گاه گاهی که دلم می گیرد، با خودم می گویم به کجا باید رفت؟ به که باید پیوست، به که باید دل بست؟ به دیاری که پر از دیوار است؟ به امینی که امانت خوار است؟ یا به افسانه دوست؟
نفس کشیدن برایم در این هوای سنگین و بغض آلود سنگین است.
مدام در انتظارم......
در انتظار .... دوست دارم فارغ از هر قید و بند ، تا صبح بیدار بمانم ،تا صبح ها بیدار بمانم
آهی داغ،از درون سردم
علاقه مندی ها (Bookmarks)