به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 64
  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    4,395
    سطح
    42
    Points: 4,395, Level: 42
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    100

    تشکرشده 134 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بی نهایت عزیز
    خیلی ممنون که حرفهای طولانی و کسل اورم رو خوندید فکر نمیکردم کسی حوصله کنه و بخونه
    دقیقا چون اتفاق خاصی نیوفتاده و من رو از همچی محروم کرده من عصبانی ام
    من نمیگم اشتباهی نمیکنم اگر هم بکنم سریع عذر می خوام ولی اون پس میزنه
    انقدر تلافی میکنه و زجرم میده انقدر منو ازار روحی میده که می افتم به گریه تا ببینه من شکستم دست بر نمیداره آخه چرا باید مجازات من این باشه ؟
    حتی هروقت اومد سمتم من با اغوض باز پذیرفتمش من اصلا اهل لجبازی تلافی کینه کردن نیستم خودش همیشه میگه
    اما فکر میکنم بد عادت شده
    واقعا دلم می خواد یک مدتی ازش بی خبر باشم
    خیلی دلم پره خسته ام ازینکه اینهمه سرهیچ و پوچ منو میشکنه الان هیچ خبری ازش ندارم
    فقط صبح زنگ زد بیدارم کرد برم کلاس خیلی سرد گفت رسیدی خبر بده منم رسیدم فقط براش نوشتم رسیدم
    مثل خودش سرد همیشه کلی برای هم ارزوی روزی شاد میکردیم با کلی انرژی مثبت اما مثل خودش سرد رفتار کردم و تا الان ازش خبری ندارم
    نمیدونم چطوری رفتار کنم ؟
    برای من سخت نیست بگم بیا اشتی کنیم و تمام این چیزهایی که گفتید رو بگم ابایی ندارم اما میدونم قبول نمیکنه بارها همچین جملاتی براش ارسال کردم و اظهار ناراحتی کردم از رفتارم و خواستم که اشتی کنیمو باهم حرف بزنیم اما به هیچ عنوان قبول نکرده و بدتر رفتار کرده و دورتر شده
    اگرم بخوام صبر کنم خودش بیاد حتما چندروز طول میکشه
    نمیدونم چیکار کنم وقتی اینجوری میکنه
    چشم نامه رو نمیفرستم و پاکش کردم..
    من بحث نمیکنم
    غر نمیزنم و گریه نمیکنم
    صبور شدم و وقتی قهر میکنه تندتند بحث نمیکنم و حرف نمیزنم همه ی سعی خودم میکنم چیزی ناراحتش نکنه و رو حساسیتهاش دست نزارم اما بعضی اوقات از دستم در میره واقعا این چندوقت به خیلی چیزهای الکی گیر داده
    اما نمیدونم وقتی اینجوری میکنه و پیشم نیست چطور باهاش رفتار کنم ؟
    اگر پیش هم بودیم میومد سمتم نمیتونست ازم دور باشه
    ولی الان که رفته ماموریت نمیدونم چطوری رفتار کنم
    چطوری مدیریت کنم
    کمکم کنید الان باید چطور رفتار کنم

    آنیتای عزیز
    خیلی ممنون نامه رو پاک کردم خیلی بد بود حق باشماست
    من عاشق این هستم که نامه اینچینی براش بنویسم اما مطمن هستم بدتر رفتار میکنه
    من بارها اینکارو کردم بعد از قهرهاش شاید به جرات شاید 20-30 بار امتحان کردم
    اما هربار احساسات و حرفهام و به مسخره گرفته گفته اگه منو دوست داری پس چرا اونجوری کردی عذرخواهیت به دردم نمیخوره و ازین حرفها
    اصلا روش تاثیر نداره متاسفانه
    راه حل دیگه ای ندارید؟
    ویرایش توسط پاپیون : سه شنبه 21 اردیبهشت 95 در ساعت 12:08

  2. کاربر روبرو از پست مفید پاپیون تشکرکرده است .

    سمیراه (سه شنبه 21 اردیبهشت 95)

  3. #32
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 98 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-21
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,584
    سطح
    48
    Points: 5,584, Level: 48
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 166
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 199 در 73 پست

    Rep Power
    30
    Array
    عزیزم
    نامه ای بی نهایت عزیز گفتن رو بنویس بفرست
    خیلی خوبه نامه هم همدلی شده با همسرت هم جوری القا شده که نباید تورو بشکنه
    شاید وقتهای دیگه فقط ابراز علاقه کردی و عذر خواهی اما این همدلی هم درش هست بفرست همین رو

  4. کاربر روبرو از پست مفید سمیراه تشکرکرده است .

    پاپیون (سه شنبه 21 اردیبهشت 95)

  5. #33
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    4,395
    سطح
    42
    Points: 4,395, Level: 42
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    100

    تشکرشده 134 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سمیرا عزیز
    حق باشماست به این شکل تابحال براش نفرستادم
    همین الان اس مس کردم براش جملاتی که
    بی نهایت عزیز گفت رو فقط یکم جملات رو صمیمی تر کردم
    چند دقیقه بعدش برام نوشت
    عزیزم ما این مشکلمون همیشگیه
    نوشته من تکیه گاهت هستم درست ولی سنگ نیستم و دلیل نمیشه همیچی رو بریزی رو من و منم چیزی نگم نوشته اگر مردونگی اینه من غلط بکنم مرد باشم!!!

