به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 38 , از مجموع 38
  1. #31
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    با تشکر دوباره از دوستان

    به نظر من صمیمیت و دوس داشتن تو این جور مسائل خیلی اهمیت داره.. شما باید طرفو دوس داشته باشی تا بتونی بهش بگی حق با توئه ( گرچه من تا الان گفتم که بیشتر حق با تو بوده اما بی تقصیر هم نبودی)
    ببینید آقای جوادیان، اگه به عنوان یک غریبه به موضوع نگاه کنیم ... هر سه فرزند ( مثلا) باید به طور مساوی به امورات والدین بپردازند. اگه یکی بیشتر بچه داره و وقت نمی کنه، اگه یکی خونه اش دوره یا ... مشکل خودشه.
    مگه کارمندهای یک اداره، اگه خونشون دورتره اجازه دارن دیرتر بیان سرکار؟ یا کمتر بیان؟
    اگه کسی بیشتر بچه داره، می تونه کمتر کار کنه و بره خونه به بچه هاش برسه؟

    پس منطقی و با حساب دو دو تا چهار تا، حق با خانمتونه.
    چون شما نزدیکتر به مادرت زندگی می کنی، یا چون شما احساس مسئولیت بیشتری می کنی، ربطی به منطق قضیه نداره.
    شما این کار را به خاطر احساست، دلت، رابطه مادر و فرزندی، و حتی رابطه خواهر برادری ( کمک به اونهایی که دورترن یا مشغله بیشتر دارند) انچام می دی.

    مگه من خانم شما را دوست دارم که می گم حق با ایشونه و همه باید یکسان کمک کنند؟ اتفاقا برای حرف منطقی زدن نیازی به احساس دوست داشتن نیست.

    اما اگه بخوای الکی حق را به کسی بدی، یا بخوای همدلی کنی، یا بخوای آرومش کنی ... اونوقت باید دوستش داشته باشی تا بتونی بشینی کنارش و دلداریش بدی. اونجاست که احساس دخیله.
    شاید یکی از دلایل این که شما نمی تونی با خانمت همدلی کنی اینه که اولا فکر می کنی حق با ایشون نیست ( شما موظفی جور خواهر برادر را بکشی)
    ثانیا اون حسی که می گید در شما شکل نگرفته، هنوز جاش خالیه. اگه اونقد که باید دوستش داشتید، می تونستید عاطفی کمکش کنید.

    ---------------------------
    در مورد اون موضوع دوم
    من احساس می کنم خانمتون شما و زندگیش را دوست داره، اما متوجه اهمیت نقش زنانگیش نیست. این موضوع یه مقداریش ذاتیه، یه مقداریش هم به خانواده و مخصوصا مادر بستگی داره.
    اگه بتونید کتابهایی در این مورد براش تهیه کنید و گاهی بشینید این موضوعات را به شکل عمومی باهاش بحث کنید ( مستقیم خودش را مثال نزنید) شاید بد نباشه.

    کتاب "مثل یک مرد فکر کن مثل یک زن رفتار کن"، اینو می شه دانلود کنید.
    کتاب "زن بودن"، تونی گرنت

    این مطلب هم کاملترش و به شکلهای مختلفش تو سایتهای مختلف هست ...
    زن بودن - آموزشی مداوم ...
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  2. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    sara 65 (سه شنبه 18 مهر 96), اركیده (چهارشنبه 19 مهر 96), جوادیان (چهارشنبه 19 مهر 96)

  3. #32
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 309 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    "لطفا با دخالت دادن احساسات راهنمایی نکنین..خانم بنده هم بی تقصیر نبودن.."[/quote]
    قطعا همین طوره که میگین اقای جوادیان.من خودم فقط خواستم تجربه احساسیمو به عنوان یه خانم براتون بنویسم وگرنه خانمتون هم برخوردشون کاملا اشتباه بوده.و باعث شدن شما از دو طرف تحت فشار قرار بگیرین.و چیزی که از پستاتون برداشت کردم شما شخصیت ارام و صبور و باگذشتی دارین و مردی نیستین که خواسته تونو به همسرتون تحمیل کنین و دلتون میخواد رضایت اونم داشته باشین و احتمالا همسرتون هم ازین خصلت شما یه خورده سواستفاده میکنه و بعضی وقتا تند میره که باعث دلخوری و دلسردی شما میشه!
    پ.ن: شما برای من شخصیت خیلی قابل احترامی دارین مشخصه که قلب بزرگ و مهربونی دارین که به مادرتون اهمیت میدین و همین طور با وجود مشکلی که از همون اول در ارتباط با همسرتون داشتین نجابت و شرافتتونو حفظ کردین و تمام تلاشتونو برای رفع این مشکل انجام دادین! از صمیم قلب امیدوارم به زودی اون عشق و شوری که انتظارشو دارین وجودتونو پرکنه آمین

  4. 3 کاربر از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده اند .

