به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 90 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1389-11-05
    نوشته ها
    349
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,381

    تشکرشده 1,389 در 345 پست

    Rep Power
    49
    Array

    آرامش ندارم!

    سلام دوستان

    شنیدید مگن کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد؟
    خب من رو میگن دیگر

    راستش من فقط در این انجمن عضو نیستم.جاهای دیگر هم عضو هستم.کلا کارم شده که برای دیگران مطلب بنویسم.(حالا خدا رو شکر دو تا چیز تو طراحی وب سایت و ... حالیمون هست که یه حرفی برا گفتن داشته باشیم).این تنها کاریه که به من تمرکز می ده و جذبش می شم.هر کار دیگری به جز این کلافم می کند.افسرده نیستما.یعنی اصلا نمی دونم ناراحتی چیه(چرا یه خرده می دونم).ولی آرامش ندارم.تقریبا تو زندگیم همه چیز دارم.از لحاظ مالی پدرم تامینم کرده کامل.دانشگاه خوب می رم.رشته ی خوب می خونم.دوستای خیلی خوب دارم (خیلی اجتماعیم).ایشالا دو سه ماه دیگر هم با دوستام یک شرکت می زنم که کلی درامد داشته باشد.همه چیز عالیه.حتی دوست داشتم همیشه کانادا زندگی کنم.کار کانادامم داره جور می شه.

    کلا تا همین 3 ، 4 سال پیش آنقدر شاد بودم که نمی دونستم اصلا چرا کسی ناراحت می شه.از اونجا شروع شد که رفتم دانشگاه.خب قبلا با دختر ها هیچ ارتباطی نداشتم.در دانشگاه یک خانوم خیلی زیبا و باشخصیت نظرم رو جلب کرد.اون هم از من خوشش اومده بود و دید که من عرضه ی این کار ها رو ندارم خودش اومد باهام سر صحبت رو باز کرد.ولی نمی دونم چی شد به خاطر اینکه خیلی طولش دادم و واقعا هیچی از دختر ها نمی دونستم یکی از دوستان صمیمیم رفت و بهش پیشنهاد داد.اون هم که احتمالا کلافه شده بود قبول کرد.خیلی خورد توی ذوقم.البته ناراحتی من به خاطر این موضوع نیستا.(اینقدر هم سوسول نیستم،داستان ادامه دارد).نمی دونم یک حس عجیبی نسبت به این خانوم دارم.هر وقت باهاش صحبت می کنم هول می شم و نفسم بالا نمیاد.(یک جوری می شم).من اصلا آدم خجالتیی نیستما.با دختر عموم و دوستاش می ریم کوه و ... و با کلی دختر ارتباط دارم و اتفاقا خیلی باهاشون راحت برخورد می کنم.این یک دونه نمی دونم چرا این شکلیه.بگذریم.هر وقت اون خانوم رو با دوستم می دیدم قلبم آتش می گرفت.ولی نمی تونستم کاری کنم.هر دوتاشون رو خیلی دوست داشتم

    2 سال گذشت.من با یک خانوم دیگر از طریق یکی از دوستانم آشنا شدم.پزشکی می خواندند و تقریبا همه چیز تمام بود.خییییییییییلی دختر خوبی بود.واقعا می شه گفت گل به تمام معنی.یک سال و نیم با اون خانوم دوست بودم.خیلی با هم خوب بودیم.قرار خواستگاری و ازدواج و همه چیز را هم گذاشته بودیم.حتی یکبار داشتم می رفتم خواستگاری که کنسل شد.منتها یک مشکلی به وجود آمد.من به دلیل بی تجربگی ، جو گیر بودن یا هر چه اسمش را بگذارید.با این خانم روابط خیلی نزدیکی داشتم.(البته هیچ گاه نزدیکی نکردم).فقط خیلی با هم نزدیک بودیم.همین امر باعث شد که من تحت فشار قرار بگیرم (خودم از این موضوع هیچ اطلاعی نداشتم) تا اینکه یک روز کار به بیمارستان کشید.خلاصه خیلی اذیت شدم.بعد از اون رابطه ی من با اون خانوم یک سیر نزولی رو طی کرد.اون خانوم خیلی احساسی بود و مدام دوست داشت من بغلش کنم که من نمی تونستم.من هم یک حس درونی بدی نسبت به اون خانم پیدا کردم.خلاصه که هر دو سرد شدیم تا اینکه یک روز مجبور شدم این رابطه را تمام کنم.واقعا هیچ امیدی به آینده اش نبود.من درونا رسما نسبت به اون خانم حس تنفر داشتم


    به هر حال الان 6 ماهی است که از اون موقع می گذرد.من 3 هفته ی دیگر کنکور کارشناسی ارشد دارم.با این که اصلا در این وضعیت درس نخوانم حالا خدا رو شکر رتبه ام روی 300 می چرخد.(یه خواجه نصیری چیزی قبول می شم).هم تحت فشار کنکورم(اصلا نمی تونم درس بخوانم حتی یک کلمه).هم یک حسی نسبت به رابطه ی قبلیم دارم.(بعضی وقت ها خییییییلی دلم برای اون خانم تنگ می شه جوری که انگار یک تکه ام جا مانده).هم اون خانومی که ابتدای دانشگاه دوستش داشتم (بعد جدا شدن از دوستم و دوست شدن با 3 ، 4 نفر دیگر) الان دارد دوباره می شود هم کلاسم و غیر مستقیم تلفن زد و کلی باهام خوش و بش کرد.(یک جوری مثل اینکه اون هم هنوز دلش پیش منه)

    من دیگه الان اصلا نمی دونم چی می خوام و قراره چی کار کنم.انگار هر تیکه از احساسم رو دست یکی دادم و گرفتن یکی به منزله ی از دست دادن دیگریه.واقعا گیر کردم.خییییییییلی تحت فشارم.یک جورایی دارم می شکنم.دیگر نمی دونم چی کار کنم.


