به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 فروردین 94 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-15
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    58
    سطح
    1
    Points: 58, Level: 1
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    دوستان بخشید اگر تند حرف زدم ولی اینکه دوستان میان و از سن میگن و میگن باید فراموشش کنی ازارم میده واقعا...من خیلی هارو میشناسم که 40 سالگی 30 سالگی ازدواج کردن ولی بازم موفق نشدن...من کسانی که به خواستگاری اومدن و رد کردم و تنها دلیلم نداشتن علاقه بود وگرنه تمام خواستگارهام از همه نظر عالی بودن و میتونستن خوشبختم کنن ولی من برام علاقه خیلی مهمه... دوستان من که نمیخوام دوستی بکنم و برای ازدواج به هرحال همیشه یه اشنایی لازمه...من ایشون و دوست دارم و میخوام باهاشون اگر بشه ازدواج کنم اصلا کی از دوستی حرف زد؟بعد هم یعنی باید به خاطر جامعه به عشقت نرسی؟ازدواج هایی که امروزه اتفاق میافته و طبق آداب و رسوم پیش میره خیلی موفق هستن؟بیشترشون به طلاق ختم میشه!ولی اگر با عشقت ازدواج کنی حتی اگر جداهم بشید لااقل خیالتون راحته که اون مدت با کسی بودید که واقعا دوسش داشتید...دوستان من نمیخوام وارد یه رابطه ی دوستی و غیر شرعی بشم من فقط عاشق شدم و از شما راهنمایی خواستم که چه طوری نظرش و جلب کنم و بهش عشقم و نشون بدم...دوستان من به خاطر این هی تکرار کردم که من بزرگ تر از سنم هستم چون همیشه مردم ما درگیر سن و این جور چیز ها هستن با اینکه توی اشنایان نزدیک من یه آقای 25 ساله با یک خانوم 50 ساله که دختر هم داشت ازدواج کرد و الان 10 ساله که دارن عاشقانه زندگی میکنن و مشکلی هم ندارند و باید بگم که اقا پسر از خانوم هم پولدار تر بود و به خاطر پولشون باهم ازدواج نکردن...پس لطفا راهنماییم کنید و اینقدر سنم و برای جدایی از عشقم بهونه نکنید!بازم ببخشید اگر تند حرف زدم...باید بگم که من با این اقا رابطه ی خانوادگی ندارم و غریبه هستیم...ایشون برای من از خانوادشون حرف میزنن و حتی در سومین ملاقات من با مادرشون آشنا شدم و فهمیدم که ایشون منو میشناسه و این اقا از من و مادرم تو خونه زیاد حرف زده!ولی نمیدونم چرا هیچی نمیگه و از یک طرف هم واقعا رفتارهایی و از خودش نشون میده که انگار اون هم به من بی میل نیست!خواهشاً باز نگید که فراموشش کن اگر بدونم دوستم نداره چشم!تمام سعیم و میکنم که فراموشش کنم و به زندگیم ادامه میدم ولی الان که از حسش خبردار نیستم نمیتونم اینقدر ساده بیخیال بشم!دوستان توروخدا راهنماییم کنید و بگید چه طور باید بهش علاقم و نشون بدم....دوستان راستی این اقا شغل داره و داره فوق لیسانس میگیره و سربازی هم رفته و ماشین هم داره....خانواده ی خوبی هم داره...اینم اطلاعات از ایشون♥

  2. #12
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 فروردین 94 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    39
    سطح
    1
    Points: 39, Level: 1
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ببین مرجان عزیز، بزار یه داستان از آشناهای نزدیکم برات بگم:
    این دختر خانم آشنای ما 17 سالش بود که عاشق یک پسر 25 ساله شدن و این علاقه ظاهرا 2 طرفه بود و غیره...
    بعد از حدود 1 سال ازدواج کردن و پسره هم تقریبا همه چیز داشت (مغازه، خونه، ماشین ...) ولی سربازی نرفته بود و فراری بود


    ولی ولی... بعد از حدود 2 ماه زندگی مشترک، خیلی چیزا تو زندگیشون تغییر کرد و هر روز یه داستان جدید داشتن و دعواهای وحشتناک بزن بزنو... با تمام این همه مشکلات حدود 2 سال زندگی کردن و بعد از این همه بدبختی و مکافات طلاق گرفتن تازه پسره طلاق نمی داد ولی معلوم شده بود این آقا پسر داستان ما معتاد به تریاک هست و همین موضوع باعث شد که روند طلاق سریعتر پیش بره (یعنی این دختر خانم تو سن 20 سالگی برای خاطر اشتباه خودش و عجله در تصمیم گیری یک متعلقه به حساب میاد متاسفانه و الان در افسردگی بسر می بره)


    در آخر اینو بهت بگم که تنها کسی که می تونه برای زندگیت تصمیم بگیره خودتی و هیچ کس نه تنها نمی تونه بلکه اجازه هم نداره برای زندگی تو تصمیم بگیره حتی اگر خانوادت هم مجبور به این کار کردن خودت باید بگی من به هیچ وجه به این زودی تن به این کار نمی دم و مثلا می خوام ادامه تحصیل بدم و مستقل بشم و ...)


