به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

موضوع: عشق يا عقل

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 اسفند 89 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1389-6-02
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,943
    سطح
    26
    Points: 1,943, Level: 26
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    عشق يا عقل

    سلام من دختري 27ساله هستم 2سال و چند ماهه كه باپسري در چت روم آشنا شدم كه از من تقاضاي ازدواج كرد اولش چون ديدم در دو شهر مختلف و دورازهم زندگي ميكنيم مخالفت كردم وگفتم نه چون من شاغل هم هستم و كاردولتي دارم چندروز گذشت.تا اينكه ايشون تصادف كردند و چون من خودمومقصرميدونستم كمكش كردم كه دوباره پاشه چون اميدي به زندگيش نبود ايشونم به واسطه اميد خوب شد و بلند شد از جاش آخه فلج شده بود.بعداز چندوقت خوشم اومد ازش وبهش علاقه مند شدم چون واقعا پسر خوبي بود.بهش گفتم من شهرشما نميام تواگه خواستي بيا شهرما.اونم رفت دنبال انتقال ولي منتقلش نكردن اونم كارشو كه خيلي خوب بود رها كردو واومد دنبال كار توشهر ما ولي همش به دربسته خورد .مرتبم واسه من خواستگار مياد . پدرومادرم با موضوع مخالفن و ميگن بهتره باخواستگارايي كه برات مياد ازدواج كني از طرفي چون ايشون تو روي همه ايستاد و همه چيزشو بخاطر عشق به من از دست داد احساس مسوليت بش ميكنم ودوستشم دارم ولي توان مقابله با خانوادمم ندارم كه ايشونم خيلي از اين مسئله ناراحت هستن چون خانوادم ميگن تاكي بايد صبركني اگه سنت همينجور بره بالاتر ديگه خبري از خواستگار نيست كي ميخاي بچه بياري وازين حرفا كه بنظرم اونام درست ميگن ولي موندم با عشق چه كنم ،اخيراكه خواستگاراومد باز بهش گفتم ديگه نميتونم خيلي ناراحت شده و ميگه من بازيش دادم .بخدا بازيش ندادم دوستش دارم ولي قبول نميكنه كه وضعيت دخترا و پسرا تو اين مملكت فرق داره . پسر تا وقتي بمونه بازم زن واسش هست ولي دختر چي؟حالا موندم چه كنم؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 13 خرداد 02 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1389-5-26
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    9,593
    سطح
    65
    Points: 9,593, Level: 65
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    69

    تشکرشده 71 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشق يا عقل

    سلام
    ببیند ازدواج واسه خودش معیارها و ضوابطی رو داره، شما باید اول معیارهاتون رو مشخص کنید و بعد ببنید این معیارها در طرف وجود دارده یا نه، تصمیم گرفتن بر اساس احساسات کار خیلی اشتباهیه!
    شما چقدر از اون شناخت دارید؟؟؟؟ از پشت مانیتور که نمیشه کسی رو شناخت. اینکه پسر خوبیه نشد که، باید مشخص بشه چیش خوبه، ایشون اول باید برای خواستگاری و حتی نامزدی اقدام میکرد، بعد محل کارش رو تغییر میداد و خودش هم مسئول اینکاره نه شما. اگه از دست دادن کار و این چیزا رو از طریق چت بهت گفته، نباید همیجوری پذیرفت. باید توضیح بیشتری بدی
    به نظر من هر دوی شما گرفتار احساسات و دلبستگی شدید، بهتره که بیشتر همدیگر رو بشناسید، بعد تصمیم بگیرید.
    اینم بگم که نظر و حمایت خانواده خیلی مهمه.

  3. 2 کاربر از پست مفید Soheil.Aval تشکرکرده اند .

    Soheil.Aval (جمعه 05 شهریور 89)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 اسفند 89 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1389-6-02
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,943
    سطح
    26
    Points: 1,943, Level: 26
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشق يا عقل

    فقط1باراينترنتي صحبت كرديم مابقيش حضوري بوده و چندين بار به منزل ما آمده و باتحقيق متوجه شدم كه كارشو از دست داده نه اينكه فقط خودش گفته باشه

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آبان 91 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1389-5-30
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    2,299
    سطح
    28
    Points: 2,299, Level: 28
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    204

    تشکرشده 205 در 64 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشق يا عقل

    سلام
    به نظرم به هم وابسته شدید.
    احساسات تو حرفاتون موج میزنه.
    اگه بحث ازدواجه، بگید به طور رسمی تشریف بیارن خواستگاری، حرفاتونو بزنید، باهم آشنا بشید بعدش تصمیم بگیرید به درد هم میخورید یا نه.