    اون خانم اولیه خیلی از معیار هایی که من برای ازدواج می خواهم را ندارد.ولی درونا خیلی دوستش دارم.نمی دانم
    خانم دومیه هم که در جداییمان خیلی از خط قرمز ها شکسته شد و دیگر نه من آن احترام قبلی را پیشش دارم نه اون.تازه معلوم هم نیست که اگر من دوباره زنگ بزنم و معذرت خواهی کنم چیزی بارم نکند(ولی آدم مهربانیه.می دانم اگر دو سه بار زنگ بزنم باز هم دلش نرم می شود)



    گفتم شاید شما چیزی به ذهنتون برسد



    به معنی واقعی دارم می شکنم

    ممنون که وقت گذاشتید و این همه مطلب رو خواندید

    شاد باشید

  2. 2 کاربر از پست مفید arix تشکرکرده اند .

    arix (دوشنبه 11 بهمن 89)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 خرداد 04 [ 02:44]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    33,210
    سطح
    100
    Points: 33,210, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    140
    Array

    RE: آرامش ندارم!

    سلام

    به نظرم نیازهاتون باعث نوعی حس وابستگی به این خانم ها شده . خانم اولی هم چون اصلا بهش دست نیافتید، انقدر به نظرتون جذاب و دوست داشتنیه به نوعی دچار تشنگی خاصی نسبت به ایشون هستید .

    ببینید این سردرگمی های احساسی و این عدم آرامش نه تنها با رابطه با این خانم ها درست نمیشه بلکه اوضاع رو خراب تر میکنه . بهتره برای مدتی به طور کل وارد چنین روابطی نشید تا به حالت عادی و آرامش برسید و بعد از اون هم فقط وقتی با یک خانم رابطه ای داشته باشید که قصد ازدواج با ایشان را داشته باشید و به جهت شناخت باشد و به دور از وابستگی

  4. 13 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    baran.68 (یکشنبه 10 بهمن 89)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 90 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1389-11-05
    نوشته ها
    349
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,381

    تشکرشده 1,389 در 345 پست

    Rep Power
    49
    Array

    RE: آرامش ندارم!

    واقعا مرسی

    خیلی لطف کردین پاسخ دادین.الان که فکر می کنم می بینم فرمایش شما کاملا درست است.جمله هایتان را روی دسکتاپم گذاشتم تا همیشه ببینمشون


    ارادتمند شما
    شاد باشید




  6. 3 کاربر از پست مفید arix تشکرکرده اند .

    arix (یکشنبه 10 بهمن 89)

  7. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    257
    Array

    RE: آرامش ندارم!

    سلام arix عزیز
    به ! چه جالب با یه پست مشکل کلا حل شد. الهی شکر . درمقام مقایسه با برخی تاپیکها مه بعد از 100پست هم هنوز مراجع داره سوال می پرسه این واقعا یه استثناست. آفرین به باران


  8. 6 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (یکشنبه 10 بهمن 89)

  9. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 تیر 90 [ 14:12]
    تاریخ عضویت
    1389-11-05
    نوشته ها
    349
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,381

    تشکرشده 1,389 در 345 پست

    Rep Power
    49
    Array

    RE: آرامش ندارم!

    سلام baby جان

    بله.جواب باران کامل و واضح بود.راستش وقتی نشستم فکر کردم دیدم من به هیچ کدام از این دو تا خانوم احساس خاصی ندارم و بیشتر بخاطر نیازم می خواستم رابطه برقرار کنم.
    در مورد خانم اولی هم همه دوستام میگن آخه تو از چی این خوشت اومده.پس باز هم حق با بارانه
    (خداییش با این پاسخشون خیلی به من لطف کردند.تکلیفم با خودم مشخص شد)



  10. 4 کاربر از پست مفید arix تشکرکرده اند .

    arix (یکشنبه 10 بهمن 89)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 بهمن 90 [ 12:42]
    تاریخ عضویت
    1389-5-27
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    1,844
    سطح
    25
    Points: 1,844, Level: 25
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آرامش ندارم!

    سلام به دوستان و اریکس جان خوشبحالت عزیزم که.....,من دانشجوی کارشناسی وترم اخرم.حدود10ماه پیش ازبس مزاحم تلفنی هام که میدونم همشون همکلاسیام بودن زیاد شدن وکلافم کردن که برای رهایی ازشون بایکی از همکلاسیام دوست شدم منم که اصلا اهل دوستی نبودم چندبارسعی کردم تمومش کنم امااون نخواست حالا هم خیلیی سردرگمم و باخودم درگیرم اخه داریم باهم صمیمی میشیم ومن اصلا دوست ندارم....میدونم این دوستی ها اخرعاقبت خوبی نداره ومن تجربه اولمه و8ماهه که دوستیم.کاش راهنمایی میکردید چطوری تمومش کنم.بای

  12. 2 کاربر از پست مفید pante a تشکرکرده اند .

    pante a (دوشنبه 11 بهمن 89)

  13. #7
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: آرامش ندارم!

    pante a گرامی لطفاً در تاپیکی مستقل موضوع خود را طرح کنید تا دوستان شما را راهنمایی کنند

    ============

    این تاپیک ،به نتیجه رسید




    .

  14. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (سه شنبه 12 بهمن 89)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.