به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مهر 90 [ 21:20]
    تاریخ عضویت
    1389-11-14
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    1,697
    سطح
    23
    Points: 1,697, Level: 23
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 51 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عشق، دوست داشتن و ترک

    درود بر دوستان عزیز

    به توصیه یکی از دوستان تصمیم گرفتم بیام اینجا و مشکلم رو بگم و از شما دوستان کمک بخوام. همونطور که اسم اینجا روش هست مشاوره است ومشاوره نیازمند اینه که یه سری اطلاعات راجع به خودم بدم. پسری 19 ساله هستم که هم اکنون مهندسی برق توی یه شهر دیگه می خونم و ترم 4 هستم. در مورد اخلاق و رفتارم اینکه تقریبا میشه گفت عصبانی نمی شم. همیشه آروم هستم و البته اگر عصبانی بشم کسی جلو دارم نیست. و خب خدارو شکر تا حالا عصبانیتم کار دستم نداده. در ارتباط با دختر ها مشکل ندارم. یعنی نمی دونم احساس معذب بودن، بالا رفتن ضربان یا شرم ندارم تو رابطه و همونجوری که با دوستای پسرم حرف می زنم و رابطه دارم با اون دخترا هم می تونم رابطه برقرار کنم. و البته این روهم بگم که توی این 19 سال زندگیم هیچ دختری توی زندگیم نبوده. تنها رابطه ام با یک جنس مخالف مادرم بوده. ولی خب خوب می شناسم دختر ها رو و بیشترش هم مربوط به اینترنت هست. من دنیام دنیای اینترنت هست. یعنی زندگیم، دوستام و حتی درآمدم از اینترنت هست. و دختری که من عاشقش شدم تنها رابطه ام خارج از چارچوب خانواده با یک دختر بود. در مورد اعتقادم، علارغم اینکه خانواده مذهبی دارم ولی خودم و برادرم به دینی معتقد نیستیم و البته از صمیم قلبم به خدا اعتقاد دارم و دوستش دارم. فکر کنم بس باشه. بهتره برم سر اصل موضوع.

    روز اولی که وارد دانشگاه شدم، سر کلاس دومم، چشمم به دختری خورد که همون نگاه اول قلبم رو به لرزه انداخت. احساس گر گرفتگی از درون کردم.البته از همه مهمتر ذهنم مشغول اون شد. این علاقه ام ادامه پیداکرد. حدود شش ماه توی فکر اون دختر بودم. دیدنش سر کلاس و بودن توی دوتا اردو با اون ماکز رابطهام بااون بود. حتی سلام هم بین ما ردوبدل نمی شد. تا اینکه توی تعطیلات عید تصمیم گرفتم خودمو بهش نزدیکتر کنم. واسه همین شمارش رو پیدا کردم و عید رو بهش تبریک گفتم. همین اس ام اس من باعث شدکه رابطه ماشروع بشه. بطوریکه توی اون عید به روزی 200 تا 300 اس ام اس هم رسید. ولی بعد 20 روز به من گفتک ه دیگه نمی خواد باهم رابطه داشته باشیم. در صورتیکه من هیچ کاری نکرده بودم. حتی ابراز علاقه هم بهش نکرده بودم. منم با بی میلی قبول کردم. که بعدها فهمیدم یکی از دوستان پسر مشترکمون که هم کلاسی بود والبته هم شهری اون از من پیش اون بد گفته بود و این شد که با هم حدود 10 روز حرفی نزدیم. تا اینکه اون اس ام اس دادکه می خواد عذر خواهی بکنه و دوباره شروع شد. سه روز بعد به من زنگ زد و با گریه گفت که با دوست پسرش به هم زده. یعنی اون دوست پسرش گفته دیگه اونو نمی خواد. اینکه دوست پسر داشته خیلی اذیتم کرد ولی باعث نشد عشقم به اون یه زره هم کم بشه. تا اینکه 5 روز بعد با اس ام اس به من گفت که بی اف می خواد و اون بی افشم من هستم.من هم از اینکه خودش اومده بود جلو خیلی خوشحال شدم. و چندماه بعد به اون گفتم که شش ماه عاشقش بودم. قرار شد یک هفته با هم باشیم و بعد یک هفته تصمیم بگیریم.توی این یک هفته رابطمون در حد حرف زدن و یک بار بیرون رفتن بودکه توی همون یک بار به پیشنهاد اون دست همدیگر روگرفتیم. بعد یک هفته اون گفت نه ولی به اصرار من قبول کرد که ادامه بدیم. این رابطه تا آذر ادامه پیدا کرد. چیزی حدود هشت ماه. توی این هشت ماه و توی شهریور من بدلیل اینکه احساس می کردم لیاقت اون رو ندارم و اون بیش از حد خوبه تصمیم گرفتم رابطه رو تموم کنم. و خب برای اینکار جشن تولدش رو که با هزار بدبختی اومده بودم شهرشون خراب کردم. یعنی از شهرشون برای یک سفر تفریحی زدم بیرون و بعد از سه روز برگشتم. و خب شب برگشتنم با هم ملاقات داشتیم. توی اون ملاقات گفتم مشکلی دارم که نمی تونیم با هم ازدواج کنیم. و اون وقتی دید من کنار نمی کشم و سر حرفم واسه ادامه ندادن رابطه هستم گفت حداقل بعنوان به مرد تو زندگیش بمونم. وقتی من این حرف رو شنیدم تصمیم گرفتم که پیشش بمونم. دوباره شدیم همون دو یار عاشق پیشه. توی این مدت همون پسر دوست مشترکمون با معشوقه ام سر کارهای درسی با هم رابطه داشتن. واصرار من به تمام کردن این رابطه نتیجه بخش نبود و اون ادامه می داد. تا اینکه اول آذر به من گفت که دیگه اون فرشته پاک من نیست . خیانت کرده. ولی خب من باورم نمی شد. واسه همین دو ماه تا بهمن ماه تمام تلاشمو کردم واسه داشتنشو هر چیزی که به ذهنم می رسید انجام دادم. ولی خب نشد. و ادامه داشت تا روزی که اون پسره باهام قرار گذاشت و به دختره زنگ زد و دختره بین من و اون، اون رو انتخاب کرد. و وقتی من این رو دیدم دیگه تصمیم گرفتم ادامه ندم. می خواستم کسی که عاشقش هستم و البته از عشق به دوست داشتنش رسیدم خوشبخت بشه.حالا چه با اون پسره چه با من چه با هر کس دیگه. واسه همین فقط از این موضوع خودم، بهترین دوستم و البته مادرم که از روی اشک ریختن هام فهمیده بود می دونن. من توی این یک ماه نتونستم کاری واسه بهتر شدن اوضاع بکنم. این ترم دانشگاهم به بدترین وجه ممکن تموم شد. بیشتر درسهام روحذف کردم. و خب الان به جایی رسیدم که هیچ امیدی به آینده ندارم. نه درس، نه خانواده هیچ چیزی امید به من نمی ده. و خب قابل پیش بینی هست که هر لحظه از خدا مرگم رو می خوام و دلم می خواد نفس کشیدن یادم بره. از اون دختره دلگیر نیستم. از هیچکس. حتی از خودمم هم دلگیر نیستم و افسوس نمی خورم که ای کاش نمی رفتم جلو. البته به خودمم هم بدهکار نیستم.تمام تلاشمو واسه داشتنش کردم. ولی خب رفت. الان نیاز به کمک دارم. واقعا برام غیر قابل تحمل شده. روز هارو شب میکنم و برعکس. شب ها به زور قرص می خوابم. و البته روانپزشکم به من قرص سرترابایول، دیاکین 500 و لورازپام داده که مصرف می کنم.