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 بهمن 90 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1388-12-03
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    2,945
    سطح
    33
    Points: 2,945, Level: 33
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    357

    تشکرشده 353 در 156 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: عشق يا عقل

    سلام دوست عزیز
    به نظر من با توجه به این حرفهایت:
    "پدرومادرم با موضوع مخالفن و ميگن بهتره باخواستگارايي كه برات مياد ازدواج كني "
    "توان مقابله با خانوادمم ندارم "
    "خانوادم ميگن تاكي بايد صبركني اگه سنت همينجور بره بالاتر ديگه خبري از خواستگار نيست كي ميخاي بچه بياري وازين حرفا كه بنظرم اونام درست ميگن"

    این رابطه را ادامه نده چون شما استقلال کافی از خانواده ات را نداری و نمی توانی بدون موافقت پدر و مادرت تصمیم بگیری و همین باعث میشه که بدتر این آقا را بازی بدهی من پیشنهاد می کنم که هر چه سریع تر رابطه ات را(بطور کامل)قطع کن
    یا اینکه اگر واقعا دوستش داری بعد از یک خواستگاری رسمی از طرف ایشان و خوانوادش[align=justify] پای همه چیزش،کارش،وضعیت زندگیش،خانوادت،سن و خواستگارات و تمام مشکلات تا آخر بایست
    موفق باشی

  7. #6
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: عشق يا عقل

    دنبال زندگی رفتن با احساسات و بخصوص احساس وظیفه همدردانه ، عاقلانه نیست .

    ایشون اگر کارش را به راحتی ترک کرده اونم تو این زمونه که شغل خوب یه نعمته ، پس بسیار احساسیه و به عبارتی نسنجیده عمل کرده ، لذا این قابل تأمله .

    هیچ وقت از روی احساس مسئولیت تصمیم به تشکیل زدگی با وی نگیرید ، برای ازدواج کاملاً به دور از این تفکرات و منطبق بر معیارهای جدی وارد شناخت دقیقتر شده و از وی بخواهید رسماً اقدام کنه و بعد هم تاکید کنید باید بیشتر و بهتر با راهنمایی یک مشاور و زیر نظر خانواده ها همدیرگ را بشناسید .
    موفق باشید

  8. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (سه شنبه 02 شهریور 89)

  9. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    190
    Array

    RE: عشق يا عقل

    راهنمايي دوستان يه طرف...اما شما هم كم مقصر نيستي!!واااااقعا فكر ميكني بازيش ندادي؟!؟؟خيلي جالبه...به نظرت بازي دادن يعني چي؟يه دختر چه طور ميتونه يه پسر رو بازي بده؟؟تو چراغ سبز رو بهش نشون دادي حالا پا پس كشيدي...اين نامرديه!!

    سوال...

    1...چرا خودت رو توي تصادف مسئول ميدوني؟
    2...چه طور بهش كمك كردي كه از جاش پاشه؟؟
    3...اميدو بهش دادي و از جاش بلند شد احيانا منظروت قول ازدواج و اين حرفهاي رمانتيك نبود!!!

    جواب اين سه تا رو بده تا بعد!!

  10. کاربر روبرو از پست مفید parnian1 تشکرکرده است .

    parnian1 (سه شنبه 02 شهریور 89)

  11. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    211
    Array

    RE: عشق يا عقل

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان


    ایشون اگر کارش را به راحتی ترک کرده اونم تو این زمونه که شغل خوب یه نعمته ، پس بسیار احساسیه و به عبارتی نسنجیده عمل کرده ، لذا این قابل تأمله .


    انسان همواره مسئول رفتارها و اعمال خویش است و برای هر نتیجه ای یک هزینه ای وجود دارد که باید پرداخت شود.

