سلام دوستان!
آرمان هستم! ترکمن و ساکن اصفهان! دور از شهر خودمون (استان گلستان) !
من نمیدونم از کجا شروع کنم! کامل بگم ! ریز بگم! من به طور دقیق و کامل مینوییسم!
از طریق سایت کلوب با دختری آشنا شدم که تمام خصوصیات من رو داشت! با هم توی بحث های فرهنگی ، علمی شرکت میکردیم! بعد از گذشت چند ماه! برای تکمیل طرح خوارزمی شون از اصفهان برای اون کتاب فرستادم! از اینجا بود که احساس خیلی ضعیفی شکل گرفت! توی عید ! ارتباطمون به صورت اس ام اسی شد! خب خیل یبیشتر با هم آشنا شدیم! تابستون به دلیل اینکه من به نجوم علاقه داشتم و سه ماه اونجا بودم! من رو وارد نجوم کرد! خب احساسی که قبلا داشتم کمی تقویت شد! خیلی بیشتر هم رو میدیدیم! به هم کتاب قرض میدادیم! و ... چند بار گفتند که ما فقط دوست هستیم نه بیشتر و نه کمتر! بعد مسئله ای به وجود اومد که خیلی ناراحتم کرد! به من گفت که اگه تو دوست منی یه نفر دیگه هم دوست من هست! شاید بعد از اون خیلی ناراحت شدم و بعد حل شده بود قضیه! توی مهرماه! قضیه ای پیش اومد که احساس کردم با اون دوستش کمی رابطه اش بهم خوره! و بعدشم که اینترنت نیومد! و گفت هفته ای یه بار باهم صحبت میکنیم! عید قربان با ایشون رصد آمورشی نحوم برگزار کردیم ، توی شهری که فامیل هاشون ساکن بودند! با تمام فامیل هاشون من رو آشنا کرد! مادر و ... شاید در اون لحظه فکر میکردم که همه ی مشکلات قبل حل شدند! دیگه دوست بودن اون با ... آزارم نمیداد! ولی اواسط بهمن! اینترنت خریدن! و مشکلات شروع! شد! من ابراز علاقه ی رسمی کردم!
ایشان گفتند که من به شما علاقه ای ندارم! با اسرار و ... فهمیدم که به اون دوستش علاقه داره! گفت که " من نمیخواستم ولی من رو کشید به طرف خودش! گفت بهش احساس پیدا کردم! نمیتونم برش دارم! هم رو دوست داریم! گفت هرچند ندیدمش ولی دوستش دارم و ..."
میخوام کمی نکات رو بگم :
- الان ارتباط داریم ولی خیلی سرده! به گرمی قبل نیست! درسته شاید چند بار گفته بود ما دوست هستیم فقط همین! یا گفته بود که جنسیت برای من مهم نیست! ولی خیلی از کارهاش باعث شد که من نبینمشون!
- من اصلا اهل دوستی و ... نبودم! از اولم اعتقادم بر این بود که دوستی فقط یکی! اگه قرار احساس پیدا کنی ، در طول زمان ....
الان خیلی فرق کردم! لااقل از لحاظ ذهنی ، عقلی و فکری! این دوستی باعث شد من خیلی پیشرفت کنم! خب اصلا قابل قیاس نیست! الان برای خوارزمی آماده میشم! چند تا پروژه بین المللی دارم که روش دارم کار میکنم! مدرس نجوم! خیلی ... ولی یه مشکلی دارم!
شما یا ... دیگه نمیتونین به طور مطلق بگید که احساس الان توی سن 18 سال غیرواقعی! من توی این سایت چیزی خلاف این جمله پیدا نکردم! و نمیدونم چرا همه ی مشاور ها بر اساس اطلاعات کلی که از یکسری افرادی دارند برای بقیه نسخه می پیچند! ولی من واقعا دوستش دارم! پیشرفت میکنم و درسم رو میخونم تا به یه جایی برسم! ما آدم ها باید خودمون رو تغییر بدیم تا بتونیم تغییر ایجاد کنیم! مطمئنم و ایمان قلبی دارم که میتونم به چیزی که میخوام برسم! چند تا سوال دارم :
1- من اصلا ناراحت نیستم و با انگیزه ام! چه طوی میتونم نظرش و عقیده اش رو عوض کنم؟ (با توحه به اینکه این عشق اینترنتی هست! و اینکه سن دختر کمه و اینکه احساس میکنم خودش زیاد مایل نیست ولی مجبوره)
2- در مورد عشق اینترنتی و ... که ایشون دارند نظرتون چیه؟ من که میگم آدم ها با افزایش سن عقیده اشون عوض میشه! مخصوصا دختر! چون نمیخوان با کسی ... کنن که از خودشون خیلی پایین تره از لحاظ علمی و ..!
علاقه مندی ها (Bookmarks)