    حالا می خوام کمکم کنید تا دوباره بتونم زندگیمو بسازم. می دونم زمان بهترین راه حله ولی می خوام این زمان رو کم کنم.

    باتشکر، علیرضا

  2. 2 کاربر از پست مفید cyrusthegreat تشکرکرده اند .

    cyrusthegreat (پنجشنبه 14 بهمن 89)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 آبان 94 [ 22:44]
    تاریخ عضویت
    1389-7-11
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    4,871
    سطح
    44
    Points: 4,871, Level: 44
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    803

    تشکرشده 795 در 162 پست

    Rep Power
    30
    Array

    RE: عشق، دوست داشتن و ترک

    جناب علیرضا
    جدا شدن از کسی که مدتی رو باهاش بودی، ذهن و قلبت رو درگیر کرده بود سخته درسته...
    ولی یه بار دیگه اینا رو که خودت نوشتی بخون...

    نقل قول نوشته اصلی توسط cyrusthegreat
    سه روز بعد به من زنگ زد و با گریه گفت که با دوست پسرش به هم زده. یعنی اون دوست پسرش گفته دیگه اونو نمی خواد. اینکه دوست پسر داشته خیلی اذیتم کرد ولی باعث نشد عشقم به اون یه زره هم کم بشه. تا اینکه 5 روز بعد با اس ام اس به من گفت که بی اف می خواد و اون بی افشم من هستم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط cyrusthegreat
    توی اون ملاقات گفتم مشکلی دارم که نمی تونیم با هم ازدواج کنیم. و اون وقتی دید من کنار نمی کشم و سر حرفم واسه ادامه ندادن رابطه هستم گفت حداقل بعنوان به مرد تو زندگیش بمونم.
    از نوشته هاتون می شه حدس زد دختر مورد نظر شما کسی نبوده که صرفاً یه رابطه رو شروع کنه و تا آخر ادامه بده...کیس های جدید، تجربه های جدید...تا دیده تنهاست سعی کرده با شما ارتباط برقرار کنه....
    پس حالا سختی ش کمتر می شه، چرا؟ چون دیگه نباید معشوقه خطابش کنی، یه معشوقه مگه با چند تا عاشق می تونه در ارتباط باشه... ؟
    سخته ولی یه پاکسازی اساسی برا ذهنت ترتیب بده و قلبت...
    هر چی مربوط به اونه عکس، هدیه، شماره تلفن، ایمیل...هر چیزی که اون رو دوباره به یادت بیاره فراموش کن...
    بریزشون دور...هدایا و عکس و ...
    شماره ش رو از گوشی ت پاک کن،sms هاش رو..تصمیمت رو بگیر و اینکارو انجام بده.
    و...
    یه نکته مهم: به فکر تجربه جدید نباش تا اونو فراموش کنی... اشتباهی که تقریباً همه مرتکب می شن.
    تنهایی رو تجربه کن، به خدا گاهی بهتره از بودن با آدم هایی که ارزشت رو ندارن..زندگی کن.......
    وقتی قراره آینده رو مجسم کنی اون دختر رو تو ذهنت نیار...
    آینده قرار نیست با گذشته یکی باشه...عاشق شو گویا هرگز کسی دلت را نشکسته و زندگی کن گویا بهشت اینجاست.......
    با آرزوی بهترین ها


