موضوع: ٣٥ روزه همسرم قهر كرده بي خيالم شده

ممنونم از همراهيتون واقعا دلگرم ميشم خيلي اروم ميشم ميام اينجا و ميبينم برام وقت گذاشتيدو راهنماييم كرديد.
من خيلي وقته باز كاري بهش ندارم فقط گفتم دارم ميام گفت نيستم ديگه هيچي نگفتم


ختم ٤٠ روز ياسين رو شروع كردم خيلي ارومم ميكنه قران خوندن ايشاا... بتونم درس بخونم خيلي سعي ميكنم

فقط ازينكه نزديكه عيده و هيچيم معلوم نيست ناراحتم كه بخاد نيادو جلو همه ضايع شم يعني در واقع توان جواب دادن به فاميلو ندارم خيلي اذيت شدم دوست دارم تنها باشم فقط

سحر جان سلام.کمو بیش تایپکتو میخونم گاهی..به خاطر خوبیهای که همسرت داشته برای حفظ زندگیت تلاش کن حرف مردمو بیخیال که همیشه هست!!همسرت دور خودش ی دیوار کشیده و اجازه نمیده نردیک شی. نردیک شدن هردفعه شما و.اصرار برای حرف زدن مدت زمانی که همسرت به تنهای احتیاج داره رو بیشتر میکنه به نوعی رفتارت بیشتر کلافش میکنه.ی مدت برای خودت زندگی کن فک کن همسرت سفری رفته. ونمیتونی باهاش در تماس باشی.تو این مدت فقط خودت و حیه خودت برات مهم باشه چون شما قرار ی عمر زندگی کنی باید بدونی بلاخره همسرت قراره برای زندگیش چیکار کنه
صبر کن تا همسرت بیاد حدالمکان تماس برقرار نکن اگر اومد که چه بهتر حرفارو به پدرت بزن و ازش بخاه ازش جواب بگیره و اگر نیومد ی پیام بهش بده با اینکه خیلی دوست دارم و.نگرانتم اگر مایل نیستی کاری به کار من داشته باشی نمیتونمم بهت فشار بیارم فقط اینو بهت بگم که وجودت بهم آرامش میده و کاش اینجا بودی تا باهات حرف بزنم. هرجا باشی دلم باهاته.وبعدش دیگه منتظر عکسالعمل ایشون باش.

سحر خانم شوهرت چه خصوصیات خوبی داره که شما را ملزم به ادامه این زندگی می کنه؟

اون اخلاقش هميشه اينطوري بود اول ميگه نه بعد كه ميرم منو خريد ميبره سينما بيليارد تفريح همه جا بهترين چيزارو برام ميخره همين دفعه

ماه قبل كه من رفتم اونجا با اينكه قهر كامل بوديم بعد يكماه اومد دنبالمون مارو تفريح برد شب تا صب با هم بوديم و جواب سوال شما بله

رابطه اونم تا صبح بيدار بود شب اول

نميگم رفتاراش خيلي ارماني بود در حد اينكه يكماه قهر بوديم خيلي خوب بود

باز فرداشم همينطور يه مقدار بي محلي هم ميداد ولي خودم متوجه ميشدم داره تظاهر ميكنه اصلا ولي نذاشت باهاش حرف بزنم فك ميكرد ميخام غر بزنم فقط گفت صبر كن ،


بعدش كه من اومدم فك كردم ميخاد نازشو بكشم كه همه چيز تمىم شه كه باز برگشت حالت اول و منم كاري باهاش نداشتم تا اون اس ام اس

تو اين يكسال بله شايد من يكم بي انصافم
ننوشتم تو اين مدت كاراي خوبم كرد اس عاشقانه تماس عاشقانه مهربوني خريداي خيلي گرون كه همه انگشت بدهن موندن هديه حتي برا خاهرم برادرام پدر مادرم و حتي كوچولوهاي خانواده

برا قضيه رفتن كه اصلا كارمو بيخيال شدمو نميرم اصلا و ديگه هم بهش هيچي نگفتم

ليلاي عزيز خصوصيات خوب مهربونه بعضي وقتا ، مردمي بودنش ، با نمكي ، شباهتمون بهم از نظر اجتماعي طرز برخورد و خيلي نظرا

و اينكه نميخام شكست بخورم

با سلام .از اینکه تصمیم گرفتی باهاش صحبت کنی عالیه به تجربه ثابت شده برای زن درطلاق عواقب وخیمی وجود داره بهتره با جون ودل بچسبی بزندگیت هرچه هم باداباد

[COLOR=rgba(0, 0, 0, 0.701961)]نه نميگم كه ايشون خوبن ولي شما فرموديد تو اين يكسال هميشه ادم بدي بوده گفتم بي انصافيه كاراي خوبشو نگم اخه اين ادم نقطه صفر تا صدش مشخص نيست يه بار انقد خوبه كه باورت نميشه يه بار بهمون اندازه ادم بدجنسي ميشه ...[/COLOR]

[COLOR=rgba(0, 0, 0, 0.701961)]در مورد همه صحبتايي كه قبلا گفتم در مورد ارتباطاتش همه اونا ادامه داشته و داره و اصلاً بهتر نشده و بي محلياشم كم و بيش وجود داشت و داره ولي بعد ازون اتفاق لعنتي به كلي تغيير رويه دادو و الان وضعيتم اينه[/COLOR]


