به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: چه کنم؟؟؟

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 شهریور 93 [ 17:14]
    تاریخ عضویت
    1389-10-03
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    2,802
    سطح
    32
    Points: 2,802, Level: 32
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Lightbulb چه کنم؟؟؟

    سلام
    دختری 24 ساله هستم،خونواده ای غیر مذهبی اما با عقاید سنتی دارم،مادروپدرم ناسازگاری دارن به خاطر همین ما بچه ها آرامش روحی اونطور که آدم باید تو خونه پدری داشته باشه متاسفانه نداریم و بر خلاف خیلی از جوانها تو خونه قدرت تصمیم گیری برای آیندمون نداریم،من برخلاف هم سن وسالهام از نوجوانی دنبال دوستی با جنس مخالف نبودم،اواخر دانشگاه با پسری به جهت ازدواج آشنا شدم ومدت آشناییمون 4 ماه طول کشید که به خواستگاریم با خانوادش اومدخونواده من که مشکلی نمیدیدن خونواده اونا هم در همون جلسه اول موافقتشونو اعلام کردن، با علاقه ای که به هم پیدا کرده بودیم آیندمونو با هم میدیدیم تا اینکه وقتی قضیه مون داشت جدی میشد پدرش مخالفت کردبه دلایلی!توخونواده اونا پدرسالاری حکم فرماست به این خاطر نتونستیم کاری از پیش ببریم،باوجود علاقه زیادی که به هم داشتیم مجبور شدیم از هم جدا شیم وهرکدوم دنبال سرنوشتش بره،این جدایی هم به من ضربه زد و هم به اون،اما کاری از دست ما بر نمیومد،من برای فراموش کردن این موضوع با پسری آشنا شدم که مدتها بود خواهان آشنایی بامن بود اما من ذهنم هنوز پیش خواستگار قبلیم بود وخواستگار جدیدم هم این قضیه رو فهمیده بود وخیلی تلاش میکرد که روحیه مو عوض کنه تا بتونم بهش علاقه مند شم ،خیلی بهم میرسید و همه جوره علاقشو بهم ثابت کرده بود اما من هنوز اونطور که باید نتونسته بودم بهش علاقه پیدا کنم،نهایتا بعد از 4 ماه آشناییم باهاش بهش خیلی عادت کردم و بهش علاقه مندشدم چون هیچی واسم کم نمیذاشت وصادقانه علاقشو بهم نشون میداد،این آشناییو بر خلاف آشنایی قبلیم از خونوادم مخفی نگه داشتم چون درسته ما قصدمون ازدواج بود اما چون شرایط ازدواجمون 1-2 سال دیگه جور میشد با وجود سنتی بودن خونوادم که آشناییهای طولانی مدتو برای ازدواج نمیپسندن من صلاح دیدم نگم ،اونم به خاطر شرایط کاریش نمیتونست زودتر به خواستگاریم بیاد و من همیشه ازین قضیه در استرس بودم چون با پدری که دارم هیچ چیز معلوم نبود(سابقه داشت که از طرف آشناهای پدرم به صورت سنتی خواستگار برامون میومد) من با وجود علاقه ای که بهش داشتم هر بار سر مسائل کوچکی که ناراحت میشدیم میخواستم رابطمونو با هم تموم کنیم چون میترسیدم که توشرایط خونوادگی خاصی گیر کنم اونم خودش میفهمید اما بازم با جدیت بیشتری به ادامه ارتباط اصرار میکرد من شرایط خونوادم و اخلاق پدرمو بهش گفته بودم اما اون اصرار داشت ادامه بدیم با هم تا یروزی به هم برسیم برای همیشه ،تا این که این اواخر خواستگاری برام داره میاد که از اول مادرو پدرم در جریانش قرار داشتن ومن نتونستم به اونا بفهمونم کس دیگه ای رو مد نظر دارم!من اینارو به خواستگار دومم که در حال آشنایی باهاش بودم گفتم اون با اینکه شرایط منو میدونست اما خیلی ناراحت شدو ازم خواست خواستگارمو رد کنم منم بهش گفتم من حرفامو بهت زده بودم ونمیتونم و..... بنا بر تصمیماتی که توسط 2خونواده گرفته شد من یکبار با خواستگارجدیدم دیدار داشتم و کلی صحبت انجام شد جهت شناخت همدیگه و واقعا ایرادی توش ندیدم اما از طرفی چون خونوادم در جریان هستن من نتونستم حرفی از خواستگاردومم بزنم ،بعد از دیدار من با خواستگار دومم تماس گرفتم و قضیه رو گفتم اونم خیلی حالش به هم ریخت و گفت که نمیتونه حالا برای خواستگاری اقدام کنه یکم زمان میبره،و بهم میگفت اگه علاقه بهم داشتی ردش میکردی ،منم واقعا دوسش داشتم وبهش گفته بودم که آرامشی هم تو خونمون ندارم به نظرم با ازدواج و جدایی از خونوادم راحت تر زندگی میکنم به دور از استرس ها و بحثهای مادرو پدرمو....... ولی جدا از این قضیه واقعا تو خونوادم نمیتونستم کاری کنم ،در طی کشمش های زیادی ما آخرش تصمیم گرفتیم رابطمونو تموم کنیم ......
    من در شرایط فعلی تو وضعی هستم که در هفته جاری میخوان برای خواستگاریم بیان ، من بدون علاقه دارم به سمت ازدواج میرم در صورتی که همیشه دوست داشتم با علاقه ای که به طرف پیدا میکنم باهاش ازدواج کنم!ولی شرایط خونوادگیم مانع این شده که با عشق ازدواج کنم....
    من با چندین نفر مشورت کردم هر کسی یه پیشنهادی میدادحالا ازتون میخوام راهنماییم کنین که من الان دارم راه درستو میرم یا نه؟من دیگه خسته شدم نمیدونم چیکار باید بکنم؟حتی این خواستگار دومم که باهاش تموم کردم صمیمانه ازم خواسته با یه مشاور مشورت کنم چون میگه من راهواشتباه رفتم،منم چون دوسش دارم قبول کردم ،ممنون میشم راهنماییم کنین (البته با توجه به شرایط خونوادگی که من دارم واول از همه توضیح دادم)