  4. 8 کاربر از پست مفید raha تشکرکرده اند .

    raha (جمعه 15 بهمن 89)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 90 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1389-11-05
    نوشته ها
    349
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,381

    تشکرشده 1,389 در 345 پست

    Rep Power
    49
    Array

    RE: عشق، دوست داشتن و ترک

    [color=#006400][size=medium]سلام

    مطالبتون رو که می خواندم انگار دارم دفتر چه خاطرات خودم را می خوانم.من هم یک اتفاق بسیار شبیه به این را تجربه کرده ام.تا دو ، سه ماه هر بار به فکرش می افتادم کلی ناراحت می شدم و دلم می گرفت.می شستم ساعت ها بهش فکر می کردم.ولی بعد چند تا راه برای دوری از این ذهن مشغولی ها پیدا کردم و یواش یواش همه چیز برگشت به حال اولش:

    ورزش کردن ، مخصوصا ورزش های گروهی و چند نفره خیلی کمک کننده است.اگر نشد ، بدنسازی هم کلی انرژی بدنتان را تخلیه می کند ، هم ذهنتان آرام می شود و هم با آهنگ هایی که می گذارد اجازه نمی دهد ذهنتان روی این موضوع تمرکز کند

    تمام مواردی که شیدا جان گفتند درست است و رعایت فرمایید

    مهمانی رفتن و در جمع ها حضور پیدا کردن خیلی کمک کننده است.شام و ناهار را سعی کنید اگر ممکن بود همراه با خانواده میل کنید

    دوش آب داغ داغ خیلی لذت بخشه و شما را ریلکس می کند

    اگر کسی بتواند شما را ماساژ دهد ، این کار شما را ریلکس می کند

    مسافرت رفتن عالیه.ا

    ولی از همه این ها مهمتر ورژش تاثیر می گذارد!


    موفق باشید

  6. 3 کاربر از پست مفید arix تشکرکرده اند .

    arix (پنجشنبه 14 بهمن 89)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 آذر 96 [ 15:16]
    تاریخ عضویت
    1389-9-14
    نوشته ها
    429
    امتیاز
    9,392
    سطح
    65
    Points: 9,392, Level: 65
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 258
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,069

    تشکرشده 2,080 در 437 پست

    Rep Power
    57
    Array

    RE: عشق، دوست داشتن و ترک

    نقل قول نوشته اصلی توسط arix

    دوش آب داغ داغ خیلی لذت بخشه و ...
    اگر کسی بتواند شما را ماساژ دهد ،...


    آريكس جان مطمئني اين كارها براي اينه كه شكست عشقيشو فراموش كنه ...؟:D

    دوست عزيزم بهتره اسم تاپيكتو به جاي "عشق،دوست داشتن و ترك" بذاري "هوس، هيجان وسپس مدد الهي".
    شايد از حرفم ناراحت شي! اما يه كمي دقيق تر فكر كن! ببين كجاي رابطه ي تو و اون دخترخانم بدون تعهد دمدمي مزاج "عشق" حاكم بوده؟
    -لحظه ي اول كه در يك چشم به هم زدن همين طوري الكي گر گرفتت؟
    -لحظه ي بعد كه بهت گفت همراه تو يه دوست پسر ديگه هم داشته؟
    -لحظه ي بعد كه تنهايي و بيكلاسي (بي اف نداشتن) بهش فشار آورد و ازت دوباره خواست دوستش شي؟
    -لحظه ي بعد كه بهش گفتي نميخوام باهم ازدواج كنيم و همين طور بي هدف دوباره به ارتباططون ادامه داديد؟
    -يا شايدم لحظه ي بعدش كه گفت نميتونه با اون يكي پسره رابطشو كمتر كنه؟
    واقعا كجاي اين رابطه عشق ديدي؟ يا شايدم دوست داشتن! واقعيت قضيه اينه كه براي اولين بارت با دختري ارتباط برقرار كردي و با هم دست هم ميداديد و ... همين هيجان ناشي از هوس اولين برخورد با يك جنس مخالف اين تصور غلط رو برات بوجود آورد كه عاشق شدي.
    دوست عزيزم من وقتي از كسي خوشم مياد يا ... حالا فرقي نميكنه جنس مخالفم باشه يا نه اما براي اينكه مطمئن باشم كه اشتباه نكردم و احساساتم رو با هم قاطي نكردم دلايلي كه اون فردو به خاطرش دوست دارم رو روي يك كاغذ مينويسم تا مطمئن شم كه همه ي اينا واقعا دلايل درستي براي دوست داشتن يك فرده.
    اگر تو هم اينكارو ميكردي مي فهميدي كه واقعا دوستش نداري. اما مهم نيست. چيزي كه حالا مهمه اينه كه باور كني اون دختر هرگز و هرگز عشق تو نبوده و فقط يك رهگذر بوده. يكي كه چند تا حرف مسخره با يك ميخ بزرگ و زنگ زده تو قلبت حكاكي كرده و براي همين حالا درد داري اما كم كم دردت التيام پيدا ميكنه و تو ميفهمي هنوز چقدر جواني و قلبت چقدر ظرفيت داره تا اين بار واقعا عاشق شه عاشق اوني كه واقعا لياقتشو داره و تو هم باهاش آرامش پيدا ميكني نه دلهره!
    اين مرحله گذراست ... سخت نگير ... تا زودتر برات تموم شه.

