به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 51
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اسفند 91 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    423
    امتیاز
    5,445
    سطح
    47
    Points: 5,445, Level: 47
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    3,495

    تشکرشده 3,519 در 509 پست

    Rep Power
    57
    Array

    عشق یاگناه...

    سلام دوستان
    من 25سالمه و7ساله که ازدواج کردم بچه ندارم وچندسالیه که کارمندیکی ازکارخونه های بزرگ کشورهستم اینم بگم آدم کاملامعتقدبه مسائل دینی.تاچندوقت پیش زندگی من وشوهرم درکمال آرامش وعشق سپری میشدطوریکه همه دوستان وآشنایان حسرت زندگی ماروداشتن.تااینکه چندماه پیش یه حس غریبی رودرخودم احساس میکردم.احساسی که تابحال تجربه نکرده بودم.من احساس میکردم عاشق شدم.عاشق یکی ازهمکارام که 30سال ازخودم بزرگتربودومن همسن دخترش بودم.سعی میکردم به احساساتم غلبه کنم امانشد.به تدریج منزوی شدم تمام فکرم پیش اون بود.همش نگرانش بودم.البته ناگفته نمونه که اون حالش بدترازمن بود.کارم فقط شده بودگریه وزاری ودعا.نمیدونم چه حکمتی تواین کاربود.ماهرروزبیشترازپیش به هم علاقه مندترمیشدیم.طوری که تواعصاب وزندگی مشترکمون لغزش ایجادکرده بود.به چندتاروانشناس ومشاورهم مراجعه کردیم هیچ فایده ای نداشت.هرکی داستان رو می شنیدکه یه زن ومردمتأهل،بااینهمه اختلاف سن(علاقه مندبه زندگی مشترکشون)چه راه حلی میتونه داشته باشه،هاج وواج می موندند.ایندفعه به این تالارپناه آوردم تاشایدشمابتونیدراه حلی پیش پام بذارید.

  2. کاربر روبرو از پست مفید داملا تشکرکرده است .

    داملا (جمعه 19 فروردین 90)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    143
    Array

    RE: عشق یاگناه...

    سلام
    به تالار همدردی خوش اومدید

    تنها راه حلی که به ذهن بنده می رسه، اینه شما راه هرگونه ارتباطی حتی ملاقات از راه دور با این اقا را از بین ببری.
    اگر لازم باشه از شغلت هم بگذر.
    مطمئن باش گذر زمان آرومت می کنه و وقتی تونستی بر حست غلبه کنی، تازه متوجه می شی که چه اشتباهی داشتی مرتکب می شدی.

    بازهم توصیه می کنم به هر قیمتی که شده تمام راههای کوچکترین ارتباط را با این آقا ببند.

  4. 21 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94), هستی (دوشنبه 22 فروردین 90)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    96
    Array

    RE: عشق یاگناه...

    سلام آریانای عزیز...یکم از خودت بگو... معلومه خیلی زود ازدواج کردی و بیشتر دوره جوونیت متأهل بودی. از خودت و شرایط خانوادگیت اگه دوست داری بگو...پدرت زنده هستند یا به مرحمت خدا رفتند؟ رابطه شما با پدرتون چطور بوده؟ چجوری این کارو پیدا کردی؟ همین آقا باعث شدن؟ارتباط کاریتون در چه حدیه؟ آیا نقش معلم رو در کار براتون داشتن؟ شغل همسرتون چیه و چند سالشه؟
    هدفم از این سوالها اینه که متوجه بشی چرا این حس در تو پیدا شده و اونو با عشق اشتباه نگیری. گاهی اوقات با نادانی نسبت به یه قضیه روش برچسب می زنیم و طبق پیش داوری و برچسب غلطمون یه کارهایی می کنیم که اساسا در اون موقعیت اشتباهه. منتظرم تا توضیحات کافی رو بدی خانمی...

  6. 7 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94), سرافراز (جمعه 19 فروردین 90)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 شهریور 90 [ 17:41]
    تاریخ عضویت
    1389-12-13
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,809
    سطح
    25
    Points: 1,809, Level: 25
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    184

    تشکرشده 184 در 70 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشق یاگناه...

