THEN...

[سارا بانو]

چقدر حسودیم شد...... چقدر حسودیم شد..............

خوش به حال پدرت.........خوش به حالش................

خوش به حال هرکس که دیگه نفس نمی کشه............خوش به حال هرکس که می برن و میذارنش تو خاک، بی درد سر، بی سروصدا..................... به مرگ طبیعی..............

خوش به حال هرکس که طبیعت اونقدر دوستش داره که بهش مرگ می ده..................

من هربار سوزش قلبم رو حس می کنم منتظر می شم شاید تمومش کنه.................... اما تمومش نمی کنه..............شایدم امروز تصمیمش رو عوض کنه...............

عزیزم نگران پدرت نباش، مطمئن نیستم پیش خدا باشه، اما هرجا هست، از اینجا بهتره............

من از مدیران عزیز معذرت می خوام ولی با این پست خیلی نگران شدم..فیلو سارا جان چی شده؟چرا آنقدر ناامید صحبت می کنی؟
ببخش که دخالت می کنم ولی با خوندن این پستت یک هو قلبم ریخت پایین...

[دختر مهربون]

منم وقتی به هم میریزم. . .
وقتی خودم رو تنها و بی کس میبینم. . .
فقط فکر مرگه که آرومم میکنه. . .
فقط مرگ. . .

[مدیرهمدردی]

سلام THEN گرامي
حق با سارا بانو هست.
مي خواهي بيشتر صحبت كني.
مرگ سهمي هست كه به مساوات تقسيم شده و تنها چيزي هست كه حق هيچ كس در رسيدن به آن پايمال نمي شود.
لذا مدت محدود سرمايه عمر آن چيزي هست كه بايد با هم صحبت كنيم.
خوشحالمون مي كني كه بيشتر بگويي. چه چيز موجب اين جملاتت شده... دوست داريم بدونيم.

[arix]

منم وقتی به هم میریزم. . .
وقتی خودم رو تنها و بی کس میبینم. . .
فقط فکر مرگه که آرومم میکنه. . .
فقط مرگ. . .

دختر مهربون ، فیلوسارا چرا ؟

خب تاپیک برای THENبود ولی فعلا که نیستن به نظرم خیلی خوب می شود اگر "دختر مهربون" عزیز بیایند و صحبت های مدیر همدردی را ادامه دهند

[gole maryam]

THEN عزیزم چرا؟

فعلا فقط میخوام گوش بدم ، فقط گوش

ما رو در انتظار شنیدن نگذار

[دختر مهربون]

ببخشید اگه اومدم اینجاو توی تاپیک ایشون دارم نظر میدم.
خدایی که من ازش یه عالمه صفتای خوب شنیدم، راضی نیست بنده هاش زجر بکشن.
اون داره هر روز زجر کشیدنای منو میبینه و به روی خودش نمیاره. دیشب هزار بار ازش خواستم که . . .

اگه تا الان موندم فقط بخاطر حروم بودنش بوده. وگرنه خیلی وقت پیش رفته بودم. . .

بهش قول داده بودم حرفامو فقط به خودش بگم
شکایتامو پیش خودش ببرم. . .
اما وقتی جوابی بهم نمیده . . .

[مدیرهمدردی]

با سلام
يه كمي داره موضوع اين دو عزيز با هم مختلط ميشه.
تصور مي كنم اگر دو تاپيك جداگانه داشته باشيم بهتر مي توانيم توجه خود را روي صاحبان تاپيك تمركز دهيم.

خواهش مي كنم در ايجاد تاپيك جديدي اقدام شود تا پيگيري كنيم.

[دختر مهربون]

بله. ببخشید منم مثل بقیه منتظر THEN عزیز میمونم

[THEN]

[align=justify]سلام



سارا جان خیلی متاسفم که باعث نگرانیت شدم. داستان من و خاک، داستان اسکیمو و یخچاله...... داستان تکراری ایه، وقتت رو با خوندن مجددش نمی گیرم.


آقای مدیر ازتون تشکر ویژه دارم که توجه کردید........ ای کاش مرگ همونی بود که باید باشه. ولی این خدایی که من می بینم به این راحتی ها دست از سرمون برنمی داره.

به کاراش نگاه کنید... مدام برامون دام پهن می کنه، وقتی گرفتار می شیم بدو بدو می ره جعبه ابزارش رو میاره و شروع می کنه به سنجش استقامتمون....


بگذریم...



از توجه دوستان قدیمی و دوستانی که افتخار آشنایی باهاشون رو نداشتم متشکرم. و عذر می خوام اگه باعث نگرانیتون شدم.

معمولا تا جایی که ظرفیتم اجازه بده از ارسال انرژی منفی خودداری می کنم، برای همین هرموقع به هم میریزم، از دیگران فاصله می گیرم. و از اونهایی که بیشتر به قلبن نزدیکن، بیشتر فاصله می گیرم.

به همین خاطر این تاپیک و خوندن دوباره ی پست خودم باعث شد شرمنده بشم. اینجا اونقدر غم و غصه هست، و شما فرشته هایی که سخاوتمندانه در تلاش برای باز کردن گره از زندگی هم نوعانتون هستید، اونقدر سزاوار تحسین و سپاسگزاری هستید، که من دلم می خواد بخاطر بیان خودخواهانه ی درددل هام، شطرنجی بشم.


صمیمانه به همتون خسته نباشید می گم و بهترین ها رو براتون آرزو می کنم.[/align]

[دختر مهربون]

[align=justify][color=#9400D3]
به کاراش نگاه کنید... مدام برامون دام پهن می کنه، وقتی گرفتار می شیم بدو بدو می ره جعبه ابزارش رو میاره و شروع می کنه به سنجش استقامتمون....
[/align]

نه. . . اینجوری نیست. . .