    در این ماجرا دهنده و گیرنده هر دو به یک اندازه ناشی گری کردند و هر دوی شما باید هزینه بدهید
    آن آقا هزینه رها ساختن کار و زندگیش....و شما هزینه عذاب وجدان و عواقب بعدی آن

    بهترین راه این است شما به فکر خواستگاران بعدی خود باشید(البته توصیه می شه برای ازدواج قدری صبرکنید) و او هم به فکر درس گرفتن از این اشتباه


    ولی اگر قصد واقعی برای ادامه رابطه و ازدواج را دارید همانا که دوستان گفتند باید از طریق خانواده انجام گیرد

  12. کاربر روبرو از پست مفید حسین پور تشکرکرده است .

    حسین پور (چهارشنبه 03 شهریور 89)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 14 اسفند 89 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1389-6-02
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,943
    سطح
    26
    Points: 1,943, Level: 26
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشق يا عقل

    من بازيش ندادم درسته بهش اظهار علاقه كردم ولي هميشه هم بش گفتم كه خانواده من اينجورين پدرم تصميم گيرنده است و ميدونم كه يه مقدار هم احساسي رفتار كردم .قبل از اينكه كارشو رها كنه هم خواستگار واسم اومد جدي شد بهش گفتم نميتونم ادامه بدم اگه پدرومادرم قبول كنن مجبورم رهات كنم ولي قضيه خواستگاريم بهم خورد وايشونم موضوع رو فهميدن و بدون هماهنگي با من كارشونو ول كردن

    نه اون موقع كه تصادف كرد قول ازدواج بش نداده بودم بهشم گفتم مثل يه خواهر كمكت ميكنم و براي اين خودمو مسول تصادف ميدونم چون شبي كه تصادف كرد تا صبح هي اس ام اس ميدادو آه و ناله ميكرد چون قبلا شكست خورده بود يكبار منم بهش گفتم شكستم اگه خوردي بايد خودتو بالا بكشي افسردگي چه صودي داره هي گفت گناه من چي بوده كه صادق بودم و ازين حرفا منم خوابم بردو بعدا فهميدم تصادف كرده گفتم شايد بخاطر حرفاي من تصادف كرده

    الانم تو اين روزها باز خواستگار اومده و جدي شده منم بهش گفتم كه خواستگار اومده و باز خانواده گير داده . 2،3هفته پيشم خانوادم بهش گفتن با خانواده بيا خواستگاري خب هي گفت تا كارم جفت وجور شه اوايل پاييز ميايم .الانم پدر مادرم ميگن بايد ميومد ديگه بيشتر از اين نميشه موقعيتاتو از دست بدي چون تو اين مدت خيلي خواستگارارو رد كردم حتي اجازه ندادم بيان خونه . حالا موندم چيكار بايد بكنم،اونم موضوعو كه فهميده ناراحت شده و سريع رفته موضوعو به خانوادشم گفته اونام يخورده بش غر زدن كه تقصير خودته و فلان اونم ناراحت شده از خونه زده بيرون ميگه ميخام برم جايي كه كسي نشناسم در صورتي كه الان توي يه آزمون استخدامي هم قبول شده مونده نتايج مرحله دوم بدن كه خيلي احتمالش هست كه قبول بشه و ميتونه دوباره بره سركار از كار قبليشم بهتر و نزديكتر به خانوادش

    خودتونو بزارين جاي من به عنوان يه دختر تصميم بگيريد خانوادم ميگن كه اگه دختر رسيد به 30ديگه مجبوره بايه پيرمرد يا يه مطلقه و اينجور چيزا ازدواج كنه ولي مردا هميشه ميتونن ازدواج كنن بهتره ديگه احساساتو بزاري كنار و منطقي رفتار كني

    پدرم ميگه ديگه بسه حتي اگه اينوهم رد كني باز بايد صبر كني چه فايده داره حتي اگه بياد خواستگاري وقتي كاري اينجا نداره باز بايد تو بموني اينجا اون اونجا تا يه كاري پيدا بشه . پدرم اولين بار كه ديده بودش بهش گفته بود 6ماه بهت فرصت ميدم كه الان از اون 6ماه شده 1سال و چند ماه . ميگه ديگه بسه

    پرسيدين چطور كمكش كردم پاشه هيچي فقط بهش ميگفتم نگران نباش تو خوب ميشي و قوي هستي و حتما خوب ميشي و بعد مينتوني بياي اينجا ببينيم همين


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.