به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 60
  1. #21
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohamad.reza164 نمایش پست ها
    سلام

    باغبان عزیز من یه درگیری با خودم دارم که نمی تونم چشم خودم رو باز کنم تا خانم های اطرافم رو تحت نظر بگیرم. تو محل کارم اعتراضات از جامعه بانوان مجرد رسیده که چرا این پسره اینقدر عنق تشریف داره! چون واقعا نمی تونم از حلوی یه خانومی رد بشم و سرم رو بالا کنم تا بهش سلام بدم! نمی دونم اسم اش حیا هست یا چیز دیگه! چون عقیده دارم اون محیط که من توش هستم یا محل ورزش یا کار، با نگاه من ممکنه برای اون خانوم نا امنی ایجاد کنه. ( البته مخالف اصل مدیریتی منه که میگه همیشه سر بالا و تا شعاع 200 متری همیشه اتفاقات اش رو بررسی کن ) ولی تا حال نشده موردی پیدا بشه که من دورادور از ایشون شناخت جزیی داشته باشم و به نظر متناسب من باشن تا اقدام کنم، تو خیابون هم که نمیشه از روی ظاهر قضاوت کرد.

    در آخر مجددا از همتون ممنونم.

    سلام محمد رضا

    منم مثل تو ام

    من بعضی موقع ها نگاه می کنم - ولی نگاه نمی کنم !!!

    مراقب خودت باش .



  2. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    mohamad.reza164 (پنجشنبه 26 شهریور 94)

  3. #22
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    باغبان عزیز ممنون. خیلی خوبه .

    راستی نظری در مورد مواردی که از خانم مصباح پرسیدم، نداشتی؟ ( انصافا تو دلت به ما چیزی نگیا، که یه سلام به محمدرضا دادیم، حالا داره وقت مارو میگیره!
    )



    برای همین موضوع دوست دارم پرونده اش رو اول ببندم، بعد برم سراغ مورد دیگه.

    البته واقعا اگر دوستان تو این زمینه کمک ام کنند که پیشنهاد خانم مصباح مبنی بر فراموشی موقتی و بررسی گزینه های دیگه ( که به نظر حق هر انسانی هست) کار انسانی تلقی میشه، در موردش فکر میکنم.

    من همیشه معتقد بودم کار خانم ها تو بخش تحقیقات از طرفشون، راحت تره. مثلا یه خانم خیلی راحت از محل کار یا همسایه های آقا میتونه تحقیق کنه. چون شناس تره. ولی تحقیقات از خانم ها خیلی سخته مخصوصا اگر شاغل نباشه و از این دختر هایی باشه که معمولا تا کار پیش نیاد از خونه در نمی آن بیرون و دانشگاه اش هم تموم شده.
    اگر ممکنه منو تو این زمینه و چگونگی تحقیقات از یک خانم راهنمایی کنید ممنون میشم.

    مورد دیگه ای که همیشه نگران اش بودم.
    وابستگی در دوران خواستگاری هست. چه جوری میتونم تو دوران خواستگاری وابسته نشم؟ البته راه هایی رو به ذهنم رسیده مثل پرهیز از سخنان احساسی و .... ولی همیشه نگرانم در این مورد. چون خودم رو میشناسم، تا ارتباطم با جنس مخالف به همین یه مورد بالا خلاصه شده، و اندکی احساساتم ممکنه بر عقلم غلبه کنه، اگر نکته ای هم در این مورد دارید خوشحال میشم بدونم.

  4. #23
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array

    به تو از تو می نویسم
    به تو ای ، همیشه دریا

    در تایپیک تو می نویسم
    ای عزیزترینه دریا




    سلام محمد رضا

    خواهش می کنم - با شما و دیگر دوستان ، هم صحبت شدن و یاد گرفتن ، افتخاریست .

    ممنون .


    ......


    محمد رضا ی عزیز ، به نظرم اول باید با خودت خلوت کتی - معیارهای اصلی ات را مشخص کنی

    این معیارها را بر اساس مرتب سازی نزولی ، بچین – یعنی از مهم ترین معیار تا ضعیف ترین معیار !

    و کلیات اون معیار را با اون خانم مقایسه کن – اگر می بینی می تونه همسر آینده ات بشه و می تونی اون دختر را خوشبخت کنی به نظرم باید وارد مرحله خواستگاری بشی. ( برای شناخت بیشتر )

    من به نظرم روابط مخفی دختر و پسر بدون اطلاع خانواده خوب نیست - تا همون حد باشه که شما اجازه خواستگاری از ایشون بگیری و یا دید اولیه به نظرم کافی است .

    به نظرم چیزی مهمه اینکه که از خودمان مطمن باشیم !

    مطمئن باشیم برای اینکه می تونیم در آینده زندگی مشترکی را با دختر مورد نظرمان آغاز کنیم و اون را خوشبخت کنیم.

    به نظرت می تونی ؟

    ............


    در مورد زیاد شدن طلاق در دوران عقد


    به نظرم باید از چند دیدگاه بررسی کنیم :

    اول به معیار های اشتباهی که دختر ها و پسرها دارنند بر میگرده – یعنی دنبال معیارهای اصلی نمی زنند

    زیبایی زیاد ، نباید معیار اولمان باشد ( چه دختر – چه پسر ) – به نظرم همینکه دختر و پسر به دل هم بنشینند کافی ست ( از نظر معیار زیبایی )

    الان یکی از دوستان من وسواس دارد - زیباترین دختر هم نشونش بدی میگه ایراد داره . این آدم درک دل نشینی را نداره

    و همیشه دور خودش می چرخه - الان 8 سال داره می ره خواستگاری - باید ایمان - اخلاق و مهربونی و اهل زندگی بودن دختر بررسی بشه !

    یکی از اون دلیل ها میتونه تنوع طلبی آقایون و خانم ها باشه - که اون آقا میگه تو دیگه دلم را زدی بریم طلاق بگیریم !


    .........................



    در مورد نامزدی - محمد رضا عزیز ، شما نامزدی را چی تعریف میکنی ؟


    به دوران آشنایی پسر و دختر قبل از عقد چه میگن ؟

    یکی بیاد جواب منو بده !

    من نمی دونم یه فرهنگی غلطی تو جامعه افتاده که

    طرف میره خواستگاری ، بعد مردم میگن اون دختره نامزد داره ! – روی دختر بنده خدا اسم می زارنند .

    خواستگاری رفتن برای شناخت ست و اینکه معیارهای اصلی هم را پیدا کنند . ایراد نداره و هر دو طرف گزینه ی خودشون را بررسی می کنند

    خوبی این کار این است که این کارها ، مخفی انجام نمیشه و در حضور خانواده ها و یا با اجازه خانواده ها هست !

    مثلا شما 5 و 6 جلسه خواستگاری می ری - جلسات بعدی از خانواده ها اجازه میگیرید که با هم برید بیرون و بیشتر با هم صحبت کنید و ببنید روحیات همدیگر را دارید - با هم مشاوره برید و .... .... این ها به نظرم باز دوران نامزدی نیست !

    ولی نمی دونم چرا یه پسری خواستگاری دختری میره و این خواستگاری مثلا چند ماه طول میشکه

    مردم میگن اون دختر نامزد داره ! - یکی از دلیل طلاق ها در دوران عقد این است که پسر و دختر همدیگر را قبل از عقد نمی شناسند .

    چه طوری باید بشناسند ! – یا باید مخفیانه با هم باشند ( که اشتباهست ) – یا اینکه در حضور خانواده و با اجازه ها خانواده ها باشند .

    ................................................


    در مورد فراموشی موقت اون دختر و بررسی مورد دیگر :


    خانم مصباح الهدی خیلی کامل و منطقی پاسخ دادند .

    نظر خودت چیه ؟

    منم بعدا نظرم را میگم .

    ممنون .


    ............


    در مورد تحقیقات از یه خانم :


    اگر اون دختر خانم در محیط کار و دانشگاه باشه ، آدم میتونه دید اولیه پیدا کنه که مناسب آدم هست یا نه - سپس با اجازه از دختر خانم اقدام کنه برا خواستگاری .

    ولی اگر این طوری نباشه - ما نمی تونیم بریم از در و دیوار بپریسم ( همسایه و ...) - کار جالبی نیست ! ( شاید درست باشه - نمی دونم ) - آدم باید خودش از دختر مورد نظرش شناخت پیدا کند + کمک پدر و مادر و .....

    این شناخت بهتره در جلسلت متعدد خواستگاری انجام شود و .... امکان داره چند ماه طول بکشه ! ( باز این دوران نامزدی نیست - این دوران شناخته )

    یا مثلا آشنایی ، یه دختری را معرفی می کند - و اون آشنا مثلا هماهنگی میکنه شما ( دختر و پسر ) مثلا در این روز با هم 2 ساعت حرف بزنید و بعد از اینکه دید اولیه به هم پیدا کردید برید خواستگاری ! ( دوستم این کار را کرد- باز نمی دونم درسته یا نه )


    .................

    در مورد کنترل احساسات در جلسه خواستگاری :

    خطرناکه - چون امکان داره شما و اون دختر به شناخت اولیه هم نرسیده باشید و بخواید از هم تعریف کنید و به هم شکلات تعارف کنید - شاید خود شما و اون دختر صدمه ببنید - مخصوصا برای کسایی که روابطی نداشتند!

    مگراینکه فهمیده باشی ایشون شما را دوست داره - دختری که پسری را دوست داشته باشه - سعی میکنه خودش را با او وقف بده

    ولی باید منطقی باشیم . و سعی کنیم جلسه را مدیریت کنیم !

    نظرت چیه ؟


    .....................

    در مورد این عکس پرنده :




    ما برای اینکه در آسمان پرواز کنیم باید دو بال داشته باشیم - بال اندیشه - بال روحیه

    برایت آرزو می کنم



    ای همیشگی ، ترین ، عشق

    در حضورِ حضرتِ عشق

    ای که شادیم همیشه

    تا ابد به خاطر حضرت عشق


    به تو نامه می نویسم

    نامه ای ، نوشته بر باد



  5. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (جمعه 27 شهریور 94), مصباح الهدی (جمعه 27 شهریور 94), سرشار (شنبه 28 شهریور 94)

  6. #24
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام باغبان عزیز، ممنونم که هنوز با روحیه و با انگیزه در کنارم هستی.

    از فدایی خبری نیست. داشت خوب پیش میرفت پست اش.



    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها

    محمد رضا ی عزیز ، به نظرم اول باید با خودت خلوت کتی - معیارهای اصلی ات را مشخص کنی

    این معیارها را بر اساس مرتب سازی نزولی ، بچین – یعنی از مهم ترین معیار تا ضعیف ترین معیار !

    و کلیات اون معیار را با اون خانم مقایسه کن – اگر می بینی می تونه همسر آینده ات بشه و می تونی اون دختر را خوشبخت کنی به نظرم باید وارد مرحله خواستگاری بشی. ( برای شناخت بیشتر )

    حقیقت امر، من بعد از اینکه تصمیم به ازدواج گرفتم، و شرایظ اش رو در خودم ایجاد کردم، شروع کردم به تحقیق و بررسی در مورد معیار هایم در مورد همسر آینده ام. پس از کلی کنکاش و بررسی به 31 آیتم رسیدم که درجه بندی داره.
    از معیار های انسانی بگیر تا معیار های ظاهری! 10 تا معیار اولم که وزن بسیار زیادی رو داره، مربوط میشه به کردار و رفتار مثل اعتقادات، فرهنگ، سطح خانواده و .... که این معیار های رو میشه در اولین ارتباط ها کشف کرد. که من بهشون ارزش 50 درصد رو دادم. معیار مهم دلینشینی هم جز همین 10 تا معیار اولمه.
    و در ادامه به بررسی معیار های دیگه ام می پردازم . حدود شصت هفتاد درصد معیار هام پاس بشه برام کفایت میکنه، بقیه اشو خدا کریمه. یکسری از معیار هام مثل حفاظت اطلاعات همسر آینده ( مثلا هر چی میشه نره به دوستاش بگه، که متاسفانه بین اکثر بانوان همه گیره) رو نمیشه تشخیص داد ، و موکول اش کردم به بعد از ازدواج تا بر اساس روش هایی که یاد میگیرم، به همسر بفهمونم که من به این معیار ها علاقه دارم .


    اینا رو گفتم که معلوم بشه ، هدف دارم. البته اگر بخوام صادقانه بگم یکی از دلایلی که این 31 آیتم رو نوشتم، این بود که اگر یه روز وابسته شدم، بعد از نمره دادن بهم تلنگر بزنه که پسر راه رو داری اشتباه میری!
    هم اکنون هم که از اون خانم جدا شدم، به ایشون نمره دادم، که حدود 60 ذرصدی موفق بودند ولی مشکلاتی که در پست اولم نوشتم، پابرجاست. البته همه اینا به شرطی که بتونم مشکل نامزدی ایشان را هضم کنم.
    در ضمن من کلا مبحث زیبایی تا جایی برام مهمه که به دلم بشینه و متناسب من باشه ( مثلا قدش کوتاه نباشه، چون قد من بلنده)

    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها

    من به نظرم روابط مخفی دختر و پسر بدون اطلاع خانواده خوب نیست - تا همون حد باشه که شما اجازه خواستگاری از ایشون بگیری و یا دید اولیه به نظرم کافی است .

    به نظرم چیزی مهمه اینکه که از خودمان مطمن باشیم !

    مطمئن باشیم برای اینکه می تونیم در آینده زندگی مشترکی را با دختر مورد نظرمان آغاز کنیم و اون را خوشبخت کنیم.

    به نظرت می تونی ؟

    من هم خودم به روابط مخفی دختر و پسر حساس هستم. نمود عینی اش هم میتونم تو زندگی گذشته خودم ببینم.
    با این خانم هم که قطع رابطه کردم، یکی از دلایل اش این بود که اگر قرار اتفاقی بیافته، تحت نظر خانواده ها باشه. و وابستگی احتمالی که پیش میاد جلوی تصمیم گیری های عقلانی رو نگیره!