    دیدی گفتم...
    بیشتر غرورمو شکوند
    بددهنی کرد لجبازی کرد سر هیچ و پوچ دست اخرم که این حرفارو گفتم اینجوری رفتار کرد
    همیشه اینجوری مهربون که بشم وقتی عصبانیه بدتر میشه
    خیلی دوست دارم چند وقتی نه ببینمش نه صداشو بشنوم نه نوشته ای ببینم ازش
    واقعا الان من چی جواب اینو بدم ؟
    بخدا دوست دارم زنگ بزنم بهش بگم تو سنگدل ترین ادم رو زمینی نه بخششمو میبینی نه درک داری فقط از مردونگی قلدری و زورگویی بلدی

    خسته ام چی بهش بگم اخه :-(

    انقدر عجوله و نوشت چرا جواب نمیدی
    واسش نوشتم خسته ام از حرفات از برخوردات
    دیگه ادامه نده

    واقعا خسته ام ....
    خدا کمکم کنه
    ویرایش توسط پاپیون : سه شنبه 21 اردیبهشت 95 در ساعت 13:05

  6. #34
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 27 اردیبهشت 04 [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,634
    امتیاز
    43,486
    سطح
    100
    Points: 43,486, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,209 در 1,575 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    368
    Array
    در زیر مکالمتون رو آوردم و سهم اشتباهات شما.

    نقل قول نوشته اصلی توسط پاپیون نمایش پست ها
    یه مدتی بود بی حال بود بهش میگفت جیشده از چیزی ناراحتی میگفت نه جسمم خستست مشکل روحی ندارم رفت دکتر یکسری داروهای تقویتی براش نوشت چند روز پیش تویه برنامه چت (ماموریته و دوهفتست ندیدمش)
    ازش پرسیدم قرصهارو که میخوری حالت بهتره ؟ گفت نه
    گفتم چرا عزیزم
    گفت قرص واسه مریضی جسمیه نه روحی
    ایشون اینجا داره می گه قرص ها مربوط به بیماریه جسمی شونه و دارن به شما آگاهی می دن که علاوه بر اون از لحاظ روحی هم مشکل دارند.
    در این حالت همسر شما به شما داره آگاهی می ده نسبت به نیازش که می خواهد راجع به مساله روحی پیش امده صحبت کند. در این شرایط شما باید باهشون همدلی و همراهی کنید تا مشکل روحی که دارند رو بیان کنند.

    نقل قول نوشته اصلی توسط پاپیون نمایش پست ها
    منم گرفتم به شوخی کلی با شکلکای بامزه نوشتم عه عشقم توام منو گذاشتی سرکار اوندفعه گفتی من روحی مشکلی ندارم که جسمیه فقط
    نه تنها پیامشون رو دریافت نکردید عجولانه بدجور زدی تو برجک ایشون ، و ایشون رو وادار به عقب نشینی کردید.




    نقل قول نوشته اصلی توسط پاپیون نمایش پست ها
    بعد گفت حالا الان مشکل روحی ام دارم
    گفتم عه چیشده عزیزم مشکلت چیه
    گفت حال نمیکنم بگم!!!!
    گفتم خب بگو چیشده دیگه گفت وقتی میزنی جفت پا تو برجکم منم دوست ندارم بهت بگم مشکلمو
    هرچی گفتم عزیزم شوخی کردم من نمیدونستم مشکلی داری بهم بگو مشکلتو گفت نمیگم نخواستیم
    گفتم خب از کدوم حرفم ناراحت شدی بگو من نمی خواستم ناراحتت کنم چرا عصبانی سر من خالی میکنی
    در این مرحله اشتباهی در دریافت پیام صورت گرفته ، ایشون دیگه مایل به ادامه نیستند اما شما باز عجولانه اصرار می کنید که ایشون علت ناراحتی شون رو بگند. بهتر بود در این مرحله کمی صبر می کردید و فرصت می دادید اگر خودش می خواست علت ناراحتی اش رو بگه.

    نقل قول نوشته اصلی توسط پاپیون نمایش پست ها
    کلی نوشت میزنی تو ذوقم و مسخره میکنی و ازین حرفها منم دیگه جوابی ندادم
    بعد از اون همه اصرار شما ، ایشون شما رو محلی برای درد دل پیدا می کند و شروع می کند از ناراحتی اش گفتن بهقول شما کلی نوشت. و واقعا فاجعه است که بعد از اون همه اصرار شما که ایشون خود افشایی کرده ایشون رو به حال خودش رها کنید وهیچ جوابی ندهید.

    کافی بود می گفتید ، می فهمم چه می گویی . من هم جای تو بودم ناراحت می شدم. همین. اگرصبر می کردی چه بسا شروع می کرد از علت مسایل روحی اش برایت دردل کردن.


    نقل قول نوشته اصلی توسط پاپیون نمایش پست ها
    که زنگ زد گفت شعور نداری جواب نمیدی؟گفتم حوصله بحث ندارم گفت پس بیجا میکنی مینویسی وقتی نمیخای جواب بشنوی
    چنین عکس العملی از ایشون طبیعیه

    نقل قول نوشته اصلی توسط پاپیون نمایش پست ها
    هیچی تموم شدو صبحش گفتم عیب نداره بد صحبت کرد باهام کلی مثل قبل باهاش مهربون رفتار کردم اما سردی میکرد همیشه وقتی می خوابید بهم میگفت که نگران نشم اما نگفت و من بیخبر بودم ازش همیشه میرسید خونه خبر میداد اما نداد همیشه بهم زنگ میزد شبا اما نزد منم اعصابم خورد شد دیگه با مهربونی باهاش حرف نزدم و دیگه نه زنگ زدم نه خبری ازش گرفتم..
    بعد از یک بحث چنین انتظاراتی زیاده.
    با این حال ایشون تماس گرفتند شما رو از خواب بیدار کردن ، ببینید چقدر شما رو دوست دارند. بهتر بود تشکر می کردید و این همان فرصتی است که ایشون به شما داده تا قضیه رو فراموش کنید اما حالا نوبت شماست که ادامه دهید.

