سلام.من دختر 22 ساله و دانشجوی پزشکی یکی از مراکز استانها هستم و با خانواده ام اونجا زندگی می کنم.چند وقت پیش یه اقایی که پزشک بود اومد گفت که برادرش که جراح قلبه و داره طرحشو تو یه شهر دیگه می گذرونه منو تو بیمارستان دیده(فقط یه نگاه)و از من خوشش اومده و اگه میشه شمارمو بدم که باهام حرف بزنه.من شمارمو دادم و اون اقا شب زنگ زد و ما صحبت کردیم.لازمه بگم که من دختر زیبایی هستم و اصلا اهل روابط دوستی نیستم و اینو تو همون تلفن اول ازش پرسیدم و اونم گفت که قصدش مسلما ازدواجه.اون قرار بود که هفته ی بعد بیاد شهر ما(خونه ی خودشونم اینجاست) و ما حضورا همدیگه رو ببینیم.ما تو این یه هفته ارتباط تلفنی داشتیم و اون بسیار صمیمی صحبت می کرد و منم بعد از چند تلفن(که به روزی 10 بار هم میرسید)صمیمی صحبت می کردم و لا به لای صحبتامون از عقاید و نظراتمون می گفتیم.من شخصیت اونو پسندیدم عکسشم که برام میل کرد خیلی خوب بود و خلاصه اینکه به شکل رابطه ی جدی نگاش می کردم و خونواده ام هم در جریان کامل بودن.بالاخره اون اومد و ما قرار ملاقات حضوری رو گذاشتیم.لازم به ذکره که سطح مالی خونواده ی اونها بالاتر از ما بود.ما همدیگه رو دیدیم ولی ظاهر اون با عکسش تفاوت داشت و اگرچه مثل عکسش خوش قیافه نبود اما در هر حال جذاب بود.ما 2 ساعت با هم بودیم و صحبتهای معمولی داشتیم و من منتظر بودم که قرار بعدی رو بذاره اما وقتی منو رسوند خونه شب که بهش اس ام اس دادم و یه سئوال معمولی پرسیدم گفت که دختر خیلی خوبی هستی و امیدوارم که خوشبخت بشی.به سلامت.من زنگ زدم و سه بار اس ام اس که بران بیشتر توضیح بده اما جوابمو نداد ومن یه جورایی حس له شدگی کردم و احساس حقارت بدی بهم دست داد.من به اون ادم علاقه ی خاصی ندارم به خصوص که بعد از ملاقات حضوری زیاد از ظاهرش و رفتارش خوشم نیومد اما شدیدا بهم برخورده مخصوصا که نمی دونم دلیلش چیه/شاید خونه و محله ی ما رو دید به اختلاف طبقاتی فکر کرد؟ما جزو طبقه ی متوسط و اونها مرفه هستن/خواهش می کنم راهنماییم کنید.ممنون میشم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)