    در ارتباط با توانایی های چرخاندن زندگی مشترک:
    جواب سختی است ولی در مورد اش آگانه فکر کردم، اگر از خودم مطمین نبودم، به فکر این نمی افتادم که یک دختری رو از زندگی پادشاهی که در منزل پدر داره، رو به عرصه بدبختی بکشانم. طی چندین مرحله خودم رو آزمایش کردم و با متاهلان گرامی که زندگی موفقی دارند، قیاس کردم. که نکند، بخشی از این توانایی ها در من وجود نداشته باشد، که مجبورم تا یاد گرفتن آن توانایی ها صبر پیشه کنم.
    یه مثال غیر مربوط بزنم، که منظورم رو برسونم که از هر نظر آماده گی نسبی رو کسب کردم ( البته روند کسب آماده گی تا آخر عمرم ادامه پیدا میکنه). قبل از اینکه به فکر ازدواج بیافتم، رفتم چکاپ کامل پزشکی دادم، تا مطمین شوم که عیب و نقصی در من وجود نداشته باشه که بعدا بروز کنه، و همسرم اذیت شه. اگر هم مشکلی وجود داره اقدام به برطرف کردنش بکنم که آرامش خانواده آینده ام رو به هم نزنم. یا انکه مشکلات اخلاقی و خانواده گی خودم رو لیست کردم، تا بر اونها فائق نیومدم، اقدام نکنم. مثلا ظرفیت تحمل عقاید مخالف و زود عصبانی شدن. بعد از اینکه متوجه این دو ایراد شدم، رو خودم کار کردم تا به حداقل برسونمشون.
    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها

    در مورد نامزدی - محمد رضا عزیز ، شما نامزدی را چی تعریف میکنی ؟
    باغبان عزیز من تو پست قبلی ام سعی کردم کامل به خانم مصباح تو ضیح بدم.

    من شخصا درگیر اخلاقیاتی هستم که با شما ها فرق می کنه. من میگم طرف چه دوران خواستگاری و یا دوران آشنایی و یا عقد و یا حتی بعد از عروسی، وقتی دختر رو وابسته و دلبسته خودش کرد، بهش قول داد ( دقت کن، فقط قول داد که خوشبخت ات میکنم، صرف نظر از اینکه صیغه است یا عقد) و تعهد داد اخلاقا شوهر اون خانومه. تا قبل از اینکه بهش قول ندادم و ذهن دختر رو به عقد خودم در نیاوردم، به خودم اجازه میدم، به شناختم ادامه بدم، و یا حتی اون مورد رو کنار بزارم ( البته در کمال احترام) و مورد دیگه ای رو بررسی کنم.

    حالا اینکه عرف چی میگه، با خل و خوی من نمی خونه. من هیچ وقت معنی دوست دختر و صیغه و عقد موقت و دایم و زندگی پس از عروسی رو نفهمیدم. درسته از دیدگاه عموم جامعه همه اینها تعریف داره. ولی این تعاریف باعث شده تا ما با مرز بندی هامون اجازه هر اشتباهی رو به خودمون بدیم. مثلا طرف میگه حالا ما که نامزدیم، از هم جدا شیم. یا ما اگر با هم نامزد کنیم اتفاقی نمی افته که همدیگر رو بیشتر میشناسیم، نشد هم از هم جدا میشیم.

    شخصا به قضیه اعتقاد دارم که اسم اش رو گذاشتم " انعکاس" هر چی رو که دوست داشتم همسرم داشته باشه رو در خودم اول ایجاد کردم . مثلا دوست نداشتم همسرم روابط مخفی داشته باشه، برای همین خودم هم از این روابط اجتناب کردم. یکم بخوای قضیه انعکاس منو ربط اش بدی، میتونی متناظر با شعر مولانا باشه که میگه:
    این نکته رمز اگر بدانی، دانی
    هر چیز که در جُستن آنی، آنی



    من نظرم اینه که دختر و پسر طی جلسات خواستگاری فارق از احساس با هم صحبت میکنن، مهم نیست چقدر طول بکشه، بعد مشاوره، بعد اگر خانواده ها اجازه دادن، یه مدت محدود ارتباط بیرون، بعد اش دیگه اگر دیدم بدردم می خوره و بهش یه تعهد شفاهی دادم، دیگه پاش می ایستم. عقد دایم و صیغه و ... برام مهم نیست، اون خانم دیگه زن من محسوب میشه براش چیزی کم نمیزارم. حالا طبق رسم خانواده ها عقد و نامزدی چه طور پیش میره ، به خودشون بر میگرده. فقط با اون خانوم ارتباط ج ن س ی برقرار نمیکنم ( هر چند که شرعا می تونیم ) ولی یک درصد حق برای خانم باقی میزارم که اگر اون اشتباه کرده بود تو شناخت اش تا مرحله قبل از عروسی، و درخواست جدایی داد، از منظر روانی به هم نریزه، چون مطالعاتم میگه که خانوما از لحاظ لمس شدن علاوه بر جسم اشون، ذهن آنها نیز بهم میریزه.
    احتمال میدم روش که مطرح کردم ، تفکر حرفه ای نباشه، ولی فکر میکنم با خلقیات من میسازه.

    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها

    در مورد فراموشی موقت اون دختر و بررسی مورد دیگر :


    خانم مصباح الهدی خیلی کامل و منطقی پاسخ دادند .

    نظر خودت چیه ؟

    منم بعدا نظرم را میگم .

    ممنون .


    باغبان جان برام سخته که پرونده اون دختر رو باز بزارم و دختر دیگه رو بررسی کنم. فکر میکنم تو آب نمک خوابوندمش ( ترو خدا خانوما ناراحت نشن از این اصطلاح من) به خانم مصباح هم گفتم، من تو اون سه هفته ای که با خانوم در ارتباط بودم، واقعا بهش وفادار بودم، هنوزم هستم، چشمم دختر دیگه رو سعی میکرد نبینه. حالا بخوام بزرامش کنار و موارد دیگه رو ببرسی کنم، بعد اگر اون موارد جواب ندادند، دوباره برگردم به این خانم، غیر اخلاقیه ( البته به نظر من) ! دوست دارم پرونده اش رو تموم کنم یا حد اقل بهش بگم که من به این دلایل از شما خداحافظی میکنم، و قصد بررسی موارد دیگه ارو دارم. حالا قسمت هر چی باشه ، همون میشه. در غیر اینصورت، دلم رضا نمیده.
    البته، بگم از لحاظ اصول حرفه ای ( با نظر خانم مصباح موافقم) میدونم که اگر به بررسی مورد های دیگه بپردازم، چه از لحاظ رضایت خانواده ام و چه از لحاظ شناخت و قوت قلب خودم، بهتره. ولی درگیر این اخلاقیات خودم هستم. برای همین با شما مطرح کردم که نظرتون در مورد پیشنهاد خانم مصباح چی هست؟ کار درستی هست یا نه؟ باید در مورد روحیه ام تغییر نگرش بدم یا خیر؟
    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها

    در مورد تحقیقات از یه خانم :


    اگر اون دختر خانم در محیط کار و دانشگاه باشه ، آدم میتونه دید اولیه پیدا کنه که مناسب آدم هست یا نه - سپس با اجازه از دختر خانم اقدام کنه برا خواستگاری .

    ولی اگر این طوری نباشه - ما نمی تونیم بریم از در و دیوار بپریسم ( همسایه و ...) - کار جالبی نیست ! ( شاید درست باشه - نمی دونم ) - آدم باید خودش از دختر مورد نظرش شناخت پیدا کند + کمک پدر و مادر و .....

    این شناخت بهتره در جلسلت متعدد خواستگاری انجام شود و .... امکان داره چند ماه طول بکشه ! ( باز این دوران نامزدی نیست - این دوران شناخته )

    یا مثلا آشنایی ، یه دختری را معرفی می کند - و اون آشنا مثلا هماهنگی میکنه شما ( دختر و پسر ) مثلا در این روز با هم 2 ساعت حرف بزنید و بعد از اینکه دید اولیه به هم پیدا کردید برید خواستگاری ! ( دوستم این کار را کرد- باز نمی دونم درسته یا نه )

    ممنون. من تو این زمینه تحقیقات ضعف اطلاعات دارم.

    ولی تحقیقات از یه خانم کار خیلی سختی و باید تمام اصول حفظ بشه که آبرو خانواده دختر هم حفظ بشه. حداقل تحقیقات موکول بشه به زمانیکه از دختر مطمین شدی.


    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها

    در مورد کنترل احساسات در جلسه خواستگاری :

    خطرناکه - چون امکان داره شما و اون دختر به شناخت اولیه هم نرسیده باشید و بخواید از هم تعریف کنید و به هم شکلات تعارف کنید - شاید خود شما و اون دختر صدمه ببنید - مخصوصا برای کسایی که روابطی نداشتند!

    مگراینکه فهمیده باشی ایشون شما را دوست داره - دختری که پسری را دوست داشته باشه - سعی میکنه خودش را با او وقف بده

    ولی باید منطقی باشیم . و سعی کنیم جلسه را مدیریت کنیم !

    نظرت چیه ؟


    باغبان جان باهات موافقم. چون یکم آدم احساسی هستم، و تا حالا با دختر رابطه نداشتم، یکم در این مورد نگرانم. ولی خیلی باید رو خودم تو این زمینه کار کنم و ماظب خودم باشم تا وابسته نشم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها

    در مورد این عکس پرنده :




    ما برای اینکه در آسمان پرواز کنیم باید دو بال داشته باشیم - بال اندیشه - بال روحیه

    برایت آرزو می کنم



    ای همیشگی ، ترین ، عشق

    در حضورِ حضرتِ عشق

    ای که شادیم همیشه

    تا ابد به خاطر حضرت عشق


    به تو نامه می نویسم

    نامه ای ، نوشته بر باد


    سپاس گذار.
    ویرایش توسط mohamad.reza164 : جمعه 27 شهریور 94 در ساعت 20:27

  7. 2 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    مصباح الهدی (جمعه 27 شهریور 94), باغبان (جمعه 27 شهریور 94)

  8. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام آقای محمد رضا
    از نظر لطفتون خیلی ممنونم و خیلی خوشحالم تجربه ام به درتون خورد. عذر خواهی می کنم که دیر پاسخ شما را می دهم .

    از خواندن پستتان خیلی خوشحال شدم. از این جهت که تو جامعمون جوانانی همچون شما هستند که این قدر اخلاق مدار و متعهدند. واقعا جای خوشحالیست. من وقتی تو همدردی همچین افکاری می بینم احساس آرامش می کنم که جوانمردی و پاکی و صداقت هنوز هست.
    از خواندن نظرات آقای باغبان هم مستفید شدم. من صرفا نظر شخصی خودم را خدمتتون می گم شاید از نظر شما درست باشه و شاید هم اشتباه.

    در مورد تحقیق من با شما کاملا موافقم که در مورد دختر خانم انجام تحقیق به خاطر آبروی دختر خیلی حساس تر هست. خیلی... یعنی تحقیق باید تا آنجا که می شه به نحوی صورت بگیره که به اطرافیان اینگونه القاء نشه که همه چیز تمام شده.حتی اگر همه چیز تمام شده بود.
    من یکی از خواستگارام خیلی بد از خانواده ما تحقیق کرد و چی بگم کل یه منطقه ای .......................... دیگه ادامه نمی دم.ولی فوق العاده بد شد. به خصوص برای پدرم!

    در مورد راحت تر تحقیق کردن در مورد پسر در محیط اجتماعی از این جهت کاملا حق با شماست.ولی از این جهت که اهمیت تحقیق برای پسر مهمتره یا دختر به نظر من هر دو مهم اند ولی تحقیق کردن از پسر یکمی مهمتره و از این جهت حساسیت برای دختران بیشتره(از جهت اهمیت). مثلا شما فرض کنید دخترتون را بخواهید عروس کنید یا پسرتون را بخواهید داماد کنید واقعا کدوم براتون استرس زاست که نکنه تو انتخابش اشتباه کنه؟ احتمال اینکه پسر یه چیز دیگه از آب دربیاد یا دختر...

    ببینید من هم برای برادرانم خواستگاری رفتم و هم برای من خواستگار اومده. واقعا ازدواج برادرام راحت تر بود.خیلی راحت تر. تحقیق هم نکردیم به اون صورت... چون همه چیز مشخص بود.
    پسر که می ره خواستگاری از همون اول وارد خانه دختر میشه خیلی مسائل براش آشکار میشه. اینکه خونشون کجاست. خونشون چه شکلیه.وضعشون واقعا چه جوریه. معمولا بعد یه چند جلسه حتی به طور اتفاقی همه اعضاء خانواده دختر را می بینه. می بینه برادرش کیه. پدرش کیه.خواهرش کیه.چه جوری با هم حرف می زنند. خلاصه کاملا تو جو خانوادشون قرار می گیره. بعد هم دخترها از آقایون یکم ساده ترند.قبول دارید؟ کمتر پیش میاد مثلا تو چند جلسه بتونه خودش را یه جور دیگه نشون بده.

    ولی این خانواده دختر بیچاره است که همش باید منتظر بمونه که خانواده پسر چی فرمایش می کنند!خانواده دختر که تا نظرشون قطعی نشده طبق این عرف جامعه نمی رن خانه خانواده پسر... پس تا اون موقع از جو خونه آنها که خبر واقعی نداریم. مگر همونی که از زبانشون می شنویم و استنباط می کنیم که آره سطح اقتصادیشون چه جوریه و بافرهنگند یا نه. پس کاملا می تونن خودشون را یه جور دیگه نشون بدن خدای نکرده.

    تا چند جلسه اول هم که فقط مادر آقا پسر دیده میشه.برخلاف پسر که در اکثر اوقات همه اعضاء و همه جو حاکم بر خونمون و... را می بینه. وقتی هم که همه چیز قطعی شد تازه میشه پدرشون را ببینیم. تازه مثلا اون یکی برادرشون را ببینیم تازه خیلی مسائل دیگه... من این را بگم من یه بار کاملا با رفتن به منزل یکی از خواستگارام شوک شدم! و یه مسائل دیگه ای (مربوط به حریم ها) برام آشکار شد...
    اینها را می گم ببینید خانواده پسر چندین پله جلو تر از خانواده دختر هستند و زود تر به یه درکی می رسند!!!
    من این را کاملا تمام وجودم حس کردم!

    ولی خب مسلمه از تحقیق نباید صرف نظر کرد.ولی خب موضوع تحقیق مهمه. موضوع که معلوم شد اون وقت آدم می فهمه که خیلی هم مهم نیست دختر سر کار باشه یا تو دانشگاه باشه تا ازش تحقیق بشه. ببینید مثلا می گم آدم می خواد از دختر تحقیق کنه که اصولا نباید براش مهم باشه پدرش چند جا کار می کنه یا مثلا چه درامدی داره ووو این پرسش به جا نیست.چون نقش دختر برای ازدواج خیلی فرق داره تا پسر... از دختر از روحیات و اخلاقیات خود دختر می پرسند و یا مثلا از مادرش می پرسند و یا نه اصلا حالت کلی از خانوادشون می پرسند.زشته مثلا از لحاظ اقتصادی بررسی بشه.پس اگر سرکار نبود هم نبود... (بله اگر سر کار بود آن هم بررسی میشه ولی نبود هم خللی تو خود تحقیق ایجاد نمی کنه)
    ولی خب پسر مهمه.چرا . چون معلومه پسر قرار هست بعدا سر کار حتما بره.بیشتر تو اجتماع باشه. پسر را باید دید جربزه کاری داره یا نداره. یا مثلا تو محیط کارش حریم ها چه طوریه و... پس اینجا موضوعیت پیدا می کنه.( البته می دونم اگر دختر هم تو محیط اجتماع بود اونم یه امتیازی هست برای راحت تر تحقیق کردن از جهات دیگه).

