موضوع: عاشق شدم بدجورری نمیتونم فراموش کنم

به نظرمن کسی که میگه اعتمادبه نفس ندارید غلط میگه شما دارید ازفرط غرور واعتماد به نفس کاذب خفه میشید واسه چیه اینهمه غرور وفخرفروشی شاید بگید من دارم قضاوت میکنم اما حقیقتش بخواید یا نخواید گفتارتون این تصدیق میکنه که شما فوق العاده ادم مغرور خودشیفته وبا اعتمادبه نفسی هستید وانتظارداشتید همه عاشقتون بشن حالا چون این اقا دوستون ندارد شما دنبال دلیلشید وهی به این موضوع فکرکردید وتوهم عشق نصیبتون شده واگربهش برسیدسریع زده میشید اون الان براتون مثل یه چیز کشف نشدست من نمیدونم چرا این دوره زمونه هرکی از راه میرسه فکرمیکنه پاکه وفلانه وبساره نخیر خانوم این خبرا نیست همین غرورزیاد وموس موس کردنتون واسه ایشون عدم پاکیه چرا فکرمیکنید هرکی درس خوندو دکترشد دیگه تمومه وعالیه چرا الان جوری شده همه فکرمیکنن کسی که ناز کردن بلدباشه دلبری بلدباشه سیاست زنانه داشته باشه پاک نیست وحتما ریگی به کفششه نه عزیزم خدا زن رواینطورافریده وهنرشم ازشما که درس خوندی خیلی بیشتره چون هم خودش هم شوهرش وهم خانواده ایندش روداره خوشبخت میکنه چون خصلت زن نازه وخصلت مرد نیازخونه روی همین سیاست زن میچرخه شما فکرمیکنی چون بقیه اینچیزاروبلدن ناپاکن فقط شما خوبی داری چوب غروربیجاتو میخوری مشکل خودتو حل کن چیکار بقیه دخترا داری اخه ای بابا اگه انقدر خودتو پاک میدونی پس بشین وخودستایی کن شما اعتمادبه نفس دارین عزت نفس ندارین

دختر جوان کسیکه دستش به گوشت نمیرسه میگه بومیده .
من چیزی از تحصیلاتم نگفتم شما حرص نخور.من پاکیموازنظر این گفتم که نذاشتم به بدنم دس بزنه .ینی اگه من ناز میکردم و سیاستای زنونه بلدبودم اجرا میکردم اون عاشقم میشد؟نخیر
شما درک درستی ندارید فقط بمن گیردادید
من اینوقبول ندارم دختریکه چشم گوش بستس امکان نداره دلبری بلدباشه صد درصد با چنتا پسر دوست بوده و بلده چجوری مخ بزنه به قول شما نازکنه .من دیگه حرفی ندارم واقعا واس همتون متاسف شدم از حسودی دق نکنید خواها من اومدم ازشما کمک بگیرم که اون پسرو فراموش کنم نییومدم بگم که شما شخصیت منو بررسی کنید

سلام خانم zzzz،، اسمتونو مى بينم خوابم مى گيره... عزيزم اول از همه آرومتر. نبايد از حرفهاى بچه ها برنجى يا ناراحت بشى، چون اينجا اكثرا همه آدم عادى هستند با مشكلات بعضا خيلى عجيب غريب تر از شما كه خودشون براى گرفتن راهنمايى اومدند، براى همين صحبتهاى دوستان نبايد ناراحتت كنه، سعى كن لپ مطلب رو بگيرى و به قضاوتها كارى نداشته باشى و تجربه هاى بقيه رو با آرامش بشنوى و به كار ببرى، من خودم هم اوايل گاهى از لحن نيش دار و كنايه دار بقيه عصبانى مى شدم و پيش خودم مى گفتم بابا اين كه اصلا منو نديده و نميشناسه و نميدونه كيم چطور به خودش اجازه ميده اينقدر راحت قضاوت كنه، ولى بعدها متوجه شدم كه همدردى بيشتر حكم يك كمك و همفكرى دسته جمعى داره تا راهنمايى درست و دقيق چون حتى كارشناسها هم غير حضورى نميتونن نظر درست و منسجمى بدن و هر چى بنويسن بر اساس نوشتهاى خودته، و هيچى به اندازه يك روانشناس حضورى الان به دردت نميخوره، همونطور كه ناديا جان گفتند هر چه سريعتر اقدام كن
در مورد اين آقا هم، ديدم به عينه دخترهاى خوب و درستى كه عاشق يه آدم لاابالى بى سر و پا شدند و زندگى و آينده شونو نابود كردند، همين كه دارى روزهاى جوونى تو با اين افكار ميگذرونى خودش بزرگترين ضربه و نابوديه، حتما كه نبايد كسى اين وسط دامن كسى رو لكه دار كنه تا اسمشو بذارن سو استفاده و ناپاكى، همين كه ذهنت آشفته و مريض و بيمار شده كافيه كه بدونى چقدر حالت خرابه، به نظرم اگه عشقت رو با عجز و التماس عنوان نمى كردى زودتر و راحت تر مى شد فراموشش كنى، اينجورى به ذهن خودت آسيب زدى و متاسفانه بيشتر طول مى كشه، به نظرم حتى عاشقش هم نشدى و از اين كه پست زده يه حالت لجبازى تو وجودت شكل گرفته، وگرنه فكر كن اين آقا همين الان با گل و شيرينى بياد خواستگارى واقعا حاضرى باهاش ازدواج كنى؟ به نظرم كه نه، بهترين كار اينه كه براى خودت شرط كنى سه ماه اصلا كارى به كار اين شخص نداشته باشى، نه تلفنى، نه مسيجى، نه حتى ملاقات يا حرفى در مورد اين آقا با كسى، فراموشى كامل به طور مطلق، يعنى فكرش اومد سراغت سريع حالتت رو عوض كنى و يه كارى رو شروع كنى كه تمركز لازم داشته باشه و ذهنت رو منحرف كنه، ميتونى اگر مذهبى هستى از خوندن قرآن شروع كنى، مثلا شرط كنى روزى يك جزء قرآن بخونى، يا ورزش كنى يا نقاشى بكشى يا هر كارى كه دوست دارى، بعد هم تو اين سه ماه روى خودت كار كنى، چه ذهنى چه جسمى، بعد از سه ماه مى بينى حالت خيلى بهتر شده، و روى پاى خودت ايستادى دوباره، بهت قول ميدم اين روزها زياد طول نمى كشه و يه روز عاشق كسى ميشى كه همسرته و قراره يك عمر در كنارش زندگى كنى ، اگر از يك روانشناس هم كمك بگيرى زودتر به نتيجه مى رسى، اميدوارم موفق باشى

