به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 شهریور 89 [ 13:14]
    تاریخ عضویت
    1389-6-27
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,888
    سطح
    25
    Points: 1,888, Level: 25
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 7 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    احساس می کنم عوض شده.....

    سلام من کاربر جدید این سایتم. اینقدر دلم گرفته بود که کانکت شدم و کلمه مشاور رو سرچ کردم و عضو این سایت شدم.تقریبا دو سه ماه قبل از طریق برادرم با یکی از کارمنداش آشنا شدم. با هم صحبت کردیم و به تفاهم رسیدیم. یک ماه بعد دوباره خواست تا با هم صحبت کنیم و در همون جلسه دومگفت که به من خیلی علاقمند شده، ازدواج با من آرزوشه و .... بعد شماره تلفنمو گرفت و از روز بعدش شروع کرد بهپیام دادن و ابراز علاقه و .... ولی من زیاد باهاش صمیمی نمی شدم تا اینکه بالاخره با پدر و خواهرش اومدن خواستگاری که همون شب خواهرش گفت که مهریه من خیلی زیاده و ... قرار شد یک ماه بعد رسما بیان خواستگاری.در این مدت من و این آقا با هم تلفنی در ارتباط بودیم تا اینکه بالاخره با هزار حیله منو به خودش علاقمند کرد و الان رباطمون به جایی رسیده که دیگه نمی تونم ردش کنم و حالا با قبول شدن تو آزمون کارشناسی ارشد میگه خانوادم با این ازدواج مخالفن و من دارم تلاش میکنم راضی شون کنم و ... به نظر من داره بهونه میاره. قبلا مدام میگفت دوست دارم. بدون تو میمیرم. میخوام ببینمت و ... حالا اگه من بهش اس ام اس ندم اون که اصلا انگار نه انگار بی خیال! بهانه میاره که کارت خوب نیست ... دوست داشتم معلم باشی.. کاش یک کمی چاقتر بودی و... دیگه اصلا تو اس ام اس هاش حتییکبار هم نمیگه دوست دارم یا حتی عزیزم...نمی دونم چیه ولی دیگه دارم ازش خسته میشم. دیشب داشتم فکر میکردم از بین اینهمه خواستگار خوب و با تحصیلات ببین آخرش کیو انتخاب کردم ؟ از همه لحاظ از من پایین تره بجز تحصیلات چون من لیسانس دارم و ایشون ارشد قبول شدن!! هیچوقت به اینکه از من پایین تره فکر نکردم حتی الانم دوست ندام در موردش صحبت کنم ولی باور کنین خیلی اذیتم میکنه. از من چیزی رو میخواد که نمی تونم براش فراهم کنم. من نگران آبروم هستم ولی ایشون میگه ... اصلا ولش کن دیگه دارم دیوونه میشم. اگه اس ام اس ندم یا بهش زنگ نزنم میگه من برات مهم نیستم. مدام گوشیمو چک میکنه و می پرسه این کیه بهت زنگ زده؟ این کیه بهت اس اماس داده ؟ وقتی هم که بهش زنگ میزنم یا اس ام اس میدم جواب نمیده یا جواب سر بالا میده.

    خواهش میکنم بگین چیکارکنم؟ به قول یکی از همکارام چه گلی به سرم بگیرم؟ من اینقدر آدم شادی بودم که همه بهم میگفتن تو اصلا نمی دونی غم و غصه چیه!!! یکی از دوستام یکبار ازم پرسید تو اصلا بلدی گریه کنی؟!!! اما حالا ............

    کمک کنین. نمیتونم به خانوادم چیزی بگم و نه به هیچ کس دیگه . دارم دق میکنم. به دادم برسین. خواهش میکنم............

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 آذر 96 [ 10:48]
    تاریخ عضویت
    1389-5-14
    نوشته ها
    376
    امتیاز
    8,441
    سطح
    61
    Points: 8,441, Level: 61
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,178

    تشکرشده 1,175 در 313 پست

    Rep Power
    52
    Array

    RE: احساس می کنم عوض شده.....

    سلام دوست عزیز

    ورودت رو تبریک می گم
    ایشالا که با کمک دوستان همدردی، مشکلت رو حل کنیم

    یه سوال: چرا نمی تونین به خونواده بگین؟ مگه خونواده اطلاع ندارن؟

    اگه بخوایم موقعیت فعلی رو در نظر بگیریم و کاری به گذشته و اشتباهات انجام شده در گذشته نداشته باشیم، باید بگم که

    - احتمال داره این آقا با قبول شدن توی کنکور هزار تا آرزو و رویا تویه ذهنش اومده باشه و یه سری هدف جدید پیدا کرده باشه که ازدواج رو مانعی برای رسیدن به اون ها می بینه.