    در مورد تحقیق در مورد دختر من این پست روبرو را برای گرفتن ایده به شما پیشنهاد می دم: #5
    و به نظر من از دوستان دختر خانم سوال بپرسید و مخصوصا اگر خواهر داشته باشید که خیلی خوب با دوست دختر خانم صمیمی بشه و ازشون بیشتر راجع به دختر خانم بپرسه خیلی خوب میشه.و راجع به دغدغه های شما ازش بپرسه.هر دغدغه ای. دختر خانم هم می تونه دوستانی به شما معرفی کنه که مثلا فردا براش بد نشه اگر با شما ازدواج نکرد.
    معرف خودش می تونه مهم باشه. ببینید مثلا در مورد خودم معمولا معرف ها مادرم را می شناسند و من را هم می شناسند ولی مثلامعرف فقط مادر پسر را می شناسند خود پسر را نمی شناسد. ببینید اینجا باز هم کار برای پسرها راحت تره.

    دیگه اگر قضیه خیلی جدی بود تحقیق محلی بکنید. حتی اگر مثلا خواهرتون برن دانشگاهشون مثلا از استاد راهنماشون بپرسند(چون استاد راهنما که ثابته و تو دانشگاه می مونه) خوبه. ولی مثلا وقتی دارند تحقیق یکم علنی تر از فردی می کنند یه جوری بگن که ما در "مراحل اولیه" هستیم و بیشتر برای اینکه ایشون را بشناسیم خواستیم زودتر تحقیق کنیم و نمی دونیم حالا پاسخ ایشون چی میشه و هنوز خواستگاری جدی صورت نگرفته . ببینید گفتن این قسمت خیلی مهمه.چون بعدا یه درصد مثلا نشد پشت سر او دختر نمی گن تو پسندیده نشدی یا... می گن شاید اون دختر نپسندیده. من یه بار برای یه بنده خدایی این جوری تحقیق کردم و با یه بهانه هایی رفتم دوست دختر مدنظر را پیدا کردم که هیچ کس نفهمیده نیتم چی بوده و فکر می کردند دارم برای یه کار علمی دنبال یکی می گردم. نه دختر را می شناختم نه دوستاش را...هیچی...فقط یه مادری به من گفته بود لطفا در موردش تحقیق کن. هیچ کس هم نفهمید. ولی راجع به من تحقیق شد یه بار به اون شکل!!!!
    حالا اینها برای من مهم نیست عزت واقعی دست خداست... اینها واقعا مهم نیست... ولی خیلی خوبه شما به فکر این موضوعات هستید! واقعا این تفکرتون جای تحسین داره!

    در مورد درگیر نشدن احساسات خیلی مساله مهمیه.... راستش من بنا به دلایلی واقعا دو به شک بودم که روش خودم را خدمتتون بگم یا نه.ولی گفتم اگر بتونه براتون مفید باشه مضایقه نکنم.

    به نظر من قلب و مغز دو تا عنصر جدا از هم هستند.اگر بخواهید با زبان مغزتان با قلبتان صحبت کنید مطمئن باشید خیلی تاثیری ندارد و بعضی جاها هم حرف همو نمی فهمند که به قول شاعر: آنچه را عقل به یک عمر بدست آوردست؛ دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد!

    شاید من اشتباه می کنم ولی به نظر من با دل فقط باید به زبان دل حرف زد...(چرا که به قول حافظ که می گه: عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی؛ عشق داند که در این دایره سرگردانند! این منطق دله که عقل را بعضی جاها خیلی غیرمنطقی رد می کنه و ممکنه واقعا ما را به اشتباه بیاندازه! و یه عمر....)

    اما یه راه اصلی داره که زبان مشترک قلب و عقله که من متوجه شدم آقای فدایی یار این راه را پیدا کردند... و اینکه فدای یار واقعیمون باشیم...و تعهد اصلی ما به انتخاب همون یار واقعیمون هست... همونی که او در سرنوشتمون قرار داد همون میشه صاحب دل ما...

    اگر از قبل دلمون را متعهد کردیم به اصل کاری... اگر دلمون را متعهد کردیم به یاری که او برامون قرار داده.اون وقت وقتی یه مورد قسمت نشد خب قسمت نشد! او که همسرمون نبود یا نشد که بشه... از اول هم قرار بود دلمون برای همسرمون باشه نه اون آقای خواستگار..نه اون خانومی که خواستگاریش رفتیم... همسر ما در نمی ره که!!! زیر همین آسمون خدا یه جایی داره نفس می کشه و ما هم تعهدمون فقط و فقط به اونه و نه یه آدم عادی توی یه مجلس خواستگاری... اون وقت دلیلی نداره این قدر زود درگیری عاطفی بین ما و طرف مقابل تا اون حد پیش بیاد چون او که "فعلا" همسر ما نیست...

    دلمون را همین اول وابسته کنیم به همسر آینده(نه یه فرد خاص) هرکی که بود ان شاالله ...
    آخرای این پست را هم خواستین بخونید: #12

    موفق و موید باشید
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : شنبه 28 شهریور 94 در ساعت 00:30

  9. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (شنبه 28 شهریور 94), فدایی یار (جمعه 03 مهر 94), باغبان (شنبه 28 شهریور 94), سرشار (شنبه 28 شهریور 94)

  10. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 00 [ 00:33]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    235
    امتیاز
    14,247
    سطح
    77
    Points: 14,247, Level: 77
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,750

    تشکرشده 764 در 211 پست

    Rep Power
    71
    Array
    سلام محمد رضای عزیز.امیدوارم حالت خوب باشه دوست خوبم.تولدت مبارک باشه.ان شالله صد سال به این سال ها در کنار عزیزانت زنده و پاینده باشی.

    دوست خوبم اگه اجازه بدی منم میخوام در حد همین وسع کوچک خودم در تاپیک شما سهیم باشم.به این امید که شاید بتوانم حتی به اندازه سر سوزنی موثر و مفید باشم.

    دوست عزیزم من تمام تاپیک شما رو با دقت مطالعه کردم.درون خودم شما رو به خاطر دیدگاهتون به ازدواج تحسین و تمجید کردم.بسیار تا بسیار خوب و عالی.اما یک سری کژتابی و ابهام در صحبت های شما صرفا برای من نوعی وجود دارد که هیچ رقمه برایم ملموس و قابل قبول نیست.ببینید محمد رضای عزیز شما به مراتب و تعدد فراوان فرموده بودید که اعتقادات طرف مقابلتون بسیار تا بسیار براتون مهم و اساسیه.اما دوست من شما باید این موضوع رو قبول کنید که اگر دین رو پایه و فنداسیون این اعتقادات قرار داده اید هر اونچه رو که بر آن بنا نموده اید باید حد و حدودی را دارا باشد که از قالب یک ساختمان استاندارد بیرون نزد.اینکه شما به دفعات از خصوصیات اعتقادی و حتی حجاب خانم مد نظرتون تعریف و تمجید میکنید کاملا با مسئله ارتباط شما که بیشتر به یک دوستی صرف شباهت دارد در منافات است.محدوده و قانون رو در اینجا دین مشخص میکنه نه شما.که اگر اینگونه بود همه خودشونو باید دین دار معرفی میکردند(هر چند که اینگونه هم هست).میخوام بگم دید باز در بسیاری از مسائل به کمک انسان می آید ولی قانون همه رو به یک چشم نگاه میکنه و شما هم باید پیرو و تابع آن باشید.البته این مسئله رو به بسیاری از بیانات شما محمد رضای عزیز از جمله قله اعتقادی که برای خود فرض کرده بودید ٬ دیدگاه انتزاعی که در مورد دوستی صیغه و عقد داشتید و ... سوق داد.امیدوارم منظور بنده رو رو درک کرده باشید.باز هم تاکید میکنم این تنها یک نظر شخصی بود و قابل تعمیم به شما یا بقیه دوستان شاید نباشد.

    دوست خوبم این خانم چندی پیش در معرض یک آسیب قرار گرفتند که مطمئنا و صد البته تفکراتی خاص از منابع این شکست به ذهنشون تزریق شده و طبیعی است که قدرت ریسک پذیری در ایشون پایین اومده باشد.ایشون از نامزد قبلیشون به واسطه سید بودنش انتظارات دیگری داشته اند و حساب ویژه ای باز کرده اند.اما درست به موازات این قضییه عکس آن رخ داده است.هر کس دیگری هم که جای ایشون بود ممکن بود دچار این مسمومیت فکری شود.هر چند شما تمام سعیتون رو چه نا خواسته و چه از سر دانش کردید تا رشته های این ارتباط ترمیم شوند.اما انگار موفقیت چندانی عایدتون نشده که این چنین شما سرتان با رفتن ایشان بی کلاه مانده است و سر دو راهی رفتن و ماندن انگشت به دهان ایستاده اید.به نظرم باید حرکت نوعی رو آغاز کنید و تمام و کمال به ایشون ثابت کنید که خواهان تمام خوبی ها و بدیها٬گذشته و آینده،و...ایشون هستید.بهترین روشم همون اقدام از طریق خانواده است.اگر هنوزم بر این اعتقادید که میتوانید خودتان را با ایشون خوشبخت کنید و البته ایشون هم میتوانند خودشان را به واسطه حضور شما خوشبخت کنند.این رو هم بدونید که شما نمیتونید کسی رو خوشبخت کنید مگر اینکه خودش بخواهد.خوشبختی از درون انسان نشات میگیرد نه از بیرون.حالا هر چیزی که میخواهد باشد(شوهر٬زن٬پول٬خانواده٬ ونه٬ماشین و...)

    اما در مورد سوالاتتون
    ۱_شما در ابتدا برای ایشون حکم یک پناهگاه رو داشتید نه کمتر نه بیشتر(برای فرار از آسیب قبلی).اما انگار با توجه به صحبت های شما به مرور زمان اندک اندک در ایشون تغییراتی حاصل شده که به وضوح قابل مشاهده است.مصداقش در صحبت های شما وجود دارد.

    ۲_بله امکان دارد به احتمال زیاد.اما شما میتوانید با ترفندهایی از پس این ماجرا بر بیایید.بهتر است بیشتر روی این موضوع تحقیق کنید.بی گدار به آب نزنید.

    ۲_اینکه شما بخواهید ادامه دهید یا تمام کنید تنها و فقط به خودتان و خودتان بر می گردد.ببینید شما الان با کسی رو به رو هستید که یک سری خصایص آشکار و یک سری خصایص پنهان دارد.شما اگر تصمیم گرفتید که در این رابطه بمانید باید از این حالت دل دل کردن بیرون بیایید و به قول معروف یک دل و یک کلام شوید.باید به این نکته برسید که شما در صورت ماندن خصایص آشکار ایشون رو پذیرفته اید و بعد از ازدواج کوچکترین حقی بر خرده گیری یا سرزنش کسی ندارید.چه خودتان چه ایشان.اگر سر این موضوع با خودتان کنار اومدید ادامه دهید و اگر که نه همان رفتن بهتر است.سایر موارد هم چیزهایی نیستند که قابل حل نباشد فقط احتیاج به اندکی تفکر و مطالعه است.

    در پایان برات آرزوی موفقیت دارم.
    یا علی.
    ویرایش توسط سرشار : شنبه 28 شهریور 94 در ساعت 00:50

  11. 2 کاربر از پست مفید سرشار تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (شنبه 28 شهریور 94), باغبان (شنبه 28 شهریور 94)

  12. #27
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سرشار نمایش پست ها
    سلام محمد رضای عزیز.امیدوارم حالت خوب باشه دوست خوبم.تولدت مبارک باشه.ان شالله صد سال به این سال ها در کنار عزیزانت زنده و پاینده باشی.

    دوست خوبم اگه اجازه بدی منم میخوام در حد همین وسع کوچک خودم در تاپیک شما سهیم باشم.به این امید که شاید بتوانم حتی به اندازه سر سوزنی موثر و مفید باشم.

    دوست عزیزم من تمام تاپیک شما رو با دقت مطالعه کردم.درون خودم شما رو به خاطر دیدگاهتون به ازدواج تحسین و تمجید کردم.بسیار تا بسیار خوب و عالی.
    یا علی.
    سلام دوست خوب من، سرشار عزيز. اميدوارم در هر كجا اين پهنه خاكي، ارتزاق مي كني، خوب و خوش و سرزنده باشي. از اينكه به پست من سر زدي ازت ممنونم. قطعا وظيفه شما نبوده كه پاسخ منو بدي، و اين لطف شما بزرگوتر رو ميرسونه. باعث افتخارم كه شخصي به مانند شما منو قابل دونسته و نظريات خودش رو جانن - دلن در اختيار گذاشته است.

    بابت تبريكات صميمانه شما، در ارتباط با سالروز تولدم بسيار سپاسگذارم.
    واقعا معلوم بود كه پست هاي منو با جزييات خوندي و نكته سنجي هم داشتي.

    نقل قول نوشته اصلی توسط سرشار نمایش پست ها
    ببینید محمد رضای عزیز شما به مراتب و تعدد فراوان فرموده بودید که اعتقادات طرف مقابلتون بسیار تا بسیار براتون مهم و اساسیه.اما دوست من شما باید این موضوع رو قبول کنید که اگر دین رو پایه و فنداسیون این اعتقادات قرار داده اید هر اونچه رو که بر آن بنا نموده اید باید حد و حدودی را دارا باشد که از قالب یک ساختمان استاندارد بیرون نزد.اینکه شما به دفعات از خصوصیات اعتقادی و حتی حجاب خانم مد نظرتون تعریف و تمجید میکنید کاملا با مسئله ارتباط شما که بیشتر به یک دوستی صرف شباهت دارد در منافات است.محدوده و قانون رو در اینجا دین مشخص میکنه نه شما.که اگر اینگونه بود همه خودشونو باید دین دار معرفی میکردند(هر چند که اینگونه هم هست).میخوام بگم دید باز در بسیاری از مسائل به کمک انسان می آید ولی قانون همه رو به یک چشم نگاه میکنه و شما هم باید پیرو و تابع آن باشید.البته این مسئله رو به بسیاری از بیانات شما محمد رضای عزیز از جمله قله اعتقادی که برای خود فرض کرده بودید ٬ دیدگاه انتزاعی که در مورد دوستی صیغه و عقد داشتید و ... سوق داد.امیدوارم منظور بنده رو رو درک کرده باشید.باز هم تاکید میکنم این تنها یک نظر شخصی بود و قابل تعمیم به شما یا بقیه دوستان شاید نباشد.
    یا علی.

