به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 21
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط donya. نمایش پست ها

    - - - Updated - - -


    آقای جوادیان پارسال خودتونو یادتونه؟ چه فکرایی داشتین حتی میخواستین جدا بشین...چرا؟؟؟!!! چون همسرتون اون کسی نبود که میخواستین.خیلی رو اندامش مشکل داشتین.یادتونه.... من الان رو اون چیزایی که گفتم مشکل دارم. اونقدر تو گوشم خوندن که تو لیاقتت خیلی بیشتر از این فرده که منم باورم شده.البته خیلی احساسی انتخاب کردم چون فکر میکردم کسی منو نمیخواد بخاطر اینکه سمت هرکی میرفتم از دستم فرار میکرد.البته اون موقع اینقدر تاامید نبودم. ولی یکم که گذشت اینکه برای کسی مهم باشم برام شد آرزو...احساس انتخاب اشتباه همه وجودمو پر کرده.احساس تلف کردن وقت و عمر و جوونیم. استفاده درست نکردن از زمان دانشجوییم و دانشگاه خوبی که دانشجوش بودم. استفاده درست نکردن از زمان مجردیم.استفاده د رست نکردن از زمان ازدواجم.... همه شده حسرت رو دلم .حالم از خودم داره بهم میخوره...........
    منظورتون چیه برا خودتون چیکار کردین؟؟؟
    سلام

    ممنون از پاسخگوئیتون..

    دوست عزیز من هنوزم رو اندام خانمم مشکل دارم ولی این مشکلو کم رنگ کردم .. و مشکل من بعد ازدواج شروع شد ولی شما از اساس مشکل دارین.. چون دیدتون نسبت به جامعه فرق میکنه .. و دوس دارین دیگران براتون تصمیم بگیرن و بعد شما بخاطر این تصمیم
    شروع به نوحه خوانی کنید.. و خودتونو بخاطر کاری که توش دخیل نبودید توجیه و تنبیه کنید

    منظورم از بند اخر نوشتم اینه که تو نوشته هاتون فقط همه رو مقصر میدونید و میگید خواستم کاری کنم نذاشتن خواستم تصمیمی بگیرم نذاشتن و غیره.. پس شما برا خودتون چیکار کردین؟

    اگه هیچ کاری نکردین پس الان هم دارین طبق حرفای تحریک امیز اونها جلو میرین و زندگیتونو سیاه میکنید

    همین جور که در جواب نوشته من انقد محکم برخورد کردید در مقابل خواسته ها و تصمیمات دیگران هم همینقد محکم باشید و زندگیتونو خودتون رقم بزنید..

    چون همه یه روزی رفتنی اند و شما میمونید و تصمیمات و انتخاب هاتون

  2. 3 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    donya. (پنجشنبه 26 اسفند 95), Ramin231 (چهارشنبه 25 اسفند 95), همراهی (سه شنبه 24 اسفند 95)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 بهمن 00 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1395-2-16
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    5,588
    سطح
    48
    Points: 5,588, Level: 48
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 162
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    103

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دنیا خانوم
    دلم میخواست خط به خط جواب نوشته هاتون رو بنویسم اما واقعا فرصتم کمه..اگه فرصتی پیش اومد انشالله سر میزنم اما چندتا نکته رو کلی بگم:
    ۱- شما میفرمایین دیگران به شما میگن شما سرترید و اگه میموندین خواستگار بهتر داشتین !!
    خب این عبارت از دو مطلب تشکیل شده
    الف) شما سرترین
    از چه لحاظ سرترین ؟ قیافه و تیپ؟
    به نظرتون عروس نباید یکم سرتر باشه ؟! اونم تو این جامعه ی وانفسا! بعضی اقایونی که خانوماشون خوشگل و ترگل ورگلند دنبال کیس بهترن! وای به حال این که عروس از دوماد تو این زمینه کمتر باشه! گرفتید چی گفتم؟ پس دنبال شوهر خوش قیافه تر و خوشتیپتر نباش که واقعا نگهداشتنش برای خودت هزارتا مهارت میخواد
    از نظر تحصیلی که فکر کنم گفتید مثل همید.حتی اگر هم شما تحصیلی بالاتر باشید الان به اقایون حرجی نیست . وقتی میبینن این همه تحصیلکرده ی بیکار هست پس مجبورن قید دانشگاه رو بزنن و برن دنبال کار!
    از نظر سن درسته ده سال اختلاف سنی دارین اما این به معنای کم بودن ایشون نیست ! حتی چه بسی بخاطر همین بزرگتر بودن رفتارهای نابخردانه شما رو زیر سیبیلی رد کنن..فرکانس های دوست نداشتنهای شما رو نگیرن و به شما فرصت میدن برای بزرگتر شدن..تو زندگی عاقلانه تر عمل کنن و کلی نقطه مثبتهای دیگه.
    اگه از نظر خانوادگی و فرهنگی میگین باید ببینین ایا فکرتون درسته فرهنگی بالاترین؟ آخه گاهی ما ادما فکر میکنیم فرهنگمون خیلی عالیه اما وقتی میریم مطالعه می کنیم می بینیم همچینم فرهنگ ما بالاتر نیست...از طرفی بیاییم یکم منصف باشیم ایا کسی رو از خودمون پایینتر ببینیم و خودمون رو بالاتر نشون از فرهنگ داره یا ضد فرهنگ ؟

    ب) به شما میگن اگه صبر میکردین شوهر بهتری گیرتون میومد!!!
    ببخشید رک میگم..مگه نفرمودین تا قبلش کسی نبود ! چه تضمینی وجود داشت بعد از این زمان موردی اصلا پیدا بشه چه برسه به بهتر؟! اونقدر دخترای تحصیلکرده با مراتب علمی بالا هستن که خواستگار ندارن..میدونین چرا؟ چون اقایون میترسن برن خواستگاری میگن حتما ردمون میکنه! و یا بخاطر جو حاکمی که دنبال سن پایین هستن باز اقایون سراغ این دخترا نمیرن!
    دختر خوب از خواب خرگوشیت بیدار شو! اگه شوهرت مرد خوبیه بچسب بهش و مطمئن باش شانست گفته تو این عالم بیوفایی شوهر خوب گیرت اومده...یه خانومی بود تو سایت به اسم زندگی موفق( اگه اشتباه نکنم) چقدر خانوم بودن.رییس یه شرکت. تحصیلات بالا! اون وقت شوهرشون خدا میدونه چه بسرشون که نیاورد! گاهی دوستان می بریدن اما این خانوم نبرید و ادامه داد. هنوزم نمیدونیم در چه موقعیتی هستن؟ ایا شوهرشون هنوزم خواهان طلاقن؟ بحث عشق و این حرفا نبود..این زن عجیب مظهر فرهنگ صبر و مقاومت بود
    اگه لینکشون رو پیدا کردم میزارم براتون تا بدونین اگه درستون رو ادامه میدادین و به فلان جایگاه اجتماعی هم میرسیدین هیچ تضمینی برای خوشبختی نیست
    ۳_این مرثیه سرایی رو تموم کنین و به این لینک ها مراجعه کنین

