سلام دوستان خوبم
من مدتیه دچاریک شک بزرگ شدم!! به کمک و همفکریتون خیلی نیاز دارم راستش من کمی احساساتی هستم اول دانشگاه به استادمون علاقه مند شدم البته می دونم خیلی احساسی و بچگانه بود اون گذشتوبعدها خودمو مسخره کردم که عجب!ترم3به یه پسره که تو سایت دانشگامون کار می کرد علاقه مند شدم البته فقط دوستش داشتم نه واسه دوستی و زندگی و اینچور چیزا چون خصوصیات اخلاقیش خیلی شبیه خودم بود ازش خوشم اومد!
اینم گذشتوتموم شدحالا میگم چه خوب که تموم!
اما الان که ترم5 هستم یکی از بچه ها که همکارم هست یه جورایی بش علاقه مند شدم الان میگید عجب دل گاراژی دارم
اما اینطور نیست من کسایی رو که خصوصیاتشون مث منه بشون علاقه مند میشم چون به نظرم خیلی کمن کسایی که رفتاراشون مث منه!!:rolleyes: اینو می دونم که عاشقش نیستم اما دوستش دارم و دلم می خواد یه روز بیاد خواستگاریم!
و واسه اینکه بهش بفهمونم که بش علاقه دارم خیلی زحمت کشیدم حالا هم حس می کنم اونم یه جورایی به من علاقه داره! البته شایدم توهمه!
اما حالا به یه شک بزرگ خوردم که داره دیوونم می کنه!!! اینکه این دوست داشتنه یا عادته؟خوب ما همکاریم البته خیلی زیاد همو نمی بینیم اما ارتباطمون زیادشد یه مدتی حتی مسافرت اردو باهم رفتیمو کلی شوخی و باهم بودن تو اردو و جلسات و این جور چیزا می ترسم ازینکه دوست داشتن نباشه عادت و دلبستگی باشه مث احساساته چند وقت پیشم! چطور بفهمم که واقعا دوستش دارم یا عادت کردم بهش؟؟خصوصیاتشو واقعا می پسندم اما واقعا نمی دونم دیگه قاطی کردم شاید بخاطر اون دوتای قبلیه نمی دونم!!
امیدوارم بهم راهکارای خوبی بدید که بتونم تشخیص بدم واقعا دوستش دارم یانه!!مرسی از همتون
عشق سریست مخصوص خدا و هرنادانی آن را نمی فهمد...![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)