    سرشار جان قبل از اينكه در ارتباط با ديدگاه شما اعلام نظر كنم، دو تا مطلب رو عنوان كنم كه احتمالا مفيد واقع خواهد شد.
    1- اصولا من بين اعتقاد و دين مرز قايل هستم. اعتقاد رو تو انسانيت و اخلاق ميبينم . يعني اگر يه آدم بي دين وجود داشته باشه كه از همه نظر انسان باشه، مثلا دروغ نگه، ناسزا نگه، اخلاق مدار باشه، حرف و زبون اش يكي باشه و ...... ( به طور كلي انسان باشه) به نظر من آدم معتقدي محسوب ميشه. و قابل تحسين هست. حال اگر چنين انساني دين دار باشه و خداوند گار يگانه رو ستايش كنه، چه بهتر . ولي من شخصا به دليل تناسبي كه لازم دارم همسرم با من داشته باشه، تمايل دارم هر دو مولفه اعتقاد ( البته از نظر من اعتقاد نام داره شايد از ديدگاه عرف تعريف ديگر داشته باشه) و دينداري ( اون هم از نوع خودم يعني تشيع ) در سطح خودم داشته باشه. و از همه مهمتر بهشون پايبند باشه. يك نكته هم اينكه در جامعه با و به خصوص بعضي از دختران اين اعتقاد و دينداري رو با هم دارند و مرز اشون كمتر مشخص هست. قشري هم هستند كه مثلا حجاب كاملي ( البته از نظر عرف، چون من اعتقادي به حجاب بانوان ندارم، چون معتقدم حجاب در چشمان مرد بايد حضور داشته باشه. ولي همانطور كه گفتم صرفا علاقه دارم همسرم متناسب با علايق من يعني به حجاب چادر ملبس باشه) ندارند، دختران معتقد و با اخلاقي هستند كه نماز هم نمي خوانند( كه بسيار قابل ستايش هستند)



    2- از لحاظ قانون و اخلاق كه مطرح كرديد. يه مثال ميزنم: ما تو مغازمون اجناسي مي فروشيم كه شامل برگ ضمانت نامه شركت توليد كننده است. و قانونا در زمان فروش بايد كارت ضمانت نامه به مهر فروشگاه ممهور بشه تا اگر مشكلي در زمان استفاده مصرف كننده پيش آمد، زمان و مكان آن مشخص باشد و فروشنده ملزم به پيگييري آن جنس در زمان خرابي مي باشد.
    حال رويه كه من در اين زمينه در پيش دارم، صرفا اخلاقي هست. يعني چه اون برگه رو مهر كرده باشم چه مهر نكرده باشم، آن جنس اگر روزي خراب بشه، در مورد اش خودم را مسول ميدونم و پيگيري مي كنم. هر چند هستن دوستان كم لطفي كه با وجود مهر كردن آن برگه، از 1000 تا راهي كه همه مي دونيم از زير آن ضمانت نامه شونه خالي مي كنند.


    حال بريم سر ديدگاه شما :

    در ارتباط با تعاريفي كه از دوست دختر و صيغه و ... كردم منظورم اين بود كه من به جز رابطه زن و شوهري ( چه به لحاظ اخلاقي و چه به لحاظ قانوني) هيچ رابطه عاطفي رو براي يك زن و مرد متصور نيستم. و حاضر به برقراري راوبطي غير از چارچوب خانواده نيستم. اگر عنوان كردم كه بعد از تعهد شفاهي آن زن همسر من تلقي مي شود، منظورم مثل همان برگ ضمانت نامه بود كه گفتم. صرف نظر از صيغه و يا عقد نامه، چون تعهد دادم از لحاظ اخلاقي خودم رو در مورد اون خانم مسئول مي دونم. حالا اون تعهد قطعا در زمان بعد از خواستگاري داده خواهد شد و از لحاظ قانوني صيغه يا عقد نامه اي هم جاري مي شود. ولي براي من ان تعهد اخلاقي اولا بر قانون است.
    راستي من با آن خانم رابطه اي صرفا به جهت شناخت قبل از ازدواج آغاز كردم، و قصد دوستي و يا غيره نداشتم. ايشون هم به لحاظ اعتقادي چنين نيتي داشتند. يعني اگر چنين بود، به طور قطع به يقين ايشون در دابره انتخاب من قرار نمي گرفت. نا گفته نماند كه بنده از تجربه اي كه بدست آوردم ، هرگز چنين روابطي كه توسط شخصي ثالث خانمي معرفي شود، و به جهت شناخت قبل از ازدواج، خارج از چارچوب خانواده،را آغاز نخواهم كرد ( انسان ممكن الخطا است ديگه سرشار جان ).


    در ارتباط با اعتقادات، بايد بگم كه متاسفانه من در پست هاي پيشين خوب توضيح ندادم، و حق با شماست و نماد يك فرد معتقد رو با سمبلي از دين به نام نماز صبح معرفي كردم. ولي انصافا اثري كه اين خانم در من گذاشت، وصف ناشدني هست. و هميشه از خدا براشون آرزوي سربلندي مي كنم. ولي اين بدهكاري من به ايشون باعث نميشه انتخاب اشتباه بكنم.

    حالا اگر امكان دار جناب سرشار عزيز با توضيحاتي كه دادم، يكبار ديگر نظر ات رو بده، چون مطلبي كه گفتي خيلي برام مهمه. و خودم رو ملزم ميدونم در اين زمينه نتيجه گيري كنم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط سرشار نمایش پست ها
    دوست خوبم این خانم چندی پیش در معرض یک آسیب قرار گرفتند که مطمئنا و صد البته تفکراتی خاص از منابع این شکست به ذهنشون تزریق شده و طبیعی است که قدرت ریسک پذیری در ایشون پایین اومده باشد.ایشون از نامزد قبلیشون به واسطه سید بودنش انتظارات دیگری داشته اند و حساب ویژه ای باز کرده اند.اما درست به موازات این قضییه عکس آن رخ داده است.هر کس دیگری هم که جای ایشون بود ممکن بود دچار این مسمومیت فکری شود.هر چند شما تمام سعیتون رو چه نا خواسته و چه از سر دانش کردید تا رشته های این ارتباط ترمیم شوند.اما انگار موفقیت چندانی عایدتون نشده که این چنین شما سرتان با رفتن ایشان بی کلاه مانده است و سر دو راهی رفتن و ماندن انگشت به دهان ایستاده اید.به نظرم باید حرکت نوعی رو آغاز کنید و تمام و کمال به ایشون ثابت کنید که خواهان تمام خوبی ها و بدیها٬گذشته و آینده،و...ایشون هستید.بهترین روشم همون اقدام از طریق خانواده است.اگر هنوزم بر این اعتقادید که میتوانید خودتان را با ایشون خوشبخت کنید و البته ایشون هم میتوانند خودشان را به واسطه حضور شما خوشبخت کنند.این رو هم بدونید که شما نمیتونید کسی رو خوشبخت کنید مگر اینکه خودش بخواهد.خوشبختی از درون انسان نشات میگیرد نه از بیرون.حالا هر چیزی که میخواهد باشد(شوهر٬زن٬پول٬خانواده٬ �ونه٬ماشین و...).
    در ارتباط با كلاه بر سر رفتن، حقيقت اش خودم هم توش موندم. نمي دونم اولا من به دل اين خانم نشستم تا اقدام كنم يا نه ؟ چون قطع ارتباطمون بيشتر به صرف احساسي نشدن رابطه و ادامه از طريق خانواده بود( البته از جانب خودم منظورمه)

    دوما كه با خصوصياتي كه از اين خانم گفتم، اصلا بدرد هم ميخوريم يا نه؟ من مشكلي براي اقدام توسط خانواده ندارم، ولي دلم نمي خواد اين خانم به خاطر ندانم كاري من دوباره ضربه بخوره! دلم مي خواد اگر اقدامي به جهت شناخت بيشتر مي كنم آگاهانه باشه! آخه ديگه يه خواستگاري معمولي نيست كه بريم ببينيم چي ميشه! همه از خانواده خودم گرفته تا خانواده اون خانوم و علي الخصوص خودش، انتظار دارند كه من چون خودم مورد رو معرفي كردم، همه جوانب رو سنجيده باشم، و صرفا براي شناخت بشتر و جزيي اقدام بكنم.

    در ارتباط با قبول خوبي و بدي هاي ايشان و عدم سرزنش خودم در آينده، من به ارزش هاي انساني اين خانم بيشتر كشش پدا كردم، ولي يه خط و خطوي از دوران نامزدي ايشون براي خودم ترسيم كردم كه اگر مطلوب من بود اقدام خواهم كرد. در غير اينصورت با وجود انسانيت والاي ايشان در خودم نميبينم بتونم با اون قضيه كنار بيام ( چه برسه به خانواده ام كه براي من تك پسر هزار تا اميد و آروز دارند و فكر خواهند كرد كه همه اميد هاشون نقش بر آب خواهد شد).

    سرشار عزيز با صحبت ها ت د رمورد خوشبخت كردن و خوشبخت شدن كاملا موافقم و به دلم نشست.

    نقل قول نوشته اصلی توسط سرشار نمایش پست ها
    اما در مورد سوالاتتون
    ۱_شما در ابتدا برای ایشون حکم یک پناهگاه رو داشتید نه کمتر نه بیشتر(برای فرار از آسیب قبلی).اما انگار با توجه به صحبت های شما به مرور زمان اندک اندک در ایشون تغییراتی حاصل شده که به وضوح قابل مشاهده است.مصداقش در صحبت های شما وجود دارد.

    ۲_بله امکان دارد به احتمال زیاد.اما شما میتوانید با ترفندهایی از پس این ماجرا بر بیایید.بهتر است بیشتر روی این موضوع تحقیق کنید.بی گدار به آب نزنید.

    ۲_اینکه شما بخواهید ادامه دهید یا تمام کنید تنها و فقط به خودتان و خودتان بر می گردد.ببینید شما الان با کسی رو به رو هستید که یک سری خصایص آشکار و یک سری خصایص پنهان دارد.شما اگر تصمیم گرفتید که در این رابطه بمانید باید از این حالت دل دل کردن بیرون بیایید و به قول معروف یک دل و یک کلام شوید.باید به این نکته برسید که شما در صورت ماندن خصایص آشکار ایشون رو پذیرفته اید و بعد از ازدواج کوچکترین حقی بر خرده گیری یا سرزنش کسی ندارید.چه خودتان چه ایشان.اگر سر این موضوع با خودتان کنار اومدید ادامه دهید و اگر که نه همان رفتن بهتر است.سایر موارد هم چیزهایی نیستند که قابل حل نباشد فقط احتیاج به اندکی تفکر و مطالعه است.

    در ارتباط با حواب سوال يك، من با يك خانم صاحب انديشه كه صحبت كردم، ايشون فرمودن دختران براي برون رفت از چنين مشكلاتي بهتره است كه با چند تا پسر ارتباط برقرار كنن ( البته به عنوان خواستگار و به قصد ازدواج و به كمك واسطه ها و خانواده ) تا با قياس بين اونها، همه مردها رو به يك چشم نبينند.
    شايد اين خانم هم چنين هدفي داشتند. ولي اينكه ميگيد حكم پناهگاه رو داشتم براي ايشون، آخه هيچ در خواست يا كمكي از من نخواستن. شايد فقط بيان تنفر از به قول شما مسموميت هاي فكري اش ( كه به نظر من از روي ساده گي ايشون بوده تا از روي سياست) خواسته يا نا خواسته منو در مقام تغييذ ديدگاه ايشون قرار دادند.

    2- در ارتباط با جواب سوال 2 متوجه نشدم ، به كدوم سوالم پاسخ داديد؟
    3- كاملا با هاتون موافقم. ولي ياد با خودم كنار بيام قبل از هر اقدامي.

    سرشار عزيز خيلي ازت ممنونم. بابت روشنگري هات. خدا عمر با عزت بده .

    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    سلام آقای محمد رضا
    از نظر لطفتون خیلی ممنونم و خیلی خوشحالم تجربه ام به درتون خورد. عذر خواهی می کنم که دیر پاسخ شما را می دهم .

    از خواندن پستتان خیلی خوشحال شدم. از این جهت که تو جامعمون جوانانی همچون شما هستند که این قدر اخلاق مدار و متعهدند. واقعا جای خوشحالیست. من وقتی تو همدردی همچین افکاری می بینم احساس آرامش می کنم که جوانمردی و پاکی و صداقت هنوز هست.
    از خواندن نظرات آقای باغبان هم مستفید شدم. من صرفا نظر شخصی خودم را خدمتتون می گم شاید از نظر شما درست باشه و شاید هم اشتباه.

    سلام خانم مصباح

    اين بزرگي شما رو ميرسونه كه عذر خواهي ميكنيد ولي من واقعا از شما و باقي دوستان شرمنده ام كه وقت ميزاريد .
    شما لطف دارين. ولي فكر ميكنم وظيفه همه است كه ماست كه بتونيم خوب و انسان باشيم و كار خاصي انجام نمي ديم. (مثل يه داور فوتبال مي مونه كه با قضاوت درست فقط وظيف اش رو انجام داده و اگر اشتباه كنه موستجب نكوهش هست.) اگر شخصي هم در اين زمينه كوتاهي مي كنه، كم لطفي كرده.




    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    در مورد درگیر نشدن احساسات خیلی مساله مهمیه.... راستش من بنا به دلایلی واقعا دو به شک بودم که روش خودم را خدمتتون بگم یا نه.ولی گفتم اگر بتونه براتون مفید باشه مضایقه نکنم.

    به نظر من قلب و مغز دو تا عنصر جدا از هم هستند.اگر بخواهید با زبان مغزتان با قلبتان صحبت کنید مطمئن باشید خیلی تاثیری ندارد و بعضی جاها هم حرف همو نمی فهمند که به قول شاعر: آنچه را عقل به یک عمر بدست آوردست؛ دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد!

    شاید من اشتباه می کنم ولی به نظر من با دل فقط باید به زبان دل حرف زد...(چرا که به قول حافظ که می گه: عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی؛ عشق داند که در این دایره سرگردانند! این منطق دله که عقل را بعضی جاها خیلی غیرمنطقی رد می کنه و ممکنه واقعا ما را به اشتباه بیاندازه! و یه عمر....)

    اما یه راه اصلی داره که زبان مشترک قلب و عقله که من متوجه شدم آقای فدایی یار این راه را پیدا کردند... و اینکه فدای یار واقعیمون باشیم...و تعهد اصلی ما به انتخاب همون یار واقعیمون هست... همونی که او در سرنوشتمون قرار داد همون میشه صاحب دل ما...

    اگر از قبل دلمون را متعهد کردیم به اصل کاری... اگر دلمون را متعهد کردیم به یاری که او برامون قرار داده.اون وقت وقتی یه مورد قسمت نشد خب قسمت نشد! او که همسرمون نبود یا نشد که بشه... از اول هم قرار بود دلمون برای همسرمون باشه نه اون آقای خواستگار..نه اون خانومی که خواستگاریش رفتیم... همسر ما در نمی ره که!!! زیر همین آسمون خدا یه جایی داره نفس می کشه و ما هم تعهدمون فقط و فقط به اونه و نه یه آدم عادی توی یه مجلس خواستگاری... اون وقت دلیلی نداره این قدر زود درگیری عاطفی بین ما و طرف مقابل تا اون حد پیش بیاد چون او که "فعلا" همسر ما نیست...