    http://www.hamdardi.net/thread-18264.html
    ۴_اگه چند روز دیگه با این تاپیک روبروشدین چی کار میکنین؟!
    سلام مرد ۳۴ ساله ای هستم و خانومم ۲۴ ساله
    فکر میکردم با دختر کم سن و سالتر ازدواج کنم شادی و نشاط رو بخونم میبرم. فکر میکردم با اون میتونم عشق رو تجربه کنم!
    اما اینطور نشد! نه تنها شاد نیست که همیشه تو خودشه.اهل شور و حال نیست،باهام حرف نمیزنه سر ذوقم نمیاره. فکر میکنه از من سرتره! اما نمیدونه دار م رفتارای بچگونشو تحمل میکنم. منم خیلی عیبها تو رفتار خودش و خونوادش میبینم اما میگم ولش کن! زندگی زناشویی بالاتر از این حرفاست!
    دلم میخواست میومدم خونه مشکلات کار رو پشت در میذاشتم اما وقتی میام خونه تازه یادم میفته مشکلات زناشوییم هم هست و من سر کار یادم رفته بود!
    اصلا نمیدونه چی دوست دارم چی خوشحالم میکنه ؟ دلم میخواست گاهی سورپرایزم میکرد..کاش میشد بیرون میرفتیم با حسرت به شوهرای مردم نگاه نکنه! فکر میکنه من خاطرخواه ندآشتم ؟ نمیدونه همین الانم خاطر خواه دارم !
    از بس تو لاک خودشه انگیزه ای برام نذاشته!
    جدیدا با خانمی اشنا شدم که دقیقا مقابل خانوممه..تازه تحصیلاتش و خونوادشم بالاترن..اما اونقدر با محبت و خونگرمه..همیسه شاده و شوخی میکنه..حتی اکه تیپم داغون باشه با خنده میگه اینجوری هم حال میده بریم بیرون همش که نباید خوشتیپ بود! اگه مریض باشم کلی پیامک میده و جوبای حالم میشه..حتی وقت دکتر برام میگیره..میدونه چه عطری دوست دارم همونو برای تولدم کادو گرفت..سر کارم گاهی میاد و غذای مورد علاقمو که پخته میاره..طعم غذاش عالیه..عین غذاهای مادرم که با عشق غذا برامون میپخت. اما غذای همسرم حتی اگه خوشمزه باشه به دلم نمیشینه چون عشقی توش نیست از سر باز کردنه!
    اون زن بانگاهش ، کلامش منو اروم میکنه و...

    بازم بگم دنیا خانوم؟
    خودت باشی چی جواب این تاپیک میدی ؟ چه دفاعی از همسر این آقا داری ؟به نظرت این اقا عاقله اگه اون خانوم رو ول کنه و همچنان به زندگی سردش ادامه بده؟
    من که میگم حتی اگه مجبور باشه به طور پنهانی هم که شده با اون خانوم زندگی میکنه تا زنده بودنش یادش نره

    دنیا خانوم گل قصدم ناراحت کردنت نیست دلم میخواد اشتباهی که بعضی خانوما میکنن رو نکنی و بعد پشیمون نشی

    ۵_ حدس میزنم اهل داستان خوندن باشی و به احتمال زیاد بعضی از اون ها روت تاثیر گذاشته...اگه اهل داستان هستیخواستی چندتا داستان واقعی بهت معرفی کنم اگر نه هم که اینتفکرت صدقه سر دوستای نااگاهت هست که دارن اشتباه راهنماییت میکنن!

    ۶_ هروقت فکر کردی شوهرتو دوست نداری از تکنیک توقف فکر استفاده کن.سرچ کنی پیداش میکنی

    ۷- مطالع این لینک هم خوبه
    http://www.hamdardi.net/thread-31863.htmlhtml

    http://www.hamdardi.net/thread-41890.html#post409382
    موفق باشی بانو

  4. 7 کاربر از پست مفید همراهی تشکرکرده اند .

    donya. (پنجشنبه 26 اسفند 95), maryam.mim (چهارشنبه 25 اسفند 95), mercedes62 (چهارشنبه 25 اسفند 95), Ramin231 (چهارشنبه 25 اسفند 95), میس بیوتی (پنجشنبه 26 اسفند 95), yarmehrban (چهارشنبه 25 اسفند 95), جوادیان (چهارشنبه 25 اسفند 95)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1395-12-04
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    4,294
    سطح
    41
    Points: 4,294, Level: 41
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    141

    تشکرشده 512 در 186 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام عزیزم
    از پاسخت به سؤالها و همینطور صحبت های دوستان خوبمون من به ذهنم رسید مطالبی رو بشما دوست گرامی عرض کنم.
    تا به اینجا همسر شما بسیار خوب و حسنه ظاهر شدن. اگر چه ازدواج در سنین پایین برای برخی خانم ها مسئله ساز شده و بعد از مدتی تازه متوجه میشن که سنشون کم بوده و چرا شوهر کردن اما برای شما جای تأسفی و غصه ای باقی نگذاشته.
    هر زمانی که تو این مدت من بشخصه روی مسئله ی ازدواج مطالعه داشتم و مشاوره های مختلف رو دیدم مردم از دردهایی به ستوه اومدن که واقعا مشکل شما دربرابرش شبیه یک طنز سرگرم کننده هست. دوست من در این مدت دیدم که؛
    دختران زیادی سن ازدواجشون خیلی بالا رفته بود یعنی سی، سی و چهار. و ... یا خواستگاری نداشتن یا کسی مطابق ملاک های اونها نبود، در نتیجه از تنهایی داشتن نابود میشدن.. همه چی بود ولی عشقی نبود.
    زنان جوانی رو دیدم که درگیر خیانتهای مداوم همسرشون بودن و در واقع با چند زن دیگر داشتن زندگی میکردن و همسرشون علناً اونا رو پس میزد.
    زنان جوانی که بخاطر دخالت مستقیم خانواده همسر تصمیم به جدایی داشتن ...
    زنانی که همسرشون درگیر اعتیاد و کتک کاری، فقر بود.
    زنان جوانی که به زور با مردان مسن ازدواج کرده بودند خانم بیست و پنج ساله ، آقای شصت ساله...
    همیشه آدم ها وقتی چیزی دارن نسبت به اون بی تفاوتن ، تازه وقتی از دست بدن ... اونوقت میفهمن چه گوهر گرانبهایی داشتن. اگر مردی در زندگیت هست که خوبه و دوستت داره هر صبح از خواب بیدار میشی خدارو شکر کن. شما اگر مشکلات نداشتی و بیست و پنج سالت میشدآخرش بازم باید شوهر میکردی... شاید تا دیروز تو خونه پدری تحمیل داشتی اما الان مستقلی و راحت شدی اگر شوهرت هم بهت تحمیل میکرد اونوقت تکلیفت چی بود؟
    برو بشین زندگیتو بکن و نگو اگر این میشد اون نمیشد و .... از کجا یقین داری اگر ازدواج نمیکردی یا دیرتر ازدواج میکردی ... بعد خیلی آدم خوشبختی میشدی؟ با این اوضاع و این همه مشکلات جامعمون قول میدم بهت اگر دیر شوهر میکردی الان قسمتت پسر ی بود که باید میومدی تاپیک میزدی شوهرم مسئولیت پذیر نیست چه کنم؟ / شوهرم دوست دختر داره، چه کنم؟/ شوهرم سیگار میکشه و تو جیبش چیز پیدا کردم چه کنم!؟
    همسرت با گفتار یا رفتار تو ممکنه از تو دلسرد بشه و حق هم داره پس؛
    الان که اینترنتت رو بستی برو و به اشتباهاتت و کم محبتیت نسبت به همسرت فکر کن و اونو جای خودت بذار..وقتی اومد خونه برو دست بنداز گردنش و ببوسش و باهاش عاشقانه رفتار کن و برای عیدش یه عیدی خوب بخر و هیچوقت دیگه هیچوقت بهش چیزی نگو دلش بشکنه.