  8. 8 کاربر از پست مفید yasa تشکرکرده اند .

    yasa (جمعه 15 بهمن 89)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 آذر 91 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    725
    امتیاز
    3,175
    سطح
    34
    Points: 3,175, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,056

    تشکرشده 2,054 در 617 پست

    Rep Power
    87
    Array

    RE: عشق، دوست داشتن و ترک

    علیرضای ګرامی،

    ماجرای شما خط به خطش برای من خیلی جالب بود. برادر من غرور شما کجا رفت؟ غیرتتان چی شد؟ ګیرم که این خانوم در آن جلسه ی مشترک (تا روزی که اون پسره باهام قرار گذاشت و به دختره زنگ زد و دختره بین من و اون، اون رو انتخاب کرد. ) شما را انتخاب می کرد. آیا شما نیز ایشان را می پذیرفتید؟

    راجع به فرد غایب نظر دادن شاید درست نباشد. اما واقعا این دختر ( با معشوقه ام سر کارهای درسی با هم رابطه داشتن. واصرار من به تمام کردن این رابطه نتیجه بخش نبود و اون ادامه می داد. تا اینکه اول آذر به من گفت که دیگه اون فرشته پاک من نیست . خیانت کرده.) ارزش معشوقه نامیده شدن دارد؟

    ببخشید که کمی غیرهمدردانه صحبت کردم. خوشبختانه دوستان خیلی خوب راهنمایی کردند و بهتره که خوب حرفهاشون را بخونید و بهشون فکر کنید.
    موفق باشی.


    یاسا جان،
    منظور اریکس این نیست که یه روز تمام زیر دوش باشه. می ګه وقتی خیلی حالت بده می تونی بری زیر دوش و یک کم آروم شی. البته من به این داغ داغش شک دارم!!
    من که هر دفعه کلی به این پست های اریکس می خندم. دوستاش حق داشتند نهار دعوتش کنند. آواتارشم همینه دیګه. هر جور شده می خندونتمون!

  10. 5 کاربر از پست مفید بهشت تشکرکرده اند .

    بهشت (جمعه 15 بهمن 89)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 خرداد 04 [ 02:44]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    33,210
    سطح
    100
    Points: 33,210, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    140
    Array

    RE: عشق، دوست داشتن و ترک

    برای من این قسمت حرفتون جالب بود که گفتین یه بار نشستم فکر کردم که اون انقدر خوبه که من لیاقتش رو ندارم .

    البته این بت سازی ها در سن شما شاید طبیعی باشه . ببینید در این سن عموما اوج احساسات هست و شما یه دفعه یکی رو میبینی ضربان قلبتم تند میزنه میخواد آروم بزنه اما نه دیگه نمیتونه .... بعدم میگی این خودشه ، این یه دونست فقط واسه نمونه است ، دیگه از این بهتر نیست و اصلا به هیچ وجه نمیخوای که عیب هاش رو به ببینی و هوشیارانه خودت رو گول میزنی .

    میدونی چرا اینطور میشه چون احساساتت شده رهبر افکارت و اجازه نمیدی به عقلت که دیده ها رو جدی بگیره . به خاطر همین هست که توصیه میشه در این سن وارد رابطه نشین و حتی به ازدواج هم فکر نکنید . مخصوصا پسرها که انتخاب کننده هستند و این انتخاب میتونه بسیار سطحی و تنها از سر احساسات باشه .

    بنابراین الان وقتشه اون بتی که از این دختر ساختی رو بشکنی و متوجه عیب هاش بشی (حرف های دوستان رو چندبار بخون ) و بعد خدا رو هم شکر کنی که ادامه ندادی تا یک روز انتخابش کنی به عنوان همسر .

    توصیه اکید اینه که فکر نکن با یه رابطه دیگه میتونی شکستت رو جبران کنی و التیام پیدا کنی . فعلا اصلا وارد ارتباط نشو با هیچکس دیگری چون الان وقتش نیست . بگذار برای انتخاب شریک زندگیت به کسی فکر کنی و در بهترین موقعیت که تحت تاثیر احساسات نباشی تا عقلت بتونه بهت کمک کنه و همینطور در شرایط ازدواج باشی و آمادگی داشته باشی

    به جای یک رابطه زودگذر و سطحی به فکر انتخاب کسی باش که تمام عمر کنارت باشه . فعلا حداقل 2 سالی دست نگه دار چون تو این سالها تحت تاثیر احساسات عمل خواهی کرد .

