به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13

موضوع: پسرم ...

  1. #1
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    257
    Array

    پسرم ...

    پسرم دیشب موقع شام خیلی ساده پرسید:

    مامان .... بابا

    شما از زندگی راضی هستید؟

    اگه کسی از شما این سوال رو بپرسه چی جواب میدید؟

  2. 6 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (سه شنبه 28 آذر 91)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 20 تیر 94 [ 15:18]
    تاریخ عضویت
    1387-7-07
    نوشته ها
    327
    امتیاز
    7,417
    سطح
    57
    Points: 7,417, Level: 57
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    782

    تشکرشده 791 در 202 پست

    Rep Power
    49
    Array

    RE: پسرم ...

    اگه من جاي شما بودم ميگفتم: شايد تا همين الان رضايت چنداني از زندگي نداشتم اما همين الان با داشتن همچين فرزندي از خدا ممنونم و از زندگيم راضي راضيم ...
    چه رضايتي ميتونه واسه مامان و بابا بيشتر از اين باشه كه فرزند خوبي داشته باشن...

    ميدوني بي بي عزيز اين سوال در ظاهر خيلي ساده اس اما ميتونسته ساعتها فكر اون بچه رو مشغول كرده باشه ....
    من كه نميدونم پسر شما چن سالشه.... اما همين كه اينقدر حواسش به شما دوتاس و بهتون اهميت ميده و شما و راضي بودنتون واسش مهمه چيز كمي نيست..... به خدا اندازه يه دنياس....
    درسته كه من هنوز اين چيزا رو تجربه نكردم اما احساسم بهم اينو ميگه...
    رضايت از زندگي وقتي معنا پيدا ميكنه كه خودتو سعادتمند و خوشبخت بدوني و خوشبختي وقتي به قلبت ميرسه كه احساس كني بي ثمر نبودي و همه دوستت دارن... مخصوصا كساني كه جزئي از وجودت هستن....
    پس اگه من بودم خدا رو هزاران هزار بار شكر ميكردم كه فرزندم همچين سوال به ظاهر ساده اي پرسيده و بهش همين جوابو ميدادم....
    حالا ميشه بپرسم پسرتون چند سالشه؟؟؟



  4. 5 کاربر از پست مفید shirin joon تشکرکرده اند .

    shirin joon (سه شنبه 04 آبان 89)

  5. #3
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: پسرم ...

    معلومه پسر دقیقی دارید ؟ چند سالشونه ایشون ؟

    و اما اگر از من پرسیده بشه میگم از زندگیم 100% راضیم و خدا را شکر می کنم به خاطر اونچه به من عطا کرده .


    کافیه ؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (سه شنبه 04 آبان 89)

  7. #4
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    257
    Array

    RE: پسرم ...

    ممنون از پاسخهاتون. پسرم 9 سالشه ،
    شیرین عزیز ، البته گاهی با یه همچین تک مضرابائی غافلگیرمون میکنه . سعی میکنم در ادامه بعضی از اونها رو بازگو کنم.
    .



  8. کاربر روبرو از پست مفید baby تشکرکرده است .

    baby (سه شنبه 04 آبان 89)

  9. #5
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,602
    امتیاز
    308,765
    سطح
    100
    Points: 308,765, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,763

    تشکرشده 37,309 در 7,141 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: پسرم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط BABY
    پسرم دیشب موقع شام خیلی ساده پرسید:

    مامان .... بابا

    شما از زندگی راضی هستید؟

    اگه کسی از شما این سوال رو بپرسه چی جواب میدید؟
    سلام
    تاپيك جالبي بايد بشه...

    به او يكي از اين عبارتها را مي گفتم:
    «چطور شد عزيزم كه اين سئوال برايت پيش اومد»
    يا
    «گلم خودت چي فكر مي كني؟ به نظرت ما از زندگي راضي هستيم»

    البته بعد هم جواب كوتاهي كه شامل ميزان رضايتمندي نسبت به زندگي داشتيم برايش مي گفتم. اما اين مهم هست كه متوجه بشويم كه دقيقا منظور كودك ما چيست. خيلي وقتها پيش مي آيد كه كودكان ما عبارتهايي را بيان مي كنند كه بزرگترها براي مقصود خاصي در نظر دارند، ليكن كودكان از گفتن آنها هدف ديگري را جستجو مي كنند. لذا خيلي مهم هست كه بچه ها را دقيقا از دريچه چشم خودشون ببينيم و سئوالاتشون را جواب دهيم. 2 سئوال اول كه مطرح كردم به اين موضوع كمك مي كند.

  10. 8 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (سه شنبه 04 آبان 89)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 13 اردیبهشت 04 [ 21:37]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    797
    امتیاز
    24,495
    سطح
    95
    Points: 24,495, Level: 95
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 855
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,042

    تشکرشده 2,234 در 570 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: پسرم ...



    سلام
    شما چی جواب دادی BABY عزیز؟


  12. 3 کاربر از پست مفید طاهره تشکرکرده اند .

    طاهره (سه شنبه 04 آبان 89)

  13. #7
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    257
    Array

    RE: پسرم ...