  6. 6 کاربر از پست مفید yarmehrban تشکرکرده اند .

    donya. (پنجشنبه 26 اسفند 95), maryam.mim (چهارشنبه 25 اسفند 95), nardil (چهارشنبه 25 اسفند 95), Ramin231 (چهارشنبه 25 اسفند 95), همراهی (چهارشنبه 25 اسفند 95), میس بیوتی (پنجشنبه 26 اسفند 95)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیز

    یار مهربان و همراهی عزیز صحبتهای خیلی خوبی داشتند حتما بخون و بهشون عمل کن . کاملا منطقی و عاقلانه به مساله شما نگاه کردند فقط می خوام چند تا چیز بگم که هر وقت فکرهای منفی اومد تو ذهنش با خودت مرور کنی و عوضشون کنی. من تا حدودی می فهمم چی می گی و حدود یک ماه این حس تورو تجربه کردم و می گفتم حیف من که ازدواج کردم . حالا شما تو خونه پدرتون هم سخت گیری بوده و راحت نبودی و یه جورایی می خواستی فرار کنی و اینکه می ترسیدی به عاقبت خاله ها دچار شی من که خیلی راحت بودم و خواستگار هم زیاد داشتم از خلبان تو کانادا گرفته تا مغازه دار لوازم کامپیوتری مثلا . بعد از ازدواج به خاطر یه سری مشکلاتی که برام به جود آوردن حس حقارت می کردم و می گفتم من با او دبدبه و کبکبه چرا باید اینجوری شم اما نهایتا فهمیدم فقط خودم می تونم به خودم کمک کنم .

    اول اینکه برو ورزش و شنا و از مزایای شوهر داری استفاده کن مثلا موهاتو رنگ کن عکسای اسپرت دو نفره بگیرید قاب کن بزن تو اتاق خوابت تو کانال ها و اینترنت ژست های مثل ژستهای آتلیه ها هست پیدا کن تمرین کن با شوهرت عکس بگیر چاپ کن (اگه هنر رو دوست داری) با توجه به چهره و اندام خوبی که گفتی داری فکر کنم از عکس بدت نیاد (مثل من ) . برو کلاس آموزشی یا سر یه کاری مشغول شو که ذهنت مشغول این حرفای خاله زنگی نشه . این ازت سره اون ازت سر نیست. به کسی چه ربطی داره . مهم خودتی که می گی دوسش داری و اونم دوست داره . برو فتوشاپ یاد بگیر عکسای شوهرت رو ویرایش کن مثلا دماغش رو کوچیک کن و ترفند به کار ببر عکسش رو خوشکل کن شاید اینجوری راضی شی (همه هدفم اینه که مشغولیت برات درست شه تا به این افکار منفی نه بگی) . با هم برید خرید یا نه خودت برو براش پیرهن بخر کادو کن بی مناسبت بهش بده اینجوری هم تیپش می شه اونی که می خوای هم خوشحالش کردی.

    انقدر به حرف مردم بها نده به خودت توجه کن و شخصیتت رو بزرگ کن . مردم همیشه حرف برای زدن دارن دیگه از برد پیت و آنجلینا جولی بهتر داشتیم ؟
    دیدی که کارشون به طلاق کشید و مردم بازم حرف داشتن برای زدن و انتقاد . چرا انقدر دوست داری سوژه باشی و بقیه بگن وااااای چه شوهری کرده . همونیه که تو مجردی هیشکی بهش محل نمی ذاشتا . ولی بدون عزیزم تو زندگیتو جمع کنی شوهرت رو عاشق خودت کنی (مطمئن باش می تونی) همه حسرت زندگیت رو می خورن . بذار برات یه مثال بزنم ما تو فامیل یه دوست خانوادگی داریم که دوست مادرم بوده ایشون جوون بودن وضع مالی خوبی نداشتن چهره خوبی هم نداشتن اما یه خواستگار براش اومد 100 درجه بدتر از نظر تیپ و قیافه . و همسطح از نظر مالی. این آقا به قدری متین و با وقار و با شخصیت و باعرضه بود که الان جز یکی از پولدارترین آدمایی هستش که تو عمرم نزدیک خودم دیدم. طوری که از دختر 15 ساله تو فامیل تا دختر 35 ساله آرزوشه همچین مردی بیاد خواستگاری . با اینکه قیافش اصلا مثل هنر پیشه ها نیست و خانومش ازش سره. هر چقدر هم جا افتاده تر می شه خوش تیپ تر می شه چون خانومش براش لباس تهیه می کنه. می خوام بگم این ظاهر آدما نیست که برجستشون می کنه باطنشونه و اینکه زن او مرد ، مردشو چه جوری نشون می ده به بقیه.

    شما دوست خوبم و مثل خواهر خودمی ولی این نقد رو ازم بپذیر که دوره مجردی آه و تاله داشتی برای خودت و چهرت و زندگیت الان گیر دادی به شوهرت و زندگی و چهره اون. اصلا می گیم تو زیبا اون زشت مگه دوستش نداری ؟ مگه مهربون نیست ؟ آخه خودت گفتی مجردی راحتم نبودی. الان می خوای برگردی به اون دوران چی بشه ؟ می فهممت منم مثل تو بودم یه مدت وسواس فکری داشتم و بدیهای اون دوران رو آدم یادش می ره و همش خاطرات خوب یادش میاد. به نظرم دوستات رو عوض کن مخصوصا اونی که با پسر مورد علاقت ازدواج کرد . با دخترای متاهل دوست شو مثل زن دوستهای همسرت و قرار های زوجی بذارید (منظورم شما زوج با یه زوج دیگه) البته اگه نمی خوای اونارو با خودت مقایسه کنی و بدتر شه حالت.

    دوما می گی کسی دوستم نداره نداشته باشه فکر کنم کمی مهرطلبی اما خودت که خودت رو دوست داری . توقعت از دوست داشتن چیه ؟ صبح تا شب حلوا حلوات کنن و نظرت رو بپرسن بخدا اینقدر که تو نظر این و اون رو می پرسی و برات مهمن هیچ کس نظر تو براش مهم نیست این رو به عنوان یه خواهر بزرگتر و با تجربه تر می گم. پس ول کن به هم اومدن رو یا ول کن نظر فلانی چیه . فقط خودت مهمی ول کن نقل مجلس بودن رو تو خودت کمک کن خوشبخت شی میبینی که نقل مجلس می شی و همه حسرتت رو می خورن.

    اختلاف سنتون هم زیاد بد نیست شاد باش با نشاط باش اون زن کم سن و سال می خواد که بگه و بخنده وگرنه می رفت سراغ دختر 30 ساله. پسر بچه می خواستی که باهات سر هیچی قهر کنه تازه بری نازشم بکشی ؟ قدر این روزات رو بدون

    ورزش و تفریح می تونه کمکت کنه و خودت رو مشغول کن دوستات رو هم عوض کن. با خاله هات بیشتر صحبت کن که قدر شوهرت رو بدونی. دست از مقایسه باطن زندگیت با ظاهر زندگی بقیه بردار . هر چند به نظرم باطن زندگیت خیلی هم خوب و ایده آله

    موفق باشی

  8. 4 کاربر از پست مفید maryam.mim تشکرکرده اند .

    donya. (پنجشنبه 26 اسفند 95), Ramin231 (چهارشنبه 25 اسفند 95), همراهی (پنجشنبه 26 اسفند 95), میس بیوتی (پنجشنبه 26 اسفند 95)

  9. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    498
    امتیاز
    11,783
    سطح
    71
    Points: 11,783, Level: 71
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 267
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    121

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    85
    Array
    عزیزم به حرفهای اطرافیان اهمیت نده