    سلام
    خوش اومدي به تالار همدردي

    مي خوام بهت بگم كه خيلي خودت رو عذاب نده، اين چيزا توي زندگي همه ممكنه پيش بياد فقط بايد صبر و حوصله داشته باشي
    بايد به اين توجه كني كه اگه چيزي رو مي خواي بايد از يه چيز ديگه بگذري
    شما كه انسان مذهبي هستي بايد توجه كني كه خدا چي مي گه و چي مي خواد ازت
    پس اگه زندگي و عشق واقعيت رو مي خواي بايد سعي كني از هر رابطه اي با ايشون بگذري
    رابطه هات رو خيلي كاهش بده و اگه ديدي جواب نداد اگه از شغلت هم بگذري هيچ اشكالي نداره
    خدا خودش قدرت رو مي دونه و جواب محبت و خوبيت رو ميده، زندگي خيلي مهم تر از چيزهاي ديگه است
    ان شاءالله اگه مجبور شدي از كارت بگذري بعد از مدتي كه اين مسائل فراموشت شد هم عشق بيشتري رو تجربه ميكني و هم كار بهتري نصيبت ميشه

    حرف هاي blue sky خيلي خوب بود
    بهشون توجه كن

  8. 2 کاربر از پست مفید احمد علي تشکرکرده اند .

    احمد علي (جمعه 19 فروردین 90)

  9. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اسفند 91 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-1-09
    نوشته ها
    423
    امتیاز
    5,445
    سطح
    47
    Points: 5,445, Level: 47
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    3,495

    تشکرشده 3,519 در 509 پست

    Rep Power
    57
    Array

    RE: عشق یاگناه...

    دوست من سرافراز،خیلی ممنونم ازاینکه می خوای کمکم کنی.
    آره وقتی 14سالم بودباشوهرم آشناشدم وبعد5سال ازدواج کردیم.زندگی ماواقعاخوب پیش میرفت.البته الان هم هیچ تغییری نکرده ازاحساسم نسبت بهش اصلاکم نشده.پدرمم زنده است ورابطمون خوبه.شوهرم وقتی به خواستگاری من اومد24ساله وتازه درسش تموم شده بودمازنگیمون روازصفربدون کمک دیگرون شروع کردیم وازهمون اول روپای خودمون بودیم.هردومون حسابداری تموم کردیم.من اینکارروازطریق یکی ازآشناهامون پیداکردم.این آقانقش معلم یاپدری توزندگیم نداشته.ولی ارتباط کاریمون خیلی زیاده.چندوقت پیش خواستم ازکارم استعفابدم تاشایداینجوری ماجراتموم شه ولی موافقت نکردن.اوضاع روحیم خیلی بده.فکرمیکردم 15روزتعطیلات عیدمیتونه آرومم کنه وازیادم بره امابدترهم شدهمش نگرانش بودم نکنه یه وقت یه اتفاقی براش بیفته.همه این اتفاقات منجربه افسردگی من شدواینجوری مجبورشدم به شوهرم توضیح بدم ولی اون درکمال ناباوری بااینکه کاملامتوجه شدکه همدیگه رو دیوانه وار دوست داریم خیلی آروم بااین مسئله برخوردکردوگفت زمان همه چی روحل میکنه.دیگه واقعانمیدونم چیکارکنم.ازخدامیخوام کمکم کنه یه راهی جلوم بذاره ولی انگارخدام دیگه کاری به کارم نداره.
    دوست خوبم ازاینکه به درددلم گوش دادی بی نهایت ازت ممنونم.

  10. 2 کاربر از پست مفید داملا تشکرکرده اند .

    داملا (جمعه 19 فروردین 90)

  11. #6
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: عشق یاگناه...

    سلام آریاناng

    خوش آمدی به همدردی


    آریانا ، بایدخیلی بهت سخت بگذره به خاطر تعارضی که دچارش هستی . از طرفی وابستگی عاطفی به این آقا ، از طرفی زندگی خوب و همسر همراه و .... ، نمیدونی چکار کنی .