    - احتمال داره به این موضوع فکر کرده باشه که موقعیت های ازدواج بهتری امکان داره براش فراهم بشه، چه توی دانشگاه، چه در بقیه ی جاها، به خاطر ارتقاء تحصیلیش.

    به هر حال، ایشون به احتمال قریب به یقین، فکر ازدواج با شما رو از سر بیرون کردن.

    دوست عزیزم، شما ارزشت خیلی بیشتر از این حرفاست، ارتباطت رو باهاش قطع کن، شاید یه مقدار اولش برات سخت باشه ولی خیلی بهتر از اینه که بازیچه ی دست این آقا باشی!

  3. 4 کاربر از پست مفید ایوب تشکرکرده اند .

    ایوب (شنبه 27 شهریور 89)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 آبان 92 [ 20:45]
    تاریخ عضویت
    1389-5-11
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    3,474
    سطح
    36
    Points: 3,474, Level: 36
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    346

    تشکرشده 346 در 157 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: احساس می کنم عوض شده.....

    سلام دوست عزیز
    اولا که من نمی دونم چطوری می شه در یکی دو جلسه به تفاهم رسیدفکر نکنم شما شناخت کاملی از اخلاق ورفتار ایشون تا حالا کسب کرده باشین . همین می شه ....خوب طبق اون گقته هات بعد اون مراسم خواستگاری بعداهم اومدن یانه به احتمال زیاد نظر خانوادشون هم تغییر کرده ؟ به نظرم اصلا صحیح نیست شما بقیه خواستگارات رو رد کنی واسه این آقا همیشه هم شما پیشقدم نشو یه خورده صبر کن ببین اصلا پی تو می گیره به احتمال خیلی زیاد ایشون پس از قبولی نظرشون تغییر کرده باشه(وهزار جور فکر آرزو به سرشون اومده ) من میگم چرا ما اینقدر حرفو تو دلمون باید نگه داریم خیلی راحت باهاش حرف بزن بگو دلیل تغییر رفتارش چیه ؟ازش بپرس بگو منم واسه خودم خواستگار دارم می خوام تکلیفم روشن بشه... به هر حال آرزوی موفقیت برات دارم

  5. 4 کاربر از پست مفید ثمین1360 تشکرکرده اند .

    ثمین1360 (یکشنبه 28 شهریور 89)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 مرداد 91 [ 19:03]
    تاریخ عضویت
    1389-3-04
    نوشته ها
    154
    امتیاز
    2,922
    سطح
    33
    Points: 2,922, Level: 33
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    216

    تشکرشده 222 در 93 پست

    Rep Power
    31
    Array

    RE: احساس می کنم عوض شده.....

    دوست عزیز
    به نظر من بهتر است که در رابطه با ادامه دادن این رابطه فکر کنی به قول قدیمی ها برای کسی تب کن که برات بمیره مگر با ایشان رابطه جنسی داشتید که الان نمی تونی ردش کنی ؟ و یا ایشان از شما تقاضای رابطه جنسی را کرده که اکنون که شما برآورده اش نمی کنی شما را رد می کنه؟

  7. 5 کاربر از پست مفید ستاره1388 تشکرکرده اند .

    ستاره1388 (شنبه 27 شهریور 89)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 دی 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1389-4-19
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    4,259
    سطح
    41
    Points: 4,259, Level: 41
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    299

    تشکرشده 302 در 134 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: احساس می کنم عوض شده.....

    سلام
    من هم با نظر بقیه موافقم
    البته اینو ذکر کردم واسه اینکه بدونی و بفهمی که بیشتر بچه ها نظرشون مشترکه و اون هم اینه که بهتره تکلیفتو با اون آقا روشن کنی!باهاش حرف بزن و ازش بپرس که چرا رفتارش عوض شده! ضمنا اینجا کسی شما رو نمیشناسه اگه باهاش رابطه جنسی داشتین یا اون ازتون اینجور چیزا رو می خواد بگین تا ما ها قضیه رو کاملا بفهمیم بعد همه بهتون کمک می کنیم
    به نظر من یه چیزی تو دلتون هست که نمی گین

  9. کاربر روبرو از پست مفید hektor تشکرکرده است .

    hektor (یکشنبه 28 شهریور 89)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 شهریور 89 [ 13:14]
    تاریخ عضویت
    1389-6-27
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,888
    سطح
    25
    Points: 1,888, Level: 25
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 7 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: احساس می کنم عوض شده.....

