دوست دختر قبلی داشتم

[amin61amin]

سلام به همه دوستان :
من اولین باری هست که وارد این سایت شدم و با ان اشنا شدم ، امیدوارم که سوالم را در قسمت مناسب مطرح کرده باشم .
من قبلا یعنی حدود 1 سال پیش دوست دختری داشتم که به او علاقمند بودم ولی برای دوستی زیرا معیارهای من را برای ازدواج نداشت ولی دوست بسیار خوبی بود .
دوستم به خاطر مسایلی خواستگاران زیادی ندارد به همین خاطر از این مورد رنج می برد . من چون دیدم وابستگی ما داره زیاد می شود تصمیم به جدایی گرفتم ولی چون علاقه دختر به من بسیار زیاد شده بود قرار گذاشتیم که هر یک یا دو ماه یکبار به هم تلفنی صحبت کنیم . الان که شرایط به صورتی شده که من باید ازدواج کنم ، می ترسم که اگر بگویم دارم ازدواج می کنم خیلی ناراحت بشه که حتما هم این اتفاق می افتد ، چون موقع جدا شدن از همدیگر خیلی گریه کرد .
من به چه صورتی به این دختر خبر ازدواجم را بدهم . خواهشمندم کمکم کنید .
منتظر پاسخهای شما دوستان هستم .

[shabe barooni]

سلام دوست عزيز.
البته دوستي به هر منظوري حتي صحبت كردن كار صحيحي نيست. نه تنها به لحاظ ديني، به خاطر عواقبي كه در پي داره. يكيش همين وابستگي! خب بگذريم.
اما در مورد اين مطلب بايد بگم كه برخي مواقع خجالت هاي ما و حس انسان دوستيمون كه اجازه نميده قلب كسي رو بشكنيم، هم واسه ما و هم طرف مقابلمون عواقب بدتري در پيش داره. مثلا ممكنه ما رو مجبور به دروغ گفتن و... كنه. هرچه بيشتر اين رابطه كش پيدا كنه، دل كندن دوستتون و همچنين كار شما براي گفتن سخت تر ميشه.
بهتره رودرباستي ها رو كنار بذاريد و باهاشون تماس بگيريد و بگيد ديگه نميتونيد باهاشون صحبت كنيد. اگر از شما دليل پرسيدن بهشون بگيد قصد ازدواج داريد و يك بار، براي هميشه اين ماجرا رو تمام كنيد. نگران دوستتون هم نباشيد، به هرحال انسانها در نهايت راهي رو پيدا ميكنند تا با شرايط سازگار بشن.

[yasa]

معیارهای من را برای ازدواج نداشت ولی دوست بسیار خوبی بود .

سلام
اين جمله معروف هست كه ميگه:
با كسي ازدواج كن كه اگر يك روز دوستت بود بهترين دوستت ميشد.

نمي دونم چه صيغه ايه كه بعضيها ميگن ما دوستاي خيلي خوبي هستيم اما نميشه باهم ازدواج كنيم. اميدوارم واقعا تصميمتون درست باشه اما حالا با اين تصميمي كه گرفتيد بهتره هرچه زودتر اين ارتباط رو تمام كنيد تا هردو بيشتر از اين ضربه نخوريد. چون ممكنه هم ايشون موقيعتهاي مناسب ازدواج رو از دست بده هم شما.
پس در قطع اين ارتباط عجله كنيد و ترجيحا شمارتونو عوض كنيد و ... تا بعدا به شما نگه من اين همه به پاي تو نشستم و ال و بل و ...

[بهشت]

یاسا روم نمی شه بگم مخالفم. وقتی آویژه گفت تازه فهمیدم که چقد این مخالفم گفتن های من تو چشم هست!

من بچه های زیادی را دیده بودم که دوستان خوبی بودند اما وقتی هم اتاق می شدند کارشان به جنگ و دعوا و گاهی اوقات قهر همیشگی می کشید. بعد کم کم معنی این حرف را فهمیدم که بعضی ها ممکنه دوستهای خوبی باشند اما نتونند هم اتاقیهای خوبی باشند.