  12. 10 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (جمعه 15 بهمن 89)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مهر 90 [ 21:20]
    تاریخ عضویت
    1389-11-14
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    1,697
    سطح
    23
    Points: 1,697, Level: 23
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 51 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشق، دوست داشتن و ترک

    درود بر همه دوستان

    @شیدا
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا
    از نوشته هاتون می شه حدس زد دختر مورد نظر شما کسی نبوده که صرفاً یه رابطه رو شروع کنه و تا آخر ادامه بده...کیس های جدید، تجربه های جدید...تا دیده تنهاست سعی کرده با شما ارتباط برقرار کنه....
    خودم هم به همین نتیجه رسیدم. می دونید چیه، اون دختر توی زندگیش مردی نبوده کنارش. پدرش متاسفانه معتاده و البته بلای بدتری گریبان خانوادشون رو گرفته و اونم اینه که پدر ایشون از همون اول ازدواج به خانواده پایبند نبوده و هر لحظه چشمش دنبال یه کیس جدید بوده. به همین دلیل مادرش با پدرش رابطه خوبی ندارن و تا طلاق هم رفتن. ولی بدلیل وجود فرزندان طلاق نگرفتن. خود دختر هم چندبار از طرف پدرش مورد ضرب و شتم قرار گرفته و البته عادت همیشگی پدرش کتک زدن مادرش بوده.عادتی که هرگز فراموش نکرده. همین دلایل به نظر من برای اون دختر عقده وجود یه مرد دلسوز رو بوجود آورده و وقتی که دیده اون بی اف قبلی رفته و خب من هم علاقه ام به اون با اینکه مستقیم ابراز نکردم ولی فهمیده که علاقه دارم، من رو استفاده کرده تا روزی که من مجبور بودم انتقالی بگیرم بیام شهرمون، و اون روز به فکر کیس جدید افتاده و کی بهتر از اون دوست که همراهش بوده. دوستی که بهش ابراز علاقه کرده و خب اونم بالا پایین کرده و گفته گور بابای منو رفته سراغ اون.

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا
    پس حالا سختی ش کمتر می شه، چرا؟ چون دیگه نباید معشوقه خطابش کنی، یه معشوقه مگه با چند تا عاشق می تونه در ارتباط باشه... ؟
    سخته ولی یه پاکسازی اساسی برا ذهنت ترتیب بده و قلبت...
    هر چی مربوط به اونه عکس، هدیه، شماره تلفن، ایمیل...هر چیزی که اون رو دوباره به یادت بیاره فراموش کن...
    بریزشون دور...هدایا و عکس و ...
    شماره ش رو از گوشی ت پاک کن،sms هاش رو..تصمیمت رو بگیر و اینکارو انجام بده.
    و...
    خب همین کارو کردم. تمام SMS ها، شماره ها، عکس ها و فیلم هاشو پاک کردم. تمام چیزایی که منو یاد اون میندازه گذاشتم توی یک جعبه و انداختم ته کمد که اگر خودمم بخوام نیم ساعت طول می کشه بتونم درش بیارم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا
    یه نکته مهم: به فکر تجربه جدید نباش تا اونو فراموش کنی... اشتباهی که تقریباً همه مرتکب می شن.
    تنهایی رو تجربه کن، به خدا گاهی بهتره از بودن با آدم هایی که ارزشت رو ندارن..زندگی کن.......
    وقتی قراره آینده رو مجسم کنی اون دختر رو تو ذهنت نیار...
    آینده قرار نیست با گذشته یکی باشه...عاشق شو گویا هرگز کسی دلت را نشکسته و زندگی کن گویا بهشت اینجاست.......
    خب خدارو شکر توی زندگیم هیچوقت انسان هوس بازی نبودم و البته تا قبل از این هیچ گونه نیازی به جنس مخالف پیدا نکرده بودم. پس مطمئنم که سراغ فرد جدیدی نمیرم. نمی خوام تا وقتی که با خودم کنار نیومدم و از ذهنم پاک نشده با احساسات یک دختر دیگه بازی کنم. نمی خوام فردا روز پیش خدای خودم شرمنده باشم. پس فعلا به فکر کیس جدیدی نیستم.

    @arix
    نقل قول نوشته اصلی توسط arix
    ورزش کردن ، مخصوصا ورزش های گروهی و چند نفره خیلی کمک کننده است.اگر نشد ، بدنسازی هم کلی انرژی بدنتان را تخلیه می کند ، هم ذهنتان آرام می شود و هم با آهنگ هایی که می گذارد اجازه نمی دهد ذهنتان روی این موضوع تمرکز کند
    خودم بدنسازی کار می کنم. و خب برای اینکه بیشتر مشغول بشم می خوام برم شنا.

    نقل قول نوشته اصلی توسط arix
    مهمانی رفتن و در جمع ها حضور پیدا کردن خیلی کمک کننده است.شام و ناهار را سعی کنید اگر ممکن بود همراه با خانواده میل کنید
    فعلا حال و حوصله کسی رو ندارم. حتی خانوادم. همش بیرون از خانه هستم و توی خودم غرقم. باید سعیم رو بکنم واسه اینکه بتونم بیشتر پیش خانوادم باشم.

