سلام
[align=justify][align=justify]من دختری 26 ساله هستم . چند وقت پیش آقایی به خواستگاری ام آمدند که حدودا 4 سال با هم تفاوت سنی داریم . در جلسه اول آشنایی ما ایشون به هیچ وجه نتونستند خودشون رو درست معرفی کنند . من از ایشون خواستم که اگه سوالی مد نظرشون هست از من بپرسند احساس کردم که انگار هول کردند و چیزی به ذهنشون نمی رسه به خاطر همین خودم شروع کردم و چند سوال پرسیدم که جوابهای صریحی نگرفتم . آخر دست وقتی دیدم که نتیجه ای نمی گیرم به پیشنهاد خودم صحبتهامون رو تموم کردیم . اون روز من از طرز برخورد این آقا خیلی راضی نشدم و جواب منفی دادم . اما چند ماه بعد خانواده ایشون دوباره درخواست کردند که یک بار دیگه هم با هم صحبت کنیم . (فکر می کردند من به خاطر اینکه ایشون در شهر دیگری شاغل بودند جواب رد دادم ) این بار هم به اصرار خانواده ام قبول کردم اما همه چیز مثل دفعه پیش بود اینبار اونقدر عصبانی شده بودم که وقتی دوباره بهشون پیشنهاد شروع گفتگو رو دادم و باز هم عکس العملشون مثل دفعه پیش بود ، دلم می خواست همون اول بگم که تمومش کنیم . اما باز هم صبر کردم و باز هم خودم شروع کردم . چند تا از سوالهام و جوابهای ایشون رو براتون می نویسم
من پرسیدم که از خودتون ، خلق و خو و عادت ها تون بگید
ایشون پاسخ دادند اخلاقم که خوبه بقیش هم تا زندگی نکنیم معلوم نمیشه
من از معیار های ایشون برای ازدواج پرسیدم جواب مشخصی نگرفتم و وقتی از معیار علاقه با ایشون صحبت کردم و نظرشون رو پرسیدم ، گفتند : علاقه که توی این مرحله مهم نیست و بعدا به وجود میاد .
پرسیدم این بعدا چه موقعیه ، متاسفانه اصلا خودش هم مونده بود چه جوابی بده .
اینها فقط چندتا از سوالاتی بود که من پرسیدم و ایشون به صورتی که براتون نوشتم جواب دادند حالا بماند که وقتی بهشون گفتم شما سوالی ندارید ، پاسخ داند که خوب من هم می خواستم همین سوالها رو که شما گفتید بپرسم .
واقعا نمی دونم چکار کنم . ایشون به اصطلاح مهندس هستند و یک فرد تحصیل کرده هم به شمار می روند .
خواهش می کنم راهنماییم کنید من همه اینها رو به خانواده ام هم گفته ام اما ظاهر قانع نشدند که من به این مورد جواب منفی بدهم . پدرم می گوید چون می گویند جوان خوبی است نماز خوان است و شغل هم دارد ایراد گیری من بی مورد است و تنها یک بهانه جویی است .[![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)