- - - Updated - - -

راستى تو كدوم سمت تهران آدرس مشاور خوب ميخواى؟ من خودم پيش خانم دكتر جعفرى ميرم و خيلى راضيم، نميدونم اجازه دارم شماره شو بدم يا نه!

سلام دوستان .

پاک بودن بر سه چیز هست :

1) جسم 2) قلب 3 ) فکر

شماره یک که مربوط به جسم هست ، ویژگی های زیادی داره - یکی از اون ویژگی ها حفظ حیا و عفت در مورد خانم zzzz این صادقه. ( با توجه به متنی که من خواندم و .....)

یعنی طرف مقابل را دوست داره از هر لحاظ - طرف مقابل پبشنهاد مثلا دوستی می دهد ولی شما قبول نمیکنید - در حالی که خیلی نیاز دارید - ولی به خاطر خدا قبول نمیکنید. این یعنی پاک بودن در حیا و عفت.

مورد دوم و سوم را هیج انسانی نمیوته قضاوت کنه - ولی اگر را رعایت بشه ................

بعضی از چیزها را ما میخوایم ولی شاید روزی مان نیاشه - به هر حال امیدوارم چیزی که برات خیره اتفاق بیافته .

وقتی چیزی که دوست داری را رها کنی - اون وقت بدستش می یاری - اگر نیاری بدان که چیزی بهتری در انتظار هست.

امیدوارم همیشه با خدا باشی ...........

اول این که با کامنت دختر جوان صددرصد موافقم

دوم این که من به عنوان یه پسر تحصیلکرده اگه یه دختری با روحیات شما سر راهم قرار بگیره که بخواد بخاطر من پوستشو بکشه و یا خرجمو بده, بدون ثانیه ای فکر میپیچونمش!

درواقع دختری با روحیات عجیب شما از دید من به عنوان یه پسر , اصلا نمیتونه همسر خوبی برام باشه.

برو خداتم شکر کن که پسره سیاست نداشت وگرنه تا الان پول خوبی به جیب زده بود و بعد میرفت!

اول بگم ب کاربر دختر جوان نازو دلبری کرد زن واس شوهرش گناه نداره که ثوابم داره من درمورد روابط دخترو پسرنامحرم صحبت میکردم که گناهه منظورتونو از عشوه نفهمیدم اگه بازش کنید ممنون میشم .بعدام تون بهم گفت از قیافت خوشم نمیاد منم بهش گفتم بخاطرت اینکاراو میکنم خودش دملغ عمل کرده بود بوتاکس کرده بود.درضمن به کاربر سوشیانتم بگم شما اتفاقا خیلی ساده تشریف داری ینی هرکی واست خودشو گرفتوناز کرد عاشقش میشیو هرکی التماست کرد میپیچونیش؟من اون پسرو همجوره امتحان کردم حتی دوستموفرستادم که رفت باهاش دوست شد دوستم اصلا اون پسرو تحویل نمیگرفت درحالیکه اون پسر بازم به دوستم محل نمیذاشت دوستم واسش بزور عشوه میومد میدونی اون پسر بهش چی میگفت؟پشت تلفن بهش میگفت تویه دختربیکلاسی که باعشوه حرف میزنی من بتو علاقه ندارم تو معلوم نیست قبلا باچن نفربودی اما اون پسر بمن میگفت تو خیلی پاکی ب پاکیم قسم میخورد میدونس دوسش دارمونمیرم این مگه حیای مپودثابت نمیکنه؟
درضمن التماساییکه بهش میکردم منو کوچیک نمیکرد چون یه پسر34ساله با تجربه بود میفهمید که از اینکه اولین رابطمه وتاحالابا کسی نبودموتجربه نداشتم اینکاراومیکنم میدونس بخاطرعشق زیادم بهش ابنکاراو میکنم نه اینکه کسی دیگه پیدا نمیشه بیادمنوبگیره.خودش بهم میگفت تو جو زده شدی تواخر میری با یه دکتر ازدوا ج میکنی منم ول میکنی.
اینم بگم من با دوست دختر قبلیش ارتباط برقرار کردم دختره از نظر ظاهر خیلی باز بود ازینابود به خودش میرسید پولدار یجورایی میلیونربود و خودشو واس اون پسر میگرفت پسچرا نرفت خواستگاریش؟مگه واسش ناز نمیکروعشوه نداشت هااااا
من ازش پرسیدم چرا نرفتی خواستگاریش؟گفت من با اینجور دخترا مثل حیوون رفتار میکنم گفت خراب بود گفت فقط بدرد حال کردن میخوره اما اون پسر به خودش اجازه نمیداد بمن دست بزنه درحالیکه با اون دخترا راحت اینکارو میکرده