اختلاف سن داره .
    عذاب وجدانم به خاطره اينه كه اون گفت كاش زودتر مي گفتي و گفت همش تقصيره داداشت بوده من خودم مي خواستم. اون گفت كاش اشاره اي مي كردي تو خيلي مغرور بودي فكر نمي كردم اينجوري باشي.

    حالا دوستان من مشكلم اينه كه تمام وجودم درگير اين مسئله شده. از لحاظ جسمي و روحي ضعيف شدم به زور غذا مي خورم كه نيفتم بيمارستان و همه چي لو بره. سر كارم حواس پرت شدم . همكارام شك كردن يه روز مرخصي گرفتم ولي هيچ تأثيري نداشت. فكر داغونم كرده . تمام برنامه هامو كنسل كردم قبل از اين من آدم خيلي فعالي بودم .

    [size=x-large]چرا هيشكي با من حرف نمي زنه . يعني مشكلم اينقد بي مزه و تكراريه . دورانه بديو ميگذرونم. تورو خدا كمك كنيد

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 خرداد 90 [ 10:01]
    تاریخ عضویت
    1390-2-05
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,557
    سطح
    22
    Points: 1,557, Level: 22
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد

    [size=large]

  12. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 بهمن 92 [ 13:05]
    تاریخ عضویت
    1389-11-25
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    2,245
    سطح
    28
    Points: 2,245, Level: 28
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    29

    تشکرشده 32 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد

    عزیزم منتظر گذر زمان باش چون همه چی با گذشت زمان برات کم رنگ تر میشه .مطمئن باش اون اگه تورو می خواست حتما قبل از اینکه بره خاستگاری یکی دیکه بهت می گفت .این معنیش این بوده که تورو فقط به عنوان خواهر مغرور دوستش نگاه میکرده .پس زیاد خودتو اذیت نکن .این مسائل واسه خیلی ها ممکنه پیش بیاد

  13. کاربر روبرو از پست مفید خورشید تابان تشکرکرده است .

    خورشید تابان (سه شنبه 06 اردیبهشت 90)

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 خرداد 90 [ 10:01]
    تاریخ عضویت
    1390-2-05
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    1,557
    سطح
    22
    Points: 1,557, Level: 22
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: يه اشتباه بزرگ - كمكم كنيد

    خورشيد تابان عزيز حالا چكار كنم . چطور كنار بيام فكر مي كنم همه چيمو از دست دادم. از طرفي دلم واسش مي سوزه اون به اجبار ازدواج كرده حالا منم با اون حرفهايي كه بش زدم شايد به شكش انداختم . از اول من عاشق غمي كه تو چهرش بود شدم از اول كنجكاو اين غمش شدم.


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.