    ترنم بهاری (سه شنبه 18 مهر 96), جوادیان (سه شنبه 18 مهر 96), شیدا. (سه شنبه 18 مهر 96)

  5. #33
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها

    اما اگه بخوای الکی حق را به کسی بدی، یا بخوای همدلی کنی، یا بخوای آرومش کنی ... اونوقت باید دوستش داشته باشی تا بتونی بشینی کنارش و دلداریش بدی. اونجاست که احساس دخیله.
    شاید یکی از دلایل این که شما نمی تونی با خانمت همدلی کنی اینه که اولا فکر می کنی حق با ایشون نیست ( شما موظفی جور خواهر برادر را بکشی)
    ثانیا اون حسی که می گید در شما شکل نگرفته، هنوز جاش خالیه. اگه اونقد که باید دوستش داشتید، می تونستید عاطفی کمکش کنید.
    سلام

    این پستتون خیلی برام مفید شد و ازتون تشکر میکنم..

    در مورد نظری که نوشتین و تو کادر کردم باید عرض کنم من به هیچ وجه حقو به اونا ندادم و خودمم ناراحتم از اینکه برادر بزرگم زیاد خودشو درگیر رسیدگی نمیکنه و باید یک بزرگتر ازش بخواد ..

    بهر حال نظرات شما و همه دوستان خیلی بدردم خورد و میخوام فعلا کم کم روش کار کنم تا ببینیم چی میشه..

    انشالله که حال مادر زود خوب بشه و کمتر شاهد این جور مشکلات باشیم..

    در مورد بند دوم هم کتابهارو قبلا هم گفته بودین و من کوتاهی کردم و نخریدم..اما این بار حتما پیگیر خواهم شد.. قبلا هم تو تاپیک قبلی نوشته بودم که ایشون تحت تاثیر مادرشون این مدل تربیت شدن..

    خواهر کوچکترشون این جوری نیستن ها اما خانم بنده نمیدونم چرا انقد شبیهه مادر خانمم شدن..

    یادمه یه روز مادر خانمم یه فرش کهنه پهن کرده بود و خواهر خانمم تا اونو دید گفت مامان همین الان اینو جمع میکنی تا شوهرم نیومده ..

    ولی من این رفتارو در مورد خانمم به هیچ وجه ندیدم..


    از شما خانم میس بیوتیه عزیز خیلی تشکر میکنم بابت صفتهای خوبی که به من نسبت دادین و بنده سزاوار این خصلت ها نیستم..هدف بنده انسان بودن و انسان گونه زندگی کردنه

    برای شما هم ارزوی موفقیت دارم..

  6. 3 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (چهارشنبه 19 مهر 96), ترنم بهاری (سه شنبه 18 مهر 96), شیدا. (چهارشنبه 19 مهر 96)

  7. #34
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مهر 01 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    8,211
    سطح
    61
    Points: 8,211, Level: 61
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 239
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    255

    تشکرشده 416 در 195 پست

    Rep Power
    50
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    سلام

    ممنون از خانم میس بیوتی عزیز

    و اقای باغبان که نظرات و راه حل هاشون برام مفید واقع شد..

    مخصوصا این جمله که نمیدونم کدوم یک از دوستان برام نوشتن با این مضمون ( خانمتون نباید حس کنن شما با خونوادتون در یک جبهه و تیم قرار گرفتین) خیلی بدردم خورد..

    خانم بهاره از نظر شما هم تشکر میکنم و میدونستم از اون حرفم برداشت درستی نخواهد شد..چون فقط برای خودم قابل درکه

    علت تند جواب دادنتونو نمیدونم..با راهنماییه دوستان کم کم دارم راه حل هارو عملیش میکنم ..من بعد اون ماجرا به خانمم نزدیک شدم .. دیشب شیرینی گرفتم میوه خریدم و کلی خوش گذروندیم..

    براش اس ام اس عاشقانه فرستادم و ...