[COLOR=rgba(0, 0, 0, 0.701961)]ولي نميدونم ،، پس چرا وقتي رفتم خيلي خوب بود و رابطه از همه نظر داشت ؟؟؟؟؟؟[/COLOR]
[COLOR=rgba(0, 0, 0, 0.701961)]گيج شدم [/COLOR]

[COLOR=rgba(0, 0, 0, 0.701961)]واقعا نميدونم چه رفتاري بكنم اين ادم مشكل شخصيتي داره ، كمبود محبت داره و تحقير شده و اصلا از بچگي محبت نديده جز كتك و فحش و ... [/COLOR]

[COLOR=rgba(0, 0, 0, 0.701961)]الان سه ماه شده من محل ندادم جز چند بار اونم بعد از اون سفر كه فكر ميكردم خوب شده [/COLOR]

[COLOR=rgba(0, 0, 0, 0.701961)]از اون طرف به پدرم گفتن كي گفته ما مشكل داريم ماهيچ مشكلي نداريم [/COLOR]


[COLOR=rgba(0, 0, 0, 0.701961)]يعني اين اقا مشكل شخصيت داره اخه چيكارش كنم [/COLOR]

شايد ارتباطاتش با كسايي كه بوده بيشتر شده و ميخاد با يكيشون ازدواج كنه اين فكرا خيلي اذيتم ميكنه

- - - Updated - - -

نه نميگم كه ايشون خوبن ولي شما فرموديد تو اين يكسال هميشه ادم بدي بوده گفتم بي انصافيه كاراي خوبشو نگم اخه اين ادم نقطه صفر تا صدش مشخص نيست يه بار انقد خوبه كه باورت نميشه يه بار بهمون اندازه ادم بدجنسي ميشه ...


در مورد همه صحبتايي كه قبلا گفتم در مورد ارتباطاتش همه اونا ادامه داشته و داره و اصلاً بهتر نشده و بي محلياشم كم و بيش وجود داشت و داره ولي بعد ازون اتفاق لعنتي به كلي تغيير رويه دادو و الان وضعيتم اينه


]ولي نميدونم ،، پس چرا وقتي رفتم خيلي خوب بود و رابطه از همه نظر داشت ؟؟؟؟؟
گيج شدم

]واقعا نميدونم چه رفتاري بكنم اين ادم مشكل شخصيتي داره ، كمبود محبت داره و تحقير شده و اصلا از بچگي محبت نديده جز كتك و فحش و ...

الان سه ماه شده من محل ندادم جز چند بار اونم بعد از اون سفر كه فكر ميكردم خوب شده


از اون طرف به پدرم گفتن كي گفته ما مشكل داريم ماهيچ مشكلي نداريم


يعني اين اقا مشكل شخصيت داره اخه چيكارش كنم

((شايد ارتباطاتش با كسايي كه بوده بيشتر شده و ميخاد با يكيشون ازدواج كنه اين فكرا خيلي اذيتم ميكنه ))

من از حرفهای خود شما اینو میگم که همسرشما درکودکی خودش عشق کافی نمیگرفته وخشم سرکوب شده نسبت به یکی یا هردوی والدینشون دارند و وقتی بزرگ شدند جذب کسانی میشوند که آنهارا برنجانند.به این معنی که برای تنبیه والدینشون شمارو میرنجونند واذیت میکنند.اما خود شما هم مشکلات روحی زیادی دارید.یا اعتماد به نفس شما پایینه یا ضمیرناخوداگاه شما ترس از صمیمیت داره(صمیمیت=ازدست دادن یا صمیمیت=شرم یا صمیمیت=درد)یا به دلایل نادرستی ازدواج میکنید که کاملا برمیگرده به کشف تصمیماتتان درباره عشق و دوست داشتن و درک برنامه ریزی احساسی شما یا در ده نوع رابطه که سرانجامی ندارند خودتون و اسیر کرده اید یا از اول نقطه ضعفهای مهلک این اقارو دیدی و به علت اعتماد به نفس خیلی پایین روشون سرپوش گزاشتی.توصیه من اینه اول خودتون و بازسازی روحی کنید.

اعتماد بنفس من قبلا خوب بود يعني من تقريبا از نظر كاري و درسي نسبت به اطرافيان خيلي بهتر بودم از نظر ظاهر و تيپ هم تقريبا همينطور ولي ايشون خيلي به من بي احترامي كردن و عزت نفسم از بين رفته

و تمام مدت ازم ايراد گرفتن از همه نظر البته علتشو ميدونم چون من از نظر تحصيلات و كار از ازشون بالاترم و تو كارم به اون جايي كه ميخاستم حدودا رسيدم

من در كل ادم ارومي هستم و حاضرم هركاري كنم كه هيچوقت كدورت پيش نياد و اين منو تبديل به يه فرد منفعل كرده من ميخاستم هميشه ايشون راضي باشن و بهش محبت ميكردم و بيش از حد ازش تعريف ميكردم بخاطر كمبودايي كه داشت رحمم ميومد

با همه ي اين كاراش بازم بهش علاقه دارم

الان سه ماهه كه قهريم خان اددمم بهش گفتن بيا حرف بزن هرروز امروز فردا كردن و دروغ ميگن

درخاست فرستادن پول هم ازشون نكردم و اصلا هيچكاري باهاشون ندارم

بنظرتون كارام درسته ؟؟؟