    سلام
    از اینکه سعی دارین به من کمک کنین واقعا خوشحالم و ازتون تشکر می کنم.
    راستش من و این آقا رابطه جنسی داشتیم. اولین باری که منو به خونه اش دعوت کرد با اجبار و ........ بعدش تا چند وقت جواب تماساشو ندادم تا اینکه بالاخره وقتی تماسشو جواب دادم گفت پشیمونم، قصد این کارو نداشتم، تحریک شدم و... و کلی عذر خواهی کرد و گفت حالا هم که اتفاقی نیفتاده بهتره فراموشش کنیم. مدتی گذشت تا اینکه با این موضوع کنار اومدم و فراموشش کردم. بعد تو ملاقاتهای بعدیمون باز هم کم و بیش از خودش علاقه نشون میداد ولی من بهش گفتم اگه یکبار دیگه همچین کاری کردی موضوع رو با خانوادم در میون میزارم و چون این آقا پیش خانوادم آبرو داره!!! کارمند داداشمه و ... قبول کرد و گفت باشه اگه تو دوست نداری منم نمی خوام!!
    خوب اینا همش مربوط به گذشته است؛ آخه خبر جدید اینکه دیروز با هم رفتیم بیرون. اینقدر ازش ناراحت بودم که نمی خواستم حتی جواب سلامشو بدم. بعدش با خودم فکر کردم چرا دارم خودمو اذیت می کنم؟ واسه چی؟ مگه چه اتفاقی افتاده که من باید بخاطرش اینهمه آزار و اذیتو تحمل کنم؟ به همین دلیل در جوابش که ازم پرسید چیه؟ انگار ناراحتی؟!! گفتم آره ناراحتم ... و هر چی ناراحتی ازش داشتم باهاش درمیون گذاشتم و در نهایت گفتم اگه منو نمی خوای، اگه از ازدواج با من منصرف شدی، اگه خانوادات ناراضی هستن، فقط کافیه به خوم بگی. اینقدر دلبسته ات نیستم که نتونم فراموشت کنم. فقط به من بگو و برو دنبال زندگیت. جواب خانوادم هم با خودم.
    شاید باورتون نشه وقتی اینارو بهش گفتم، چند لحظه ای رفت تو فکر بعد برگشت با حالت تعجب و ناراحتی!! گفت: همین؟ می خوای دلتو از من پاک کنی؟ گفتم آره. من هیچ تعهدی درقبال تو ندارم اما تو توقعاتی ازم داری که بیجاست و جالب اینجاست که رفتارایی باهام می کنی که هرگز تو زندگیم باهاش مواجه نشدم (چک کردن موبایلم، پرسیدن اینکه با کی رفتی بیرون؟ رفتی عروسی چی پوشیدی؟ و ...). من مجبور نیستم تحملت کنم، تو هم همینطور.
    حالش گرفته شد. چند دقیقه ساکت موند بعدش گفت خیلی خوبه بتونی به این راحتی کسی رو فراموش کنی. منم گفتم آره. خودم به مزایاش واقفم. ( البته باید اینم اضافه کنم که رابطه جنسی ایشون با من بنا به اقرا خودشون به خاطر وابسته کردن من و ایجاد علاقه بوده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!) بهش گفتم تو اومدی خواستگاریم، منو تو نقطه دید قرار دادی، الان همه نگاهشون به منه به اینکه آخرش چی میشه. چون من خواستگارای زیادی رو رد کردم که شاید هفتاد درصدشون شرایطی خیلی بهتر از تو رو داشتن. حالا جنابعالی هر طور دلت میخواد با من رفتار می کنی؟ تا الان میخواستم آبروی خودمو تورو جلو خانوادم و فامیلمون حفظ کنم اما حالا تصمیم گرفتم این نمایشو تمومش کنم و پای همه چیزشم وایسادم.
    ماشینو کنار جاده پارک کرد، به من نگاه کرد و در حالی که داشت شدیدا خودشو کنترل می کرد که مثلا گریه نکنه آروم گفت خیلی بی معرفتی!!! گفتم آره چون تا حالا تحملت کرم بی معرفتم. ..
    خلاصه کلی بحث کردیم و در نهایت قسم خورد و اسم خدا رو آورد که من دوست دارم و تلاش می کنم تا خانوادمو راضی کنم و تنها مشکل خانوادم اینه که مهریه ات زیاده. گفت من از اینکه ناراحتت کردم عذرخواهم!! قصد بدی نداشتم. شاید متوجه رفتارم نبودم و ... کلی منت کشی دیگه.
    دیشب دوباره باهاش آشتی کردم و قول داد رفتارشو درست کنه. دیشب اس ام اس داد : خوب بخابی عزیزم!! خیلی وقت بود نگفته بود عزیزم.
    اما الان دارم فکر می کنم کار درستی کردم که باهاش آشتی کردم و بازم بهش فرصت دادم یا اینکه باید همون دیشب تمومش می کردم؟
    تو رو خدا نظر بدین کار درستی کردم یا نه؟ آخه احساس می کنم مدام دارم مرتکب اشتباه میشم. نکنه این بارم اشتباه کرده باشم.