    ببخشید که اینو میگم با توجه به شرایط حال حاضر جامعه فقط کافیه یه پسر اهل مسئله نباشه ویه کار خوب داشته باشه
    بهترین دخترها که کارمند از خانواده خوب با وضع مالی عالی و خیلی زیبا بهشون صدرصد پاسخ مثبت میدن (خیلی تو جامعه دیدم که میگم)
    به علاوه همیشه یه عده خودشون رو بالاتر میبینن
    کارمندی ؟
    زیباییت بیش از حده ؟
    ویژگی خاصی داری که تو شهرتون کسی نداشته باشه؟؟؟؟؟؟؟
    از کجا به این نتیجه رسیدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    یه لحظه فک کن که همین هم نمیومد اون وقت چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    من خودم واسطه ازدواج یه خانم شدم با اقوام همسرم
    دختره چند روز بعد زنگ زد که جوابش منفیه چون طرف تحصیلات دانشگاهی نداره (در حالیکه ایشون کارمند یه اداره با حقوق بالا بود خونه ماشین مغازه و خانواده با وضعیت اخلاقی و مالی خوبی داشت)
    اون دختر خانم دو ترم پیام نور زبان خونده بود و تو کانون تدریس میکرد حقوقش خیلی کم بود
    اون خانم هنوز هم مجرده (به گفته مامانش دیگه خواستگار خوب نداشته و سنشون بالای 30 است)
    اون آقا ازدواج کرد با یه خانم کارمند با مدرک ارشد خانواده مولتی میلیاردر و دخترخانم زیبا که 10 سال از خودش کوچیکتره)
    بهتره شرایط جامعه یادمون نره

  10. کاربر روبرو از پست مفید حیاط خلوت تشکرکرده است .

    donya. (پنجشنبه 26 اسفند 95)

  11. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    42
    Array
    دوستان عزیزم سلام
    خیلی ممنون از پاسخ های خوبتون

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ramin231 نمایش پست ها
    سلام...
    بعضی دوستان طوری نظرشونو بیان میکنن که نسبت به حسن نیتشون به شک میفتیم... لطفا در جهت آرامش دادن به ادامه صحبت ها و حمایت از فردی که درخواست نظر کرده، بنویسید

    ==========================================
    خانم donya ،
    احساس میکنم پست اول شما، ناراحتی زیادی داشت و انگار بعد از اتفاق بدی نوشته شده بود!

    شما مطئنید این تاپیک بخاطر ناراحتی از خانواده همسر و دلگیر بودن از کم لطفی خانواده خودتون، نیست؟
    همسر شما طبق گفته های خودتون شمارو دوست دارن و شما هم قبول دارید قبلا اشتباهاتی داشتید. از طرفی ده سال اختلاف سنی، برخلاف نظر دوستان،بنظرم بخش های مثبتی هم داره.
    اون اطرافیانی که میگن "تو سوختی"، احتمالا دوستان صمیمی نیستن؟
    به تاپیک های شخصیت شناسی و افزایش اعتماد به نفس در همین انجمن سر بزنید و حتما مطالعه کنید.

    یکم تاثیر پذیری از سایرین رو کنار بگذارید
    و با مطالعه، روی زندگی مشترک با همسرتون متمرکز بشید...هدف گذاری و به آینده فکر کنید
    مرسی از جوابتون
    تاثیر پذیری از دیگران واقعا برام بد بود.تا قبل کنکورم اینطوری نبودم ولی از زمانی که رفتم دانشگاه و به جامعه بزرگتری وارد شدم انگار هیچی نمیدونستم و واقعا راهنمایی نداشتم خودمم که همیشه سرم به درس بود و واقعا نابلد بودم.
    و اینکه میگید ناراحتی قبلا اینجا هر تاپیکی میزدم حتما قبلش اتفاقی افتاده بود اما اینبار نه اصلا... همه چیز عادی و بیشتر رو به خوب.ناراحتی از خانواده همسرم بخاطر اخلاق خاصشون همیشه هست ولی سعی میکنم خودم راحت باشم تا همیشه نگران زودرنجیشون باشم. و خانواده خودم... اتفاقا چندماه پیش حسابی باهاشون مشکل داشتم و میگفتم منو از سر خودتون باز کردین..سر دعوایی که پارسال داشتیم... ولی دیگه بیخیال شدم و بهشون هیچی نگفتم و خودم رو هم شاد نشون میدم جلوشون.
    و در مورد دوست صمیمی... شایدم واقعا نباشن.همینا قبل ازدواجم منو تشویق میکردن که خیلی پسر خوبیه و فکر نمیخواد.بعدش با حرفاشون اذیتم میکردن منم چون انتخابم از روی اطمینان قلبیم نبود بیشتر ناراحت میشدم.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    سلام

    ممنون از پاسخگوئیتون..

    دوست عزیز من هنوزم رو اندام خانمم مشکل دارم ولی این مشکلو کم رنگ کردم .. و مشکل من بعد ازدواج شروع شد ولی شما از اساس مشکل دارین.. چون دیدتون نسبت به جامعه فرق میکنه .. و دوس دارین دیگران براتون تصمیم بگیرن و بعد شما بخاطر این تصمیم
    شروع به نوحه خوانی کنید.. و خودتونو بخاطر کاری که توش دخیل نبودید توجیه و تنبیه کنید

    منظورم از بند اخر نوشتم اینه که تو نوشته هاتون فقط همه رو مقصر میدونید و میگید خواستم کاری کنم نذاشتن خواستم تصمیمی بگیرم نذاشتن و غیره.. پس شما برا خودتون چیکار کردین؟

    اگه هیچ کاری نکردین پس الان هم دارین طبق حرفای تحریک امیز اونها جلو میرین و زندگیتونو سیاه میکنید

    همین جور که در جواب نوشته من انقد محکم برخورد کردید در مقابل خواسته ها و تصمیمات دیگران هم همینقد محکم باشید و زندگیتونو خودتون رقم بزنید..

    چون همه یه روزی رفتنی اند و شما میمونید و تصمیمات و انتخاب هاتون
    سلام. نه اینطورم بی دست و پا نیستم ولی سر ازدواج نمیدونم چی شد انقدر بی فکر تصمیم گرفتم.کسی که خوب فکراشو میکنه عواقبش رو میبینه و بعتد تصمیم میگیره ولی من اول تصمیم گرفتم بعد که کار از کار گذشت تازه شروع کردم به فکر....!!!!
    میگید برا خودتون چیکار کردین؟واقعا هیچ کار... گذاشتم هرکی منو به هر سمتی ببره و حالا فهمیدم اشتباه کردم.

  12. کاربر روبرو از پست مفید donya. تشکرکرده است .

    Ramin231 (پنجشنبه 26 اسفند 95)

  13. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط همراهی نمایش پست ها
    سلام دنیا خانوم
    دلم میخواست خط به خط جواب نوشته هاتون رو بنویسم اما واقعا فرصتم کمه..اگه فرصتی پیش اومد انشالله سر میزنم اما چندتا نکته رو کلی بگم:
    ۱- شما میفرمایین دیگران به شما میگن شما سرترید و اگه میموندین خواستگار بهتر داشتین !!
    خب این عبارت از دو مطلب تشکیل شده
    الف) شما سرترین
    از چه لحاظ سرترین ؟ قیافه و تیپ؟
    به نظرتون عروس نباید یکم سرتر باشه ؟! اونم تو این جامعه ی وانفسا! بعضی اقایونی که خانوماشون خوشگل و ترگل ورگلند دنبال کیس بهترن! وای به حال این که عروس از دوماد تو این زمینه کمتر باشه! گرفتید چی گفتم؟ پس دنبال شوهر خوش قیافه تر و خوشتیپتر نباش که واقعا نگهداشتنش برای خودت هزارتا مهارت میخواد
    از نظر تحصیلی که فکر کنم گفتید مثل همید.حتی اگر هم شما تحصیلی بالاتر باشید الان به اقایون حرجی نیست . وقتی میبینن این همه تحصیلکرده ی بیکار هست پس مجبورن قید دانشگاه رو بزنن و برن دنبال کار!
    از نظر سن درسته ده سال اختلاف سنی دارین اما این به معنای کم بودن ایشون نیست ! حتی چه بسی بخاطر همین بزرگتر بودن رفتارهای نابخردانه شما رو زیر سیبیلی رد کنن..فرکانس های دوست نداشتنهای شما رو نگیرن و به شما فرصت میدن برای بزرگتر شدن..تو زندگی عاقلانه تر عمل کنن و کلی نقطه مثبتهای دیگه.
    اگه از نظر خانوادگی و فرهنگی میگین باید ببینین ایا فکرتون درسته فرهنگی بالاترین؟ آخه گاهی ما ادما فکر میکنیم فرهنگمون خیلی عالیه اما وقتی میریم مطالعه می کنیم می بینیم همچینم فرهنگ ما بالاتر نیست...از طرفی بیاییم یکم منصف باشیم ایا کسی رو از خودمون پایینتر ببینیم و خودمون رو بالاتر نشون از فرهنگ داره یا ضد فرهنگ ؟