    این لطف خداست که اینجا رو پیدا کردی که بتونی حرف بزنی و راهنمایی بگیری . پس با این خدای مهربان بیشتر در ارتباط باش ، می دونم ازش خجالت می کشی ، اما بدون همین شرم پیش او خیلی ارزش داره .

    آریانا

    این رابطه و کشش از احساسات صرف خط گرفته و کششهای طبیعی بین دو جنس متفاوت آنرا غلیظ کرده ، و توجیحات ذهن برای دفاع از این حس و کشش آنرا به وابستگی کشانده .


    کافیه دقت کنی و مثل یک دادستان در محضر عقل این وضعیت را تحلیل ( تحلیل عقلانی ) کنی ، قطعاً این حس و رابطه و روند را تآیید نخواهی کرد ، اما چرا به این حالت به صورت مستحکم نمی رسی . به خاطر توجیحات احساسی هست که در درون ترا هدایت می کند ، بخصوص با القاء خلع اراده ، یعنی هر گاه خودت این حس و کشش و رابطه را نقد می کنی ، ذهن احساسی می گوید : مگر دست خودته ، تو که عمداً و خود خواسته این حس رو پیدا نکردی ، این حس بطور عجیبی پیش اومده ، تو فکرشم نمی کردی روزی چنین برات پیش بیاد ، پس دست تو نیست ، این غیر ارادیه . پس لابد حقه ، شاید به خاطر اینه که من تو زندگیم فلان هست و بهمان نیست و ......

    عزیزم با پرداختها و تخیلات ذهنیت محکم و قاطع مبارزه کن .

    این حس ، این رابطه و ادامه آن ، صحیح و سالم نیست و حتی عقل حسابگر هم قبولش نمی کنه چه برسه به عقل حکیم .


    پس باهاش مبارزه کن ، هم ذهنی هم عملی .

    مباره ذهنی توقف فکر هست ، یعنی اصلاً به این آقا فکر نکنی و تصورش نکنی ، حرفها و کارهاش را در ذهن یادآوری نکنی و روی احساسی که پیدا کردی متمرکز نشوی و این احساس را به هیچ وجه درست و منطقی نبین ، بلکه احساسی و غیر عقلانی ببین . برای هر نقض توقف فکر و تمرکزی برای خودت جریمه بگذار ، و برای هر روز موفقیت در عدم تمرکز و توجه و یادآوری ، پاداش به خودت بده .

    خوبیهای زندگی و همسرت را یادآوری کن و برجسته تر ببین و لذت ببر .

    حتماً بستر زدایی داشته باش ، که مهمترینش عدم مجاورت مکانی است . یعنی خیلی قاطع در معرض دیدش نباش ، به توجهاتش بی توجه شو و رفلکس منفی و رد نشون بده و ... اگر نمیتونی این کار رو بکنی ، حتماً محل کارت را از او جدا کن و کلاً هرگونه ارتباطی را قطع کن ، ( تماس تلفنی ، اس ام اس ، دیدار و ..... )

    قبل از اجرای این تصمیمات با قاطعیت و استحکام به این آقا بگو که ما داریم خطا می کنیم و من به هیچ قیمتی حاضر به ادامه این رابطه نیستم و از شماهم همین را انتظار دارم .

    ضربتی و اورژانسی عمل کن .

    می دونم که می تونی موفق شوی ( از آمدنت اینجا و طرح مشکلت و راهنمایی خواستنت این به خوبی پیداست )

    مراجعه به مشاور حضوری را تاکید دارم .


    موفق باشی

    .


  12. 15 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94), فرشته مهربان (جمعه 19 فروردین 90)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    96
    Array

    RE: عشق یاگناه...