  2. کاربر روبرو از پست مفید bspring تشکرکرده است .

    bspring (دوشنبه 06 دی 89)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 آذر 91 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    725
    امتیاز
    3,175
    سطح
    34
    Points: 3,175, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,056

    تشکرشده 2,054 در 617 پست

    Rep Power
    87
    Array

    RE: چه کنم؟؟؟

    ب بهار عزیز! شایدم چشمه:
    خواستگار اول : آقای شماره یک
    خواستگار دوم: آقای شماره دو
    خواستگار سوم و کنونی : آقای شماره سه
    شما وقتی از یک جدا شدی مدتی طول کشید تا به دو علاقمند شدی. طیبعیه که آدم اولش علاقه ی خاصی نداره. پس انشالله بعد از مدتی به سه هم علاقمند خواهی شد.
    اگر آقای سه شرایطشون خوبه و خانواده هم تاییدشون می کنند تردید نکنید. شاید آقای شماره دو تا زمانی که شرایطش جور بشه، نظرش هم عوض بشه. در ضمن شما یک بار تا مرحله ی نامزدی پیش رفتید و دیدیدکه به علت نقش خانواده در تصمیم گیری ممکنه که افراد نظرشون عوض بشه. در مورد آقای 2 هم همینه. همین آقا (2) هم ممکنه فردا پدرش از شما خوشش نیاد. مادرش حرفی بزنه و ... بعد شما بشینید افسوس بخورید که من موقعیت خوبم را به خاطر چی از دست دادم؟؟
    قبل از ازدواج مشاوره برین. نه چون مورد شما خاصه. چون این مشاوره برای همه لازمه.
    در ضمن علیرغم این که دختر عاقلی به نظر می رسی و نیاز به این توضیح نیست، فقط جهت یادآوری می گم که از آقای شماره یک فقط در حدی که خانواده ها می دونن و خیلی کلی ( اگر حرفش شد ) به 3 بگید. اگر هم بیشتر سوال کرد، بگید که خیلی کوتاه و سطحی بوده و اونقد جدی نبوده که شما چیز خاصی یادتون بیاد.
    در مورد 2 هم هیچوقت چیزی نگید. فکر ایشون را مشوش نکنید. باعث شک وناراحتی در زندگی آتی تون می شه.
    ارتباط با آقای شماره 2 هم کاملا قطع. شما از الان دیگه دارید وارد زندگی با یک فرد جدید می شید و این ارتباط اسمش خیانته. به بهانه ی مشورت و راهنمایی و دلتنگی و ... با هم حرف نزنید.