    دلمون را همین اول وابسته کنیم به همسر آینده(نه یه فرد خاص) هرکی که بود ان شاالله ...
    آخرای این پست را هم خواستین بخونید: #12

    خانم مصباح چقدر اين متن اتون خوب بود. چقدر آرامش بخش بود. يه چيز هايي رو به من ياد آوري كرد. شما با "كليد واژه زیر همین آسمون خدا یه جایی داره نفس می کشه " خيلي حرف گفتين. واقعا فراموش كرده بودم كه خدا روزي رسونه. تقدير رو فراموش كرده بودم.

    نظريه فدايي عزيز درسته و با هاش موافقم. اي كاش بتونم مرز بندي كنم. خيلي تلاش كردم خودم باشم تو اين رابطه. و چيزي رو نشون ندم كه بزرگ تر از خود واقعيم باشه. ولي تشخيص يا ر واقعي يكم سخته. نمي دونم راه اش چيه؟ و چه جوري ميشه؟ ولي فكر كنم همون توكل و توسل كار سازه. همون داشتن معيار و هدف كارسازه. همون انديشه داشتن كارسازه. زمان بندي ورد مغز و قلب، تقدم و تاخر اشون مهمه. اونجاهايي كه معيار دلي هست، قلب رو بازي بدي ، و اونجاهايي كه معيار عقلي هست، مغز رو بازي بدي. كار خيلي سختي هست. كاش فدايي راه و روش رو هم مي گفت/


    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    در مورد راحت تر تحقیق کردن در مورد پسر در محیط اجتماعی از این جهت کاملا حق با شماست.ولی از این جهت که اهمیت تحقیق برای پسر مهمتره یا دختر به نظر من هر دو مهم اند ولی تحقیق کردن از پسر یکمی مهمتره و از این جهت حساسیت برای دختران بیشتره(از جهت اهمیت). مثلا شما فرض کنید دخترتون را بخواهید عروس کنید یا پسرتون را بخواهید داماد کنید واقعا کدوم براتون استرس زاست که نکنه تو انتخابش اشتباه کنه؟ احتمال اینکه پسر یه چیز دیگه از آب دربیاد یا دختر...

    ببینید من هم برای برادرانم خواستگاری رفتم و هم برای من خواستگار اومده. واقعا ازدواج برادرام راحت تر بود.خیلی راحت تر. تحقیق هم نکردیم به اون صورت... چون همه چیز مشخص بود.
    پسر که می ره خواستگاری از همون اول وارد خانه دختر میشه خیلی مسائل براش آشکار میشه. اینکه خونشون کجاست. خونشون چه شکلیه.وضعشون واقعا چه جوریه. معمولا بعد یه چند جلسه حتی به طور اتفاقی همه اعضاء خانواده دختر را می بینه. می بینه برادرش کیه. پدرش کیه.خواهرش کیه.چه جوری با هم حرف می زنند. خلاصه کاملا تو جو خانوادشون قرار می گیره. بعد هم دخترها از آقایون یکم ساده ترند.قبول دارید؟ کمتر پیش میاد مثلا تو چند جلسه بتونه خودش را یه جور دیگه نشون بده.

    ولی این خانواده دختر بیچاره است که همش باید منتظر بمونه که خانواده پسر چی فرمایش می کنند!خانواده دختر که تا نظرشون قطعی نشده طبق این عرف جامعه نمی رن خانه خانواده پسر... پس تا اون موقع از جو خونه آنها که خبر واقعی نداریم. مگر همونی که از زبانشون می شنویم و استنباط می کنیم که آره سطح اقتصادیشون چه جوریه و بافرهنگند یا نه. پس کاملا می تونن خودشون را یه جور دیگه نشون بدن خدای نکرده.

    در ارتباط با تحقيق در مورد خانوم، خيلي ممنون. نكات خيلي خوبي اشاره كردين كه قطعا كار سازه. واقعا چندتا جمله مي تونه شخصيت يه خانوم رو تو جامعه چقدر تحت تاثير بزاره. واقعا بايد تو تحقيقات از يه خانوم محتاط باشيم.
    راهكار هايي كه لطف كردين گفتين، عموميت داره، به نظرم همه اينها رو بايد گوشه ذهن داشت، و گزينه خلاقيت خودمون رو در مواجه با افراد و شخصيت هاي مختلف به كار گرفت.

    واقعا متاسف شدم بابت اون خواستگار ندونم كارتون.

    خانم مصباح، من يه خواهر دارم كه براي تحقيق از خواستگاراش با وجود اينكه هم جنس خودم محسوب ميشه، نگران ميشم. واقعا اعتماد به پسران تو اين جامعه كار سختيه . من خودم پسرم، ولي متاسفانه چيز هايي ميشنوم، كه بعد از عقد از سمت پسر بروز كرده. يكبار كه نشستم ريشه يابي كردم، متوجه شدم، كه پسران بر خلاف دختران، حرف هاشون رو كمتر با ديگران به اشتراك ميزارند. و تو محيط كار و جامعه خود واقعي اشون نيستند. مثلا من واقعا الان نمي دونم همكار بغل دستي من تو شركت كه 4 سال باهاش همكارم، چه منشي ممكن داشته باشه.

    از طرفي هم براي شخص خودم هم نگرانم. واقعا دختران جامعه ما هم مثل مادرانمون نيستند. نگرش و توقعاتشون بالا رفته. كمتر زندگي ساز هستن. كمتر تحمل سختي ها رو دارند.
    متاسفانه برخي هاشون هم كه مثل مورد رضا م در ميان بيرون. براي همين تو اين جامعه بسته ما اجازه نگراني رو بايد داشت.


    در انتها از هم اتون ممنونم . خيلي ديدگاه ام نسبت به روز اول بهتر شده. اصلا به اين قضيه ديگه دارم كلي نگاه ميكنم.
    ویرایش توسط mohamad.reza164 : شنبه 28 شهریور 94 در ساعت 14:37

  13. 3 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    فدایی یار (جمعه 03 مهر 94), باغبان (شنبه 28 شهریور 94), سرشار (شنبه 28 شهریور 94)

  14. #28
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلامی چو بوی خوش ِ ، آشنایی


    محمد رضا ، اندیشه ها ی خیلی قشنگی داری - خوش به حال یارت


    راستی تولدت مبارک .

    .......................


    در مورد 31 آیتمت – برام خیلی جالب بود – چقدر دقیق هستی - و جالب تر از این ، این بود که

    شما فرمودید 60 درصد آن هم داشته باشه قبوله – خیلی خوبه - نشون میده منطقی هستی .

    باغبان ِ بنده خدا ، 5 تا بیشتر نداره .

    یه تجربه بگم : ( در مورد امنیت و صحبت های زنانه )

    من تو مسیر اومدن به خونه همیشه می بینم ( از بچگی تا الان ) این خانم های همسایه ما دارن با هم حرف می زنند - به خودم می گم اینا به هم چی می گن ،

    بلند شید برید خونه هاتون دیگه - ول کن نیستند - تو برف – تو بارون - یه بار زلزله هم که اومد داشتند با هم حرف می زدند .

    خیلی دوست داشتم بدونم واقعا چه مبحث مهمی را دنبال می کنند .

    البته رازهای اصلی ، فکر نکنم رد و بدل بشه - شاید حرف های معمولی و عادی

    به قول یه بنده خدایی چبدونم

    .............................


    در مورد تصمیمات که می گیریم ( کنار گذاشتن موقت اون خانم و بررسی مورد دیگر )


    دوستم همین چند هفته قبل داشت ، در ودل می کرد و می گفت : من هنوز دلم اون خانمم 8 سال پیشه - میگفت نتونستم موردی از اون بهتر پیدا کنم . الان اون خانم ازدواج کرده ولی باز دوستم به فکرشه !!

    وقتی نتونیم به ذهنمان تسلط پیدا کنیم – این جوری میشیم .

    اگر دوستم به این درک می رسید که اون خواستگاری اولیه در 8 سال پیش فقط یه گزینه بوده و فقط باید برسی میشده و بنا بر دلایلی قسمت نبوده به هم برسن

    هیچ وقت این جوری ناراحت نمی شد – دوستان حرف قشنگی زدند ، ما باید فقط به همسر آینده مان دل ببندیم و یار او باشیم - خواستگاری رفتن فقط برا شناخت هست ، همین ! و نباید دل ببندیم .

    خب ، اگر برات سخته پرونده اون دختر را کنار بزاری و دنبال یکی دیگه بگردی – پس با این تفسیر شما بهتره اقدام کنی .



    باید معیارهایت را برسی کنی – اگر اون خانم معیارت را دارد - از خودت سئوال کن :

    آیا اون خانم با من خوشبخت میشود ؟
    آیا خودم خوشبخت می شوم ؟
    باید چه بهایی بپردازم ؟


    با پاسخ به این سئوال دل و عقل یکی میشه ! - چوت اگر دختر را دوست داشته باشیم ولی نتونی خوشبختش کنیم - سئوال اول جوابش منفی میشه و باید بی خیال بشیم - اگر بی خیال نشیم - یا ، راهی پیدا کنیم که بنوتیم خوشبختش کنیم .

    اگر راهی پیدا نکردیم و توانایی خوشبخت کردن اون دختر را نداریم - احساسی بودن جالب نیست ! - یعنی هم نابودی خودمان و هم نابودی اون دسته گل .


    وقتی جواب این سئوال ها را با موفقعیت پیدا کردی و از خودت مطمئن شدی – توکل کن و برو خواستگاری

    فقط به عنوان یه گزینه – همین ! - چون احساس می کنم شما به اون خانم علاقه داری و می ترسی مثلا چند سال بعد بگی چرا نرفتم جلو !

    در اما و اگر ها زندگی نکن – جوری زندگی نکن که بگی کاشکی این کار را می کردم

    اگر به انتخابت ایمان داری باید بری جلو – از چی می ترسی ؟


    لازم نیست قرار های مخفی بزراید – هم خودت ناراحت بشی و هم اون خانم !

    فقط از ایشون یه بار دیگه اجازه بگیر برا خواستگاری ( نمی دونم کی !- هر موقع صلاح دونستی )

    تحقیق هم به نظرم فقط در خواستگاری و دوران قبل از عقد با اجازه خانواده ها . ( از همسایه ها و ...... لازم نیست بپرسی - من خودم بدم می یاد - شاید باید بری بپرسی - نمی دونم ! )

    امکان داره شما بری خواستگاری و بفهمی ایشون مناسب شما نیست و امکان داره ایشون هم همچنین احساس نسبت به شما داشته باشه – به نظرت مهمه ؟


    این یعنی مفهموم آزادی اندیشه !

    انسانها آزاد هستند دیگران را مورد ارزیابی قرار بدند – با هر سلیقه ای ! و نباید ناراحت بشیم .

    الیته نظر خودم را خدمتتون عرض کردم - ببخشید .

    ................




    برای تولد معصومانیه تو

    بِستری از گُل می سازیم

    برای رسیدن به نقطه اوج

    کمک کن با تَن هم ، پل بسازیم



    کمک کن بشیم سایه بونی از عشق

    برای کودکان بی غذا ، مرحم بسازیم

    کمک کن با کلام عاشقانه

    برای زخم دل ها ، مرحم بسازیم



    بزار قسمت کنیم ، محمد رضا
    تنهایی مون را

    میون درد و دل های همدردی

    بزار بین منو تو و قلم ما

    پلی باشی واسه ، از خود گذشتن


    ویرایش توسط باغبان : شنبه 28 شهریور 94 در ساعت 18:36

  15. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (شنبه 28 شهریور 94), سرشار (شنبه 28 شهریور 94)

  16. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 00 [ 00:33]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    235
    امتیاز
    14,247
    سطح
    77
    Points: 14,247, Level: 77
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,750

    تشکرشده 764 در 211 پست

    Rep Power
    71
    Array
    سلام مجدد دارم خدمت دوست و برادر عزیزم محمد رضا.امیداورم روزگار بر وفق مرادت باشه.خیلی خوشحالم که توی این سایت با دوستان و عزیزانی نظیر شما همدلی و همزبانی میکنم.چه افتخاری بزرگتر از این.به خاطر نظر لطفی که نسبت به بنده داشتی ازت تشکر میکنم.

    دوست عزیزم به خاطر دیدگاه اخلاق مدارانه و انسانی که داری بهت تبریک میگم.خدا رو شکر که از صحبت های بنده برداشت خیر و مصلحت خواهی کردی.خیلی خوشحالم.خودمم خیلی دوست داشتم با طرز تفکر شما درباره این مورد به خصوص آشنا بشم.(به عنوان یک معیار که در سرخط معیارهای شما آمده بود).به نظرم رسید باید تحلیل بیشتری روی این موضوع صورت بپذیرد تا خدای نکرده دچار اشتباه یا خطای جبران ناپذیری نشوید ولی انگار شما راه رو بهتر از من بلدید و به درستی نشانه ها و تابلوها رو در مسیر حرکتتان قرار داده اید. راستش اگر کسی از من سوال بپرسد مهمترین دلایل انتخابم در مورد دختر مورد علاقه ام چیست.صد در صد از فاکتور زیبایی چهره به عنوان یکی از سه پارامتر اصلی نام خواهم برد.اما شما حتی یک اسم کوچک هم از آن نیاوردید و دسته بندی معیار های شما بیشتر شامل صفات درونی و ذاتی بود.واین خودش کلی برای من علامت سوال و علامت تعجب بود.حال خواستم بدونم این اعتقاد از منظر شما چگونه تعریف میشود که به طور همزمان هم بهش ایمان دارید هم ندارید(چه شما ٬ چه دختر خانم مد نظرتون).بحث رو به اینجا کشوندم که بگم شما تنها یک طرف ماجرا هستید و دیدگاه شما خیلی خاصه و نمیشه گفت عمومیت داره و جهان شموله.طرف دیگر این ماجرا دختر خانم هستند که صد در صد از عقیده و گرایش شما تبعیت نمیکنند.شما علاوه بر خودتون وظیفه داشتید این طرز تفکر رو در دختر خانم هم مورد کند و کاو قرار بدید.آیا شما چنین عملی رو انجام دادید یا خیر؟ مسلما جواب بله یا خیر شما به ادامه این بحث کمک شایان ودر خور توجهی خواهد کرد.میدونید چرا و چگونه؟ خب جواب بسیاری از سوالات شما در پاسخ این سوال نهفته است.(به نظر من).ببینید شما وقتی از اعتقادات یک فرد باخبر باشید میتونید خیلی از مسائل رو پیش بینی و پی گیری کنید.به طور مثال شما اگر مطلع بودید الان به راحتی میتونستید تشخیص بدید ایشون برای چی با شما بودند و به چه دلیلی جدا شدند.فکرم نمیکنم کار چندان دشواری باشد.باز هم مثال میزنم اگه کسی اعتقادات دینی قوی داشته باشد ماندن در یک رابطه غلط صلاح نمیداند و به فراخور عذاب وجدانی که در ذهنش جا خشک میکند رای بر اتمام این ماجرا میدهد.امیدوارم منظورم رو درک کرده باشید.
    اونطور که من متوجه شدم شم بحث اعتقاد رو از چند جانب مورد بررسی قرار داده اید و به ظن خود بهترین مورد رو برگزیده اید.هر چند برای من هنوزم قدری گنگ و نامفهومه.منبع اعتقادی شما چند سر منشا دارد که به هم آمیخته اند.اگر بخوام این شاخه ها رو دسته بندی کنم ۱_اعتقادی که ریشه در ذهن شما دارد۲_اعتقادی که از قلب شما جاری میشه۳_اعتقادی که پایه آن روح و منش شما میباشد۴_اعتقاد دینی و شایدم گزینه های ۵و۶و... .والا نمیدونم.خیلی برام جالبه.هر کسی برای خودش طرز تفکری دارد و طرز فکر شما هم محترمه.من که خیلی استفاده کردم.به نظرم بهتره بیشتر در این رابطه تفکر و مطالعه داشته باشم.شما اگر در این رابطه کتابی ٬جزوه ای ٬مقاله ای میشناسید ممنون میشم معرفی کنید.