    ب) به شما میگن اگه صبر میکردین شوهر بهتری گیرتون میومد!!!
    ببخشید رک میگم..مگه نفرمودین تا قبلش کسی نبود ! چه تضمینی وجود داشت بعد از این زمان موردی اصلا پیدا بشه چه برسه به بهتر؟! اونقدر دخترای تحصیلکرده با مراتب علمی بالا هستن که خواستگار ندارن..میدونین چرا؟ چون اقایون میترسن برن خواستگاری میگن حتما ردمون میکنه! و یا بخاطر جو حاکمی که دنبال سن پایین هستن باز اقایون سراغ این دخترا نمیرن!
    دختر خوب از خواب خرگوشیت بیدار شو! اگه شوهرت مرد خوبیه بچسب بهش و مطمئن باش شانست گفته تو این عالم بیوفایی شوهر خوب گیرت اومده...یه خانومی بود تو سایت به اسم زندگی موفق( اگه اشتباه نکنم) چقدر خانوم بودن.رییس یه شرکت. تحصیلات بالا! اون وقت شوهرشون خدا میدونه چه بسرشون که نیاورد! گاهی دوستان می بریدن اما این خانوم نبرید و ادامه داد. هنوزم نمیدونیم در چه موقعیتی هستن؟ ایا شوهرشون هنوزم خواهان طلاقن؟ بحث عشق و این حرفا نبود..این زن عجیب مظهر فرهنگ صبر و مقاومت بود
    اگه لینکشون رو پیدا کردم میزارم براتون تا بدونین اگه درستون رو ادامه میدادین و به فلان جایگاه اجتماعی هم میرسیدین هیچ تضمینی برای خوشبختی نیست
    ۳_این مرثیه سرایی رو تموم کنین و به این لینک ها مراجعه کنین

    http://www.hamdardi.net/thread-18264.html
    ۴_اگه چند روز دیگه با این تاپیک روبروشدین چی کار میکنین؟!
    سلام مرد ۳۴ ساله ای هستم و خانومم ۲۴ ساله
    فکر میکردم با دختر کم سن و سالتر ازدواج کنم شادی و نشاط رو بخونم میبرم. فکر میکردم با اون میتونم عشق رو تجربه کنم!
    اما اینطور نشد! نه تنها شاد نیست که همیشه تو خودشه.اهل شور و حال نیست،باهام حرف نمیزنه سر ذوقم نمیاره. فکر میکنه از من سرتره! اما نمیدونه دار م رفتارای بچگونشو تحمل میکنم. منم خیلی عیبها تو رفتار خودش و خونوادش میبینم اما میگم ولش کن! زندگی زناشویی بالاتر از این حرفاست!
    دلم میخواست میومدم خونه مشکلات کار رو پشت در میذاشتم اما وقتی میام خونه تازه یادم میفته مشکلات زناشوییم هم هست و من سر کار یادم رفته بود!
    اصلا نمیدونه چی دوست دارم چی خوشحالم میکنه ؟ دلم میخواست گاهی سورپرایزم میکرد..کاش میشد بیرون میرفتیم با حسرت به شوهرای مردم نگاه نکنه! فکر میکنه من خاطرخواه ندآشتم ؟ نمیدونه همین الانم خاطر خواه دارم !
    از بس تو لاک خودشه انگیزه ای برام نذاشته!
    جدیدا با خانمی اشنا شدم که دقیقا مقابل خانوممه..تازه تحصیلاتش و خونوادشم بالاترن..اما اونقدر با محبت و خونگرمه..همیسه شاده و شوخی میکنه..حتی اکه تیپم داغون باشه با خنده میگه اینجوری هم حال میده بریم بیرون همش که نباید خوشتیپ بود! اگه مریض باشم کلی پیامک میده و جوبای حالم میشه..حتی وقت دکتر برام میگیره..میدونه چه عطری دوست دارم همونو برای تولدم کادو گرفت..سر کارم گاهی میاد و غذای مورد علاقمو که پخته میاره..طعم غذاش عالیه..عین غذاهای مادرم که با عشق غذا برامون میپخت. اما غذای همسرم حتی اگه خوشمزه باشه به دلم نمیشینه چون عشقی توش نیست از سر باز کردنه!
    اون زن بانگاهش ، کلامش منو اروم میکنه و...

    بازم بگم دنیا خانوم؟
    خودت باشی چی جواب این تاپیک میدی ؟ چه دفاعی از همسر این آقا داری ؟به نظرت این اقا عاقله اگه اون خانوم رو ول کنه و همچنان به زندگی سردش ادامه بده؟
    من که میگم حتی اگه مجبور باشه به طور پنهانی هم که شده با اون خانوم زندگی میکنه تا زنده بودنش یادش نره

    دنیا خانوم گل قصدم ناراحت کردنت نیست دلم میخواد اشتباهی که بعضی خانوما میکنن رو نکنی و بعد پشیمون نشی

    ۵_ حدس میزنم اهل داستان خوندن باشی و به احتمال زیاد بعضی از اون ها روت تاثیر گذاشته...اگه اهل داستان هستیخواستی چندتا داستان واقعی بهت معرفی کنم اگر نه هم که اینتفکرت صدقه سر دوستای نااگاهت هست که دارن اشتباه راهنماییت میکنن!

    ۶_ هروقت فکر کردی شوهرتو دوست نداری از تکنیک توقف فکر استفاده کن.سرچ کنی پیداش میکنی

    ۷- مطالع این لینک هم خوبه
    http://www.hamdardi.net/thread-31863.htmlhtml

    http://www.hamdardi.net/thread-41890.html#post409382
    موفق باشی بانو
    سلام.مرسی از جوابتون
    1-الف: مثلا از نظر خانوادگی، از نظر اینکه قبلا میخواسته با یه دختر خیلی خوشگل ازدواج کنه.شاید خیلی ایده آل گرا بودم که این فکرا رو میکردم.از نظر کار، پس انداز مناسب و اینا جدای از اخلاقیات است. اینا حق من بوده برای زندگی که نادیده گرفتمشون.اتفاقا من به خوشگلی زیاد اهمیت نمیدم اما شوهرم تیپش و قیافشم خوبه و خیلی به لباسهاش هم بیرون و هم علی الخصوص تو خونه اهمیت میده.
    1-ب: اون موقع من فقط 20 سالم بود!تاپیک زندگی موفق هم اتفاقا جز تاپیک هاییست که هروقت این افکار بهم حمله ور میشن میرم سراغش تا قدر زندگیمو بتونم یشتر بدونم.... و اون تاپیک هایی که معرفی کردین. فقط خود من بودن. پرنده غریب فقط منه ولی چندسال کوچیکتر...و همون مرثیه سرایی احساس محور که الانمه.
    4-شاید اگه الان منو همسرم رو با هم ببینین باورتون نشه این تاپیک من باشه.!! تو خونه شادم.بهش احترام میذارم.باهم شوخی میکنیم. دست پختم عالیه.خونه زندگیم مرتبه.هرگز بهش نگفتم من از تو سرترم.سعی می کنم حسرت مرد دیگه ای رو نخورم اما فقط سعی میکنم و بهش هم چیزی نمیگم.مشکلاتشو به خودم میگه.برام کادو میخره.منم براش کادو میخرم.به وقتش به کیک و غذا خوشحالش میکنم.چون خیلی شکمواِ .به خانوادش احترام میذارم و ...
    فکر نمیکنم کم بذارم براش ولی تو ذهنم داغونه.البته وقتی خونه است این افکار خیلی کمتر سراغم میان اما وقتی نیست!!!!!!!1
    5-اهلش هستم
    اما دیگه سعی کردم خام اون چرت و پرتا نشم همین!
    6-توقف فکر باهاش آشنا هستم اما فکرم متوقف نمیشه هیچ وقت....