  11. کاربر روبرو از پست مفید snow تشکرکرده است .

    snow (یکشنبه 28 شهریور 89)

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 مرداد 91 [ 19:03]
    تاریخ عضویت
    1389-3-04
    نوشته ها
    154
    امتیاز
    2,922
    سطح
    33
    Points: 2,922, Level: 33
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    216

    تشکرشده 222 در 93 پست

    Rep Power
    31
    Array

    RE: احساس می کنم عوض شده.....

    باید علت بی محلی که قبلاً داشته را بفهمی نه اینکه چون منت کشی کرده ببخشیش اصلاً موضوع بخشیدن یا نبخشیدن نیست تو می خواهی که نامزدت را بشناسی نه اینکه اونو تغییر بدی و یا اینکه منت کشی کرده اوضاع درست می شه

  13. 3 کاربر از پست مفید ستاره1388 تشکرکرده اند .

    ستاره1388 (یکشنبه 28 شهریور 89)

  14. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    340
    Array

    RE: احساس می کنم عوض شده.....

    اگر چک کردن موبایلت از روی کنجکاوری بوده که هیچ.ولی اگر دنبال چیزی بوده که مچتو بگیره ...

    به خاطر این دو مورد ازش جدا شو.1.مجبور کردنت به سکس.2.شکاک بودنش.درضمن گول حرفاشو نخور؛بعضیا ید طولایی

    در مخزنی دارن.

  15. 3 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (یکشنبه 28 شهریور 89)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 12 مهر 89 [ 19:29]
    تاریخ عضویت
    1389-6-28
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    1,817
    سطح
    25
    Points: 1,817, Level: 25
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 83
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    30

    تشکرشده 30 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: احساس می کنم عوض شده.....

    سلام
    فكر كنم دوست داره و بخاطر اين كه مبادا از دستت بده اين كار ها را ميكنه
    موبايلت را چك ميكنه چون نميخواد غير از خودش باكسي باشي
    دو كم محلي ميكنه چون فكر مي كنه تو بهش كم محلي ميكني
    ببين من يك پسرم و همي مشكل را دارم من دختري را دوست دارم و اون بخاطر اينكار من جدا شد و من از غم دوريش آتيشم امروز بعد از دوماه روحيم و جمع كردم و عضو اين تاپيك شدم يعني عين ديونه‌ها دور خودم مي‌گشتم
    اما در خصوص اجبار به سكس
    ببين عزيزم فكر نكنم دو اون حد اجبار بوده
    من خيلي خيلي عذر ميخوام اما شما سعي كن يك نخ را تو يك سوزن كه دست دوسسته بكني آيا تا زماني كه اون نخواد تو ميتوني اين كار را انجام بدي
    به نظر من بهش مهلت بده و از اشتباهات كوچك ديگش بگذر
    يك سوال كادوي تولد چقدر برات مايه ميگذاره
    حداقل اگه نزديكه تا روز تولدت

  17. کاربر روبرو از پست مفید HADI F تشکرکرده است .

    HADI F (چهارشنبه 31 شهریور 89)

  18. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 دی 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1389-4-19
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    4,259
    سطح
    41
    Points: 4,259, Level: 41
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    299

    تشکرشده 302 در 134 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: احساس می کنم عوض شده.....

    سلام
    مردای وابسته ساز و دروغ گو معمولا اینجوری عمل می کنن که وقتی ازشون دوری محبت زیاد می کن تا جذب بشوی و وابسته. و وقتی جذبشون شدی ازت دوری می کنن تا خودت بری سراغشون تا هر چی ازت خواست نه نگی و اگر هم ولت کرد دیگه بهونه ای نباشه دستش
    معمولا تو اینجور مواقع میگن که خودت اومدی و پیش قدم شدی و یه بهونه میارن و ولت می کنن
    سعی کن بیشتر بشناسیش
    به نظرم بوی دروغ میاد این وسط

  19. 5 کاربر از پست مفید hektor تشکرکرده اند .

    hektor (یکشنبه 28 شهریور 89)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کمک کنید کامل خودمو عوض کنم و تیپم و رویه ام عوض کنم
    توسط مینای سخن گو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 شهریور 94, 07:57
  2. دعوای مادر شوهر - چطور با مادر شوهرم کنار بیایم (دخالت های مادر شوهر)
    توسط عسلک در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 29 دی 91, 23:48
  3. دعواهای همیشگی وحل نشدنی
    توسط ghamar در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آبان 91, 00:32
  4. عواملی که موجب پایان یک رابطه می شوند
    توسط keyvan در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 10 شهریور 91, 23:56
  5. نامزدم عوض شده !
    توسط melisaa در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 19 آبان 90, 13:31

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.