19 سالمه . یک سال و دو ماه پیش از طریق سایت خودم با دختری آشنا شدم . رابطمون به صورت تلفنی ادامه پیدا کرد . بعد از یک سال قرار شد همدیگرو ببینیم . شهر اونا مجاور شهر ماست . من به دیدنش رفتم و ازش خوشم اومد . بهش بیشتر علاقمند شدم . چیزی که این بین بود اون دختر 2 سال از من بزرگتر بود . از علاقه ی زیادش بهم میگفت و واقعا عاشقم بود . در طول دو سه باری که به دیدنش رفم انواع هدیه ها رو برام میخرید . واقعا از صمیم قلب عاشقم بود . هیچ تردیدی هم در این نداشتم . چون بارها و بارها در ابتدای دوستی امتحانش کرده بودم . این رو هم مطمئن بودم که دختر پاکدامنیه . قول ازدواج بهش داده بودم . به همین خاطر خانوادش رو بیشتر برام معرفی کرد . پدر و مادرش هر دو مذهبی و خیلی خوب و متدین .
مشکلی که برای من پیش اومده اینه که بعد از یک سال من به یکی از دخترای فامیلمون فکر میکنم . دختری که از لحاظ ظاهری بهتر از اینی هست که باهاش دوستم . از لحاظ تحصیلی هم بهتره . فامیل خیلی نزدیک هم هست . از فامیلای نزدیک مادرم . اما از علاقم بهش چیزی نگفتم و نمیدونم اون منو دوست داره یا نه
حالا من موندم و بین دو تا انتخاب :
اولی دختری که از تمام لحاظ خوب هست و خیلی خیلی عاشقمه و فکر میکنم که دختری به این خوبی که واقعا آدم رو به خاطر خودش عاشقانه و تا پای جون بخواد پیدا نمیشه . اما ظاهرش معمولیه و ریزه.
دومی هم دختری که فامیلمونه و از لحاظ تحصیلی خیلی خوبه و ظاهری هم بهتره و هم سن خودم هستش دختر خوبی هم هست اما نمیدونم بهم علاقه داره یا نه ..
الان دو روزه با دختر اولی به هم زدم . فقط به خاطر اینکه عذاب نبینه چون میدونه همه ی دلم باهاش نیست و از قضیه خبر داره . من نمیدونم چیکار کنم . از دوستانی که واقعا صاحب نظر هستند درخواست مشاوره و راهنمایی دارم .
علاقه مندی ها (Bookmarks)