    دوست عزیز اگر سعی کنیم در یک مساله سهم اشتباهات خودمون رو بپذیریم وبعد از اون درست عمل کنیم زندگی می شه گل و بلبل.
    اشکال شما در این مثالی که زده بودید این بود که سهم اشتباه خودتون رو پذیرفتید اما درست عمل نکردید.

    روش درست این بود که :

    بعد از دریافت ناصحیح پیام از جانب شما و ناراحتی ایشون شما یک عذر خواهی می کردید و بهشون فرصت می دادید که اگر خواست باهاتون درد دل کند.

    حالا اصرار کردید مشکلش رو گفت یاد بگیرید همدلی کردن رو ، همدلی به معنای این نیست که حرفاش درسته وباید تایید کنید .

    حالا همدلی نکردید با قهر ازهم جدا شدید در مرحله بعد بشینید واکاوی کردن که اشکالات کار من کجا بود نه اینکه با مرور انتظاراتتون که این کارو می کرد الان نمی کنه بیشتر موجب جولان دادن به احساساتتون بشید.

    ایشون پیش قدم شدن و تماس گرفتند شما رو بیدار کردند ، استقبال کنید نه اینکه لجبازی کنید وادامه دهید.
    ویرایش توسط بی نهایت : سه شنبه 21 اردیبهشت 95 در ساعت 13:10

  7. 2 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    پاپیون (سه شنبه 21 اردیبهشت 95), ستاره زیبا (پنجشنبه 23 اردیبهشت 95)

  8. #35
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 27 اردیبهشت 04 [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,634
    امتیاز
    43,486
    سطح
    100
    Points: 43,486, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,209 در 1,575 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    368
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پاپیون نمایش پست ها
    سمیرا عزیز
    حق باشماست به این شکل تابحال براش نفرستادم
    همین الان اس مس کردم براش جملاتی که
    بی نهایت عزیز گفت رو فقط یکم جملات رو صمیمی تر کردم
    چند دقیقه بعدش برام نوشت
    عزیزم ما این مشکلمون همیشگیه
    نوشته من تکیه گاهت هستم درست ولی سنگ نیستم و دلیل نمیشه همیچی رو بریزی رو من و منم چیزی نگم نوشته اگر مردونگی اینه من غلط بکنم مرد باشم!!!

    دیدی گفتم...
    بیشتر غرورمو شکوند
    بددهنی کرد لجبازی کرد سر هیچ و پوچ دست اخرم که این حرفارو گفتم اینجوری رفتار کرد
    همیشه اینجوری مهربون که بشم وقتی عصبانیه بدتر میشه
    خیلی دوست دارم چند وقتی نه ببینمش نه صداشو بشنوم نه نوشته ای ببینم ازش
    واقعا الان من چی جواب اینو بدم ؟
    بخدا دوست دارم زنگ بزنم بهش بگم تو سنگدل ترین ادم رو زمینی نه بخششمو میبینی نه درک داری فقط از مردونگی قلدری و زورگویی بلدی

    خسته ام چی بهش بگم اخه :-(

    انقدر عجوله و نوشت چرا جواب نمیدی
    واسش نوشتم خسته ام از حرفات از برخوردات
    دیگه ادامه نده

    واقعا خسته ام ....
    خدا کمکم کنه
    من نگفتم شما این پیامک رو بفرست گفتم اگر جای شما بودم این را می نوشتم.

    دوست عزیز مشکل شما دریافت نکردن پیام همسرتونه ،و این به خاطر تحلیل های نادرست شما ، بدبینی و عدم اعتماد به نفسه. الان همسر شما داره نشون می ده که احتیاج به حمایت عاطفی شما داره گرچه یک مرده ، شاید جملاتش رو خوب بیان نمی کنه اما فهمیدنش سخت نیست.

    وقتی پیام می ده چرا جواب نمی دی یعنی اینکه به شما نیاز داره ، اینکه شما آرومش کنی ، اما باز شما به حال خودش رهاش می کنی.

    در جواب ایشون می شد گفت به نظر می یاد عزیزم خیلی تحت فشاری ، کاش می شد یه برنامه می ریختی تا با هم باشیم .

    لازمه که به هم کمک کنیم که ان شالله این مشکل همیشگی محو و نابود بشه.

    در ضمن برای حل مسایل فی مابین از اس ام اس و صحبت تلفنی حتی الامکان پرهیز کنید و جوری مدیریت کنید که بحث رو کوتاه کنید. بحث رو عوض کنید و در فرصتی مناسب که کنار هم هستید از در عاطفی مساله رو مطرح کنید و برای حل کردن آن اقدام کنید.


    این های که گفتم نه اینکه شما برید همین ها رو الان به همسرتون بگید ، می خوام بگم چگونه می شه یک مکالمه سازنده داشت در عین اینکه عاطفیه .
    ویرایش توسط بی نهایت : سه شنبه 21 اردیبهشت 95 در ساعت 13:30

  9. کاربر روبرو از پست مفید بی نهایت تشکرکرده است .

