سلام
بی مقدمه شروع میکنم،دختری هستم 21 ساله و از بچگی عاشق پسر خالم بودم و اونهم همین حسو نسبت به من داشت وقتی 4 سال پیش دانشگاه قبول شدم اون ازم خواستگا ری کرد و رابطه ما شروع شد(در حد تلفنی). خانواده من خیلی مخالف بودن هم چون هنوز سنی نداشتم و هم اینکه میگفتن اون در سطح ما نیست چون اون بچه ی طلاقه و با داداش و مامانش زندگی میکنه . حدود 10 ماه با هم رابطه تلفنی داشتیم تا اینکه بنا به دلایلی من بهش جواب منفی دادم با اینکه دیوانه وار دوستش داشتنم و اونهم برای اینکه تلافی کنه و از لحاظ روحی آروم بشه با دختر عمش ازدواج کرد... روزهای خیلی سختی برام گذشت البته اونهم همینطور بود تا جایی که با وجود اینکه زن داشت وقتی همدیگرو میدیدیم داغون میشدیم و اون با زنش بحث و دعوا میکرد و همین بی توجهیایی که به زنش داشت باعث شد که زنش بهش خیانت کنه و اونهم خیلی زود طلاقش داد... حالا بعد از گذشت 3 سال دویاره رابطمونو شروع کردیم و اینبار واقعا قدر همدیگرو میدونیم اما بازم خانواده من مخالفن مخصوصا حالا که ازدواج کرده و طلاق گرفته... توی دو راهی گیر کردم. واقعا دوستش دارم و نمیتونم بدون اون زندگی کنم و اونهم مثل منه اما نمیدونیم چکار کنیم... بیشتر از گذشته همدیگرو دوست داریم و حاضر نیستیم لحظه ای بدون همدیگه باشیم و اون واقعا از ازدواجش پشیمونه منم اونقدر دوستش دارم که تونستم ازدواجشو نادیده بگیرم و تا الان هر خواستگاری داشتم بخاطر اون رد کردم. خواهش میکنم کمکم کنید بگین چکار کنم تا خانوادم راضی بشن.اصلا کارم درسته که دوباره قبولش کردم؟ ازدواج قبلیش در آینده لطمه ای به زندگیمون نمیزنه؟ واقعا به راهنمایتون نیاز دارم... ممنون[/size]
علاقه مندی ها (Bookmarks)