
نوشته اصلی توسط
جیران
سارای عزیز ! اول معذرت میخوام به خاطر پاسخی که میخوام بذارم چون میدونم خیلی خوشت نمیاد . من فکر میکنم تو گرفتار یه حس شدید علاقه شدی که منطق ساپورتش نمیکنه و این اصلا خوب نیست . تفاوت سنیتون مسئله مهمیه که الان به خاطر علاقه به چشمت نمیاد ولی بهش فکر کن . شوق و اشتیاق اکثر اونایی که هم سن و سالن و با هم ازدواج میکنن به طور طبیعی با گذشت زمان کمرنگتر میشه چه برسه به 18 سال تفاوت . به این فکر کن که به احتمال قوی اون حداقل 20 سال زودتر از تو عمرش تموم میشه و شاید تو تو جوونی محکوم به تنهایی بشی . اینکه اون شما رو دوست داشته باشه طبیعیه کدوم مردی از این شرایط و آغوش باز یه دختر جوون و مهر و محبتش بدش میاد ؟ کف سنگین ترازو خود تویی . هر چقدر هم که شرایط مادی و ظاهری خوبی داشته باشه . بهانه هایی که میاره نشون دهنده منطق و قوه عقلانیشه ولی خب اون یه آدمه و تحت تاثیر احساساتش ممکنه باب میل تو عمل کنه ولی عقلش بهش گوشزد میکنه که این ازدواج اشتباهه . اگر هم ازدواج کنید با هر اتفاق و اختلاف ساده ای بهتون میگه تو خودت خواستی تو التماس کردی پس حق اعتراضم نداری .
برات آرزوی خوشبختی دارم و امیدوارم تصمیم درستی بگیری . راستی اینم بگم خیلی به دوام احساسات امروزت مطمئن نباش . شاید باور نکنی از 22 سالگی تا 26 سالگی خیلی از ابعاد شخصیتی یه دختر عوض میشه . آرزوهاش پخته تر میشن احساساتش یه جور دیگه میشه حتی نگاه به زندگی هم ممکنه برات عوض بشه . باور کن این 4 سال به اندازه 40 سال به رشد و بلوغ بیشتری خواهی رسید . حداقل یه کوچولو شک کن به اینکه 8 سال دیگه یه مرد 50 ساله رو به اندازه امروز دوست داشته باشی . مردی که شوق و شورش برای زندگی ممکنه نتونه پاسخگوی نیازهای یه زن 30 ساله باشه .
علاقه مندی ها (Bookmarks)