    به نظر من شما بهتره هر چه زودتر از راه درستش اقدام کنید.راه درستش طبق صلاح دید عرف اقدام از طریق خانواده ها میباشد.مطمئن باشید هرگز ضرر نخواهید کرد.احساس ایشون به شما هنوز مراحل اولیه شکل پذیری خودش رو طی میکنه.بزرگی میگفت زن ها بر خلاف مردان به مرور عاشق مردانی میشوند که در کنارشان باقی میمانند.امیدوارم هر چی که خیره و به صلاحت اتفاق بیفته.

    یار واقعی باید امتحان پس دهد.خدا هم بنده هاشو امتحان میکنه تا یار حقیقی رو تشخیص بده.شما هم ایشونو امتحان کنید.فقط درست و حساب شده.

    در ضمن پناهگاه مکانی مخفی است در جهت دوری از خطر. حالا خطر در اینجا چیست؟ فکر و اندیشه های مسموم .همین.پس درخواست کمک در این مقوله دسته بندی نمیشه دوست خوبم.

    خیلی خوشحال شدم .پیروز و پاینده باشی دوست خوبم.آرزوی بهترین ها رو برات دارم.

  17. 2 کاربر از پست مفید سرشار تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (یکشنبه 29 شهریور 94), باغبان (شنبه 28 شهریور 94)

  18. #30
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام درود خدمت دوست خوبم، ممنون كه تولد رو تبريك گفتي و بابت شعر هاي قشنگي كه ميگي. معلوم حسن ذوق خوبي داري.


    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها

    در مورد 31 آیتمت – برام خیلی جالب بود – چقدر دقیق هستی - و جالب تر از این ، این بود که

    شما فرمودید 60 درصد آن هم داشته باشه قبوله – خیلی خوبه - نشون میده منطقی هستی .

    باغبان ِ بنده خدا ، 5 تا بیشتر نداره .

    یه تجربه بگم : ( در مورد امنیت و صحبت های زنانه )

    من تو مسیر اومدن به خونه همیشه می بینم ( از بچگی تا الان ) این خانم های همسایه ما دارن با هم حرف می زنند - به خودم می گم اینا به هم چی می گن ،

    بلند شید برید خونه هاتون دیگه - ول کن نیستند - تو برف – تو بارون - یه بار زلزله هم که اومد داشتند با هم حرف می زدند .

    خیلی دوست داشتم بدونم واقعا چه مبحث مهمی را دنبال می کنند .

    البته رازهای اصلی ، فکر نکنم رد و بدل بشه - شاید حرف های معمولی و عادی

    به قول یه بنده خدایی چبدونم

    آره خوب بعد از چندين مرجله بررسي به اين نتيجه 31 آيتم رسيدم. البته سخت گير نيستما. همه آيتم ها به هم ربط داره، مثلا دختري كه صادقه، پاك سرشت هم هست.
    و اين 31 آيتم تو باطن بخش زيادي از خانوم ها قرار داره. كه مطمينا براي شما هم مهمه فقط من پر رويي كردم آوردم اش رو كاغذ.


    تجربه ات جالب بود، منم اين مورد رو زياد قبلا مي ديدم. البته اگر الان نمي بينيم، نبايد فكر كنيم كه ديگه ميز گرد خانوما حذف شده، چون به محيط مجازي كشيده شده است.

    اين مورد حفاظت اطلاعات خانوم خيلي براي من مهمه. چندي پيش داشتم با يكي از همكاران كه تازه متاهل شده بود حرف ميزدم، ازش پرسيدم با اين مورد عدم حفاظت اطلاعات از سمت خانومت برخورد داشتي؟ گفت كه خيلي زياد، ولي از همون اول ساطوري برخورد كردم، ديگه خانومم حرفامون را جايي نميزنه. ( البته اين همكارم خيلي به من تو زمينه ازدواج كمك ميكنه، سعي داره همه تجربيات اش رو در اختيارم بزاره، تا زودتر سرانجام بگيرم، البته بنده خدا نمي دونه من به هم چين موردي افتادم)

    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها

    خب ، اگر برات سخته پرونده اون دختر را کنار بزاری و دنبال یکی دیگه بگردی – پس با این تفسیر شما بهتره اقدام کنی .



    باید معیارهایت را برسی کنی – اگر اون خانم معیارت را دارد - از خودت سئوال کن :

    آیا اون خانم با من خوشبخت میشود ؟
    آیا خودم خوشبخت می شوم ؟
    باید چه بهایی بپردازم ؟


    با پاسخ به این سئوال دل و عقل یکی میشه ! - چوت اگر دختر را دوست داشته باشیم ولی نتونی خوشبختش کنیم - سئوال اول جوابش منفی میشه و باید بی خیال بشیم - اگر بی خیال نشیم - یا ، راهی پیدا کنیم که بنوتیم خوشبختش کنیم .

    اگر راهی پیدا نکردیم و توانایی خوشبخت کردن اون دختر را نداریم - احساسی بودن جالب نیست ! - یعنی هم نابودی خودمان و هم نابودی اون دسته گل .


    وقتی جواب این سئوال ها را با موفقعیت پیدا کردی و از خودت مطمئن شدی – توکل کن و برو خواستگاری

    فقط به عنوان یه گزینه – همین ! - چون احساس می کنم شما به اون خانم علاقه داری و می ترسی مثلا چند سال بعد بگی چرا نرفتم جلو !

    در اما و اگر ها زندگی نکن – جوری زندگی نکن که بگی کاشکی این کار را می کردم

    اگر به انتخابت ایمان داری باید بری جلو – از چی می ترسی ؟

    باغبان جان درسته من هنوز نتونستم، اون خانوم رو فراموش كنم ( كه دليل عمده اش همون دل نشستن و داشتن شصت-هفتاد درصد معيار هام هست) ولي نمي خوام انتخاب غير عقلاني بكنم. من الان اينجام كه بدونم اون مشكلاتي كه از ايشون ديدم، رو بايد ناديده بگيرم يا اينكه مشكلات حادي هستن و بايد كلا اين خانوم رو فراموش كنم.

    من اول بايد شرايط ايشان رو براي خانواده خودم تشريح كنم، تا اول اونا رو قانع كنم. بعد از خانم اجازه خواستگاري بگيرم، سپس برم خواستگاريشون. هرگز اقدام مخفيانه هم نخواهم كرد.

    در ضمن من ديدگاه ام از وقتي با شما خوبان در ميان گذاشتم، يه پله جلو رفته، اگر قبلا قضيه رو تا 10 متري جلوي پام رو ميديدم، الان تا 100 متري رو ميبينم. كه همش رو به شما دوستان مديون ام.

    در ارتباط با سوال هايي كه فرمودي از خودم بپرسم، خيلي ممنونم ازت. خيلي روشنگر هستن. و قطعا در خلوت خودم بهشون پاسخ ميدم.
    از ديروز كه با كليد واژه " يارمون يه جا زير آسمون خدا داره نفس مي كشه " آشنا شدم،خيلي حالم بهتره. به قضيه دارم يه جور ديگه نگاه مي كنم. چشم هاي قلب و ذهنم باز شده.


    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها

    تحقیق هم به نظرم فقط در خواستگاری و دوران قبل از عقد با اجازه خانواده ها . ( از همسایه ها و ...... لازم نیست بپرسی - من خودم بدم می یاد - شاید باید بری بپرسی - نمی دونم ! )

    امکان داره شما بری خواستگاری و بفهمی ایشون مناسب شما نیست و امکان داره ایشون هم همچنین احساس نسبت به شما داشته باشه – به نظرت مهمه ؟


    این یعنی مفهموم آزادی اندیشه !

    انسانها آزاد هستند دیگران را مورد ارزیابی قرار بدند – با هر سلیقه ای ! و نباید ناراحت بشیم .

    آزادي انديشه. آزادي انديشه. آزادي انديشه. كليد واژه اي بود كه فراموش اش كرده بودم. هر چند كه بهش اعتقاد داشتم، ولي يادم رفته بود بايد بهش التزام عملي هم داشته باشم.
    ولي يكم شايد نياز دارم، رو خودم كار كنم كه توجيه بشم اگر من رفتم خواستگاري يه نفر، و ايشون رو نپسنديدم، حس نكنم اون خانم از مي رنجه. همون طور كه اگر ايشون مرا نپسنده، من نمي رنجم. ( البته با پيش فرض اينكه همه قضاياي خواستگاري در احترام و با حفظ عزت هر دو نفر انجام بشه)


    باغبان عزيز تو دوست خوبي هستي. يار ات حتما قدر ات رو مي دونه.



    نقل قول نوشته اصلی توسط سرشار نمایش پست ها
    راستش اگر کسی از من سوال بپرسد مهمترین دلایل انتخابم در مورد دختر مورد علاقه ام چیست.صد در صد از فاکتور زیبایی چهره به عنوان یکی از سه پارامتر اصلی نام خواهم برد.اما شما حتی یک اسم کوچک هم از آن نیاوردید و دسته بندی معیار های شما بیشتر شامل صفات درونی و ذاتی بود.واین خودش کلی برای من علامت سوال و علامت تعجب بود.حال خواستم بدونم این اعتقاد از منظر شما چگونه تعریف میشود که به طور همزمان هم بهش ایمان دارید هم ندارید(چه شما ٬ چه دختر خانم مد نظرتون).بحث رو به اینجا کشوندم که بگم شما تنها یک طرف ماجرا هستید و دیدگاه شما خیلی خاصه و نمیشه گفت عمومیت داره و جهان شموله.طرف دیگر این ماجرا دختر خانم هستند که صد در صد از عقیده و گرایش شما تبعیت نمیکنند.شما علاوه بر خودتون وظیفه داشتید این طرز تفکر رو در دختر خانم هم مورد کند و کاو قرار بدید.آیا شما چنین عملی رو انجام دادید یا خیر؟ مسلما جواب بله یا خیر شما به ادامه این بحث کمک شایان ودر خور توجهی خواهد کرد.میدونید چرا و چگونه؟ خب جواب بسیاری از سوالات شما در پاسخ این سوال نهفته است.(به نظر من).ببینید شما وقتی از اعتقادات یک فرد باخبر باشید میتونید خیلی از مسائل رو پیش بینی و پی گیری کنید.به طور مثال شما اگر مطلع بودید الان به راحتی میتونستید تشخیص بدید ایشون برای چی با شما بودند و به چه دلیلی جدا شدند.فکرم نمیکنم کار چندان دشواری باشد.باز هم مثال میزنم اگه کسی اعتقادات دینی قوی داشته باشد ماندن در یک رابطه غلط صلاح نمیداند و به فراخور عذاب وجدانی که در ذهنش جا خشک میکند رای بر اتمام این ماجرا میدهد.امیدوارم منظورم رو درک کرده باشید.
    سلام سر شار عزيز

    خيلي به من لطف داري.
    خوشحالم كنارم هستي و از بابت اينكه راه درست رو برم، دل نگراني. اين نشون ميده هنوز تو اين جامعه انسانيت بيداره. نمود اش هم شما ها هستين: سرشار، باغبان، فدايي، مصباح و ....

    از همتون بي نهايت سپاسگذارم.

    اين طور كه از زمان فعل جمله شما بر ميايد، به نظر ميرسد كه همسفرت رو پيدا كردي. كه اگر درست گفته باشم، بايد به شما تبريك بگم و به ايشون كه انساني سرشار از انسانيت پيدا كرده، نيز مبارك باد بگم.

    در ارتباط با معيار زيبايي، كه فرمايش كردين، براي من زيبايي صورت مهمه، مثل بقيه مردان كه بصري عاشق ميشن. ولي اين زيبايي صورت رو كلي مي بينم. و بسيار متاثر از زيبايي سيرت ايشان هست. من خيلي رو اين قضيه كار كردم. به لحاظ رسومي كه شهر ما داره، عروس هايي كه ميان خونه پسر هاي اين شهر ( كه ترجيحا بايد هم شهري باشن) لزوما بايد از همه لحاظ زيبا باشن. ولي من با شناختي كه از زوج هاي جوون تو تحقيقات ميداني ام داشتم ( بيشتر داخل مغازه) ديدم واقعا ملاك زيبايي براي هيچ كدوم اشون احترام و آرامش نداشته. اتفاقا اونهايي كه دختره زيباتر بوده، اغلب پسر مورد عتاب دختر قرار داره. آرامش و احترام بيشتر براي اونهايي بوده كه واقعا به هم ميامدن. چه از لحاظ قد، چه از لحاظ سن، چه از لحاظ زيبايي چهره اشون. حتي اونهايي هم كه پسره پولدار بوده به دلم ننشسته.
    براي همين سعي كردم ملاك هم ساني و تناسب رو براي موارد ظاهري لحاظ كنم.