    پس به خودت زمان بده و سعی کن ارزش خودتو بدونی و به چیزای مهمتری که تو زندگیت وجود داره (مثل تاسیس شرکت خودت یا جراح مغز مثلا..) بها بدی و اجاره بده زمان بگذره و تا 24-25 سالگی صبر کنی و مطمئن باش یک روز به تمام این اتفاقات خواهی خندید، بهت قول می دم.
    موفق باشی
    ویرایش توسط shahin-007 : دوشنبه 17 فروردین 94 در ساعت 22:39

  3. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 فروردین 94 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-15
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    58
    سطح
    1
    Points: 58, Level: 1
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    واقعا ممنون بابت راهنمایی هاتون ولی انگار کسی اینجا حرف منو نمیفهمه به جز اون دوستانی که بهم پیشنهاد دادن که چه طور وارد بحث بشم و چه طور علاقم و به گوشش برسونم وگرنه بقیه دوستان که انگار کمر همت بستن من ایشون و کلا از زندگیم بندازم بیرون!ولی بازم از همگی ممنون

  4. #14
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    اینجا و روند مشاوره آنگونه نیست که باب میل مراجع صحبت بشه

    به شما تأکید شد در همدردی کسی حق اینکه کسی را تشویق به برقراری رابطه کنه نداره چه رسد به اینکه راهکار برقراری رابطه بدهد لذا اینگونه افراد هم اخطار می گیرند هم پستهاشون حذف می شود

    نظر کارشناسی همدردی هم این بود که از طریق همان مادرت که احساست را بهش گفته ای وارد شو و بخواه برای ازدواجت قدم برداره ... بفرمایید این بهتر هست یا اینکه بروی ابراز علاقه کنی و دوست بشوی و .... همین رویه و اصرار شما برای اینکه از این راه وارد شوی یعنی اینکه شما فقط بر طبق احساساتت می خواهی عمل کنی و عقل را تعطیل کرده ای و مشاوره خواستنت هم صرفاً برای این است که راه برقراری ارتباط و دوستی را به شما نشان دهند بوده که باید بگویم همدردی خواسته شما را برآورده نمی کند .

    شما برو هرطور خودت دلت می خواهد عشق و علاقه ات را هوار بزن تا بگوش این پسر برسد اما بدان که از بعد از آن شما آویزون و ایشون گریزون خواهد بود یا اینکه از همین سوء استفاده خواهد کرد و شما را به وادیهایی که نباید می کشاند اما به عنوان زن زندگیش هرگز شما را نخواهد خواست . امیدوارم فکر نکنی که کارشناس تر از متخصصین این تالار هستی و این حرفها راقبول نکنی و فکر کنی خودت بهتر می دانی و شما و ایشون با بقیه دختر و پسرها فرق دارید ..... که ما فراوان داریم موردهای اینچنینی که اتفاقاً مثل شما یکه تاز بر اسب سرکش احساسات بوده اند اما با کله زمین خورده اند . شما هم دوست داری زمین بخوری وسرشکسته باز آیی حرفی نیست اما انتظار نداشته باش اینجا کمکت کنند سوار این اسب سرکش شوی



    لینک زیر را بخوان:

    دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر


    ما قصدا و عمدا چنین روابط عاشقانه ای رو تخریب می کنیم!!!!






  5. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مرداد 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-12-15
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    383
    سطح
    7
    Points: 383, Level: 7
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 27 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرجان خانم
    احساس شما رو کاملاً درک می‌کنم تجربه داشتم.
    زمانی که 15 ساله بودم عاشق دختر عموی خودم شدم، ایشون 14 ساله بود و ما از هر نظر برای هم مناسب بودیم خانواده ها هم تا حدودی در جریان بودن، من همیشه در حال شکر گذاری از خدا بابت این احساس بودم و خوشحال از اینکه من چقدر خوشبختم :)
    ما بعد از 2 ماه به توصیه خانواده رابطه رو قطع کردیم ایشون الان ازدواج کرده و به امید خدا زندگی بسیار خوبی هم داره، تلنگری که در اون زمان خوردم چند سوال بود...
    1. محمدرضا کی می‌خواهی ازدواج کنی؟
    پاسخ: 25 سالگی رو سن خوبی می‌بینم
    2. محمدرضا شما مطمئنی تا 10 سال دیگه معیارهات برای ازدواج تغییر نخواهد کرد؟
    پاسخ: نمی‌دونم! ..........................! ......!

    اون دوران الان تبدیل به یه خاطره شده فقط در صورتی غصّه اون زمان رو خواهم خورد که توی این 15 سال کوچک‌ترین تغییری نکرده باشم که به حمدلله این طور نیست، همیشه شرایط بهتر و بهتر خواهد شد فقط اگر ما بخواهیم رشد کنیم،
    آدم 50 ساله هم جای رشد داره فقط در صورتی که بخواد.

    می‌دونی ما توی یه قوطی در بسته زندگی نمی‌کنیم، جامعه، اتفاقات و دنیا خیلی چیزها داره که به ما یاد بده و شما مطمئن باش دوستان با توجه به همه این موارد به شما توصیه می‌کنن که این احساس زود گذره.
    مسأله سن شما نیست، تجربیات زیادی هست که دریافت خواهید کرد در آینده انشا الله.

    همیشه گفته شده توی این دنیا فقط یک نفر نیست که می‌تونه آدم رو خوشبخت کنه،
    خیلی‌ها هستند که آدم می‌تونه باهاشون خوشبخت بشه

    ویرایش توسط مُحَـمَّدرِضـا : سه شنبه 18 فروردین 94 در ساعت 23:08

  6. کاربر روبرو از پست مفید مُحَـمَّدرِضـا تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 19 فروردین 94)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا مقابله به مثل راه درستی است؟
    توسط امیر۶۲ در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 24 بهمن 93, 13:44
  2. کار درستی کردم اعتراف رازهایم به همسرم؟
    توسط کاغذ بی خط در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: جمعه 16 اسفند 92, 21:06
  3. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 20 خرداد 91, 14:03
  4. آیا بروز ندادن احساسات کار درستی هست؟
    توسط کیارش۲ در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 27 اردیبهشت 91, 11:32
  5. آیا ازدواج با او کار درستی است؟
    توسط nini2009 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 15 اردیبهشت 88, 14:07

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.