    بازم مرسی از جواب کاملتون

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط yarmehrban نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    از پاسخت به سؤالها و همینطور صحبت های دوستان خوبمون من به ذهنم رسید مطالبی رو بشما دوست گرامی عرض کنم.
    تا به اینجا همسر شما بسیار خوب و حسنه ظاهر شدن. اگر چه ازدواج در سنین پایین برای برخی خانم ها مسئله ساز شده و بعد از مدتی تازه متوجه میشن که سنشون کم بوده و چرا شوهر کردن اما برای شما جای تأسفی و غصه ای باقی نگذاشته.
    هر زمانی که تو این مدت من بشخصه روی مسئله ی ازدواج مطالعه داشتم و مشاوره های مختلف رو دیدم مردم از دردهایی به ستوه اومدن که واقعا مشکل شما دربرابرش شبیه یک طنز سرگرم کننده هست. دوست من در این مدت دیدم که؛
    دختران زیادی سن ازدواجشون خیلی بالا رفته بود یعنی سی، سی و چهار. و ... یا خواستگاری نداشتن یا کسی مطابق ملاک های اونها نبود، در نتیجه از تنهایی داشتن نابود میشدن.. همه چی بود ولی عشقی نبود.
    زنان جوانی رو دیدم که درگیر خیانتهای مداوم همسرشون بودن و در واقع با چند زن دیگر داشتن زندگی میکردن و همسرشون علناً اونا رو پس میزد.
    زنان جوانی که بخاطر دخالت مستقیم خانواده همسر تصمیم به جدایی داشتن ...
    زنانی که همسرشون درگیر اعتیاد و کتک کاری، فقر بود.
    زنان جوانی که به زور با مردان مسن ازدواج کرده بودند خانم بیست و پنج ساله ، آقای شصت ساله...
    همیشه آدم ها وقتی چیزی دارن نسبت به اون بی تفاوتن ، تازه وقتی از دست بدن ... اونوقت میفهمن چه گوهر گرانبهایی داشتن. اگر مردی در زندگیت هست که خوبه و دوستت داره هر صبح از خواب بیدار میشی خدارو شکر کن. شما اگر مشکلات نداشتی و بیست و پنج سالت میشدآخرش بازم باید شوهر میکردی... شاید تا دیروز تو خونه پدری تحمیل داشتی اما الان مستقلی و راحت شدی اگر شوهرت هم بهت تحمیل میکرد اونوقت تکلیفت چی بود؟
    برو بشین زندگیتو بکن و نگو اگر این میشد اون نمیشد و .... از کجا یقین داری اگر ازدواج نمیکردی یا دیرتر ازدواج میکردی ... بعد خیلی آدم خوشبختی میشدی؟ با این اوضاع و این همه مشکلات جامعمون قول میدم بهت اگر دیر شوهر میکردی الان قسمتت پسر ی بود که باید میومدی تاپیک میزدی شوهرم مسئولیت پذیر نیست چه کنم؟ / شوهرم دوست دختر داره، چه کنم؟/ شوهرم سیگار میکشه و تو جیبش چیز پیدا کردم چه کنم!؟
    همسرت با گفتار یا رفتار تو ممکنه از تو دلسرد بشه و حق هم داره پس؛
    الان که اینترنتت رو بستی برو و به اشتباهاتت و کم محبتیت نسبت به همسرت فکر کن و اونو جای خودت بذار..وقتی اومد خونه برو دست بنداز گردنش و ببوسش و باهاش عاشقانه رفتار کن و برای عیدش یه عیدی خوب بخر و هیچوقت دیگه هیچوقت بهش چیزی نگو دلش بشکنه.
    آره راست میگی.... مشکلم در برابر بقیه هیچه اما برای من الان شده مصیبت عظما.باهاش کنار نمیام.به خانوادم چند وقته پیش هی میگفتم شما منو از سر باز کردین ولی دیگه چه فایده.هی با خودم میگم الان این زندگی منه باید درستش کنم اما در عمل باز می مونم.من با خودم میگفتم اگه دیرتر ازدواج می کردم آگاهانه و بهتر بود و میتونستم کم کاری خانواده رو خودم جبران کنم. میدونین تازه فهمیدم دیدم خیلی مادیه به زندگی.یعنی الان اگه شوهرم پولدار بود بهترین عالم بود و همه هم ساکت میشدن ولی چون وضعش متوسطه این همه حرفه براش تو این سن.البته ناگفته نماند زندگیمون رو با پول خودش درست کرده نه پدرش...

    وقتی به شوهرم فکر میکنم دلم براش می سوزه.اون بعضی اوقات واقعا مظلومه و مهربون.بعضی اوقاتم مثل شیر زخمی... حقش من نیستم...

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam.mim نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز

    یار مهربان و همراهی عزیز صحبتهای خیلی خوبی داشتند حتما بخون و بهشون عمل کن . کاملا منطقی و عاقلانه به مساله شما نگاه کردند فقط می خوام چند تا چیز بگم که هر وقت فکرهای منفی اومد تو ذهنش با خودت مرور کنی و عوضشون کنی. من تا حدودی می فهمم چی می گی و حدود یک ماه این حس تورو تجربه کردم و می گفتم حیف من که ازدواج کردم . حالا شما تو خونه پدرتون هم سخت گیری بوده و راحت نبودی و یه جورایی می خواستی فرار کنی و اینکه می ترسیدی به عاقبت خاله ها دچار شی من که خیلی راحت بودم و خواستگار هم زیاد داشتم از خلبان تو کانادا گرفته تا مغازه دار لوازم کامپیوتری مثلا . بعد از ازدواج به خاطر یه سری مشکلاتی که برام به جود آوردن حس حقارت می کردم و می گفتم من با او دبدبه و کبکبه چرا باید اینجوری شم اما نهایتا فهمیدم فقط خودم می تونم به خودم کمک کنم .

    اول اینکه برو ورزش و شنا و از مزایای شوهر داری استفاده کن مثلا موهاتو رنگ کن عکسای اسپرت دو نفره بگیرید قاب کن بزن تو اتاق خوابت تو کانال ها و اینترنت ژست های مثل ژستهای آتلیه ها هست پیدا کن تمرین کن با شوهرت عکس بگیر چاپ کن (اگه هنر رو دوست داری) با توجه به چهره و اندام خوبی که گفتی داری فکر کنم از عکس بدت نیاد (مثل من ) . برو کلاس آموزشی یا سر یه کاری مشغول شو که ذهنت مشغول این حرفای خاله زنگی نشه . این ازت سره اون ازت سر نیست. به کسی چه ربطی داره . مهم خودتی که می گی دوسش داری و اونم دوست داره . برو فتوشاپ یاد بگیر عکسای شوهرت رو ویرایش کن مثلا دماغش رو کوچیک کن و ترفند به کار ببر عکسش رو خوشکل کن شاید اینجوری راضی شی (همه هدفم اینه که مشغولیت برات درست شه تا به این افکار منفی نه بگی) . با هم برید خرید یا نه خودت برو براش پیرهن بخر کادو کن بی مناسبت بهش بده اینجوری هم تیپش می شه اونی که می خوای هم خوشحالش کردی.