    براي زيبايي هم ملاك هايي دارم، ولي سطح توقع ام پايينه، همين كه به دلم بشينه، و در حد و اندازه خودم باشه برام كافيه. مثلا همين خانم از منظر زيبايي شايد از من سرتر بودن ولي از همون اول نگران برتري ايشون شدم. بعد كه پاي صحبت هاش نشستم، ديدم زيبايي سيرت اش بسيار والاتر از زيبايي بيرون اشون هست. كه منو جذب خودشون كرد. من از ايشون پرسدم، كه ملاك انتخاب همسرتون چيه؟ زيبايي هست؟ گقتن خير؟ كه من باور نكردم! ولي بعد از چندين بار محك زدن ايشون متوجه شدم واقعا هم مهم نيست براشون. و فقط دوست داشتن همين صورت و نمايي كه شما دارين، در عالي ترين جلوه قرار داشته باشه. اولش فكر ميكردم، با اين تفكر مي خوان از من يه محمد رضاي زيبا تر بسازن كه سابق بر اين به دل اشون ننشستم، ولي متوجه شدم، اين ملاك اشون كلي هست و براي باقي افراد جامعه نيز مصداق داره و فقط به من مربوط نميشه. در ادامه نگران ام كم كم از برتري ايشون بين رفت.



    والا در مورد اين خانم فكر ميكنم، من از اون ور پشت بام افتادم. اينقدر تمركز و مطالعه رو شناخت و انتخاب كرده بودم، كه مثل اين بچه درس خوان ها كه هم اش دوست دارن ازشون معلم امتحان بگيره، شده بودم. بعد كه سر عقل اومدم ديدم كجاي كارم. چه اشتباهي كردم. فهميدم، تازه هيچي نمي دونم. حالا شانس آوردم اين خانوم خيلي مغاير تمايلات من نبود. مني كه داشتم از اون ور بوم مي افتادم، جاي بدي نمي افتادم.
    حالا اين دوگانگي كه ميگي من تو اعتقاداتم داشتم. به نظر خودم بيشتر به خاطر محروميتي بوده كه براي خودم ايجاد كرده بودم. و با ارتباط با اولين مورد، كج رفتم.


    از اواسط اين رابطه بود كه تصميم گرفتم، با عقلم ادامه بدم، از اونجا سعي كردم اعتقادات و نظرات اين خانوم رو به چالش بكشم. فقط مي تونم بگم كه اين خانوم بار ها به من گفت كه قصد ادامه نداشتم، از وقتي با خصوصيات و اخلاق شما آشنا شدم، تمايل به ادامه در من ( دختر) ايجاد شد. مي گفتن اولش فكر مي كردم مثل باقي مردا فلان و بهمان هستين.

    ايشان درسته از عقايد من پيروي نمي كردن. مثلا تو بحث ايمان كه از من به مراتب جلوتر بودن. ولي در خصوصيات اخلاقي و انساني با سوال هاي كه از ايشون مي پرسيدم، متوجه مي شدم عقايدمون نزديكه.
    ولي هميشه يه حس بدي در ايشون وجود داشت كه اينقدر من رو از اصل داستان دور ميكرد، كه اجازه شناخت كامل بهم نميداد. كلا دنبال كشف علل اون حس بد در اون خانوم بودم . تا اينكه روز آخر دليل اش رو گفتن.

    و من هيچ وقت نتونستم اعتقادات ايشون رو به طور كامل بررسي كنم. و بشناسم ايشون رو. ولي چند بار عنوان كردن كه من قبلا ارتباط مخفي نداشتم. و الان كه با شما صحبت مي كنم، خيلي عذاب وجدان دارم .و از روي پدر مادرم خجالت مي كشم. كه در جواب،بنده درخواست علني كردن رابطه را داشتم، كه ايشان مخالفت كردن. و اقدام به خداحافظي كردن.
    اينحا چند تا نتيجه گرفتم:
    1- اينكه اين خانم، از صميم قلب اش نمي خواست ارتباط بر قرار كنه. و بار ها عذاب وجدان اش رو اظهار كرد.
    2- در پاسخ من كه گفتم خانواده رو در جريان بزاريم، مخالفت كردن كه دليل اش رو عدم قصد ازدواج عنوان كردن
    3- تضادي بين تمايل به ادامه ارتباط و عذاب وجدانشون بود. كه به نظرم چون به من اعتماد كرده بودن، مشكلي نداشتن و اينكه به قول شما پناهگاه خوبي پيدا كرده بودن.
    4- در انتها دليل نداشتن قصد ازدواج با وجود اينكه چند بار اظهار كردن، يكي از بهترين اتفاق هاي زندگي من، حضور شما بود. دچار تناقص شده بودم كه بعد از فهميدن شكست اشون برام اين موضوع حل شد.
    5- قطع ارتباط از جانب ايشان پيشنهاد شد، و من هم پيشنهاد ايشون رو منطقي دونستم.
    6- سرشار عزيز يه اندكي هم جاي اشتباه به هر دومون بده

    نقل قول نوشته اصلی توسط سرشار نمایش پست ها
    اونطور که من متوجه شدم شما بحث اعتقاد رو از چند جانب مورد بررسی قرار داده اید و به ظن خود بهترین مورد رو برگزیده اید.هر چند برای من هنوزم قدری گنگ و نامفهومه.منبع اعتقادی شما چند سر منشا دارد که به هم آمیخته اند.اگر بخوام این شاخه ها رو دسته بندی کنم ۱_اعتقادی که ریشه در ذهن شما دارد۲_اعتقادی که از قلب شما جاری میشه۳_اعتقادی که پایه آن روح و منش شما میباشد۴_اعتقاد دینی و شایدم گزینه های ۵و۶و... .والا نمیدونم.خیلی برام جالبه.هر کسی برای خودش طرز تفکری دارد و طرز فکر شما هم محترمه.من که خیلی استفاده کردم.به نظرم بهتره بیشتر در این رابطه تفکر و مطالعه داشته باشم.شما اگر در این رابطه کتابی ٬جزوه ای ٬مقاله ای میشناسید ممنون میشم معرفی کنید.
    اعتقاد هاي من بيشتر اكتسابي هست. يعني چيز هايي بوده كه به مرور سالها زندگي بهش رسيدم. چون خانواده ام هيچ دخالتي در اونها نداشتن. حالا درست يا غلط اش رو نميدونم كه اعتقادات من خوبه يا بده. ولي اون دسته كه اكتسابي هستن، از ذهن ام سر منشا ميگيره. اعتقادات قلب رو نمي تونم خوب توضيح بدم، اونايي كه از دل ام بر مياد رو قلبي نام گذاري كن. اعتقادات ديني كه بخشي اش از خانواده به ارث رسيده و من ادامه دادم اش. ولي اعتقادات ديني ام فقط مربوط به دينه، جايي ديگه دخالت اش نمي دم.
    مثلا من صداقت رو هيچ وقت با اعتقادات ديني اجين نمي كنم. چون بخشي از اعتقادات قلبي و ذهني دسته بندي اش كردم.

    اولش يه اصل تو وجودم بيشتر نبود. " تغيير به سمت اعمال، افكار، نيات و كردار مثبت" اين اصل رو پيگيري كردم و هر روز مي كنم. اميد وارم كه بتونم موفق باشم.

    يه مثال بزنم:
    من اعمال همه رو زير نظر دارم. مثلا پدرم با خواهرم چه رفتاري داره. بعد اثرات اش رو در هر دو شون بررسي ميكنم. اگر خواهرم ناراخت شده باشه، اون رفتار پدرم رو در قدر مطلق وجودم، به يه رفتار مثبت تبديل اش مي كنم و در وجودم نگه اش مي دارم براي خودم. براي روز مبادا.

    نقل قول نوشته اصلی توسط سرشار نمایش پست ها
    به نظر من شما بهتره هر چه زودتر از راه درستش اقدام کنید.راه درستش طبق صلاح دید عرف اقدام از طریق خانواده ها میباشد.مطمئن باشید هرگز ضرر نخواهید کرد.احساس ایشون به شما هنوز مراحل اولیه شکل پذیری خودش رو طی میکنه.بزرگی میگفت زن ها بر خلاف مردان به مرور عاشق مردانی میشوند که در کنارشان باقی میمانند.امیدوارم هر چی که خیره و به صلاحت اتفاق بیفته.

    یار واقعی باید امتحان پس دهد.خدا هم بنده هاشو امتحان میکنه تا یار حقیقی رو تشخیص بده.شما هم ایشونو امتحان کنید.فقط درست و حساب شده.

    در ضمن پناهگاه مکانی مخفی است در جهت دوری از خطر. حالا خطر در اینجا چیست؟ فکر و اندیشه های مسموم .همین.پس درخواست کمک در این مقوله دسته بندی نمیشه دوست خوبم.

    خیلی خوشحال شدم .پیروز و پاینده باشی دوست خوبم.آرزوی بهترین ها رو برات دارم.

    بزرگی میگفت زن ها بر خلاف مردان به مرور عاشق مردانی میشوند که در کنارشان باقی میمانند.

    از همتون نكات خوبي دارم ياد ميگيرم.
    سرشار جان قطعا از طريق خانواده اقدام ميكنم. ولي همون جور كه به باغبان گفتم ، قبل اش بايد با خودم كنار بيام.



    دوستان عزيز از هم ان بابت هم دلي ممنونم. نكان آموزنده خوبي دارم ازتون ياد مي گيرم.

    - - - Updated - - -

    سلام درود خدمت دوست خوبم، ممنون كه تولد رو تبريك گفتي و بابت شعر هاي قشنگي كه ميگي. معلوم حسن ذوق خوبي داري.


    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها

    در مورد 31 آیتمت – برام خیلی جالب بود – چقدر دقیق هستی - و جالب تر از این ، این بود که

    شما فرمودید 60 درصد آن هم داشته باشه قبوله – خیلی خوبه - نشون میده منطقی هستی .

    باغبان ِ بنده خدا ، 5 تا بیشتر نداره .

    یه تجربه بگم : ( در مورد امنیت و صحبت های زنانه )

    من تو مسیر اومدن به خونه همیشه می بینم ( از بچگی تا الان ) این خانم های همسایه ما دارن با هم حرف می زنند - به خودم می گم اینا به هم چی می گن ،

    بلند شید برید خونه هاتون دیگه - ول کن نیستند - تو برف – تو بارون - یه بار زلزله هم که اومد داشتند با هم حرف می زدند .

    خیلی دوست داشتم بدونم واقعا چه مبحث مهمی را دنبال می کنند .

    البته رازهای اصلی ، فکر نکنم رد و بدل بشه - شاید حرف های معمولی و عادی

    به قول یه بنده خدایی چبدونم

    آره خوب بعد از چندين مرجله بررسي به اين نتيجه 31 آيتم رسيدم. البته سخت گير نيستما. همه آيتم ها به هم ربط داره، مثلا دختري كه صادقه، پاك سرشت هم هست.
    و اين 31 آيتم تو باطن بخش زيادي از خانوم ها قرار داره. كه مطمينا براي شما هم مهمه فقط من پر رويي كردم آوردم اش رو كاغذ.


    تجربه ات جالب بود، منم اين مورد رو زياد قبلا مي ديدم. البته اگر الان نمي بينيم، نبايد فكر كنيم كه ديگه ميز گرد خانوما حذف شده، چون به محيط مجازي كشيده شده است.

    اين مورد حفاظت اطلاعات خانوم خيلي براي من مهمه. چندي پيش داشتم با يكي از همكاران كه تازه متاهل شده بود حرف ميزدم، ازش پرسيدم با اين مورد عدم حفاظت اطلاعات از سمت خانومت برخورد داشتي؟ گفت كه خيلي زياد، ولي از همون اول ساطوري برخورد كردم، ديگه خانومم حرفامون را جايي نميزنه. ( البته اين همكارم خيلي به من تو زمينه ازدواج كمك ميكنه، سعي داره همه تجربيات اش رو در اختيارم بزاره، تا زودتر سرانجام بگيرم، البته بنده خدا نمي دونه من به هم چين موردي افتادم)

    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها

    خب ، اگر برات سخته پرونده اون دختر را کنار بزاری و دنبال یکی دیگه بگردی – پس با این تفسیر شما بهتره اقدام کنی .



    باید معیارهایت را برسی کنی – اگر اون خانم معیارت را دارد - از خودت سئوال کن :

    آیا اون خانم با من خوشبخت میشود ؟
    آیا خودم خوشبخت می شوم ؟
    باید چه بهایی بپردازم ؟


    با پاسخ به این سئوال دل و عقل یکی میشه ! - چوت اگر دختر را دوست داشته باشیم ولی نتونی خوشبختش کنیم - سئوال اول جوابش منفی میشه و باید بی خیال بشیم - اگر بی خیال نشیم - یا ، راهی پیدا کنیم که بنوتیم خوشبختش کنیم .

    اگر راهی پیدا نکردیم و توانایی خوشبخت کردن اون دختر را نداریم - احساسی بودن جالب نیست ! - یعنی هم نابودی خودمان و هم نابودی اون دسته گل .


    وقتی جواب این سئوال ها را با موفقعیت پیدا کردی و از خودت مطمئن شدی – توکل کن و برو خواستگاری

    فقط به عنوان یه گزینه – همین ! - چون احساس می کنم شما به اون خانم علاقه داری و می ترسی مثلا چند سال بعد بگی چرا نرفتم جلو !

    در اما و اگر ها زندگی نکن – جوری زندگی نکن که بگی کاشکی این کار را می کردم

    اگر به انتخابت ایمان داری باید بری جلو – از چی می ترسی ؟

    باغبان جان درسته من هنوز نتونستم، اون خانوم رو فراموش كنم ( كه دليل عمده اش همون دل نشستن و داشتن شصت-هفتاد درصد معيار هام هست) ولي نمي خوام انتخاب غير عقلاني بكنم. من الان اينجام كه بدونم اون مشكلاتي كه از ايشون ديدم، رو بايد ناديده بگيرم يا اينكه مشكلات حادي هستن و بايد كلا اين خانوم رو فراموش كنم.

    من اول بايد شرايط ايشان رو براي خانواده خودم تشريح كنم، تا اول اونا رو قانع كنم. بعد از خانم اجازه خواستگاري بگيرم، سپس برم خواستگاريشون. هرگز اقدام مخفيانه هم نخواهم كرد.

    در ضمن من ديدگاه ام از وقتي با شما خوبان در ميان گذاشتم، يه پله جلو رفته، اگر قبلا قضيه رو تا 10 متري جلوي پام رو ميديدم، الان تا 100 متري رو ميبينم. كه همش رو به شما دوستان مديون ام.

    در ارتباط با سوال هايي كه فرمودي از خودم بپرسم، خيلي ممنونم ازت. خيلي روشنگر هستن. و قطعا در خلوت خودم بهشون پاسخ ميدم.
    از ديروز كه با كليد واژه " يارمون يه جا زير آسمون خدا داره نفس مي كشه " آشنا شدم،خيلي حالم بهتره. به قضيه دارم يه جور ديگه نگاه مي كنم. چشم هاي قلب و ذهنم باز شده.


    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها

    تحقیق هم به نظرم فقط در خواستگاری و دوران قبل از عقد با اجازه خانواده ها . ( از همسایه ها و ...... لازم نیست بپرسی - من خودم بدم می یاد - شاید باید بری بپرسی - نمی دونم ! )

    امکان داره شما بری خواستگاری و بفهمی ایشون مناسب شما نیست و امکان داره ایشون هم همچنین احساس نسبت به شما داشته باشه – به نظرت مهمه ؟


    این یعنی مفهموم آزادی اندیشه !