حالا در مورد ازدواج هم لابد اینجوریه دیگه! ( من نمی دونم، می گم شاید )

شاید این خانم و آقا در دوستی با هم خوب بودند ولی مثلا این آقا ایشون را از نظر ظاهر نپسندیده و با همه ی اخلاقهای خوبش نمی تونه بپذیره که همسرش باشه. من برای همسرم یک ویژگیهای ظاهری مد نظرم هست که مسلما دوستانم را با اون معیارها نمی سنجم. حتی ویژگیهای اخلافی هم. مثلا ممکن است من دوستی داشته باشم که سیگار می کشد اما اگر همسرم یک روزی سیگار بکشد حتما طلاق می گیرم

اما جواب این دوستمون،
من هم مثل بقیه میگم که باید بهشون سریع و صریح بگید. به هر حال از سر دلسوزی و به زور که نمی شه ازدواج کرد. شما هم که قصد ازدواج با ایشون را ندارید. بیخودی ایشون را معطل نکنید. اصلا هم برای دلسوزی و موقتی و ... برنگردید. قاطعانه تمامش کنید. به نفع هر دو نفر است.

[سرافراز]

من قبلا یعنی حدود 1 سال پیش دوست دختری داشتم که به او علاقمند بودم ولی برای دوستی زیرا معیارهای من را برای ازدواج نداشت ولی دوست بسیار خوبی بود .
از چه لحاظ دوست خوبي بود؟ شما داريد از جنس مخالف حرف مي زنيد و اگر معيارهاي ازدواج نداشت اصلا نبايد به عنوان دوست بهش نگاه مي كرديد.

دوستم به خاطر مسایلی خواستگاران زیادی ندارد به همین خاطر از این مورد رنج می برد .
معلومه خيلي با شما صميمي و راحت بوده. آيا اين موضوع احتمالا دليل عدم انتخاب شما نبوده؟ بعدش من نمي دونم وسط اين موضوعات مطرح كردن اين قضيه كه خواستگاران زيادي ندارد يعني چه؟؟؟

من چون دیدم وابستگی ما داره زیاد می شود تصمیم به جدایی گرفتم ولی چون علاقه دختر به من بسیار زیاد شده بود قرار گذاشتیم که هر یک یا دو ماه یکبار به هم تلفنی صحبت کنیم .
حتما يك كاري كرديد علاقه زياد بشه! از اونجايي كه به قول خودتون خواستگاراي زيادي نداشته احتمالا رو شما همچين حسابي باز كرده بوده و شايدم براي همين بوده كه به كس ديگه اي نمي تونسته فكر كنه. شما نبايد چنين قراري مي ذاشتي. ضربه بزرگي به دختر زدي. وقتي دو نفر فاز احساسي دارن(در اينجا دختر) نمي شه بعد از جدايي به رابطه عادي ادامه داد. هرچند كه شما از اول هم قصدت همين دوستي بود. اگه همون روز تكليف رو يكسره كرده بودي، زجر تنهايي رو به دوش مي كشيدي و با احساسات دختر بازي نمي كردي الان ديگه گريه زاري راه نمي نداختي!
الان که شرایط به صورتی شده که من باید ازدواج کنم ، می ترسم که اگر بگویم دارم ازدواج می کنم خیلی ناراحت بشه که حتما هم این اتفاق می افتد ، چون موقع جدا شدن از همدیگر خیلی گریه کرد .
خيلي نگران احساسات اون دختر هستم! اونو نگه داشته بوديد دنبال زن هم مي گشتيد؟
من به چه صورتی به این دختر خبر ازدواجم را بدهم . خواهشمندم کمکم کنید .
بهش بگو من دارم ازدواج مي كنم. اميدوارم تورو ببخشه!

[sisili]

سلام
به تالار همدردی خوش امدید.
منم متاسف شدم که شما هم اونو نگه داشتید و هم دنبال فرد دلخواهتون می گشتید.
البته پاسخ شما رو هم می دونم.:
نه اون چون خیلی وابسته بود نمی تونست جدا بشه خودش خواست و به همینم قانع بود که کم باشه اما حضور من تو زندگیش باشه.
درسته؟ پاسخت همین بود دیگه؟
در واقع می خواستی بهش لطف کنی اما بهش ضررر بیشتری زدی.
بگذریم گذشته ها گذشته.
بهتریه خیلی منطقی موضوع رو براش باز کنی.
بهش بگی من روزای اول هم بهت گفته بودم ما به درد ازدواج نمی خوریم. حالا هم بدون اینکه ادای عاشق دلخسته رو در بیاری منطقی باش بهتره ما از هم جدا شیم و دنبال سرنوشتمون بریم این جوری هر دومون داریم اذیت می شیم.
قطعا بازم گریه می کنه و ازت می خواد که بمونی خیلی با منطق و با محبت ازش دل بکن و بذار که ازت دل بکنه.
و البته این موضوع رو تو یک جلسه تمامش کن. که البته تلفنی بهتره نه حضوری.
بهش نگو میخواد ازدواج کنم. تو که داری بهش ضربه می زنی لااقل ارومتر بزن.
بعدشم شمارت و عوض کن.
موفق باشید