    پاپیون (سه شنبه 21 اردیبهشت 95)

  10. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    4,395
    سطح
    42
    Points: 4,395, Level: 42
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    100

    تشکرشده 134 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت نمایش پست ها
    من نگفتم شما این پیامک رو بفرست گفتم اگر جای شما بودم این را می نوشتم.

    دوست عزیز مشکل شما دریافت نکردن پیام همسرتونه ،و این به خاطر تحلیل های نادرست شما ، بدبینی و عدم اعتماد به نفسه. الان همسر شما داره نشون می ده که احتیاج به حمایت عاطفی شما داره گرچه یک مرده ، شاید جملاتش رو خوب بیان نمی کنه اما فهمیدنش سخت نیست.

    وقتی پیام می ده چرا جواب نمی دی یعنی اینکه به شما نیاز داره ، اینکه شما آرومش کنی ، اما باز شما به حال خودش رهاش می کنی.

    در جواب ایشون می شد گفت به نظر می یاد عزیزم خیلی تحت فشاری ، کاش می شد یه برنامه می ریختی تا با هم باشیم .

    لازمه که به هم کمک کنیم که ان شالله این مشکل همیشگی محو و نابود بشه.

    در ضمن برای حل مسایل فی مابین از اس ام اس و صحبت تلفنی حتی الامکان پرهیز کنید و جوری مدیریت کنید که بحث رو کوتاه کنید. بحث رو عوض کنید و در فرصتی مناسب که کنار هم هستید از در عاطفی مساله رو مطرح کنید و برای حل کردن آن اقدام کنید.


    این های که گفتم نه اینکه شما برید همین ها رو الان به همسرتون بگید ، می خوام بگم چگونه می شه یک مکالمه سازنده داشت در عین اینکه عاطفیه .
    ممنون بی نهایت جان که انقدر دقیق توضیح دادید من واقعا فکر نمیکردم انقدر اشتباه کردم!!


    ایشون اینجا داره می گه قرص ها مربوط به بیماریه جسمی شونه و دارن به شما آگاهی می دن که علاوه بر اون از لحاظ روحی هم مشکل دارند.

    در این حالت همسر شما به شما داره آگاهی می ده نسبت به نیازش که می خواهد راجع به مساله روحی پیش امده صحبت کند. در این شرایط شما باید باهشون همدلی و همراهی کنید تا مشکل روحی که دارند رو بیان کنند.

    کاملا درسته ولی امان ازین محیط چت و مجازی
    اون با شکلک های خنده و شوخی این موضوع رو نوشت و من واقعا فکر کردم داره شوخی میکنه و همچنین چون خیلی همیشه از همچی میناله واسه من دیگه این حرفها چیز عجیبی نیست!ولی درسته واقعا اشتباه کردم

    در این مرحله اشتباهی در دریافت پیام صورت گرفته ، ایشون دیگه مایل به ادامه نیستند اما شما باز عجولانه اصرار می کنید که ایشون علت ناراحتی شون رو بگند. بهتر بود در این مرحله کمی
    صبر
    می کردید و فرصت می دادید اگر خودش می خواست علت ناراحتی اش رو بگه

    اینجا متوجه شدم قضیه جدیه می خواستم اسرار کنم که بگه برام که از دلش دربیارم اما نشد خیلی دارم رو عجول بودنم کار میکنم

    خیلی عجولم خیلی!

    بعد از اون همه اصرار شما ، ایشون شما رو محلی برای درد دل پیدا می کند و شروع می کند از ناراحتی اش گفتن بهقول شما کلی نوشت. و واقعا فاجعه است که بعد از اون همه اصرار شما که ایشون خود افشایی کرده ایشون رو به حال خودش رها کنید وهیچ جوابی ندهید.

    کافی بود می گفتید ، می فهمم چه می گویی . من هم جای تو بودم ناراحت می شدم. همین. اگرصبر می کردی چه بسا شروع می کرد از علت مسایل روحی اش برایت دردل کردن.

    به خیال خودم خواستم دعوا نکنیم خواستم تو محیط چت بهم بی احترامی نکنیم اخه قرارمون همین بود(گاهی که میرفت ماموریت وقتی نمیشد تماس بگیره باهام چت میکردیم و اکثرا سوتفاهم پیش میومدو بی احترامی قراربر این شد که دیگه بحثی نکنیم تو این محیط خودمم دلم خیلی پر بود ولی مثلا خواستم جواب ندم تا اروم شه!ولی به قول شما اگر همدلی میکردم اروم میشد!!چون همیشه خودش میگه وقتی با من حرف میزنه فقط اروم میشه!

    که زنگ زد گفت شعور نداری جواب نمیدی؟گفتم حوصله بحث ندارم گفت پس بیجا میکنی مینویسی وقتی نمیخای جواب بشنوی

    بنظر من طبیعی نیست که توهین کنه

    من فکر کردم زنگ زده که ادامه صبحت رو ادامه بدیم وقتی دیدم با توپ و تشر اومد حاضر نشدم حرف بزنه!