    آریانای عزیز...هدف من از طرح اون سوالات شناخت بیشتر نسبت به مساله شما بود که خداروشکر مساله خاصی باعث چنین قضیه ای در شما نبوده. گفتنی ها را فرشته مهربان گفتند و همه کاری که باید اکنون انجام بدی همونهاست. بخصوص که حتما تاکید کن قسمت کاریتو عوض کنن و با این آقا به هیچوجه تماس نداشته باش و به احساساتت بیش از این پر وبال نده. شاید تا حدودی هم اون آقا یه کاری کرده یا زیادی دلسوزی کرده که کار به اینجا رسیده. عکس العمل همسر شما هم شدید نبوده شاید هم اصلا فکر نمی کنه بین شما و اون اقا با این سن و سال مورد خاصی باشه اما خودت حسابی حواستو جمع کن ضمن اینکه حتما پیش یک روانشاس برو که آدرس بعضی از اونا رو می تونی توی همین تالار پیدا کنی. یادت باشه که روی لبه تیغی که ان شاء الله به سلامت عبور خواهی کرد

  14. 3 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    سرافراز (شنبه 20 فروردین 90)

  15. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    257
    Array

    RE: عشق یاگناه...

    آریانای عزیز
    اگه دو سه سال پیش خودم بودم ، خیلی تعجب می کردم اما الانه دیگه از شنیدن این موضوعات تعجب نمی کنم.

    شما بهتره قبل از اینکه جلوتر بری ، هدفت رو از این ارتباط مشخص کنی (بدون رودر واسی با خودت) بعد منافع و مضرات این دلبستگی رو تعیین کنی.

    مطمئن باش اگه از اونهائی که خارج این رابطه هستند بپرسید که ادامه این رابطه به صلاح هست بدون استثنا و صددرصد می گویند که از این رابطه خارج شو.
    بنابراین توصیه من به شما اینه که خرچه زودتر از این رابطه خارج شو و دراین قطع ارتباط درسهائی رو هم به این آقا بده.
    اما می دونم که قطع این رابطه بسیار بسیار سخت هست و اینجاست که تصمیم گیری شما خیلی مهم خواهد بود. ودقیقا جایگاه امتحانها هم همین مواقع هست.مسلما ایشون هم وقتی شجاعت و شهامت شما رو دراین تصمیم ببینن ، در برگشتشون به مسیر صحیح تاثیرگذار خواهد بود و بدینترتیب شما دو زندگی رو از خطر حتمی نجات دادید.

    از دستورالعملهائی که دوستان پیشنهاد میدهند استقبال کن و توصیه های فرشته مهربان رو بکار ببند.

    این لینک رو هم ببین
    http://www.hamdardi.net/thread-9268.html

    اگه راجع به اینده اون دختر خواستی بدونی ، بهت خواهم گفت
    .

  16. 6 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (شنبه 20 فروردین 90), maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 فروردین 90 [ 15:09]
    تاریخ عضویت
    1389-12-26
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    1,510
    سطح
    22
    Points: 1,510, Level: 22
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    28

    تشکرشده 28 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشق یاگناه...

    راستش من باشم استعفام رو هم قبول نکردند که نکردند. همین طوری می امدم بیرون. حالا فوقش سنواتت رو نمیدند اما آبروی یک زن شوهر دار خیلی با ارزش تر از هر موقعیت کاری یا پولی هست.
    کتاب " سقوط یک فرشته" رو بخون

  18. 11 کاربر از پست مفید mahsa60 تشکرکرده اند .

    mahsa60 (دوشنبه 29 فروردین 90), maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 مرداد 92 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1389-10-15
    نوشته ها
    600
    امتیاز
    6,453
    سطح
    52
    Points: 6,453, Level: 52
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,919

    تشکرشده 1,958 در 415 پست

    Rep Power
    76
    Array

    RE: عشق یاگناه...

    منم فكر مي كنم هر چه زودتر از اون محل كار بياي بيرون بهتره . چون وقتي اونجايي به هر حال باهاش برخورد مي كني و تو ذهنت تصوير سازي مي كني . وقتي بياي بيرون كم كم فكرت آزادتر مي شه .
    چه شوهر مهربون و همراهي داري واقعا . قدرش رو بدون .

  20. 4 کاربر از پست مفید saboktakin تشکرکرده اند .

    maryam240 (دوشنبه 25 خرداد 94), saboktakin (شنبه 20 فروردین 90)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:04 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.