به نظرم شما 2 نفر به زندگی برمی گردید . ولی مراقب باشید ، مراقب !!
به احتمال زیاد بازهم با هم درگیر می شید و اگر دقت نکنید ، وارد مسیری میشید که 7 برابر بدتر از وضع قبلی خواهد بود !
دلیلش اینه که انسان یک چیزی به نام حافظه هم داره !! شوهرتون به خاطر کوتاهی های خودش عذاب وجدان داره ولی در حافظه اش هم میدونه که زنش توی روش وایستاده و جوابش رو داده . شما میگید : مشکل من با همسرم اصلا مقابله به مثل و جوابگویی نیست .
ولی من به شما بگم این هم بخشی از مشکلات شما هست و اتفاقا از نظر شوهرتون بخش بسیار زشت و غیر قابل بخششی هست . از مقابله به مثل شما جریحه دار شده ولی فعلا سر خودش رو کلاه خواهد گذاشت و به زندگی بر می گرده
وای به روزی که مجددا زندگی شما به جدل برسه ! اونوقت اون جریحه دار شدن قبلی را بسیار شدیدتر پاسخ خواهد داد و همونطور که گفتم ، شدت مشکلات 7 برابر خواهد شد . . .
اون مسائلی که در پست بالا در خصوص بدرفتاری های شوهرتون گفتید ، بین بیشتر مردها رواج داره و اون بنده خدا کار خاصی نکرده . بلکه مشکل اینه که پسرتون ، بچه خودش نیست و بدرفتاری شوهرتون با اون بچه ، پدر و پسری حل نمیشه . پدر من بدتر از این با من کرد ولی در درون خودم عاشق پدرم و ابهتش بودم و بجز ناراحتی لحظه ای ، ابدا ناراحتی نداشتم . امروز هم دستش رو می بوسم . . .
متاسفانه ، مشکلات طلاق یکی دوتا نیست و این پسر شما یک قربانی هست و شوهرتون هم خیلی مقصر نیست . البته فکر کنم شما گفتید که شوهرتون فوت شده . به هر حال زندگی دوم ، مشکلات و گره هایی داره که اون زندگی اول نداشته . . .
اون زبون نیش دار و بد زبونی ها شوهرتون رو اگر تحمل کنید ، بعدها کم و کمتر میشه و حتی حذف میشه. متاسفم که در مقطعی از زمان ، جواب شوهرتون رو دادید . این کار یا به شکا طلاق گریبان تون رو میگیره یا بعد از بازگشت به زندگی ، گرفتارتون میکنه . کاری به اینکه چقدر شوهرتون حق داره یا شما حق دارید ندارم ولی اون کاری که کردید به شکل « مقدار زیادی لجن » در قلب و روح شوهرتون باقی میمونه و آثارش بعدها آشکار میشه .
همونطور که بارها در این تالار گفتم (با اشاره به قرآن و قانون و تجربه خودم از زندگی و غیره) ، بالاترین حق شوهر اینه که مطلقا احترام بشه و اینکه شما توی روی ایشون ایستادید ، به نظرم اگر طلاق بگیرید بهتره دیگه . این پست رو ببینید
علاقه مندی ها (Bookmarks)