    انقدر به حرف مردم بها نده به خودت توجه کن و شخصیتت رو بزرگ کن . مردم همیشه حرف برای زدن دارن دیگه از برد پیت و آنجلینا جولی بهتر داشتیم ؟
    دیدی که کارشون به طلاق کشید و مردم بازم حرف داشتن برای زدن و انتقاد . چرا انقدر دوست داری سوژه باشی و بقیه بگن وااااای چه شوهری کرده . همونیه که تو مجردی هیشکی بهش محل نمی ذاشتا . ولی بدون عزیزم تو زندگیتو جمع کنی شوهرت رو عاشق خودت کنی (مطمئن باش می تونی) همه حسرت زندگیت رو می خورن . بذار برات یه مثال بزنم ما تو فامیل یه دوست خانوادگی داریم که دوست مادرم بوده ایشون جوون بودن وضع مالی خوبی نداشتن چهره خوبی هم نداشتن اما یه خواستگار براش اومد 100 درجه بدتر از نظر تیپ و قیافه . و همسطح از نظر مالی. این آقا به قدری متین و با وقار و با شخصیت و باعرضه بود که الان جز یکی از پولدارترین آدمایی هستش که تو عمرم نزدیک خودم دیدم. طوری که از دختر 15 ساله تو فامیل تا دختر 35 ساله آرزوشه همچین مردی بیاد خواستگاری . با اینکه قیافش اصلا مثل هنر پیشه ها نیست و خانومش ازش سره. هر چقدر هم جا افتاده تر می شه خوش تیپ تر می شه چون خانومش براش لباس تهیه می کنه. می خوام بگم این ظاهر آدما نیست که برجستشون می کنه باطنشونه و اینکه زن او مرد ، مردشو چه جوری نشون می ده به بقیه.

    شما دوست خوبم و مثل خواهر خودمی ولی این نقد رو ازم بپذیر که دوره مجردی آه و تاله داشتی برای خودت و چهرت و زندگیت الان گیر دادی به شوهرت و زندگی و چهره اون. اصلا می گیم تو زیبا اون زشت مگه دوستش نداری ؟ مگه مهربون نیست ؟ آخه خودت گفتی مجردی راحتم نبودی. الان می خوای برگردی به اون دوران چی بشه ؟ می فهممت منم مثل تو بودم یه مدت وسواس فکری داشتم و بدیهای اون دوران رو آدم یادش می ره و همش خاطرات خوب یادش میاد. به نظرم دوستات رو عوض کن مخصوصا اونی که با پسر مورد علاقت ازدواج کرد . با دخترای متاهل دوست شو مثل زن دوستهای همسرت و قرار های زوجی بذارید (منظورم شما زوج با یه زوج دیگه) البته اگه نمی خوای اونارو با خودت مقایسه کنی و بدتر شه حالت.

    دوما می گی کسی دوستم نداره نداشته باشه فکر کنم کمی مهرطلبی اما خودت که خودت رو دوست داری . توقعت از دوست داشتن چیه ؟ صبح تا شب حلوا حلوات کنن و نظرت رو بپرسن بخدا اینقدر که تو نظر این و اون رو می پرسی و برات مهمن هیچ کس نظر تو براش مهم نیست این رو به عنوان یه خواهر بزرگتر و با تجربه تر می گم. پس ول کن به هم اومدن رو یا ول کن نظر فلانی چیه . فقط خودت مهمی ول کن نقل مجلس بودن رو تو خودت کمک کن خوشبخت شی میبینی که نقل مجلس می شی و همه حسرتت رو می خورن.

    اختلاف سنتون هم زیاد بد نیست شاد باش با نشاط باش اون زن کم سن و سال می خواد که بگه و بخنده وگرنه می رفت سراغ دختر 30 ساله. پسر بچه می خواستی که باهات سر هیچی قهر کنه تازه بری نازشم بکشی ؟ قدر این روزات رو بدون

    ورزش و تفریح می تونه کمکت کنه و خودت رو مشغول کن دوستات رو هم عوض کن. با خاله هات بیشتر صحبت کن که قدر شوهرت رو بدونی. دست از مقایسه باطن زندگیت با ظاهر زندگی بقیه بردار . هر چند به نظرم باطن زندگیت خیلی هم خوب و ایده آله

    موفق باشی
    سلام عزیزم.مرسی از جوابت.راستش رو بخوای من اصلا وقت ازاد ندارم اما این افکار که میاد سراغم دیگه کاری نمیتونم بکنم.اینم بگم دارم براکنکور میخونم اما این افکار منو از درس خوندن میندازن...


    دوره مجردی آه و تاله داشتی برای خودت و چهرت و زندگیت الان گیر دادی به شوهرت و زندگی و چهره اون.
    ...اینو بارها به خودم گفتم.گفتم با این افکار احمقانه ات خودتو از همه چی انداختی حالا بازم ول نمیکنی؟؟؟!!! خودمم فکر میکنم مربوط به مهر طلبی باشه.راستش رو بگم الان خیلیا شاید حسرت همسر منو بخورن.چون تو مجردیش خواستگارم داشته...!!!!!! ولی من میگم این بنده خدا که چیزی نداره چرا میخواستنش(دید مادی//)نمیدونم چرا اخلاقو دارم زیر پام میذارم. البته با حرفای شما دوستای مهربون یکم به فکر افتادم. چیزایی که میگین به دردم میخوره و یکمی آرومم کرده
    راست میگی عزیزم باطن زندگیم خوبه باید قدر شناس تر بشم.... و واقعا به این نتیجه رسیدم ظار و باطن زندگی دیگران اصلا با هم یکی نیست...اینو دیگه مطمئن شدم...

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط حیاط خلوت نمایش پست ها
    عزیزم به حرفهای اطرافیان اهمیت نده

    ببخشید که اینو میگم با توجه به شرایط حال حاضر جامعه فقط کافیه یه پسر اهل مسئله نباشه ویه کار خوب داشته باشه
    بهترین دخترها که کارمند از خانواده خوب با وضع مالی عالی و خیلی زیبا بهشون صدرصد پاسخ مثبت میدن (خیلی تو جامعه دیدم که میگم)
    به علاوه همیشه یه عده خودشون رو بالاتر میبینن
    کارمندی ؟
    زیباییت بیش از حده ؟
    ویژگی خاصی داری که تو شهرتون کسی نداشته باشه؟؟؟؟؟؟؟
    از کجا به این نتیجه رسیدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    یه لحظه فک کن که همین هم نمیومد اون وقت چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    من خودم واسطه ازدواج یه خانم شدم با اقوام همسرم
    دختره چند روز بعد زنگ زد که جوابش منفیه چون طرف تحصیلات دانشگاهی نداره (در حالیکه ایشون کارمند یه اداره با حقوق بالا بود خونه ماشین مغازه و خانواده با وضعیت اخلاقی و مالی خوبی داشت)
    اون دختر خانم دو ترم پیام نور زبان خونده بود و تو کانون تدریس میکرد حقوقش خیلی کم بود
    اون خانم هنوز هم مجرده (به گفته مامانش دیگه خواستگار خوب نداشته و سنشون بالای 30 است)
    اون آقا ازدواج کرد با یه خانم کارمند با مدرک ارشد خانواده مولتی میلیاردر و دخترخانم زیبا که 10 سال از خودش کوچیکتره)
    بهتره شرایط جامعه یادمون نره
    سلام عزیزم.من نگفتم خیلی خاصم ولی دیگه عادی عادیم نیستم...ویژگی هامو که گفتم چیزایی که شاید برای خیلی های دیگه آرزو باشه من داشتمشون.منظورم اینه..
    و البته راست میگی جامعه خیلی بد شده. و حتی اون کسایی که اینطوری گفتن تو زندگیشون از من عقب ترن اما بازم زبونشون کار میکنه... میگم کار آزموده دارم میشم کم کم

  14. کاربر روبرو از پست مفید donya. تشکرکرده است .