[سرافراز]

بهش نگو میخواد ازدواج کنم. تو که داری بهش ضربه می زنی لااقل ارومتر بزن.
بعدشم شمارت و عوض کن.

آره اين راه بهتره. چون اگه بفهمه داري ازدواج مي كني خيلي ضربه مي خوره. بنظرم مطرح كردن قضيه ازدواج رو بذار به عنوان تير آخر و براي وقتي كه خيلي پيگير شد يا خواست به هر قيمتي دوباره شروع كنه. شايدم نظرت عوض شد و يهو خواستي با همين دختر ازدواج كني!

پاورقي:
.......................................
اميدوارم اگر قضيه ازدواجت به هر دليلي كنسل شد با اينكار هوس نكني دوباره دوستي معمولي با اين دختر شروع كني

[yasa]

شاید این خانم و آقا در دوستی با هم خوب بودند ولی مثلا این آقا ایشون را از نظر ظاهر نپسندیده و با همه ی اخلاقهای خوبش نمی تونه بپذیره که همسرش باشه.

بهشت جونم ميخواي آويژه رو نگران كني كه حتما اتفاقي افتاده!!! راحت باش بابا تو ذوق ميزنه ديگه چيه؟
و اما جواب شما رو سرافراز دادن:

از چه لحاظ دوست خوبي بود؟ شما داريد از جنس مخالف حرف مي زنيد و اگر معيارهاي ازدواج نداشت اصلا نبايد به عنوان دوست بهش نگاه مي كرديد.

[bita-rad]

سلام دوست عزیز

من هم با گفته های دوستان موافقم و شما خیلی منطقی باید با این رابطه برخورد کنید و اونو تموم کنید ولی چون عکس العمل این خانم رو بعد از اینکه درخواست جدایی رو مطرح میکنید نمیدونیم بهتر محتاطتر عمل کنید.ولی بهتون توصیه میکنم اگر احتمال میدید که روزی همسرتون از رابطه قبلی شما با این خانم باخبر بشه بهتر هست که ایشون رو هم در جریان بذارید و این قضیه یه چیز مثبت داره و اون هم اینه که حداقل شما ترس و واهمه ای تو زندگی آینده تون ندارید.

موفق باشید

[فرانک1389]

چه بخواید چه نخواید اون دختر ضربه روحی رو می بینه خود شما هم همینطور حتی با اینکه خودتون رو به اون راه بزنید و بگید میخوام ازدواج کنم!
وقتی مناس همدیگه برای ازدواج نبودید نباااااید باهاش صمیمی میشدی و تنهاییهاش رو پر میکردی.
نباید کاری میکردی بهت وابسته بشه
نباید باعث دلخوشیش میشدی
البته تو همیه اینها خود دختر خانم هم مقصره و 50 درصد قضیه ست اما رفتار شما هم خیلی مهمه که وابسته تون شده.
شما باید یه دوست خوب از بین همجنسهات انتخاب میکردی که نکردی ، چون خودت هم به یه همدم از بین جنس مخالف نیاز داشتی و حالا که نیازت مرتفع شده به فکر ازدواج افتادی لابد اونم با یه دختر آفتاب مهتاب ندیده درسته ؟

حالا هم کار از کار گذشته، بهش بگو دیگه نمیتونم ادامه بدم و به صلاح هردومونه که تمومش کنیم.
اگه از اول قرارتون دوستی بوده یادش بنداز تا زیاد ازت دلخور نشه.
بگو بالاخره باید از هم جدا شیم و هرکدام بریم دنبال سرنوشت خودمون پس بهتره زودتر اینکارو بکنیم چون یه مدت هم باید بگذره تا به حال عادی برگردید و همدیگرو فراموش کنید.

موفق باشید