    @yasa
    نقل قول نوشته اصلی توسط yasa
    دوست عزيزم بهتره اسم تاپيكتو به جاي "عشق،دوست داشتن و ترك" بذاري "هوس، هيجان وسپس مدد الهي"
    شايد از حرفم ناراحت شي! اما يه كمي دقيق تر فكر كن! ببين كجاي رابطه ي تو و اون دخترخانم بدون تعهد دمدمي مزاج "عشق" حاكم بوده؟
    -لحظه ي اول كه در يك چشم به هم زدن همين طوري الكي گر گرفتت؟
    -لحظه ي بعد كه بهت گفت همراه تو يه دوست پسر ديگه هم داشته؟
    -لحظه ي بعد كه تنهايي و بيكلاسي (بي اف نداشتن) بهش فشار آورد و ازت دوباره خواست دوستش شي؟
    -لحظه ي بعد كه بهش گفتي نميخوام باهم ازدواج كنيم و همين طور بي هدف دوباره به ارتباططون ادامه داديد؟
    -يا شايدم لحظه ي بعدش كه گفت نميتونه با اون يكي پسره رابطشو كمتر كنه؟
    ناراحت نشدم. چون مطمئنم بدلیل اینکه اطلاعات کامل ندادم به این نتیجه رسیدی.
    من هیچوقت هوس باز نبودم. هیچوقت. همیشه سعی کردم تو زندگیم عقلم رو به خدمت بگیرم. توی اینکه اون هوس داشته اصلا شکی ندارم. چون تمام ارتباطات فیزیکی ما از طرف اون شروع می شد. بدون یک ذره حجب و حیا. جوری که من بعضی اوقات به اون اعتراض می کردم به اینهمه بی خیال بودن و راحت تن به هر کاری دادنش. ولی خب اون موقع به این چیزا نمی تونستم عاقلانه فکر کنم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط yasa
    واقعا كجاي اين رابطه عشق ديدي؟ يا شايدم دوست داشتن! واقعيت قضيه اينه كه براي اولين بارت با دختري ارتباط برقرار كردي و با هم دست هم ميداديد و ... همين هيجان ناشي از هوس اولين برخورد با يك جنس مخالف اين تصور غلط رو برات بوجود آورد كه عاشق شدي.
    خیر. اصلا. من گفتم. شش ماه طول کشید تا برم جلو. توی این شش ماه سبک سنگین می کردم میزان علاقم رو به اون. خودم رو امتحان می کردم تا ببینم نوع نگاهم به اون هوس هست یا عشق. مطمئنم اگه هوس بود هرگز جلو نمی رفتم. همونطور که هزارتا دختر دورو برم هستن و خب توی شهری که من زندگی میکنم دختراش ماشالله ماشالله به حوری می گن زکی. ولی هیچوقت به هیچکدومشون چشم نداشتم. چون هیچوقت هوسی توی من وجود نداشته عزیز. من شش ماه توی فکر این بودم که عاشقم یا نه و به این نتیجه رسیدم که هستم و رفتم جلو. نه اینکه دستش رو بگیرم و بعدش بگم عاشقش شدم.

    @ بهشت
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهشت
    ماجرای شما خط به خطش برای من خیلی جالب بود. برادر من غرور شما کجا رفت؟ غیرتتان چی شد؟ ګیرم که این خانوم در آن جلسه ی مشترک (تا روزی که اون پسره باهام قرار گذاشت و به دختره زنگ زد و دختره بین من و اون، اون رو انتخاب کرد. ) شما را انتخاب می کرد. آیا شما نیز ایشان را می پذیرفتید؟
    اگر اون زمان رو در نظر بگیرم بله می پذیرفتم. من گفتم، هنوز دوستش دارم. هنوز خوشبختیش آرزومه. و بودنش کنارم بزرگترین آرزوم. با اینکه اینهمه عیب توش پیدا کردم ولی خب دله. نمی شه کاریش کرد. مطمئنم اگه هوس بود یا عادت خیلی زودتر از اینا ولش می کردم و الان با یک کیس دیگه داشتم می چرخیدم.
    دوست عزیز. بزرگترین چیزی که هم اکنون ذهن منو مشغول می کنه همین شکسته شدن غرورمه. غرورمو واسه داشتنش خرد کردم و.....
    غیرتم. نمی دونم. میشه بیشتر توضیح بدید راجع به اینکه غیرت من کجاش درگیر بوده؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهشت
    راجع به فرد غایب نظر دادن شاید درست نباشد. اما واقعا این دختر ( با معشوقه ام سر کارهای درسی با هم رابطه داشتن. واصرار من به تمام کردن این رابطه نتیجه بخش نبود و اون ادامه می داد. تا اینکه اول آذر به من گفت که دیگه اون فرشته پاک من نیست . خیانت کرده.) ارزش معشوقه نامیده شدن دارد؟
    نمی دونم. برای من هنوز معشوقه است. حال چه با خیانت چه بی آن. ولی می خوام فراموشش کنم. میخوام بدمش دست خدا و فراموشش کنم. و البته اگر الان اینجا دارم می نویسم واسه این هست که همواره انسان به کسایی نیاز داره که راهنمایش کنن و صدالبته همدردی. و خب امیدوارم اینجا بتونم به این مشورت برسم.

    @ baran.68
    نقل قول نوشته اصلی توسط baran.68
    برای من این قسمت حرفتون جالب بود که گفتین یه بار نشستم فکر کردم که اون انقدر خوبه که من لیاقتش رو ندارم .