    "لطفا با دخالت دادن احساسات راهنمایی نکنین..خانم بنده هم بی تقصیر نبودن.."


    جناب جوادیان، سلام

    متاسفم که لحن جملات من به نظرتون تند رسیده. قصدم فقط بیان دیدگاهم در مورد مشکل شما هست. به هر حال من نه شما رو می شناسم و نه خانم و خانوادتون. نظر من بر اساس برداشتم از نوشته های شما در این تاپیک هست.
    معمولا در بروز یه مشکل همه درصدی مقصر هستن. حالا کم و زیاد داره. قصد طرفداری از همسرتون رو ندارم. اینجا فقط با شما میشه صحبت کرد. نه با خانم یا خواهرتون.

    من هم در جایگاه عروس هستم و هم دختر خانواده. برای همین حتی اگه از روی احساسات هم راهنمایی کنم سعی می کنم هر دو طرف رو درک کنم. در هر حالتی فکر می کنم که تعادل بهترین راه حل هست. نه رفتار همسرتون رو می پسندم که به خواهرتون توهین کردن و نه حرفای خواهرتون در مورد خانمتون. نه دلایل شما برای انجام دادن همه کارها و کمک نگرفتن از بقیه. برای همین میگم هیچ کس منطقی (در مورد رسیدگی به مادر هست) رفتار نمیکنه.

    امیدوارم مادرتون سریع تر بهبود پیدا کنن.

  8. کاربر روبرو از پست مفید بهاره جون تشکرکرده است .

    جوادیان (چهارشنبه 19 مهر 96)

  9. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array
    با سلام خدمت آقای جوادیان قبل از هر چیز متاسفم بخاطر بیماری مادرتون و انشالله که هر چه سریعتر حال ایشون رو به بهبودی بره.

    آقای جوادیان عزیز این شرایط ناگوار معمولا برای همه خانواده ها پیش میاد و معمولا یکی از پسرهای خانواده بیشتر از بقیه به پدر و مادر خودش اهمیت میده (معمولا پسر ته تقاری) و بقیه کنار میکشن و یا کمتر توجه میکنند. که باز خدا رو شکر و گرنه تکلیف این سالمندان بی گناه چی میشد من واقعا تعجب میکنم جدیدا مد شده تو خونه ها از حیوانات خانگی نگهداری میکنن و انواع رسیدگی ها بهشون میشه اما این سالخوردگان که فرشته های زمینی اند و برای ما زحمت کشیدن رو فراموش میکنیم.

    آقای جوادیان من احساس میکنم شما و همسرتون توی این قضیه خیلی بی سیاست عمل کردین چون شما این شرایط حتی میتونستین به نفع خودتون استفاده کنید. ببینید ما دقیقا تو شرایط شما هستیم و شوهر منم دقیق مثل شماست اما اون همیشه از بی توجهی های سایر اعضا گلایه میکنه و من تازه دلداریش میدم اگه میخاست دفاع کنه شاید مثل همسر شما گارد میگرفتم ولی من و اون دقیقا با هم توی جبهه علیه اونها هستیم و همسرم همیشه تو جمع ها کلی تیکه بارونشون میکنه و حتی گاهی مواقع که نمیرسه کاری انجام بده مستقیم و رک ازشون میخاد که اونها هم همکاری کنند.

    به همین خاطر هیچوقت فکر نمیکنم که داره از شوهرم سواستفاده میشه و برعکس به چشم یک انسان مسئولیت پذیر بهش نگاه میکنم و همیشه دلداریش میدم که عیبی نداره جای دوری نمیره عوضش دعای خیره اونهاست که همیشه تو زندگیمونه و واقعا هم همینطوره که عجیب این دعای خیر تو زندگی ما تاثیر داشته چون علیرقم اینکه همسر من خیلی دیرتر از بقیه برادراش سرکار رفته و ما زندگیمون رو از صفر شروع کردیم و روی پای خودمون ایستادیم اما شاید بگم ما 10لول از اونها جلوتریم و اصلا قابل مقایسه نیست با بقیه برادراش.
    و در آخر به همه خانما توصیه میکنم با این قضیه کمی ملایم تر کنار بیاییم اشکالی نداره که گاهی همسرمون رو که روزی پسر اون خانواده بوده و اون پدر و مادر براش تلاش کردن و به اینجا رسوندنش و در اختیار ما گذاشتن، رو بزاریم که مال اونها باشه و به اونها رسیدگی کنه هر چند ممکنه کمی عرصه برای خودمون تنگ بشه.
    با تشکر

  10. 2 کاربر از پست مفید masamasa تشکرکرده اند .