    ممنون راستش نوشته هاتونو همون روز خوندم خیلی روم تاثیر داشت خیلی
    درسته من همیشه اشتباهاتم رو قبول میکردم اما درست رفتار نمیکردم!!
    ارومش کردم همون روز
    بعد اون پیامم یکم بحث کردیم و من اجازه دادم هرچی تو دلشه بگه راستش تو حرفها بهش گفتم خسته شدم ازت داغ کرد و کلی حرف زد
    میگفت برو خستگیتو درکن من که همش دارم کار میکنم که زودتر عروسی بگیریم دوشیف کار میکنم مجبور نیستی بمونی اگه خستگی بامن صحبت کنی و ازین حرفها..
    کلی صحبت کرد گذاشتم خودش رو خالی کنه اخرش گفتم از تو خسته نشدم از دعواها خسته شدم
    از دوریت و از رابطه اینجوریمون خسته شدم گفتم منوببخش من میفهمم عصبانی ازم ولی باهاش اشتی کن و یکمم خودم لوس کردم
    صدام لرزید
    یهو ازین رو به اون رو شد کلی قربون صدم رفت و گفت چرا صدات لرزید خودشم بغضش گرفت ارومم کرد و گفت که زودتر میاد از ماموریت که چندروزو کامل باهم باشیم بعد دوباره میره


    ارتباط قطع کردیم شب دوباره بهم زنگ زد کلی بهونه گرفت که من نمیبینمت ازم دوری ( هفته پیش که اومد از ماموریت خواست بیاد خونه ما اما من مجبور بودم پیش خواهرم بمونم چون شوهرش نبود و مریض بود ) با عصبانیت میگفت خسته شدم ازین دوری دیگه ازین زندگی خسته ام یهو اصلا همین چندروزم همو نبینیم و ازین حرفها گفت یوقت خواهرت دوباره مریض نشه و من پس فردا اومدم باز نیای خونمون ؟
    خیلی با لحن بد گفت
    من یهو حرفهای شما یادم اومد
    سعی کردم تیکه هاشو نادیده بگیرم و پیامشو بگیرم اینکه بخاطر ندیدن من داره بهانه میگیره رو گرفتم از حرفاش
    با مهربونی گفتم منم دلم برات تنگ شده منم از خدام بود ابجیم مریض نمیشد باتو میبودم پیش تو میبودم راست میگی حق باتوعه
    این چند روز زمین به اسمون بیاد من از پیشت جم نمیخورم و ازین حرفها
    کلی دوباره قربون صدقم رفت گفت ببخشید من انقدر بد شدم دوریت داره منو میکشه کارام زیاده واست جبران میکنم و هزاربار گفت منو ببخش

    امیدوارم بتونم تو موقعیتها خوب فکر کنم
    ممنون بینهایت عزیز
    خیلی خوب تحلیل کردی
    ممنون از صبر حوصله ای که گذاشتی برای من



  11. کاربر روبرو از پست مفید پاپیون تشکرکرده است .

    بارن (سه شنبه 19 مرداد 95)

  12. #37
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    4,395
    سطح
    42
    Points: 4,395, Level: 42
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    100

    تشکرشده 134 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    امیدوارم دوستای خوب باتجربم باشن که کمکم کنن مخصوصا بی نهایت مثبت نگر عزیزم

    خیلی خسته ام
    میدونم اشتباه زیاد داشتم توی زندگی
    خیلی سعی کردم همسر خوبی باشم اما مدام استرس دادم که منججر شده
    تنگی نفس پیدا کنم
    انقدر که سعی میکنم ناراحتش نکنم همش توی استرسم
    این اواخر خیلی سرد شده باهام و خیلی تلخ رفتار میکنه مدام داره تاریخ عروسی رو میندازه عقب بدون دلیل
    واقعا دیگه منم دارم سرد میشم
    دیشب یه دعوای فوق العاده مسخره راه انداخت و دوباره قهر کرده
    بیشتر اوقات فکر میکنم من مردم اون زن یه زن حساس لوس زودرنج که مدام تو قهره
    ارزو به دل موندم یه روز که دعوا شد بیاد مردونه حلش کنه بهم بگه نباید قهر کنی
    اما مگه میشه یروز من ناراحت شم از دستش من قهر شم همیشه دست پیش میگیره و همیشه اونه که طلبکاره

    قهره مسخرشو بگم

    پول اینترنتش زیاد اومده بود حدود 200 تومن دیشب گفت بهم (البته گله نکرد بصورت خبری گفت)منم گفتم ببخشید انقدر واسه من فایل اموزشی دانلود کردی انقدر شد
    گفت نه مهم نیست گفتم دیگه نباید دانلود انقدر بکنی برام ببخشید با ناراحتی گفتم
    شروع کرد به دادو بیداد که
    تو چرا ناراحتی من که پولشو دادم ناراحت نیستم تو چرا کاسه داغتر از اشی
    من اینهمه واسه تو خرج میکنم اونوقت این که پولی نیست برام!!!!
    گفتم من کی از تو پول خاستم یا کی زورت کردم چیزی برای من بخری اگرم خریدی اسرار خودت بود چرا منت میزاری!!
    گفت منت نمیزارم نمیفهمی چی میگم میگم پول واسه من بی ارزشه
    چرا اصلا ناراحتی؟ چرا میگی ببخشید...
    دهن منو سرویس کردی و...
    کلی نوشت و من بحثی نکردم گفتم که شبخیر
    صبح بهش پیام دادم که عزیزم دیشب بحث مسخره ای بود بیا فراموشش کنیم و روزمونو خوب شروع کنیم
    که برام نوشت بی خیال شو حال و حوصله ندارم....منم دیگه جواب ندادم