    انسانها آزاد هستند دیگران را مورد ارزیابی قرار بدند – با هر سلیقه ای ! و نباید ناراحت بشیم .

    آزادي انديشه. آزادي انديشه. آزادي انديشه. كليد واژه اي بود كه فراموش اش كرده بودم. هر چند كه بهش اعتقاد داشتم، ولي يادم رفته بود بايد بهش التزام عملي هم داشته باشم.
    ولي يكم شايد نياز دارم، رو خودم كار كنم كه توجيه بشم اگر من رفتم خواستگاري يه نفر، و ايشون رو نپسنديدم، حس نكنم اون خانم از مي رنجه. همون طور كه اگر ايشون مرا نپسنده، من نمي رنجم. ( البته با پيش فرض اينكه همه قضاياي خواستگاري در احترام و با حفظ عزت هر دو نفر انجام بشه)


    باغبان عزيز تو دوست خوبي هستي. يار ات حتما قدر ات رو مي دونه.



    نقل قول نوشته اصلی توسط سرشار نمایش پست ها
    راستش اگر کسی از من سوال بپرسد مهمترین دلایل انتخابم در مورد دختر مورد علاقه ام چیست.صد در صد از فاکتور زیبایی چهره به عنوان یکی از سه پارامتر اصلی نام خواهم برد.اما شما حتی یک اسم کوچک هم از آن نیاوردید و دسته بندی معیار های شما بیشتر شامل صفات درونی و ذاتی بود.واین خودش کلی برای من علامت سوال و علامت تعجب بود.حال خواستم بدونم این اعتقاد از منظر شما چگونه تعریف میشود که به طور همزمان هم بهش ایمان دارید هم ندارید(چه شما ٬ چه دختر خانم مد نظرتون).بحث رو به اینجا کشوندم که بگم شما تنها یک طرف ماجرا هستید و دیدگاه شما خیلی خاصه و نمیشه گفت عمومیت داره و جهان شموله.طرف دیگر این ماجرا دختر خانم هستند که صد در صد از عقیده و گرایش شما تبعیت نمیکنند.شما علاوه بر خودتون وظیفه داشتید این طرز تفکر رو در دختر خانم هم مورد کند و کاو قرار بدید.آیا شما چنین عملی رو انجام دادید یا خیر؟ مسلما جواب بله یا خیر شما به ادامه این بحث کمک شایان ودر خور توجهی خواهد کرد.میدونید چرا و چگونه؟ خب جواب بسیاری از سوالات شما در پاسخ این سوال نهفته است.(به نظر من).ببینید شما وقتی از اعتقادات یک فرد باخبر باشید میتونید خیلی از مسائل رو پیش بینی و پی گیری کنید.به طور مثال شما اگر مطلع بودید الان به راحتی میتونستید تشخیص بدید ایشون برای چی با شما بودند و به چه دلیلی جدا شدند.فکرم نمیکنم کار چندان دشواری باشد.باز هم مثال میزنم اگه کسی اعتقادات دینی قوی داشته باشد ماندن در یک رابطه غلط صلاح نمیداند و به فراخور عذاب وجدانی که در ذهنش جا خشک میکند رای بر اتمام این ماجرا میدهد.امیدوارم منظورم رو درک کرده باشید.
    سلام سر شار عزيز

    خيلي به من لطف داري.
    خوشحالم كنارم هستي و از بابت اينكه راه درست رو برم، دل نگراني. اين نشون ميده هنوز تو اين جامعه انسانيت بيداره. نمود اش هم شما ها هستين: سرشار، باغبان، فدايي، مصباح و ....

    از همتون بي نهايت سپاسگذارم.

    اين طور كه از زمان فعل جمله شما بر ميايد، به نظر ميرسد كه همسفرت رو پيدا كردي. كه اگر درست گفته باشم، بايد به شما تبريك بگم و به ايشون كه انساني سرشار از انسانيت پيدا كرده، نيز مبارك باد بگم.

    در ارتباط با معيار زيبايي، كه فرمايش كردين، براي من زيبايي صورت مهمه، مثل بقيه مردان كه بصري عاشق ميشن. ولي اين زيبايي صورت رو كلي مي بينم. و بسيار متاثر از زيبايي سيرت ايشان هست. من خيلي رو اين قضيه كار كردم. به لحاظ رسومي كه شهر ما داره، عروس هايي كه ميان خونه پسر هاي اين شهر ( كه ترجيحا بايد هم شهري باشن) لزوما بايد از همه لحاظ زيبا باشن. ولي من با شناختي كه از زوج هاي جوون تو تحقيقات ميداني ام داشتم ( بيشتر داخل مغازه) ديدم واقعا ملاك زيبايي براي هيچ كدوم اشون احترام و آرامش نداشته. اتفاقا اونهايي كه دختره زيباتر بوده، اغلب پسر مورد عتاب دختر قرار داره. آرامش و احترام بيشتر براي اونهايي بوده كه واقعا به هم ميامدن. چه از لحاظ قد، چه از لحاظ سن، چه از لحاظ زيبايي چهره اشون. حتي اونهايي هم كه پسره پولدار بوده به دلم ننشسته.
    براي همين سعي كردم ملاك هم ساني و تناسب رو براي موارد ظاهري لحاظ كنم.

    براي زيبايي هم ملاك هايي دارم، ولي سطح توقع ام پايينه، همين كه به دلم بشينه، و در حد و اندازه خودم باشه برام كافيه. مثلا همين خانم از منظر زيبايي شايد از من سرتر بودن ولي از همون اول نگران برتري ايشون شدم. بعد كه پاي صحبت هاش نشستم، ديدم زيبايي سيرت اش بسيار والاتر از زيبايي بيرون اشون هست. كه منو جذب خودشون كرد. من از ايشون پرسدم، كه ملاك انتخاب همسرتون چيه؟ زيبايي هست؟ گقتن خير؟ كه من باور نكردم! ولي بعد از چندين بار محك زدن ايشون متوجه شدم واقعا هم مهم نيست براشون. و فقط دوست داشتن همين صورت و نمايي كه شما دارين، در عالي ترين جلوه قرار داشته باشه. اولش فكر ميكردم، با اين تفكر مي خوان از من يه محمد رضاي زيبا تر بسازن كه سابق بر اين به دل اشون ننشستم، ولي متوجه شدم، اين ملاك اشون كلي هست و براي باقي افراد جامعه نيز مصداق داره و فقط به من مربوط نميشه. در ادامه نگران ام كم كم از برتري ايشون بين رفت.



    والا در مورد اين خانم فكر ميكنم، من از اون ور پشت بام افتادم. اينقدر تمركز و مطالعه رو شناخت و انتخاب كرده بودم، كه مثل اين بچه درس خوان ها كه هم اش دوست دارن ازشون معلم امتحان بگيره، شده بودم. بعد كه سر عقل اومدم ديدم كجاي كارم. چه اشتباهي كردم. فهميدم، تازه هيچي نمي دونم. حالا شانس آوردم اين خانوم خيلي مغاير تمايلات من نبود. مني كه داشتم از اون ور بوم مي افتادم، جاي بدي نمي افتادم.
    حالا اين دوگانگي كه ميگي من تو اعتقاداتم داشتم. به نظر خودم بيشتر به خاطر محروميتي بوده كه براي خودم ايجاد كرده بودم. و با ارتباط با اولين مورد، كج رفتم.


    از اواسط اين رابطه بود كه تصميم گرفتم، با عقلم ادامه بدم، از اونجا سعي كردم اعتقادات و نظرات اين خانوم رو به چالش بكشم. فقط مي تونم بگم كه اين خانوم بار ها به من گفت كه قصد ادامه نداشتم، از وقتي با خصوصيات و اخلاق شما آشنا شدم، تمايل به ادامه در من ( دختر) ايجاد شد. مي گفتن اولش فكر مي كردم مثل باقي مردا فلان و بهمان هستين.

    ايشان درسته از عقايد من پيروي نمي كردن. مثلا تو بحث ايمان كه از من به مراتب جلوتر بودن. ولي در خصوصيات اخلاقي و انساني با سوال هاي كه از ايشون مي پرسيدم، متوجه مي شدم عقايدمون نزديكه.
    ولي هميشه يه حس بدي در ايشون وجود داشت كه اينقدر من رو از اصل داستان دور ميكرد، كه اجازه شناخت كامل بهم نميداد. كلا دنبال كشف علل اون حس بد در اون خانوم بودم . تا اينكه روز آخر دليل اش رو گفتن.

    و من هيچ وقت نتونستم اعتقادات ايشون رو به طور كامل بررسي كنم. و بشناسم ايشون رو. ولي چند بار عنوان كردن كه من قبلا ارتباط مخفي نداشتم. و الان كه با شما صحبت مي كنم، خيلي عذاب وجدان دارم .و از روي پدر مادرم خجالت مي كشم. كه در جواب،بنده درخواست علني كردن رابطه را داشتم، كه ايشان مخالفت كردن. و اقدام به خداحافظي كردن.
    اينحا چند تا نتيجه گرفتم:
    1- اينكه اين خانم، از صميم قلب اش نمي خواست ارتباط بر قرار كنه. و بار ها عذاب وجدان اش رو اظهار كرد.
    2- در پاسخ من كه گفتم خانواده رو در جريان بزاريم، مخالفت كردن كه دليل اش رو عدم قصد ازدواج عنوان كردن
    3- تضادي بين تمايل به ادامه ارتباط و عذاب وجدانشون بود. كه به نظرم چون به من اعتماد كرده بودن، مشكلي نداشتن و اينكه به قول شما پناهگاه خوبي پيدا كرده بودن.
    4- در انتها دليل نداشتن قصد ازدواج با وجود اينكه چند بار اظهار كردن، يكي از بهترين اتفاق هاي زندگي من، حضور شما بود. دچار تناقص شده بودم كه بعد از فهميدن شكست اشون برام اين موضوع حل شد.
    5- قطع ارتباط از جانب ايشان پيشنهاد شد، و من هم پيشنهاد ايشون رو منطقي دونستم.
    6- سرشار عزيز يه اندكي هم جاي اشتباه به هر دومون بده

    نقل قول نوشته اصلی توسط سرشار نمایش پست ها
    اونطور که من متوجه شدم شما بحث اعتقاد رو از چند جانب مورد بررسی قرار داده اید و به ظن خود بهترین مورد رو برگزیده اید.هر چند برای من هنوزم قدری گنگ و نامفهومه.منبع اعتقادی شما چند سر منشا دارد که به هم آمیخته اند.اگر بخوام این شاخه ها رو دسته بندی کنم ۱_اعتقادی که ریشه در ذهن شما دارد۲_اعتقادی که از قلب شما جاری میشه۳_اعتقادی که پایه آن روح و منش شما میباشد۴_اعتقاد دینی و شایدم گزینه های ۵و۶و... .والا نمیدونم.خیلی برام جالبه.هر کسی برای خودش طرز تفکری دارد و طرز فکر شما هم محترمه.من که خیلی استفاده کردم.به نظرم بهتره بیشتر در این رابطه تفکر و مطالعه داشته باشم.شما اگر در این رابطه کتابی ٬جزوه ای ٬مقاله ای میشناسید ممنون میشم معرفی کنید.
    اعتقاد هاي من بيشتر اكتسابي هست. يعني چيز هايي بوده كه به مرور سالها زندگي بهش رسيدم. چون خانواده ام هيچ دخالتي در اونها نداشتن. حالا درست يا غلط اش رو نميدونم كه اعتقادات من خوبه يا بده. ولي اون دسته كه اكتسابي هستن، از ذهن ام سر منشا ميگيره. اعتقادات قلب رو نمي تونم خوب توضيح بدم، اونايي كه از دل ام بر مياد رو قلبي نام گذاري كن. اعتقادات ديني كه بخشي اش از خانواده به ارث رسيده و من ادامه دادم اش. ولي اعتقادات ديني ام فقط مربوط به دينه، جايي ديگه دخالت اش نمي دم.
    مثلا من صداقت رو هيچ وقت با اعتقادات ديني اجين نمي كنم. چون بخشي از اعتقادات قلبي و ذهني دسته بندي اش كردم.

    اولش يه اصل تو وجودم بيشتر نبود. " تغيير به سمت اعمال، افكار، نيات و كردار مثبت" اين اصل رو پيگيري كردم و هر روز مي كنم. اميد وارم كه بتونم موفق باشم.

    يه مثال بزنم:
    من اعمال همه رو زير نظر دارم. مثلا پدرم با خواهرم چه رفتاري داره. بعد اثرات اش رو در هر دو شون بررسي ميكنم. اگر خواهرم ناراخت شده باشه، اون رفتار پدرم رو در قدر مطلق وجودم، به يه رفتار مثبت تبديل اش مي كنم و در وجودم نگه اش مي دارم براي خودم. براي روز مبادا.

    نقل قول نوشته اصلی توسط سرشار نمایش پست ها
    به نظر من شما بهتره هر چه زودتر از راه درستش اقدام کنید.راه درستش طبق صلاح دید عرف اقدام از طریق خانواده ها میباشد.مطمئن باشید هرگز ضرر نخواهید کرد.احساس ایشون به شما هنوز مراحل اولیه شکل پذیری خودش رو طی میکنه.بزرگی میگفت زن ها بر خلاف مردان به مرور عاشق مردانی میشوند که در کنارشان باقی میمانند.امیدوارم هر چی که خیره و به صلاحت اتفاق بیفته.

    یار واقعی باید امتحان پس دهد.خدا هم بنده هاشو امتحان میکنه تا یار حقیقی رو تشخیص بده.شما هم ایشونو امتحان کنید.فقط درست و حساب شده.

    در ضمن پناهگاه مکانی مخفی است در جهت دوری از خطر. حالا خطر در اینجا چیست؟ فکر و اندیشه های مسموم .همین.پس درخواست کمک در این مقوله دسته بندی نمیشه دوست خوبم.

    خیلی خوشحال شدم .پیروز و پاینده باشی دوست خوبم.آرزوی بهترین ها رو برات دارم.

    بزرگی میگفت زن ها بر خلاف مردان به مرور عاشق مردانی میشوند که در کنارشان باقی میمانند.

    از همتون نكات خوبي دارم ياد ميگيرم.
    سرشار جان قطعا از طريق خانواده اقدام ميكنم. ولي همون جور كه به باغبان گفتم ، قبل اش بايد با خودم كنار بيام.



    دوستان عزيز از هم ان بابت هم دلي ممنونم. نكان آموزنده خوبي دارم ازتون ياد مي گيرم.

  19. 2 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    باغبان (یکشنبه 29 شهریور 94), سرشار (یکشنبه 29 شهریور 94)


 
صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.