    ترنم بهاری (چهارشنبه 19 مهر 96), جوادیان (چهارشنبه 19 مهر 96)

  11. #36
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 15 آبان 96 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1396-7-18
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    315
    سطح
    6
    Points: 315, Level: 6
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 23 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.اینو امروز تو کانالی که سایت گذاشته دیدم به مشکل شما هم فکر میکنم ارتباط داره
    #مدیر_همدردی � - آقای محترم، خانم ها وقتی با شما حرف می زنند همیشه نمی خواهند کمکی بگیرند، یا اعتراضی بکنند، یا گیر بدهند، یا نق نق بکنند. آنها خیلی دوست دارند شنیده بشوند و دیده بشوند و تحسین شما را بگیرند.
    مثال:
    خانم: خواهرت امروز تو جمع مثل یک کلفت با من حرف زد و گفت به من یک لیوان آب بده.
    غلط:
    آقا: تو چقدر حساسی، حالا یه لیوان آب دادن ، تو رو می کشه !!!

    درست:
    آقا: باید خیلی ناراحت شده باشی، بگو عزیزم تو چکار کردی.


    ==========================================
    (البته کار روی بالا بردن ظرفیت خانم مسئله جدایی هست که هنگام فوران احساسی یک خانم نباید دست به اصلاحات زد.)
    ویرایش توسط اركیده : چهارشنبه 19 مهر 96 در ساعت 08:51

  12. 2 کاربر از پست مفید اركیده تشکرکرده اند .

    ترنم بهاری (چهارشنبه 19 مهر 96), جوادیان (چهارشنبه 19 مهر 96)

  13. #37
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array


    از شما خانم masamasa هم تشکر و قدردانی میکنم بابت همدردی و ابراز لطفی که بنده کردین و اینو اضافه کنم که
    فرق من با شوهرتون اینه که من خجالت میکشم ازشون گلایه بکنم و حدیثی هست که میگه اگه کار خیر و به زبون
    بیاری اجرش میره.. واسه همین چشمم به بالائیه و کسی کمک کرد و نکرد برام فرقی نمیکنه..

    از شما ارکیده خانم هم تشکر میکنم بابت راهنمائیتون.

    بازم ممنون از بهاره خانم عزیز و تشکر از گذاشتن نظر دوباره تان..

    در پایان از همه دوستانی که تو این مشکل کمک کردند و راهنمایی فرمودن سپاسگذاری کرده و برایشان ارزوی

    موفقیت میکنم.. اگر مشکل دوباره ای در این مورد پیش اومد تو همین تاپیک از راهنماییه دوباره شما استفاده خواهم کرد..

    دستتون درد نکنه

  14. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    بهاره جون (پنجشنبه 20 مهر 96)

  15. #38
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام جناب جواديان، اگه ممكنه به تاپيك آخر من يه سر بزنين ممتن ميشم. در ضمن اگر غلط املايى داشتم عذرخواهى ميكنم چون بنا به مشكلاتى كه با شوهرم داشتم گوشيم رو شكسته و واقعا نميبينم چى دارم مينويسم.
    جناب جواديان من وقتى نوشته هاى شما رو خوندم رفتارهايى كه نوشته بودين هميشه تداعى گر رفتارهاى شوهرم بود، و هميشه بهش شك داشتم كه نكنه شوهرم اخساسش به من مثل احساس آقاى جواديان به همسرشونه. خيلى ذهنم درگير بود تا اينكه يك روز يكى از نوشته هاتون رو براش خوندم خيلىعلاقه نشون داد و خيلى پيگيرانه پرسيد كه حسشون به زنتون بهتر شده يا نه. تا اينكه پريشب دغوامون شد و بهم گفت كه از اول بهم حسى نذاشته و همش غصه ميخورده كه وقتى ميتونسته كيس هاى بهتر از من داشته باشه چرا با من ازدواج كرده،گفت نه قدم نه هيكلم نه لباس پوشيدنم هيچ چيزم باب ميلش نبوده و الان بيشتر أوقات حس خواهر برادرى داره به من.
    الان سئوال من از شما اينه كه آيا حس شما به همسرتون خوب شده؟ رابطه زناشوييتون چطوريه؟ من به اين زندگى اميدوار باشم يا تموم كنم، خيلى احتياج دارم به راهنماييتون.


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.