    واقعا حس حقارت دارم حالم از خودم بهم میخوره که به یه ادم اجازه دادم انقدر منو تحقیر کنه برای هیچ و پوچ
    تمام سعی ام این باشه طبق میلش باشم بعد واس چندیات بی ارزش اینطوری دل منو بکشنه
    همه مردا اینجوری ان ؟
    انقدر سنگدلن ؟
    من انقدر برای اینکاراش گریه میکنم که خانوادم میگن اگر انقدر ازارت میده طلاق بگیر
    میگم نه
    نمیدونم واقعا من نمیتونم با یه ادم ننر زندگی کنم
    من ادم منفعلی نبودم وقتی کاراشتباهی میکرد نمیرفتم دنبالش تا بیاد عذرخاهی اما ماهها و ماهها طول میداد
    تا اخر مجبور میشدم خودم برم منت کشی یا هربار که سرسنگین میشدم اون سرسنگینتر

    دیگه خسته شدم توروخدا کمک کنید
    ویرایش توسط پاپیون : سه شنبه 19 مرداد 95 در ساعت 12:03

  13. #38
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    224
    Array
    سلام
    شما بیشتر مشکلتون از اینه که صحبتهاتون غیر حضوریه و از طرفی شما تا یه جایی خوب صحبت میکنی و بعد یکهو همه چیزو خراب میکنی
    و از طرفی همسر شما هم مغرور

    هیچکدوم هم بحثو جمع نمی کنید

    ایشون گفت من این همه برای شما خرج می کنم این که چیزی نیست
    شما اگر می گفتی "دستت درد نکنه از این نظر گفتم که زودتر شرایط جور بشه برای عروسی "
    چی میشد؟ منتش سرت می موند یا خودتو تحقیر شده می دیدی؟

    انقدر گفتن این جملات سخته
    فوری باید یه جوری غرور خودتو بهش نشون بدی و غرور اونو زیر پا بذاری

    اگر برای شما زیاد هم کاری نمیکنه به هر حال به نظر خودش در حد وسعش انجام میده اینکه شما بگی چرا منت میذاری خیلی حرف سنگینیه

    یعنی تمام تلاشی که برای گرفتن عروسی و ساختن آینده و یا مایحتاج فعلی شما داره می کنه رو به فنا میدی بعدا میگی چرا عصبانی شد چرا بد جواب داد

    با خودت عهد ببند دیگه هیچ وقت غرور همسرت رو جریحه دار نکنی
    اگر حتی از چیزی ناراحت میشی مجبور نیستی فوری به روش بیاری شاید حق با شما نباشه شاید حق نداشته باشی ناراحت بشی یه کم صبوری کن

    به جرات میتونم بگم هرمردی بود از این جملات ناراحت می شد و حتما واکنش داشت

    ناشی از سنگدلی هم نیست فقط به خاطر شکسته شدن غرورشونه

    کمی بی طرفانه فکرکن
    ضمنا در جریان باش اگر این روند رو ادامه بدی زندگیت دوام نمیاره و مقصر حداقل به میزان 70 درصد خودت هستی
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  14. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    بارن (سه شنبه 19 مرداد 95)

  15. #39
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 96 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1394-7-06
    نوشته ها
    130
    امتیاز
    3,017
    سطح
    33
    Points: 3,017, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 127 در 70 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پاپیون نمایش پست ها
    کسی از دوستان نیست که همسری حساس و بسیار زودرنج و لجباز داشته که باهاش مدارا کرده که تجربیاتش رو بیاد برام بگه ؟
    من تجربه شو دارم،البته مورد من حادده...

    اصولا سخته کنار اومدن و زندگی کردن با اینجور مردا، اما اگه راهشو بلد باشی، بهتر میشه
    باید مهارت ارتباطی داشته باشی
    متاسفانه این ازون موردهاست که باید رفتار و تفکر خودتو تغییر بدی
    شما هنوز زیر یک سقف نرفتید؟ دوری باعث بیشتر شدن این لجبازی میشه

    نباید از منطق و دلیل باهاش جرف بزنی، لوسش کن، اون بخش وجودیش بالغ نشده، شما زنانگیهای نهفته تو بیدار کن و با اونها باهاش رفتار کن
    بهش سرکوفت نزن، گیر نده، بیخیال باش ، چرا خودتو عذاب میدی با حرص خوردن؟
    اصلا مقابله به مثل نکن، باهاش دعوانکن،وقتی قهر میکنه بذار یکم توحال خودش باشه، بعد آروم آروم همراه با تسلط به خودت برو طرفش،مهربونیتو ببینه خودش از کارش پشیمون میشه
    بذار خودش پشیمون بشه،اگه تو گارد بگیری،بیشتر لج میکنه

    وقتی خسته و گرسنه و تحت فشاره، باهاش بحث نکن،غر نزن
    پرخاش نکن، گریه نکن، خونسردیتو حفظ کن
    باهاش نرم و آروم حرف بزن،وقتی حالش خیلی خوبه ناراحتی هاتو بهش بگو
    اینجور مردها از زنهایی که درعین حال هم شخصیت قوی دارند و هم روحیه و رفتارشون لطیفه خوششون میاد

    به نظرِ من،اگه روی رفتار خودت کار کنی،به خودت هم کمک میکنه،باعث میشه فردا تو مشکلاتِ زندگی از خودت ضعف نشون ندی
    برای خودت هم خوبه

    خودت بهتر از هرکسی میتونی به خودت و همسرت کمک کنی
    قوی و استوار باش ، و خونسردیتو حفظ کن
    ویرایش توسط delkhaste : سه شنبه 19 مرداد 95 در ساعت 20:37

  16. کاربر روبرو از پست مفید delkhaste تشکرکرده است .