    Ramin231 (پنجشنبه 26 اسفند 95)

  15. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1395-10-26
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    2,059
    سطح
    27
    Points: 2,059, Level: 27
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    61

    تشکرشده 175 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من اختلاف سني مناسب يكي از موهبت هاي ازدواجه! فكر كنم بايد يه مدت با يه مرد كم سن و سال تر زندگي ميكردي تا متوجه بشي كه چقدررررر باهم اختلاف و درگيري پيدا ميكنين. از نظر من و اونچه كه تو اطرافيان ديدم، اونهايي كه دو سه سال اختلاف سني دارن، بحث ها و دعواهاشون خيلي زياده و خيلي وقتا خانم در تلاشه كه تو مسائلى كه از نظر خودش بديهي به نظر ميرسن با شوهرش به توافق برسه. البته يك جورهايي هم زندگيشون پرتكاپوتر ميشه. احتمالا براي شما اين يك نواختي يك جور بي انگيزگي ايجاد كرده. تصور ميكني شوهرت نسبت به تو خيلي بي حال تر و بي حوصله تره.
    بايد بهت بگم كه مردي كه مياد سراغ يه دختري با سن و سال كمتر اتفاقا خيلي خوب هم پتانسيل پذيرش شور و هيجانات سنين كمتر رو داره. اين دقيقا تويي كه ميتوني به اين زندگي مسير بدي و مطمئن باش همسرت استقبال ميكنه. حالا مثلا خوب بود با همسرت حتي سر نوع تفريحات و هيجانات زندگي درگيري پيدا ميكردي؟ الان ناراحتي از اينكه ميتوني خودت اين مسيرو به دست بگيري و همسرت هم پشتيبانيت كنه؟ بهتر نيست به جاي غم برك زدن، افسار زندگي رو بگيري دستت و بتازوني؟؟

    اطرافيان هم كلا هميشه يه حرفي براي گفتن دارن و هرچه كه بتونن احساست از زندگيت رو دريافت كنن (يعني يا زياد شاد باشي يا زياد ناراحت) بيشتر هم اظهار نظر ميكنن. انگار كسي بهشون گفته بفرما تو اينجا جاي حرفاي شما خاليه!! كمي براي حريم زندگيت بيشتر ارزش قائل باش. منظورم اين نيست كه جوابشون رو بدي منظورم اينه كه طوري صحبت كني كه به فرد بفهموني پاشو از گليمش دارزتر كرده و دفعه بعد جرات اين كارا رو پيدا نكنه.

  16. 2 کاربر از پست مفید Shayeste تشکرکرده اند .

    donya. (شنبه 28 اسفند 95), Ramin231 (پنجشنبه 26 اسفند 95)

  17. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط donya. نمایش پست ها
    - - - Updated - - -



    سلام. نه اینطورم بی دست و پا نیستم ولی سر ازدواج نمیدونم چی شد انقدر بی فکر تصمیم گرفتم.کسی که خوب فکراشو میکنه عواقبش رو میبینه و بعتد تصمیم میگیره ولی من اول تصمیم گرفتم بعد که کار از کار گذشت تازه شروع کردم به فکر....!!!!
    میگید برا خودتون چیکار کردین؟واقعا هیچ کار... گذاشتم هرکی منو به هر سمتی ببره و حالا فهمیدم اشتباه کردم.
    سلام

    شرایط شما و زندگیتون با شوهرتون خوبه

    من اینو از حرفای شما برداشت میکنم..

    شما سر ازدواج هم ایشونو پسندیدید ولی الان طبق حرفهای تحریک امیز و شیطنت اطرافیان فک میکنید میتونستید ازدواج بهتری داشته باشید ..اما چن سال بگذره شما دنباله ارامش خواهید گشت نه این جور چیزها.. و به این زندگی

    عادت خواهید کرد و افکار مجردی از ذهنتون خارج خواهد شد.. وقتی ایشون لباس مرتبی میپوشه.. اخلاق خوبی داره و براتون کم نمیذاره یعنی مرد زندگیه

    از امروز بر خودتون زندگی کنید ..چیزهائی که دوست دارین و برا خودتون بخرید.. برید باشگاه ثبت نام کنید .. به کارهایی که علاقه دارید بپردازید تا این حس سرکوب شده تون ارضا بشه ..

    یه مدت که بگذره سر هر حرف دیگران لبریز نخواهید شد

  18. کاربر روبرو از پست مفید جوادیان تشکرکرده است .

    donya. (شنبه 28 اسفند 95)

  19. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 اردیبهشت 99 [ 17:23]
    تاریخ عضویت
    1395-11-13
    نوشته ها
    125
    امتیاز
    4,990
    سطح
    45
    Points: 4,990, Level: 45
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    532

    تشکرشده 229 در 100 پست

    Rep Power
    31
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط donya. نمایش پست ها
    مرسی از جوابتون
    تاثیر پذیری از دیگران واقعا برام بد بود.تا قبل کنکورم اینطوری نبودم ولی از زمانی که رفتم دانشگاه و به جامعه بزرگتری وارد شدم انگار هیچی نمیدونستم و واقعا راهنمایی نداشتم خودمم که همیشه سرم به درس بود و واقعا نابلد بودم.
    و اینکه میگید ناراحتی قبلا اینجا هر تاپیکی میزدم حتما قبلش اتفاقی افتاده بود اما اینبار نه اصلا... همه چیز عادی و بیشتر رو به خوب.ناراحتی از خانواده همسرم بخاطر اخلاق خاصشون همیشه هست ولی سعی میکنم خودم راحت باشم تا همیشه نگران زودرنجیشون باشم. و خانواده خودم... اتفاقا چندماه پیش حسابی باهاشون مشکل داشتم و میگفتم منو از سر خودتون باز کردین..سر دعوایی که پارسال داشتیم... ولی دیگه بیخیال شدم و بهشون هیچی نگفتم و خودم رو هم شاد نشون میدم جلوشون.
    و در مورد دوست صمیمی... شایدم واقعا نباشن.همینا قبل ازدواجم منو تشویق میکردن که خیلی پسر خوبیه و فکر نمیخواد.بعدش با حرفاشون اذیتم میکردن منم چون انتخابم از روی اطمینان قلبیم نبود بیشتر ناراحت میشدم.
    لازمه بیشتر مشغول بشید ... تاثیر پذیری از کسایی که ظاهر زندگی شمارو میبینن، خیلی میتونه بهتون آسیب بزنه.
    اینکه پرسیدم دوستاتون هستن، برای این بود که دیدم زندگی هایی سر دخالت ها یا تشویق ها و حرف های بیجای به اصطلاح دوستان نزدیک یا خانوادگی از هم پاشیده...

    شما و همسرتون ستون های اصلی آینده ای هستین که میسازین، پس بیشتر روی ویژگی های خوبشون تمرکز کنید، تاثیر پذیری از ایشون داشته باشید و از خودتون انتظار نداشته باشین یه روزه عاشق بشید... هدف گذاری برای آینده خیلی به عملگرایی کمک میکنه

  20. 2 کاربر از پست مفید Ramin231 تشکرکرده اند .

    donya. (شنبه 28 اسفند 95), maryam.mim (شنبه 28 اسفند 95)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. متاهلم و نمیتونم دوست دخترمو فراموش کنم
    توسط فرهاد007 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 19 اسفند 95, 23:48
  2. چطور میتونم یه دختر مهربون و دوست داشتنی واسه همه اطرافیانم باشم؟
    توسط سپیده_7071 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 فروردین 94, 18:50
  3. از یک دختره خوشم اومده چجوری میتونم باهاش دوست بشم ؟
    توسط Lanir در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 03 آذر 92, 17:46
  4. ارتباط مجدد برادرم با دوست دختر قبلیش-به همفکریتون نیاز دارم
    توسط cent_os در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 08 فروردین 91, 02:08
  5. دیگه نمیتونم مامانمو دوست داشته باشم
    توسط نانی در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: جمعه 25 اردیبهشت 88, 17:49

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.