    البته این بت سازی ها در سن شما شاید طبیعی باشه . ببینید در این سن عموما اوج احساسات هست و شما یه دفعه یکی رو میبینی ضربان قلبتم تند میزنه میخواد آروم بزنه اما نه دیگه نمیتونه .... بعدم میگی این خودشه ، این یه دونست فقط واسه نمونه است ، دیگه از این بهتر نیست و اصلا به هیچ وجه نمیخوای که عیب هاش رو به ببینی و هوشیارانه خودت رو گول میزنی .

    میدونی چرا اینطور میشه چون احساساتت شده رهبر افکارت و اجازه نمیدی به عقلت که دیده ها رو جدی بگیره . به خاطر همین هست که توصیه میشه در این سن وارد رابطه نشین و حتی به ازدواج هم فکر نکنید . مخصوصا پسرها که انتخاب کننده هستند و این انتخاب میتونه بسیار سطحی و تنها از سر احساسات باشه .
    .
    کاملا با حرفتون موافقم. مشکل من این بودکه عشقم به اون پرده ای بروی چشمام کشیده بود که حقایق رو نمی دیدم و اگر می دیدم عقل از کار افتاده بود و قدرت تجزیه و تحلیل نداشتم. و الان که سه ماه گذشته کم کم دارم قدرت تجزیه و تحلیل اتفاقات رو پیدا می کنم. کم کم به عقده اون دختر دارم پی می برم. کم کم به این می رسم که هرچقدر من پاک و عاشقانه جلو رفتم، اون صد برابر بیشتر هوس آلود جلو اومد. وقتی دختری حاضر می شه خودش پیشنهاد داشتن رابطه فراتر از یه دوستی رو بده و منو دعوت به خونشون می کنه، خب مطمئنا قبلا پرده های حیا توسط دیگری براش پاره شده. مطمئنا در رابطه با من هوس تصمیم می گرفته نه علاقه. وقتی کسی به راحتی حرفی که هزار بار تکرار کرده فراموش می کنه، معلومه که تمام رفتاراش دروغ و نیرنگ بوده. کسی که به من می گه بدونم که توی زندگیش هیچ کس رو تا بحال نه اندازه من دوست داشته، نه داره و نه خواهد داشت، و به سرعت وقتی یه پسر جدید وارد زندگیش میشه فراموش می کنه، پس چیزی جز نیرنگ و دروغ نمی شه براش پیدا کرد.

    نقل قول نوشته اصلی توسط baran.68
    بنابراین الان وقتشه اون بتی که از این دختر ساختی رو بشکنی و متوجه عیب هاش بشی (حرف های دوستان رو چندبار بخون ) و بعد خدا رو هم شکر کنی که ادامه ندادی تا یک روز انتخابش کنی به عنوان همسر .

    توصیه اکید اینه که فکر نکن با یه رابطه دیگه میتونی شکستت رو جبران کنی و التیام پیدا کنی . فعلا اصلا وارد ارتباط نشو با هیچکس دیگری چون الان وقتش نیست . بگذار برای انتخاب شریک زندگیت به کسی فکر کنی و در بهترین موقعیت که تحت تاثیر احساسات نباشی تا عقلت بتونه بهت کمک کنه و همینطور در شرایط ازدواج باشی و آمادگی داشته باشی

    به جای یک رابطه زودگذر و سطحی به فکر انتخاب کسی باش که تمام عمر کنارت باشه . فعلا حداقل 2 سالی دست نگه دار چون تو این سالها تحت تاثیر احساسات عمل خواهی کرد .
    .
    بت اون دختر برای من خیلی وقته خرد شده. ولی خب تنها مشکل من اینه که اون دختر از یادم نمی ره. اون دختر از قلبم نمی ره. و خب می دونم برای اینکار نیاز به زمان هست. نیاز به زمان هست تا کم کم بتونم قلبم رو التیام بدم. نیاز به زمان هست تا بتونم ذهنم رو از اون پاک کنم.
    نه نمی خوام با یه رابط دیگه تا وقتی که با خودم کنار نیومدم، یه دختر دیگه رو عذاب بدم. نمی خوام هیچوقت دختری فکر کنه، که علیرضا اونو مثل دستمال استفاده کرد و به کناری انداخت. هیچوقت.
    خودم هم تصمیم دارم تا درسم تموم نشده، وضعیت کارم اوکی نشده و سرو سامونی پیدا نکردم وارد اینجور رابطه ها نشم. و مطمئنم توی تصمیم گیری واسه ازدواجم خانوادم اولین کسایی هستن که متوجه می شن. برعکس اون کاری که توی این رابطه انجام دادم.

    با تشکر، علیرضا




  14. 6 کاربر از پست مفید cyrusthegreat تشکرکرده اند .

    cyrusthegreat (شنبه 16 بهمن 89)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آبان 90 [ 15:01]
    تاریخ عضویت
    1389-10-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    1,795
    سطح
    24
    Points: 1,795, Level: 24
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    242

    تشکرشده 235 در 97 پست

    Rep Power
    26
    Array

    RE: عشق، دوست داشتن و ترک

    دوستان خیلی خوب راهنمایی کردن. من هم قبلا ضربه عاطفی خوردم ، اما هیچوقت غرورم رو نادیده نگرفتم. شما به غرورتون خیلی بدهکارین. وقتی سر قرار رفتین ، اطلاع داشتین که قراره از بین شما 2 نفر یکی رو انتخاب کنه؟ من مطمئنم اون پسری که زنگ زده و از شما خواسته بری سر قرار ، اطمینان داشته به اتفاقی که قراره اونجا بیفته و احساس اعتماد به نفس و افتخار داشته..
    اما خودمونیم اون دختر و پسر چه دلی داشتن که تونستن تو رو تو اون وضعیت ببینن. به هر حال اینکه شما اینقدر پاک و بی ریا هستی که خدا تنهات نذاشته..