    پاپیون (چهارشنبه 20 مرداد 95)

  17. #40
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    4,395
    سطح
    42
    Points: 4,395, Level: 42
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    100

    تشکرشده 134 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فکور نمایش پست ها
    سلام
    شما بیشتر مشکلتون از اینه که صحبتهاتون غیر حضوریه و از طرفی شما تا یه جایی خوب صحبت میکنی و بعد یکهو همه چیزو خراب میکنی
    و از طرفی همسر شما هم مغرور

    هیچکدوم هم بحثو جمع نمی کنید

    ایشون گفت من این همه برای شما خرج می کنم این که چیزی نیست
    شما اگر می گفتی "دستت درد نکنه از این نظر گفتم که زودتر شرایط جور بشه برای عروسی "
    چی میشد؟ منتش سرت می موند یا خودتو تحقیر شده می دیدی؟

    انقدر گفتن این جملات سخته
    فوری باید یه جوری غرور خودتو بهش نشون بدی و غرور اونو زیر پا بذاری

    اگر برای شما زیاد هم کاری نمیکنه به هر حال به نظر خودش در حد وسعش انجام میده اینکه شما بگی چرا منت میذاری خیلی حرف سنگینیه

    یعنی تمام تلاشی که برای گرفتن عروسی و ساختن آینده و یا مایحتاج فعلی شما داره می کنه رو به فنا میدی بعدا میگی چرا عصبانی شد چرا بد جواب داد

    با خودت عهد ببند دیگه هیچ وقت غرور همسرت رو جریحه دار نکنی
    اگر حتی از چیزی ناراحت میشی مجبور نیستی فوری به روش بیاری شاید حق با شما نباشه شاید حق نداشته باشی ناراحت بشی یه کم صبوری کن

    به جرات میتونم بگم هرمردی بود از این جملات ناراحت می شد و حتما واکنش داشت

    ناشی از سنگدلی هم نیست فقط به خاطر شکسته شدن غرورشونه

    کمی بی طرفانه فکرکن
    ضمنا در جریان باش اگر این روند رو ادامه بدی زندگیت دوام نمیاره و مقصر حداقل به میزان 70 درصد خودت هستی
    ما حضوری هم این مشکلو داریم
    ما برای خرید لباس رفته بودیم به من گفت این لباس رنگش خوب نیست ولی من خیلی خوشم اومده بود گفتم باشه اما خب از قیافم معلوم بود ناراحتم تا چندروز با من بدرفتاری میکردو قهر بود
    سرچی؟؟؟ سر اینکه چرا قیافه ناراحت به خودت گرفتی !!!اخه اینم حرفه؟
    بعدم این منت گذاشتنهاش فقط برای اونشب نبود
    تو تمام دعواها تمام هدیه هاش رو تمام خریدهاشو به رخ من میکشه
    خریدها و هدیه هایی که من هیچوقت اسراری به گرفتنشون نداشتم
    درسته نامزد شما برای شما هدیه بخره بعد تو ناراحتی وقتی شما بهش میگی ازت ناراحتم بگه من فلان چیزو برات خریدم فلان چیزو خریدم!!!
    درسته این ؟؟؟؟؟
    منت گذاشتم برای شما خوشاینده ؟
    برای من بی ارزش میشه وقتی تمام چیزهایی که برای من میخره رو موقع دعوا حساب میکنه و میگه
    و کار خیلی زشتیه
    بدونید حرفش ریشه داشت و همیشه عادت داره منت بزاره نه فقط سره من سره همه منت تمام کارهاشو میزاره

    چه غروری جریحه دار کردم !!!اون گفت پولش زیاد اومد دیگه نباید انقدر مصرف کنم منم عذر خواستم واسه اینکه بخاطر من هزینش زیاد شد سرم دادو بیداد کرد!!!!من چه گناهی کرده بودم که مستحق دادوبیداد بودم ؟

    کار اون درست بود ؟ دادو هوارش درست بود سر هیچ و پوچ!!!
    هرکی جای من بود دادو بیداد میکرد من خیلی خودمو کنترل کردم

    خیلی جالبه که 70 درصد من مقصرم
    هیچ موضوع بدی پیش نیومده برای خودش خرجهای انچنانی میکنه سیستم و گوشی انچنانی چندین میلیون هزینه میکنه و بدون اینکه فکر کنه قول داده چندماه دیگه عروسی بگیره و من هیچ چیز نگفتم البته این حرفی که شما زدیدو یبار گفتم
    برام کادوی گرونی خرید تشکر کردمو گفتم باید بیشتر صرفه جویی کنیم که عروسی عقب نیوفته گفت عجله نکن عروسیرم میگیریم گفتم خیلی تحت فشارم خانوادم هی میپرسن چیشد
    خیلی بد صحبت کردو گفت به کسی ربطی نداره به خانوادت بگو کوفت شد بگو درد شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    میبینید ؟ خیلی چیزهارو واکنشهای زشت و بیجاشو نمیدونید که 70% رو انداختین گردن من

    در ضمن همه دوروبریام حتی مادرش اعتقاد داره من خوبم و پسرش به شدت بدقلقه
    سر همچین چیز مسخره ای سرم دادو بیداد کردو اخر 70 درصد من مقصرم