    سلام طاهره عزیز
    چه خوب بود نظر شما رو هم می داشتم (خصوص اینکه رو مطالب شما حساب جداگانه ای باز کردم) ، بعد جوابهای خودمو می گفتم.
    بله ، ابتدا که احتمال دادم یه مساله ای براش پیش اومده که باعث بوجود اومدن این سوال شده، بهش گفتم چی شده که حالا این سوال رو داری می پرسی؟

    گفت که همینجوری ، می خوام ببینم از زندگی راضی هستید؟

    منم برا اینکه از همین اول ، واقع بینی رو تجربه کنه گفتم:
    - مواقعی که به داشته هام تو زندگی فکر می کنم ، اینکه تو و مادرت رو ، فامیل و دوستان خیلی خوب و ..... دارم ، احساس رضایت می کنم و این موجب میشه که قدر دان خدا بشم و از او بخاطر دادن این چیزها تشکر کنم.

    - ...اما گاهی پیش میاد که احساس می کنم زندگیم اونجوری که میخوام نیست ، این باعث میشه که احساس نارضایتی کنم ، اما این حس رو با تلاش و حرکت (کم کردن فاصله بین اونچه که دوس دارم بشه با وضعیت موجود) به شرایط مطلوب برمی گردونم.

    دوستان ممنون میشم اگه نظرشون رو بدن
    .

  14. 4 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (چهارشنبه 05 آبان 89)

  15. #8
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    257
    Array

    RE: پسرم ...

    دیشب بعد از برف بازی که با همسرم و پسرم داشتیم ، تو راه برگشت به خونه با خانمم یه کمی شوخی کردم و سر به سرش گذاشتم ،
    او می گفت دوس داشتم همون اول که بیرون اومدیم دستم رو می گرفتی !
    منم گفتم دیگه حالا که اومدیم بهم دیگه گلوله برف بزنیم و سرهمدیگه رو بکنیم زیر برف !!!! دیگه این حرفا معنی نمیده
    خلاصه اونم میگفت اگه امروز اومدی بودی خواستگاریم ال و بل و...

    داشتیم این حرفا رو می زدیم که پسرم گرومبی خورد زمین !!! من معمولا زود نمی پرم جلو که بلندش کنم ، اجازه میدم خودش بلند شه ، بجز یه مورد که از رو تاب افتاد یادم نمیاد از بچگی بعد از زمین خوردن گریه کنه ،

    بعد از چند دقیقه ای گفت ، آره تو قبل از اینکه زمین بخوری میگی بابا باید دستت رو می گرفت ، اما من بعد از اینکه تازه زمین خوردم هم نیومدید دستمو بگیرید و... اینا رو با یه حالت خاص خودش (یه چیزی بین بغض ، گریه ،معصومیت و صداقت و انتقاد ) گفت.
    بعد برا اینکه خیلی احساستی نشه یکمی باهاش شوخی کردم و از اون حس وحال بیرونش اوردم.
    کلا فکر میکنم ، انتظار داره بیشتر از این بهش توجه کنیم
    .

  16. 5 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (یکشنبه 26 دی 89)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 اسفند 90 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1387-7-21
    نوشته ها
    1,027
    امتیاز
    8,463
    سطح
    62
    Points: 8,463, Level: 62
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 287
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    4,165

    تشکرشده 4,222 در 1,018 پست

    Rep Power
    120
    Array

    RE: پسرم ...

    اقای baby به عنوان خواهر کوچیکتر عرض میکنم ، طوری نشه که از اونور بوم بیوفتین و پسرتون انقد احساساتش رو

    تو خودش سرکوب بکنه که فردا دیگه حتی نتونه از احساساتش حرف بزنه و مشکلی در این زمینه داشته باشه که

    زندگی عاطفیش خدای نکرده دچار مشکل بشه
    [poem]

  18. 4 کاربر از پست مفید gole maryam تشکرکرده اند .

    gole maryam (یکشنبه 26 دی 89)

  19. #10
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    257
    Array

    RE: پسرم ...

    ممنون گل مریم عزیز
    منظورم این نبود که همیشه جلوی احساساتی شدنش رو میگیرم ، در اون مقطع او انتظارش رو بیان کرد و ما هم منظورش رو درک کردیم ، بیشتر از این می خواست راجع بهش حرف بزنه گریه ش در میومد و خوش نداشتیم این خاطره خوب (برف بازی و شوخی و... ) با گریه تموم بشه.

    {یه وقتائی یه قدمی بیرون می زنیم (دو تائی) و باهاش حرف می زنم ، ازش می پرسم و در حال قدم زدن به حرفاش گوش میدم اونم لابلای حرفاش دغدغه هاش رو میگه و مثلا نحوه برخورد با بعضی ازدوستاش رو می پرسه.
    پسرم قدم زدن تو بارون و برف رو خیلی دوس داره، دیشب خودش رو سر میداد تو برفا و کل لباساشو خیس کرد ، منم البته چند تائی قلش دادم }

    اتفاقا وقتی رسیدیم خونه پرسید کدوم قسمتش بیشتر خوش گذشت ، من گفتم تو پارک ، اما اون گفت موقع برگشتن ... وقتی که خوردم زمین!!
    شاید می خواست بگه از اینکه دستم رو نگرفتین ناراحت نشدم ;)

  20. 3 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (یکشنبه 26 دی 89)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دست دادن دختر به پسر عمو و پسر خاله ها
    توسط Amir ali1234 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 فروردین 97, 12:35
  2. تیکه انداختن پسرم وسط کلاس درس...بازیگوشی بی اندازه پسرم
    توسط آرام دل در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: جمعه 18 مهر 93, 00:57
  3. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 خرداد 92, 09:21
  4. علاقه ی شدید پسر به پسر از نوع دیوانه وارش
    توسط hadimoradi38 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 آبان 90, 10:09

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.