    انصافا شخصیت خاص و خوبی داری. قدر خودتو خیلی بیشتر بدون رفیق..
    [size=medium]i always tell the truth
    even when i lie
    [/size]

  16. 3 کاربر از پست مفید montana تشکرکرده اند .

    montana (جمعه 15 بهمن 89)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مهر 90 [ 21:20]
    تاریخ عضویت
    1389-11-14
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    1,697
    سطح
    23
    Points: 1,697, Level: 23
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    51

    تشکرشده 51 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشق، دوست داشتن و ترک

    نقل قول نوشته اصلی توسط montana
    دوستان خیلی خوب راهنمایی کردن. من هم قبلا ضربه عاطفی خوردم ، اما هیچوقت غرورم رو نادیده نگرفتم. شما به غرورتون خیلی بدهکارین. وقتی سر قرار رفتین ، اطلاع داشتین که قراره از بین شما 2 نفر یکی رو انتخاب کنه؟ من مطمئنم اون پسری که زنگ زده و از شما خواسته بری سر قرار ، اطمینان داشته به اتفاقی که قراره اونجا بیفته و احساس اعتماد به نفس و افتخار داشته..
    اما خودمونیم اون دختر و پسر چه دلی داشتن که تونستن تو رو تو اون وضعیت ببینن. به هر حال اینکه شما اینقدر پاک و بی ریا هستی که خدا تنهات نذاشته..
    خب بدهکاریمو با غرورم صاف می کنم. مطمئنم. خیلی خام بودم و خب الان خیلی بهتر شدم.

    وقتی می رفتم نه نمی دونستم. اگه می دونستم هرگز نمی رفتم. اون قرار اصلا راجع به این نبود. یعنی اون پسر اینجوری گفت. راحع به درس بود و خب هرچیزی گفته شد جز درس.
    واسه اون پسر خیلی افسوس می خورم. آخه دوستم بود. می دونم اون پسر روزی میرسه که مثل من می شه. روزی میرسه که احساس دستمال بودن می کنه. و مطمئنم بدتر ضربه می خوره. چون قبلا همچین رابطه ای داشته و شکست خورده. بار دوم براش خیلی سخت تر می شه.
    مهم نیست. اصلا مهم نیستن اون دوتا. اون دوتا الان برام هیچ اهمیتی ندارن که چه می کنن و چه تو ذهنشون بوده. فقط از خدای خودم خیلی ممنونم که کمکم کرد. که نزاشت کاری بکنم که یه عمر پشیمونی برام داشته باشه. الان که فکر می کنم می بینم ازدواج من با اون، چیزی جز پشیمونی و شکست برای من باقی نمی ذاشت. اون کسی نبود که بخواد همسر من و مادر بچه هام باشه. مادر ناپاک گند میزنه به بچه های آدم. خدارو شکر

    نقل قول نوشته اصلی توسط montana
    انصافا شخصیت خاص و خوبی داری. قدر خودتو خیلی بیشتر بدون رفیق..
    لطف دارین. الان به این نتیجه رسیدم که باید قدر خودمو خیلی بیشتر از این می دونستم. الان به این نتیجه رسیدم که عزیزترین کسم تو زندگیم، خودم باشم.

    ممنون دوست عزیز، علیرضا


  18. 6 کاربر از پست مفید cyrusthegreat تشکرکرده اند .

    cyrusthegreat (شنبه 16 بهمن 89)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 آذر 91 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    725
    امتیاز
    3,175
    سطح
    34
    Points: 3,175, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,056

    تشکرشده 2,054 در 617 پست

    Rep Power
    87
    Array

    RE: عشق، دوست داشتن و ترک

    آقای علیرضا،
    پست اولت عجیب بود برای اینکه با هیچ منطقی و عقلی جور درنمی اومد این همه علاقه و عشق به دختری به بی وفایی و بی قیدی و بی تعهدی ایشون!

    پست دومت عجیب تر بود برای اینکه شما خودت از همه ی ما بهتر این مساله را تحلیل کردی و اشکالاتش را می دونی.

    مشکل فقط اینه که یه کم سخته. می فهمم. اما فکر می کنم که خیلی راحت از پسش بر می آیی.
    فقط مصرف قرص و آرام بخش و اینها را مواظب باش. من در این زمینه اطلاعاتی ندارم اما فکر کنم برای یک پسر نوزده ساله زوده که بخواد خودش را درگیر روانپزشک و دارو و ... کنه. سنی نداری، مشکلی نداری که. حالا اینقد تو زندگی بالا و پایین می بینی ... سخت نگیر.

  20. 4 کاربر از پست مفید بهشت تشکرکرده اند .

    بهشت (جمعه 15 بهمن 89)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.