    بحثو جمع نکردم ؟
    بهتون بگم که من هیچ ابایی ندارم که غرورمو برای شادیش از بین ببرم همیشه تو تمام دعواهامون اخرش میگفتم باشه عزیزم هرچی تو بگگی یا اروم باهاش صحبت میکردم و منظورمو توضیح میدادم اما فحشهای رکیک میداد کلا اون از بحث متنفره اگر من اروم بشم بدتر میکنه همیشه وقتی باارامش سمتش میرم غرورمو میشکنه با تمام زورش پس شما وقتی نمیشناسیش قضاوت نکن
    مشاور به من گفت تنها راه خلاص شدن از بحث با همچین ادمی اینکه که ادامه ندم بحثو باهاش تا یه مدتی بگذره صبح من خواستم همچی رو درست کنم که باز اینجوری کرد

    واقعا مرسی از حرفاتون فقط حالمو بدتر کردید

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط delkhaste نمایش پست ها
    من تجربه شو دارم،البته مورد من حادده...

    اصولا سخته کنار اومدن و زندگی کردن با اینجور مردا، اما اگه راهشو بلد باشی، بهتر میشه
    باید مهارت ارتباطی داشته باشی
    متاسفانه این ازون موردهاست که باید رفتار و تفکر خودتو تغییر بدی
    شما هنوز زیر یک سقف نرفتید؟ دوری باعث بیشتر شدن این لجبازی میشه

    نباید از منطق و دلیل باهاش جرف بزنی، لوسش کن، اون بخش وجودیش بالغ نشده، شما زنانگیهای نهفته تو بیدار کن و با اونها باهاش رفتار کن
    بهش سرکوفت نزن، گیر نده، بیخیال باش ، چرا خودتو عذاب میدی با حرص خوردن؟
    اصلا مقابله به مثل نکن، باهاش دعوانکن،وقتی قهر میکنه بذار یکم توحال خودش باشه، بعد آروم آروم همراه با تسلط به خودت برو طرفش،مهربونیتو ببینه خودش از کارش پشیمون میشه
    بذار خودش پشیمون بشه،اگه تو گارد بگیری،بیشتر لج میکنه

    وقتی خسته و گرسنه و تحت فشاره، باهاش بحث نکن،غر نزن
    پرخاش نکن، گریه نکن، خونسردیتو حفظ کن
    باهاش نرم و آروم حرف بزن،وقتی حالش خیلی خوبه ناراحتی هاتو بهش بگو
    اینجور مردها از زنهایی که درعین حال هم شخصیت قوی دارند و هم روحیه و رفتارشون لطیفه خوششون میاد

    به نظرِ من،اگه روی رفتار خودت کار کنی،به خودت هم کمک میکنه،باعث میشه فردا تو مشکلاتِ زندگی از خودت ضعف نشون ندی
    برای خودت هم خوبه

    خودت بهتر از هرکسی میتونی به خودت و همسرت کمک کنی
    قوی و استوار باش ، و خونسردیتو حفظ کن
    خیلی ممنون
    من واقعا اهل غر زدن پرخاش کردن گیر دادن و این حرفها خیلی وقته که نیستم
    دیگه ام مثل سابق دلیل و منطق نمیارم
    وقتی عصبی میشه (البته کم پیش میاد نشه)
    فقط سکوت میکنم چون چه با زبان نرم چه تند شروع میکنه فحش دادن

    وقتی ارومه میگم بهش که چه احساسی داشتم از رفتارش میگه اره حق باتو سعی میکنم بهتر شم و
    هیچ تغییری نمیکنه

    میدونید بیشتر مشکل من زمانیه که
    از همچین موضوع مسخره ای ناراحته و چند هفته باهام سرد میشه نه میاد خونمون نه زنگی میزنه
    مگر اینکه اتفاقی همو ببینیم اشتی کنیم
    و این موضوع منو دیوونه کرده که انقدر بیخیاله

    من و خانوادم ازونهایی هستیم که دعوا کنیم دودقیقه بعد اشتی میکنیم و من امتحان کردم بعد از دعوا تنهاش گذاشتم هیچوقت نیومد سمتم تا اخر خودم خسته شدم رفتم سمتش محبت کردم بدتر بدوبیراه گفت دور شد
    مثل فردا صبحش که اون پیامو دادمو بد رفتار کرد
    بشدت کینه ای و مغروره خانوادگی همینجورن بخاطر یچیز مسخره چندماهی باهم قهر میکنن همشون لوسن حتی پیرهاشون

    خسته شدم ازش واقعا باورم نمیشه دارم به طلاق فکر میکنم

    من یه تکیه گاه امن میخواستم نه کسی که وقتی بجای شما گفتم تو چند هفته پیداش نشه
    سرد برخورد کنه ناز کشیدن بلد نباشه و مدام منو تنها بزاره
    ویرایش توسط پاپیون : چهارشنبه 20 مرداد 95 در ساعت 10:10


 
صفحه 4 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شوهر دهن لقم همه چیزو برای خانوادش تعریف میکنه
    توسط golehamishebahar در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 31 فروردین 95, 10:28
  2. چیکار کنم که همسرم همه چیزو به خانواده اش نگه؟
    توسط پری. در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 بهمن 94, 21:35
  3. +شوهرم همه چیزو ساده میگیره!چکار کنم؟
    توسط فروغ در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 تیر 87, 01:09
  4. شوهرم همه چیزو ساده میگیره!چکار کنم؟
    توسط فروغ در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 تیر 87, 13:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.