  4. 9 کاربر از پست مفید بهشت تشکرکرده اند .

    بهشت (چهارشنبه 08 دی 89)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 شهریور 93 [ 17:14]
    تاریخ عضویت
    1389-10-03
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    2,802
    سطح
    32
    Points: 2,802, Level: 32
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه کنم؟؟؟

    بهشت عزیز
    ممنون از راهنماییت ،پس من راه درستو دارم میرم!حتما راهایی که نشون دادیو امتحان میکنم(ب بهار)

  6. 4 کاربر از پست مفید bspring تشکرکرده اند .

    bspring (یکشنبه 05 دی 89)

  7. #4
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: چه کنم؟؟؟

    bspring گرامی

    به تالار همدردی خوش آمدی


    لطفاً عنوان مناسبی برای تاپیک انتخاب کنید و در پست بعد اعلام کنید تا جایگزین عنوان فعلی که نامفهوم است شود .

    با تشکر

  8. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (دوشنبه 06 دی 89)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 بهمن 91 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    4,847
    سطح
    44
    Points: 4,847, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,967

    تشکرشده 1,971 در 570 پست

    Rep Power
    81
    Array

    RE: چه کنم؟؟؟

    ببین دوست عزیز تو الان به این آقای به قول بهشت شماره 2 وابسته شدی،چرا ؟ چون خودت گفتی برای فراموش کردن مورد اول و در واقع خلاء عاطفی بلافاصله با اون رابطه پیدا کردی...این یعنی اینکه قبلا خصوصیاتش با وجودیکه خودش مایل به رابطه بوده، توجهت رو جلب نکرده بود و در شرایط عادی بهش پاسخ مثبت نداده بودی اما بعد از مورد اول به ناچار به سمتش رفتی ، این همون وابستگیه

    در ضمن مشخص نیست واقعا قصدش ازدواج باشه که اگر بود زودتر حداقل کاری که میکرد این بود که با وجود جور نبودن شرایطش برای ازدواج خواستگاریت می اومد که خونواده ها بدونن شما قصد ازدواج دارید

    یا اینکه بعد از اطلاع از خواستگار سوم حتما باید کاری میکرد که نکرده!

    بنابراین شما کار درستی کردی که رابطه ات رو باهاش تموم کردی...

    اما جدای از اینها دقت کن اگه اصلا از خواستگار سوم خوشت نمیاد و برای رهایی از خونه میخوای ازدواج کنی ، اینکارو نکن! چون این حس گریز از خونه باعث میشه درست تشخیص ندی و درست تصمیم نگیری و تصمیم نادرست هم عواقب بدی در پی داره.

    با یکی دو جلسه گفتگو و ملاقات اگه دیدی از خواستگار سوم بدت نمیاد و پسر خوبیه ردش نکن عزیز من

  10. 7 کاربر از پست مفید فرانک1389 تشکرکرده اند .

    فرانک1389 (دوشنبه 06 دی 89)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 شهریور 93 [ 17:14]
    تاریخ عضویت
    1389-10-03
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    2,802
    سطح
    32
    Points: 2,802, Level: 32
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه کنم؟؟؟

    ممنون فرانک 1389 عزیز
    حتماهمینطور که میگی بوده!
    راهکارهای شمام بینظیره...

  12. کاربر روبرو از پست مفید bspring تشکرکرده است .

    bspring (سه شنبه 07 دی 89)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا من مقصرم یا اون؟؟؟
    توسط bluee در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: جمعه 08 مرداد 95, 17:41
  2. امیدم به زندگی کم شده ( چرا من ؟؟؟ کمکم کنید)
    توسط ab96 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 شهریور 94, 13:47
  3. به اين احساس اوليه اعتماد كنم؟؟؟ ... به نظرتون من زود قضاوت ميكنم؟؟؟
    توسط rama25 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 33
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 شهریور 91, 09:00
  4. چطور بهش بگم ؟؟؟
    توسط amir_irani در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 دی 89, 19:33
  5. با شوهر بچه ننه ام چه کنم؟؟؟
    توسط sara62 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: شنبه 10 مهر 89, 12:08

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.